اندیشه سیاسی میرزای کرمانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
دوران طولانی زمامداری
ناصرالدین شاه که از آن به «عصر بی خبری» یاد میکنند، از اعصار تاریک
تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران است؛ دورانی که سرمنشاء بسیاری از بدبختیها و فلاکتهای جامعه ایران میباشد؛ دوران شروع امتیازها و قراردادهای استعماری، دوران حضور هر چه بیشتر
استعمار در این منطقه و دوران بی هویتی ایرانیان.
در این دوره اتفاقات و حوادث مهمی به وقوع پیوست که در اثر همین وقایع صفحات
تاریخ ایران، نام افرادی نظیر "
میرزای شیرازی"، "
سید جمال الدین اسدآبادی" و "
میرزا رضا کرمانی" را به صورت مکرر در خود میبیند. در این دوره بر اثر
ظلم و ستم فراوان و ادامه روند امتیاز دهی، بالاخره تصمیم بر این شد که منشاء و ریشه درخت ظلم کنده شود. به همین جهت، میرزا رضا کرمانی در یک اقدام متهورانه، با شلیک گلوله به طرف "ناصرالدین شاه"، در حرم
حضرت عبدالعظیم حسنی (علیهالسّلام) ، نام خود را به عنوان قاتل ناصرالدین شاه در تاریخ حک کرد.
میرزا رضا، فرزند ملا حسین عقدائی
در
کرمان متولد شد و درهمان شهر هم تربیت یافت. پدر میرزا، مثل خیلی از اهالی کرمان که از ظلم و ستم والی کرمان به ستوه آمده بودند، ترک مایملک خویش کرد و به دیار دیگری
مهاجرت نمود. ایشان ابتداء به
یزد مهاجرت کرد و پس از مدتی عازم
تهران شد؛ جایی که پدرش میرزا را یتیم گذاشت.
میرزا در سنین کودکی
یتیم شد و ناگزیر از ترک
تحصیل، به دست
فروشی پرداخت.
وی با تلاش و سخت
کوشی فراوان، در میان مردم اعتبار و آبرو کسب کرد و در بین افراد سرشناس جایی برای خود باز نمود.
میرزا از شاگردان "سید جمال الدین اسدآبادی" بود و بر اثر مراودت با آن
مصلح بزرگ شرق، مریدی وی را برگزید. همسر میرزا، رابطه میرزا و سید جمال را اینگونه بیان میکند:
«هر چه با این مرد کرد، سید کرد. من نمیدانم این عاشق سید بود، چه بود؟ که از همان زمان که سید را بردند، شب و روز
گریه میکرد و مثل دیوانهها شده بود.»
میرزا نگرش و دید اصلاحی خود و نگاه جدید مردم را متاثر از آموزههای سید جمال میداند و در این باره میگوید: «همه مستفید و شیفته مقالات ایشان شدند و تخم این خیالات بلند را او در مزارع قلوب پاشید.»
میرزای کرمانی پس از آنکه هفت ماه و نیم در زندان "قجری" به سر برد، با تن مجروح به خارج از کشور و
استانبول رفت و در آنجا تحت مراقبت سید جمال قرار گرفت. سید ضمن گوش دادن به حرفهای او و ظلمهایی که به وی شده بود او را به خاطر قبول
ظلم، مورد ملامت قرار داد.
میرزا کار خود، یعنی
قیام به
قتل پادشاه را، خواسته و حرف دل مردم میدانست؛ اما در این زمینه تنها با "سید جمال"
مشورت کرد و او را تنها رازدار و همفکر خود در این قضیه معرفی مینمود و میگفت:
«حالا همه کس با من هم
عقیده است، ولی به خدای قادر و متعال که خالق "سید جمال الدین" و مردم است، قسم، که هیچ کس از خیال من و نیت کشتن شاه، احدی غیر از خودم و سید اطلاع نداشت. سید هم، در اسلامبول (
استانبول) است و هر کاری هم میتوانید با او بکنید.»
