• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

انحصارطلبی اشراف بنی‌اسرائیل (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



قرآن مجید به عملکرد انحصارطلبانه اشراف بنی اسرائیل در زمان طالوت و تلاش آنان برای دستیابی به مناصب اجتماعی و فرماندهی جنگ اشاره میکند.



انحصار منصب‌های اجتماعی و فرماندهی جنگ به خود، از سوی اشراف عصر طالوت بود.
«الم تر الی الملا من بنی اسرءیل...»؛ آیا مشاهده نکردی جمعی از بنی اسرائیل را بعد از موسی ، که به پیامبر خود گفتند: «زمامدار (و فرماندهی) برای ما انتخاب کن! تا (زیر فرمان او) در راه خدا پیکار کنیم. پیامبر آنها گفت: «شاید اگر دستور پیکار به شما داده شود، (سرپیچی کنید، و) در راه خدا، جهاد و پیکار نکنید!» گفتند: «چگونه ممکن است در راه خدا پیکار نکنیم، در حالی که از خانه‌ها و فرزندانمان رانده شده‌ایم، (و شهرهای ما به وسیله دشمن اشغال، و فرزندان ما اسیر شده‌اند)؟!» اما هنگامی که دستور پیکار به آنها داده شد، جز عدّه کمی از آنان، همه سرپیچی کردند. و خداوند از ستمکاران ، آگاه است.


قوم یهود كه در زير سلطه فرعونيان ضعيف و ناتوان شده بودند بر اثر رهبريهاى خردمندانه موسی علیه‌السلام از آن وضع اسف‌انگيز نجات يافته و به قدرت و عظمت رسيدند.خداوند به بركت اين پیامبر نعمتهاى فراوانى به آنها بخشيده كه از جمله صندوق عهد بود- كه به زودى در باره تاريخچه و محتويات آن بحث خواهيم كرد.قوم يهود با حمل اين صندوق در جلوى لشكر يك نوع اطمينان خاطر و توانايى روحى پيدا مى‌كردند و اين قدرت و عظمت تا مدتى بعد از موسى علیه‌السلام ادامه داشت ولى همين پيروزيها و نعمتها كم كم باعث غرور آنها شد و تن به قانون شكنى دادند، سرانجام به دست فلسطينيان شكست‌خورده و قدرت و نفوذ خويش را همراه صندوق عهد از دست دادند به دنبال آن چنان دچار پراكندگى و اختلاف شدند كه در برابر كوچك‌ترين دشمنان قدرت دفاع نداشتند تا جايى كه دشمنان گروه كثيرى از آنها را از سرزمين خود بيرون راندند و حتى فرزندان آنها را به اسارت گرفتند.اين وضع سالها ادامه داشت تا آنكه خداوند پيامبرى به نام" اشموئیل " را براى نجات و ارشاد آنها برانگيخت آنها نيز كه از ظلم و جور دشمنان به تنگ آمده بودند و دنبال پناهگاهى مى‌گشتند گرد او اجتماع كردند و از او خواستند رهبر و اميرى براى آنها انتخاب كند تا همگى تحت فرمان و هدايت او يك دل و يك رأى با دشمن نبرد كنند تا عزت از دست رفته را باز يابند.اشموئيل كه به روحيات و سست‌همتى آنان به خوبى آشنا بود در جواب گفت از آن بيم دارم كه چون فرمان جهاد در رسد از دستور امير و رهبر خود سرپيچى‌ كنيد و از مقابله و پيكار با دشمن شانه خالى نمائيد.آنها گفتند چگونه ممكن است ما از فرمان امير سرباز زنيم و از انجام وظيفه دريغ نمائيم در حالى كه دشمن ما را از وطن خود بيرون رانده و سرزمينهاى ما را اشغال نموده و فرزندان ما را به اسارت برده است!" اشموئيل" كه ديد جمعيت با تشخيص درد به سراغ طبيب آمده‌اند و گويا رمز عقب‌ماندگى خود را درك كرده‌اند. به درگاه خداوند روى آورده و خواسته قوم را به پيشگاه وى عرضه داشت، به او وحی شد كه" طالوت" را به پادشاهى ايشان برگزيدم.اشموئيل عرض كرد خداوندا من هنوز طالوت را نديده و نمى‌شناسم.وحى آمد ما او را به جانب تو خواهيم فرستاد، هنگامى كه او نزد تو آمد فرماندهى سپاه را به او واگذار و پرچم جهاد را به دست وى بسپار.


