انصار
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اَنْصار، یا
انصار النبی (ص) لقب
مسلمانان مدینه از تیرههای اوس و خزرج (ه م) که پیش از
هجرت ، با
پیامبر اکرم (ص) هم
پیمان شدند و پس از هجرت در حمایت و یاری آن حضرت و مهاجران، پایداری کردند.
انصار جمع
نصیر و
ناصر از ماده «
نَصَرَ» به معنای یاری و یاری مظلوم در برابر
دشمن است. این نام نخست به معنای لغوی آن، در وصف مسلمانان
مدینه از اوس و خزرج استعمال شد، اما سپس همچون اصطلاحی بر ایشان اطلاق گردید.
تاریخ اطلاق این لقب بر مسلمانان هم پیمان پیامبر در مدینه به درستی روشن نیست، اما طبق روایتی از اَنَس، اصطلاح
مهاجران و
انصار نخستین بار در
قرآن مجید به کار رفته است.
در دو آیه از قرآن مجید این دو عنوان در کنار هم آمده است: «وَ السّابِقوُنَ الاْوَّلوُنَ مِنَالْمُهاجِرینَ
وَالاْنْصارِ...»
و «لَقَدْ تابَ اللّهُ عَلَی النَّبیَّ وَ الْمُهاجِرینَ وَ
الاْنصارِ...».
اما به روایت
ابناثیر
پیامبر (ص) خود، مسلمانان
یثرب را به این نام ملقب کرد. عنوان «
انصار» در آیه ۱۴ سوره صف
بر یاران
حضرت عیسی بن مریم (ع) نیز اطلاق شده است.
نخستین کس از دو تیره اوس و خزرج که
اسلام آورد، سوید بن صامت از اوس بود که پس از بازگشت به یثرب در
جنگ بُعاث به دست تیره خزرج کشته شد. پس از آن جوانی به نام ایاس بن معاذ اسلام آورد. آنگاه، در حدود
سال ۱۰
بعثت /۶۱۹م، ۶ تن از خزرجیان با پیامبر (ص) در موسم
حج دیدار کردند و اسلام پذیرفتند.
سال بعد ۱۲ تن برای حج از یثرب به
مکه رفتند و با پیامبر (ص) دیدار کردند و با او پیمانی بستند که به
پیمان عقبه اول مشهور شد. مطابق این پیمان، مسلمانان یثرب متعهد شدند که شرک نورزند، دزدی و
زنا نکنند، فرزندانشان را نکشند، افترا نبندند و خلاف نکنند. پس از انعقاد این پیمان، پیامبر (ص)
مصعب بن عمیر از اصحاب خود را برای
تبلیغ اسلام به یثرب فرستاد.
از آن پس، شمار مسلمانان در آنجا روی به افزایش نهاد و از جمله
سعد بن معاذ ، رئیس اوس اسلام آورد. سال بعد، ۷۳ تن دیگر از اوس و خزرج به مکه رفتند و با پیامبر (ص) دیدار کردند و پیمان عقبه دوم را بستند و متعهد شدند که از
پیامبر (ص) حمایت کنند.
سرانجام پیامبر (ص)
زمان را برای
هجرت مناسب دید و اهالی یثرب به گرمی و شکوه از او استقبال کردند و در میان خود جای دادند.
با ورود پیامبر (ص) به یثرب، بیشتر قبایل و مردم شهر
اسلام آوردند و با پیامبر (ص)
بیعت کردند و یثرب «مدینة النبی» نام یافت. مسلمانان مدینه از همین ایام به دو گروه تقسیم و شناخته شدند: مهاجران یا مسلمانانی که از مکه به مدینه مهاجرت کردند، و
انصار یا مسلمانان مدینه که پذیرای پیامبر و یارانش بودند. پیامبر (ص) چندی بعد، میان مهاجران و
انصار پیمان برادری بست و
انصار متعهد شدند که میان خود و مهاجران به دادگری و برادری و برابری
حکم کنند و در همه حال به یاری هم برخیزند.
با ورود اسلام و هجرت پیامبر (ص) به مدینه و تکوین جامعه اسلامی، اختلافات دیرین اوس و خزرج فروکش کرد. در حوادث ۱۰ ساله پس از
هجرت ،
انصار مسئولیت بیشتری برعهده داشتند و از آنجا که به عدد افزونتر از مهاجران بودند، تقریباً در همه پیکارها حضور ایشان چشمگیرتر بود.
از این رو، پیامبر (ص) بارها خشنودی خود را از
انصار ابراز کرد و روایات مربوط به آن، در مجامیع
حدیث به عنوان مناقب
انصار آمده است.
بهترین دلیل قرب و اهمیت
انصار نزد پیامبر
اسلام (ص) اینکه در جنگ حنین در ۹ق، پس از پیروزی
مسلمانان ، پیامبر (ص) همه غنایم را به
قریش و دیگران بخشید و
انصار سهمی نیافتند. برخی از
انصار از این کار اظهار شگفتی کردند و پیامبر (ص) به صراحت یادآور شد که وجود خود او در میان ایشان ارجمندتر و پربهاتر است؛ آنگاه
انصار خشنود شدند و
پیامبر (ص) آنان را دعا فرمود.
