• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

انزواطلبی (روان‌شناسی)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



انزواطلبی، یکی از مباحث مطرح در آسیب‌شناسی روانی در علم روان‌شناسی بوده و به معنای عارضه‌ای است که باعث می‌شود کودک و نوجوان از برقرار کردن ارتباط با افراد و محیط خارج دوری کند. کودک یا نوجوان گوشهگیر از برخورد با دیگران (افراد ناآشنا) دوری می‌کند. این کودکان نوعا با تقلیل یافتن علایق ذهنی و عاطفی نسبت به اطرافیان خود، از داشتن دوستان نزدیک و صمیمی محروم‌اند. در این مقاله بعد از بیان تعریف انزواطلبی و عالیم و نشانه‌ها به بررسی انواع حالات و شناخت اسباب و علل و بحث درمان این اختلال می‌پردازیم.



‌آدمی برای گذران حیات فردی و جمعی خودش نیاز به خلط و آمیزش دارد. زندگی ما اجتماعی است. به کمک یکدیگر نیاز داریم. زندگی دور از اجتماع نمی‌تواند برای ما خیر و رفاه بیافریند و نیز انسان به تنهائی قادر نیست با همه مسائل و مشکلات زندگی دست و پنجه نرم کند و با زندگی بسازد. انزوا شخصیت افراد را ضعیف و روح آن‌ها را علیل می‌سازد. آدمی را به عالم رؤیا و تخیل فرو می‌برد، به اتلاف عمرش وا میدارد و چنین فردی کی می‌تواند در عالم حیات اجتماعی خود سروسامانی پیدا کند و به کارهای خود و دیگران برسد.


انزواطلبی، در لغت به معنی تنهایی و در خلوت نشستن و از جمع کناره‌گرفتن است و در اصطلاح، عارضه‌ای است که باعث می‌شود کودک و نوجوان از برقرار کردن ارتباط با افراد و محیط خارج دوری کند. کودک یا نوجوان گوشهگیر از برخورد با دیگران (افراد ناآشنا) دوری می‌کند. این کودکان نوعا با تقلیل یافتن علایق ذهنی و عاطفی نسبت به اطرافیان خود، از داشتن دوستان نزدیک و صمیمی محروم‌اند. نوجوانی که کم‌رو و گوشهگیر است، معمولا از حضور در فعالیت‌های جمعی سر باز می‌زند و فقط با تک‌دوست خود که نوعا به او بسیار وابسته می‌شود، اوقات خود را سپری می‌کند و به صورت افراطی سعی در جدا شدن از دیگران دارد.
در فعالیت‌های گروهی، همکاری و مشارکت لازم را ندارد و یا از شرکت در بازی‌های دسته‌جمعی خودداری می‌کند و از جهت کلامی در عین آنکه قادر به تکلم و صحبت می‌باشد، کمتر رابطه برقرار می‌کند و در بیان خواسته‌ها و نظرات خود در بین دیگران، توانایی و کفایت لازم را ندارد. لذا رفتار فوق یکی از جدی‌ترین مشکلات کودکان و نوجوانان می‌باشد.
[۱] احمدی، احمد، روان‌شناسی نوجوان و جوانان، ص۲۵، تهران، رودکی، ۱۳۶۹.