عدالتخواهی،
ظلم ستیزی، کمک به مردم؛ سه مولفة ذهنی میرزا رضا:
میرزا رضا انگیزه خود را از قتل ناصرالدین شاه، علی رغم اینکه کسان دیگری(
آقا بالاخان وکیل الدوله و
کامران میرزا نائب السلطنه) سبب و بانی به
زندان رفتن ایشان به مدت طولانی شدند، خشکاندن درخت ظلم وستم یعنی شخص پادشاه میداند. وی که در اثر آموزههای سید جمال، علل و بانی عقب افتادگی مردم را پادشاه میدانست؛
تصمیم گرفت در راستای مبارزه با ظلم و ستم و اجرای
عدالت و به قصد خیرخواهی و کمک به مردم، اصل درخت
ظلم را از میان بردارد.
ایشان پس از قتل و در زمان
استنطاق، وقتی اینگونه مورد سوال واقع میشود: «شما که صدماتی را از جانب وکیل الدوله و نائب السلطنه دیدید، چرا به شاه حمله کردید و اساسا تقصیر شاه در این قضیه چه بوده؟» اینگونه جواب میدهد:
«پادشاهی که پنجاه سال
سلطنت کرده باشد و هنوز امور را به اشتباهی به عرض او برسانند و... چنین شجری را باید قطع کرد که دیگر این نوع ثمر ندهد.»
وی متاثر از اندیشههای سید جمال، منشاء تمامی ظلم و بدبختیهای مردم ایران را شخص شاه میدانست و آن را اینگونه بیان میکرد که:
«قدری پایتان را از خاک ایران بیرون بگذارید. در
عراق عرب و بلاد
قفقاز و عشق آباد و اوایل خاک
روسیه ، هزار هزار رعیت ایران را میبینید که از وطن عزیز خود، از دست تعدی و
ظلم فرار کرده، کثیفترین کسب و شغل را از ناچاری پیش گرفتند. هر چه حمال و کناس و الاغچی و مزدور در آن نقاط میبینید، همه ایرانی هستند.»
همچنین وی در جامعه، عنصر «
عدالت» را گمشدهای میدانست که به دلیل قرارگرفتن مستبدی در راس و هرم جامعه، اصلا اجرایی نخواهد شد. لذا به پادشاه بعدی، توصیه میکند که در کارهایش حتما این عنصر را درنظر بگیرد تا به سرمنزل مقصود برسد.
«اگر ایشان(پادشاهی که قرار است بعد از ناصرالدین شاه بر مسند قدرت بنشیند) چنانچه مردم منتظرند... بنای
سلطنت را بر
عدل و
انصاف قرار بدهند، البته تمام خلق فدوی (فدای) ایشان میشوند و نام نیکشان در صفحه روزگار باقی خواهد ماند و اسباب طول عمر و صحت مزاج خواهد شد. اما اگر ایشان هم، همان مسلک و شیوه را پیش گیرند، بار کج به منزل نمیرسد.»
درمجموع،
میرزا رضای کرمانی متاثر از آموزههای سید جمال و با هدف
عدالتخواهی،
استبداد و ظلم ستیزی وکمک به مردم و نیز بدون توجه به کینههای شخصی، به حذف سر منشا
فساد (ناصرالدین شاه) در جامعه ایران پرداخت. بدین گونه که میرزا، در تاریخ بیست و ششم رجب ۱۳۱۳ ه ق از
ترکیه به طرف ایران حرکت کرد. و سپس در دوم شوال همان سال وارد
شهر ری شد و به دیدار "
شیخ هادی نجم آبادی" شتافت. در این زمان، شاه که مشغول تدارک بر گزاری جشنهای پنجاهمین سال
سلطنت خود بود، به مرقد حضرت عبدالعظیم (علیهالسّلام) میرود و میرزای رضای کرمانی در همان روز
شاه را در همانجا، به ضرب پنج گلوله از پای در میآورد و خود نیز به دست عمال شاه دستگیر میشود. سرانجام میرزا رضا کرمانی در روز پنجشنبه دوم ربیع الاول ۱۳۱۴ ه. ق به دست
حکومت قاجاریه در میدان توپخانه به دار آویخته شد
و به درجه
شهادت نایل گردید.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله « اندیشه سیاسی میرزا رضای کرمانی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۴/۱۲/۱۶