این روایت نیز که پیامبر (ص)
بنی هاشم و
انصار را در یک گروه هم پیمان، قرار داد،
حاکی از دوستی عمیق آن حضرت نسبت به
انصار است. سخنانی نیز از پیامبر (ص) نقل شده، حاکی از آنکه
انصار را پس از خود به شکیبایی در برابر حوادث خوانده است.
در روزگار پیامبر (ص) و پس از آن، هریک از دو گروه
انصار و مهاجران به رغم برادری و برابری، تمایزات قبیلهای خود را حفظ کرده، گاه به تفاخر میپرداختند.
آنها به ویژه پس از پیامبر (ص)، به صورت دو جریان تاریخی و سیاسی درآمدند و به رقابت پرداختند. این رقابت در
داستان سقیفه آشکار شد، چه
انصار پیش از همه در سقیفه گرد آمدند و
سعد بن عباده انصاری را که از یاران نیکنام و بزرگ پیامبر (ص) و رئیس خزرج بود، نامزد
خلافت کردند؛ اما برخی از مهاجران به مخالفت برخاستند و خلافت و ریاست را حق خود دانستند. هر یک از این دو گروه مناقب و خدمات و قرب خود را به پیامبر (ص) برمیشمرد و خود را برای زمامداری سزاوارتر میخواند. اما چون
انصار در تسخیر کامل قدرت ناکام ماندند، پیشنهاد کردند که با مهاجران به مشارکت حکم برانند. این
تدبیر راه به جایی نبرد و چون مهاجران غلبه یافتند، سعد بن
عباده نامزد
انصار برای خلافت تسلیم نشد و حتی
تهدید به
جنگ کرد. به هر حال
انصار با ابوبکر
بیعت کردند.
بدینترتیب،
انصار برای جلوگیری از پراکندگی امت به همکاری با خلیفه پرداختند
. در ۱۲ق نیز چون ابوبکر به
حج رفت، قتادة بن نعمان
انصاری را به جای خود بر مدینه گمارد.
به روزگار خلیفه دوم
عمر بن خطاب نیز چنین بود و
انصار در بعضی از جنگهای فتوح شرکت جستند
. عمر نیز کم و بیش جانب
انصار را نگه میداشت و در کارها با آنان
مشورت میکرد؛ چنانکه درباره تعیین مبدأ
تاریخ اسلامی با
انصار رایزنی کرد
. با اینکه هیچ یک از اعضای شورایی که عمر برای تعیین خلیفه پس از خود برگزید، از
انصار نبودند، اما خلیفه دستور داد
انصار نیز در کار انتخاب خلیفه پس از او نظارت کنند
. به روایتی، پس از
محاصره خانه عثمان، گروهی از
انصار برای محافظت از وی پای پیش نهادند، ولی خلیفه نپذیرفت.
در دوران خلافت امیرالمؤمنین
علی (ع)،
انصار از حامیان جدی و پرشور آن حضرت بودند و در بیشتر حوادث سیاسی و نظامی این عصر نقش داشتند؛ چنانکه امام علی (ع) در نامهای به معاویه نوشت که مهاجران و
انصار در
بیعت با او یکدل بودهاند.
در پیکار
صفین نیز چهرههای برجسته
انصار همچون براء بن عازب، عبدالرحمان بن ابی لیلی، خزیمة بن ثابت و
زید بن ارقم شرکت جستند و معاویه چنان خشمناک شد که به ملامت
انصار پرداخت.
علی (ع) به پیروی از پیامبر (ص) همواره از
انصار پشتیبانی میکرد
و گروهی از ایشان نیز به صحّت
حدیث ولایت و
واقعه غدیر شهادت دادند.
اما میان
انصار و مهاجران که آنان را مکی میخواندند، رقابتی جریان داشت: مهاجران خود را خویشاوند پیامبر (ص) و نخستین مسلمانان میشماردند و بر
انصار که آنان را یثربی میخواندند
، فخر میفروختند.
انصار نیز گذشته از افتخارات دوره اسلامی، به یمانی و قحطانی بودن خود نیز افتخار میکردند
. شاعران
انصار این افتخارات را به نظم میکشیدند و تبلیغ میکردند؛ از جمله
حسان بن ثابت انصاری شاعر پرآوازه، اشعار بسیاری سرود و به ذکر مناقب
انصار پرداخت و مکیان را نکوهید و هجو کرد
. در مقابل، مکیان به سبب چیرگی سیاسی و اقتدار اجتماعی به
انصار تفوق میجستند؛ چنانکه عمر وقتی برای مسلمانان از
بیتالمال مقرری تعیین میکرد، امتیازات خانوادگی و سبقت در
اسلام را اساس قرار داد و مهاجران را بر
انصار مقدم داشت
و در میان خود
انصار هم برای اوس که در بیعت با ابوبکر بر خزرج پیشی گرفته بودند، سهم بیشتری قرار داد.