گوشهگیری با یک سلسله علایم متعدد و به‌هم‌پیوسته همراه است. فرد گوشهگیر چون مشکلاتش را نمی‌تواند در عالم واقعیت حل کند، به تخیل فرومی‌رود و به خیالبافی می‌پردازد، بی‌هدف است و نمی‌داند چه باید بکند و برای آینده‌اش چه طرحی بریزد. از مردم گریزان است و تمنا و خواهش را به عنوان تحمیل می‌داند و در برابر آن به شدت مقاومت می‌کند. از این‌رو، در ارتباط با اطرافیان دچار تضاد و کشمکش می‌گردد. برای دفاع از حقش اقدام نمی‌کند و کناره‌گیری را بر تلاش ترجیح می‌دهد.
محدود ساختن تمام جنبه‌ها و فعالیت‌های زندگی، خجالت و سکوت، ناتوانی در برقراری رابطه با دوستان و معلمان، فرار از فعالیت‌های اجتماعی و به تعویق‌انداختن انجام کارها، بی‌حوصلگی و کسالت، کمک نخواستن از دیگران به هنگام نیاز، در انجام کارها از این شاخه به آن شاخه پریدن، سازش با وضع موجود و اعتراض نکردن به آن حتی در صورت احساس ناراحتی و نگرانی، احساس پوچی و بی‌ارزشی، ابراز وجود نکردن، تقصیر گناهان را به گردن گرفتن، اجتناب از رقابت، درون‌گرایی و در خود فرورفتن، زود گریستن، غیبت از مدرسه، بی‌علاقگی به کلاس، عدم تمرکز حواس، اختلال در خواب و خوراک، بی‌اعتمادی نسبت به توانایی‌های خویش، داشتن نگرش منفی و بدبینانه به اطرافیان، مطرح نکردن اشکالات درسی در کلاس و عقب‌ماندگی درسی در بین دانش‌آموزان گوشهگیر به وفور مشاهده می‌شود.
[۲] احمدی، احمد، روان‌شناسی نوجوان و جوانان، ص۲۷، تهران، رودکی، ۱۳۶۹.



انزواطلبی می‌تواند به صورت‌های مختلفی تجلی نماید. این صورت‌ها و حالات، خود دارای درجات متفاوتی از شدت و ضعف هستند که مهمترین آنها به شرح زیر است:

۴.۱ - گوشهگیری اجتماعی

این گروه از افراد در سازگاری اجتماعی دچار شکست شده، از مصاحبت با مردم خودداری می‌نمایند و سرگرمی‌های فردی را به شرکت در امور اجتماعی مقدم می‌دارند. اجتماعی نیستند و تربیت اجتماعی نشده‌اند. اغلب اوقات تنها با اعضای خانواده خود و همسالان آشنای خود بازی می‌کنند و از دیگران دوری می‌نمایند. شرم و خجالت آنها ممکن است موجب عدم توانایی در کسب برخی مهارت‌ها شود.

۴.۲ - لالی انتخابی

حالت کلی و اساسی این اختلال، کناره‌جویی دائم از صحبت تقریبا در تمام موقعیت‌های اجتماعی (از جمله مدرسه) می‌باشد. علیرغم توانایی در یک زبان محاوره‌ای و صحبت کردن، این کودکان ممکن است به وسیله تکان دادن سر و در بعضی موارد توسط نطق و ادای جملات تک‌سیلابی و کوتاه ارتباط برقرار کنند. کودکان و نوجوانان مبتلا به این اختلال، عموما مهارت‌های زبانی عادی را دارند، اگرچه بعضی از آنها رشد توام با تاخیر و اختلالاتی در تلفظ را دارند.
[۳] هنری ماسن، پاول و همکاران، رشد و شخصیت کودک، ص۴۴، ترجمه مهشید یاسایی، تهران، مرکز، ۱۳۶۸.



عوامل متعددی از قبیل جسمانی، روانی، خانوادگی، اجتماعی و تربیتی موجب گوشهگیری می‌شود. ضعف و نقص جسمانی، اختلال در عملکرد غده فوق‌کلیوی، بیماری طولانی کودک، غم و‌اندوه شدید و مداوم، احساس گناه، تکبر و غرور بیش از حد، حسادت و انتقام‌جویی، ترس و ناامنی، بی‌حوصلگی در برقراری ارتباط سالم با کودکان، شکست‌ها و ناکامی‌های پی‌درپی، فقر و تنگدستی، پذیرفته‌نشدن در خانه و مدرسه، نابسامانی‌های خانوادگی، طلاق، بی‌پاسخ گذاشتن پرسش‌های کنجکاوانه کودکان، نبودن الگوی اجتماعی مطلوب در خانه، محرومیت از محبت مادری، اعتیاد خانواده، حمایت افراطی کودک همراه با چشم‌پوشی شدید، تبعیض، انتقاد و بهانه‌گیری‌های مداوم و بی‌مورد والدین و معلمان و عقب‌ماندگی درسی در بروز گوشهگیری نقش بسزایی دارند.

در مواردی، گوشهگیری و فرار از موقعیت مخاطره‌انگیز، معقول‌ترین شیوه برای مقابله با موقعیت ناکام‌کننده به شمار می‌رود. درخودفرورفتن نوجوان در دوره بلوغ نیز ممکن است به گوشهگیری بینجامد. به عبارت دیگر، زمانی گوشهگیری نوجوان با تفکر درباره طبیعت و خویشتن و مشاهده و تجزیه و تحلیل امور پیرامون همراه است که از کنجکاوی نشات می‌گیرد و از طریق آن نوجوان می‌خواهد به چراهای درونی خود پاسخ دهد. همچنین هرگاه نوجوان در سازگاری با محیط اجتماعی شکست بخورد، احتمال می‌رود که گوشهگیر شود.
[۴] کرین، ویلیام، پیشگامان روان‌شناسی رشد، ص۵۹، ترجمه فربد فدایی، تهران، اطلاعات، ۱۳۶۷.

این که آیا امکان نجات دادن چنین فردی از وضعی که در آن است وجود دارد یا خیر پاسخ مثبت است ولی در این طریق باید به دو مساله توجه داشت. یکی شناخت منشا و علل و دیگر راه‌های نجات. درباره علل و منشاء این امر باید از مسائل و زمینه‌های متعددی نام برد که اهم آن‌ها بدین‌ قرارند:

۵.۱ - سابقه دوران گذشته

بسیاری از علل و منشاء‌های این حالت را باید از دوران کودکی جستجو کرد. واقعیت این است که سرخوردگی‌های دوران گذشته و وقایعی که دیروز اتفاق افتاده در امروز ما مؤثر است. بچه‌هائی که در دوران کودکی مورد سرزنش و تحقیر قرار گرفته‌اند در دوران بزرگسالی سعی دارند از خلط و آمیزش با دیگران خودداری کرده و با تنهائی بسازند.
از سوی دیگر چه بسیار وقایعی که دیروز اتفاق افتاده و از نظرها محو و فراموش شده‌اند ولی در قعر خاطره‌ها زنده‌اند. پدید آمد زمینه و موجبی سبب آن می‌شود که افسردگی و انزوا از نو پدید آید و راه را برای تن دادن به تنهائی و انزوا هموار سازد.

۵.۲ - نقص‌ها

نقایص جسمانی که در کودکان وجود دارد. برای‌شان چندان ملموس نیست ولی به تدریج که آن‌ها وارد مرحله نوجوانی و جوانی می‌شوند نسبت به خود و زیبائی خود حساس شده و داوری دیگران را درباره خود به حساب می‌آورند. این که درباره‌شان چه قضاوتی شود درباره او موثر است.
وجود یک خال کوچک نازیبا در چهره دختری، لنگی پا، نقص عضوی دیگر، کافی است که او را به زندگی بدبین سازد و از وارد شدن در اجتماع او را باز دارد. با وجود نقص در بدن به نظر او اثبات شخصیت و سازش با مشکلات برایش دشوار است و نمی‌تواند به توافق با محیط دست یابد.

۵.۳ - درونگرائی

گاهی انزوا به خاطر درونگرائی است. او در گوشه‌ای منزوی می‌شود تا آزادانه بتواند فکر کند و تصمیم بگیرد. از نظر ما ضروری است آدمی بیش یا کم درونگرا باشد و زندگی توام با انزوا را تا حدودی بپذیرد. این امر موجب پیدایش راه مفری برای تخلیه هیجانات داشته باشد، درباره وضع و حال خود بیندیشد، راهی جدید برای زندگی برگزیند به ایجاد تعادل و توازن در زندگی خود بپردازد.

۵.۴ - تیره روزی‌ها و محرومیت‌ها

بسیاری از انزواها به خاطر وجود ناراحتی‌های ناشی از تیره روزی‌هاست. آنها که دچار محرومیت‌هائی در زمینه زندگی هستند، آنها که دردهای ناگفتنی دارند و هر روز و شب‌شان توام با تنهایی و رنج است. آنها که حاجاتی دارند و حاجاتشان بر آورده نمی‌شود، آنها که فرد یا شیء مورد علاقه‌ای داشتند و از دست‌شان رفته است گرفتار این رنج و نگرانی هستند.