قرائت خاصّ خلیفه از آیه ۱۰۰ سوره توبه
نیز که موجب تفضیل مهاجران بر
انصار بود، اعتراض شدید اُبیّ بن کعب
انصاری قاری نامدار
قرآن را بر انگیخت. ابی بن کعب همچنین برای اثبات برابری
انصار با مهاجران و ذکر فضایل بسیارشان، به آیات دیگری از قرآن مجید
نیز استناد میکرد.
نیز گفتهاند قاریان معتبر قرآن که عموماً از
انصار بودند، به عمر پیشنهاد کردند که قرآن را گردآوری کنند، اما عمر نپذیرفت.
در روزگار معاویه،
انصار بیشتر موردطعن قرار گرفتند. آنگاه که بُسر بن ابی ارطاة عامری فرمانده
لشکر معاویه به
حجاز حمله کرد و وارد مدینه شد،
انصار را با تعابیری چون «
ابناء العبید» و «معشر الیهود» خطاب کرد و مورد تحقیرشان قرار داد.
دشمنی معاویه با
انصار بدانجا رسید که همراه
عمرو بن عاص در اندیشه شدند تا عنوان
انصار را رسماً براندازند، اما کاری از پیش نبردند.
یزید نیز کعب بن جعیل شاعر را گفت تا
انصار را هجو گوید.
در
واقعه حرّه نیز که به
سال ۶۳ق به روزگار یزید رخ داد، شمار کثیری از مردم
مدینه و از جمله ۱۷۳ تن از
انصار کشته شدند
و پس از وصول خبر پیروزی شامیان، یزید ابیاتی از اشعار
ابنزبعری را که به روزگار شرک خود در
جنگ احد سروده بود، زمزمه کرد، گویی انتقام بدر را از خزرجیان میستاند.
این وقایع و نیز سرکوب قیام
ابنزبیر، نیروی
انصار را در هم شکست و بسیاری از ایشان به جنگجویان شمال
افریقا و
اندلس و دیگر میدانهای پیکار پیوستند.
(۱) قرآن کریم.
(۲)
ابنابی الحدید، شرح نهج البلاغه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۸ق/۱۹۵۹م.
(۳)
ابناثیر، الکامل.
(۴) محمد بن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، به کوشش زاخاو و دیگران، لیدن، ۱۳۳۰ق.
(۵)
ابنشبه، تاریخ المدینة المنوره، به کوشش فهیم محمد شلتوت، قم، دارالفکر.
(۶)
ابنعبدالبر، الدرر فی اختصار المغازی و السیر، بهکوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۶م.
(۷)
ابنقتیبه، الشعر و الشعراء، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
(۸)
ابنکثیر، السیرة النبویه، بهکوشش مصطفی عبدالواحد، بیروت، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۴م.
(۹)
ابنماجه، سنن، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۴م.
(۱۰)
ابنهشام، السیرة النبویه، بهکوشش محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م.
(۱۱) ابوالفتوح رازی، روح الجنان، بهکوشش ابوالحسن شعرانی، تهران، ۱۳۸۴ق.
(۱۲) ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، بولاق، ۱۹۷۰م.
(۱۳) احمد بن حنبل، مسند، قاهره، ۱۳۱۳ق.
(۱۴) عبدالحسین امینی، الغدیر، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۱۵) محمد بخاری، صحیح، استانبول، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲م.
(۱۶) احمد بلاذری، انساب الاشراف، بهکوشش محمد حمیدالله، قاهره، ۱۹۵۹م.
(۱۷) احمد بلاذری، فتوح البلدان، بهکوشش دخویه، ۱۸۶۵م.
(۱۸) محمد ترمذی، سنن، به کوشش ابراهیم عطوه عوض، استانبول، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
(۱۹) عمرو جاحظ، البیان و التبیین، بهکوشش حسن سندوبی، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م.
(۲۰) فیلیپ حتی، تاریخ عرب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۲۱) خلیفة بن خیاط، تاریخ، بهکوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۷م.
(۲۲) احمد دینوری، الاخبار الطوال، بهکوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۹۶۰م.
(۲۳) طبری، تاریخ.
(۲۴) طبری، تفسیر.
(۲۵) جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت/بغداد، ۱۹۷۶م.
(۲۶) احمد قلشقندی، صبح الاعشی، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
(۲۷) علی مسعودی، مروج الذهب، بیروت، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۶م.
(۲۸) مسلم بن حجاج، صحیح، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، استانبول، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
(۲۹) مطهر مقدسی، البدء و التاریخ، بهکوشش کلمان هوار، پاریس، ۱۸۹۹م
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «انصار»، ج۱۰، ص۱۹.