۵.۵ - بی عرضگی و ضعف

یکی از علل منزوی شدن و تحلیل آن می‌تواند مساله عدم عرضه و کارآئی در زندگی باشد. آن کس که بیکاره و خرفت بار آمده و در مبارزه زندگی قادر نیست از موضع حقی دفاع کند و از عهده کاری نیکو بر آید به گوشه‌ای می‌خزد و منزوی می‌شود.
این مساله از دید دیگری هم قابل بررسی است و آن این که افراد ضعیف البنیه و کم جثه، آن‌هائی که نمی‌توانند از لحاظ توانائی در انجام وظیفه به پای دیگران برسند و ضعف خود را جبران کنند تن به انزوا می‌دهند تا آن را از دید دیگران مخفی دارند.

۵.۶ - تصورات نامطلوب

نوجوانان و جوانانی را می‌شناسیم که در طول مدت کوتاه زندگی‌شان به شکست‌ها و ناکامی‌های پی درپی دچار شده‌اند. خواسته‌هائی داشته‌اند که برآورده نشد. در مقایسه زندگی خود با دیگران احساس کرده‌اند که در وضع ناگواری بوده‌اند. این امر به تدریج آن‌ها را نسبت به زندگی بدبین کرده و به انزوای‌شان کشانده است. البته القاآت دیگران در این مورد که دنیا محل گذر است، ارزش و اعتباری ندارد. . . نیز در این امر موثر است.

۵.۷ - فرار از کشمکش‌ها

انزوا در مواردی پناهگاهی است برای گریز افراد از درگیری‌ها و کشمکش‌ها و رساندن خود به مرحله آرامش روانی، به هنگامی که آدمی نتواند کشمکش‌های روانی خود را حل کند و برای حل مسائل خود راهی منطقی نیابد بناگزیر تن به انزوا می‌دهد و خود را راحت می‌سازد. اصولاً انزوا برای چنین افراد وسیله‌ای متعادل کننده و آرامش بخش است.

۵.۸ - ملامت وجدان

گاهی نوجوان و جوانی را می‌بینیم که خطائی را مرتکب شده‌اند، راه منحرفی و لغزشی را طی کرده‌اند. در پیش خود شرمنده‌اند و از آن گناه احساس خجالت و شرمساری می‌کنند. در عین این که دیگران از گناه او بی‌خبرند او خود گمان دارد که چشم دیگران مراقب اوست و او برای این که شاهد این شرمساری و ملامت وجدان نباشد از آمیزش و ارتباط با دیگران خودداری کرده و تن به انزوا می‌دهد.

۵.۹ - عدم احساس امنیت

برخی از اینان را می‌بینیم که از مردم دور و منزوی می‌شوند تا مورد تحقیر و ترحم قرار نگیرند، از بازی و معاشرت می‌گریزند، تا شکست نخورند.
آری، از علل انزواجوئی، عدم احساس امنیت است. چنین فردی گمان دارد دیگران قصد آزارش را دارند، می‌خواهند زمینه‌های ناگواری برایش پدید آورند، مزه ناملایمات را به او بچشانند. هم چنین درمواردی احساس می‌کند دیگران از او لایق‌ترند و اگر در مسابقه زندگی با آن‌ها مواجه شود سر از شکست و رسوائی در می‌آورد. نقص و نارسائیش بر ملا می‌گردد. بدین رو منزوی می‌شود تا دچار چنین اوضاعی نگردد.

۵.۱۰ - علل دیگر

از دیگر عللی که برای انزواجوئی افراد، به خصوص نوجوانان و جوانان می‌شود ذکر کرد عبارتند از:
فشارهای اجتماعی، عقده‌های ناشی از احساس بی عدالتی در جامعه، سبک کردن خود از دردها و رنج‌های حاصل از دیدن اوضاعی که به نظرش نابسامان می‌آیند، محرومیت از محبت، تلقینات و القاآت ناروا درباره اجتماع، خرابی وضع اقتصادی، عدم امنیت خاطر در روابط او با والدین، عدم توافق والدین و درگیری‌های آن‌ها، طعن‌ها و کنایات خرد کننده، زخم زبان‌ها، ترس‌ها، عادات ناروا که موجب شرمساری است، خود بینی و خود مداری، مخفی داشتن معایب خود و . . . .


این که در طریق نجات چنین فردی چه می‌توان کرد مسائلی مطرح است که اهم آنها به این قرار می‌باشد:

۶.۱ - رفع علل

اولین گام این است که علل و منشاء انزواجوئی او را پیدا کنیم و سعی به عمل آوریم تا علل از میان برداشته شوند. فی المثل اگر مساله محرومیت، سرزنش‌ها، کشمکش‌ها، ملامت وجدان، عدم احساس امنیت که باعث پدید آمدن این حالات در او می‌شود باید از میان برداریم تا راه برای حیات و معاشرت فراهم گردد.

۶.۲ - تذکرات

تذکر به نوجوان و جوان که تو بحمدالله بزرگ شده‌ای و باید در سنگر حیات اجتماعی شغلی و وظیفه‌ای را عهده‌دار گردی، هم چنین یاد آوری به او که در چه وضع و موقعیت مهمی است، می‌تواند تا حدودی سازنده باشد و او را به راه آورد. از این تذکرات نباید غافل بود، باید به آنها تفهیم شود که در عین وجود دشواری‌هائی در جامعه، آسایش‌ها و لذت‌هائی هم وجود دارد و باید از آن استفاده کرد.

۶.۳ - شناساندن او

همین که نوجوان و جوان دریابد که در چه وضع و موقعیتی است، چه ارزش و قیمتی در جامعه برای او قائل هستند، از ناراحتی و انزوای او کاسته خواهد شد. باید به او تفهیم گردد که این انزوا جوئی در مواردی ناشی از خودخواهی است و باید از آن دست بکشد و از رفتارش پشیمان گردد. در جمع هر چند که او از رفتار و مسائلش آگاه‌تر باشد نابسامانی و انزوا در او‌ اندک‌تر است.

۶.۴ - ایجاد کار و اشتغال

بیکاری و عدم وظیفه بلای بزرگی است. باید برای نوجوان و جوان کاری و وظیفه‌ای معین کرد. اشتغالی برای او معین نمود و از او خواست که آن را متعهد باشد و انجام دهد. البته اگر این تعیین وظیفه از دوران کودکی شروع می‌شد مسائل بیشتر قابل حل بود.

۶.۵ - ایجاد عادات خوب

برای نجات نوجوان و جوان از انزوا گاهی می‌توان از راهنمائی‌های عملی برای ایجاد عادات خوب استفاده کرد مثلا او را واداشت به هر کس که رسید سلام کند، در مواجهه با افراد، خوشرو و متبسم باشد، به دیگران دست دهد، از دیگران احوال بپرسد و . . . . این امر در رفع بسیاری از نابسامانی‌های روانی کمک خواهد کرد.

۶.۶ - اهمیت دادن به او

برای این که نوجوان و جوانی را از انزوا نجات دهیم ضروری است که به او توجه کنیم، برای کارش اهمیت قائل شویم، خود را در غم و شادی او شریک بدانیم، به او محبت کنیم، به حسابش آوریم، تا او به تدریج به جمع و اجتماع راغب شود، لذات مصاحبت را دریابد و خود را از محرومیت از مصاحبت و همکاری با پاکان محروم ندارد.

۶.۷ - تنها گذاردن

در مواردی هم ضروری است لحظاتی او را در حال انزوا تنها بگذاریم تا احیانا اگر عقده و ناراحتی دارد بیرون بریزد با خود باشد، گریه کند، و باصطلاح خود را سبک نماید. وجود چنین انزواهای تسکین دهنده به شرطی که تداوم نیابد بد نیست. در او حالت تعادل و موازنه‌ای ایجاد می‌کند.

۶.۸ - مانوس کردن با خدا

و بالاخره بکوشید او را با خدا مانوس کنید، تا راز دلش را با او در میان بنهد، دلش را به لطف و عنایت او گرم کند و احیانا اگر تنهاست، با او سخن بگوید، حرف بزند، ذکر داشته باشد این امر به خصوص در انزواهای اجباری، مثل زندگی در سلول‌های انفرادی برای مردان خدا بسیار سازنده و کارساز بوده است و آن‌ها را از خطرات بزرگی که در کمین‌شان بوده است دور ساخته است.


شیوه‌های درمان گوشهگیری، بسیار متعدد و متنوع است. معلمان و والدین در رفع مشکلات کودکان گوشهگیر نقش بسزایی دارند و با صمیمیت و محبت باید تمام تغییرات رفتاری مناسب و موفقیت‌آمیز آنان را مورد توجه قرار دهند و با تشویق آنان را به سوی فعالیت‌های اجتماعی سازنده در مدرسه، خانه و اجتماع راغب سازند.
[۵] بیابانگرد، اسماعیل، راهنمای والدین و معلمان در تربیت و آموزش کودکان، ص۲۹، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۶.


۷.۱ - تربیت اجتماعی

انسان در آستانه تولد، بالقوه موجودی است اجتماعی که تدریجا تحت تاثیر محیط، فعلیت پیدا می‌کند و قلمرو اجتماعی‌شدنش به ترتیب خانه، کوچه، مدرسه، محل، شهر، کشور و جهان است. از جمله آثار و علایم رشد اجتماعی عبارتند از: برقراری ارتباط با فامیل، همسایگان، گروه همسن و همکلاسان و در مراحل بعدی به‌ویژه اواخر جوانی، تحکیم روابط اجتماعی از قبیل عضویت سیاسی، علاقمندی به فعالیت‌های اجتماعی مانند راه‌اندازی و شرکت در مراسم جشن، عزاداری‌ها، راهپیمایی‌ها و.... لازمه تحقق این امر، اجتماعی بودن والدین و دوستان، آشنا بودن معلمین با مسائل تعلیم و تربیت است تا زمینه اجتماعی‌شدن آنان را فراهم و آموزش‌های لازم را به نوجوانان بدهند. امروزه کسانی یافت می‌شوند که به علت عدم تربیت صحیح اجتماعی از مهارت‌های اجتماعی محروم بوده و در سن ۴۰ یا ۵۰ سالگی هم احساس می‌کنند از نظر رشد اجتماعی، کودک نابالغ‌اند، در برابر هر منطق و مغلطه تسلیم‌اند، همواره خود را مجرم تلقی نموده و از عذاب وجدان رنج می‌برند، اگر به میهمانی روند از برخورد، احساس عجز می‌کنند و اگر میهمان برایشان بیاید در نحوه پذیرایی درمی‌مانند.

۷.۲ - ایجاد و تقویت اعتماد به نفس

توکل و اتکاء به خدا، اعتماد به خود و تکیه به والدین و مربیان در انجام وظایف و مسئولیت‌ها از مهمترین احتیاجات بشر در مسیر الی‌الله است. کودک خردسال با اعتماد به والدین با جرات و اطمینان‌ خاطر به پیش می‌رود و با اعتماد به خود از عهده راه رفتن، سخن گفتن، مقاومت و دفاع از خود برمی‌آید.
[۶] بیابانگرد، اسماعیل، راهنمای والدین و معلمان در تربیت و آموزش کودکان، ص۳۲، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۶.


۷.۳ - مدل‌سازی

تعدادی از متخصصان، نمایش فیلم‌های تهیه‌شده از مدل‌ها را به کودک منزوی مؤثر می‌دانند. در این روش، گرچه تلاش از طرف بزرگسالان اعمال می‌شود، ولی برای انتخاب مدل از همسالان کودک بهره‌گیری می‌شود. تجربه ثابت کرده است که همسالان می‌توانند برای رفتار مورد نظر، بهترین مدل باشند.

۷.۴ - درمان دارویی

در مراحل عمیق‌تر بیماری، درمان با انسولین مؤثر است و گاهی نیز از شوک الکتریکی استفاده می‌کنند.
[۷] بیابانگرد، اسماعیل، راهنمای والدین و معلمان در تربیت و آموزش کودکان، ص۸۶، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۶.



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله « انزوا طلبی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۰/۵.    
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «انزواطلبی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۶/۱۳.    







جعبه ابزار