طالوت مردى بلند قامت و تنومند و خوش‌اندام بود اعصابى محكم و نيرومند داشت از نظر قواى روحى نيز بسيار زیرک ، دانشمند و با تدبیر بود بعضى علت انتخاب نام طالوت را براى وى همان طول قامت او مى‌دانند ولى با اين همه شهرتى نداشت و با پدرش در يكى از دهكده‌ها در ساحل رودخانه‌اى مى‌زيست و چهار پايان پدر را به چرا مى‌برد و كشاورزى مى‌كرد.روزى بعضى از چهار پايان در بيابان گم شدند طالوت به اتفاق يكى از دوستان خود به جستجوى آنها در اطراف رودخانه به گردش در آمد اين وضع تا چند روز ادامه يافت تا اينكه به نزديك شهر" صوف" رسيدند.دوست وى گفت ما اكنون به سرزمين" صوف" شهر اشموئيل پيامبر رسيده‌ايم بيا نزد وى رويم شايد در پرتو وحی و فروغ رأى به گم شده خويش راه يابيم، هنگامى كه وارد شهر شدند با اشموئيل برخورد كردند همين كه چشمان‌ اشموئيل و طالوت به يكديگر افتاد ميان دلهاى آنان آشنايى بر قرار شد.اشموئيل از همان لحظه طالوت را شناخت و دانست كه اين جوان همان است كه از طرف خداوند براى فرماندهى جمعيت تعيين شده هنگامى كه طالوت سرگذشت خود را براى اشموئيل شرح داد گفت اما چهار پايان هم اكنون در راه دهكده رو به باغستان پدرت روانه هستند از ناحيه آنها نگران مباش ولى من تو را براى كارى بسيار بزرگتر از آن دعوت مى‌كنم خداوند تو را مامور نجات بنی اسرائیل ساخته است طالوت نخست از اين پيشنهاد تعجب كرد و سپس با خوش‌وقتى آن را پذيرفت اشموئيل به قوم خود گفت خداوند طالوت را به فرماندهى شما برگزيده لازم است همگى از وى پيروى نمائيد و خود را براى جهاد با دشمن آماده سازيد.بنى اسرائيل كه براى فرمانده و رئيس لشكر امتيازاتى از نظر نسب و ثروت لازم مى‌دانستند و هيچكدام را در طالوت نمى‌ديدند در برابر اين انتصاب سخت به حيرت افتادند زيرا به عقيده آنها وى نه از خاندان لاوى بود كه سابقه نبوت داشتند و نه از خاندان یوسف و یهودا كه داراى سابقه حكومت بودند بلكه از خاندان" بنیامین " گمنام بود و از نظر مالى تهى دست لذا به عنوان اعتراض گفتند او چگونه مى‌تواند بر ما حكومت كند ما از او سزاوارتريم؟! اشموئيل كه آنان را سخت در اشتباه مى‌ديد گفت خداوند او را بر شما امير قرار داده و شايستگى فرماندهى و رهبرى به نيروى جسمى و قدرت روحى است كه هر دو به اندازه كافى در طالوت هست و از اين نظر بر شما برترى دارد ولى آنها نشانه‌اى كه دليل بر اين انتخاب از ناحيه خدا باشد مطالبه كردند.

۳.۱ - صندوق عهد

اشموئيل گفت نشانه آن اين است كه تابوت (صندوق عهد) كه از يادگارهاى مهم انبیاء بنى اسرائيل است و مايه دلگرمى و اطمينان شما در جنگها بوده در حالى كه جمعى از فرشتگان آن را حمل مى‌نمايند به سوى شما باز مى‌گردد و چيزى نگذشت كه صندوق عهد بر آنها ظاهر شد آنها با ديدن اين نشانه فرماندهى طالوت‌ را پذيرفتند." طالوت" زمام كشور را به دست گرفت!" طالوت" فرماندهى سپاه را به عهده گرفت و در مدتى كوتاه لياقت و شايستگى خود را در اداره امور مملكت و فرماندهى سپاه به اثبات رسانيد سپس آنها را براى مبارزه با دشمنى كه همه چيز آنها را به خطر انداخته بود دعوت كرد و به آنها تاكيد كرد تنها كسانى با من حركت كنند كه تمام فكرشان در جهاد باشد و آنها كه بنائى نيمه‌كاره يا معامله‌اى نيمه تمام و امثال آن دارند در اين پيكار شركت نكنند. به زودى جمعيتى به ظاهر زياد و نيرومند جمع شدند و به جانب دشمن حركت كردند.بر اثر راهپيمايى در برابر آفتاب همگى تشنه شدند، طالوت براى اين كه به فرمان خدا آنها را آزمایش و تصفيه كند گفت به زودى در مسير خود به رودخانه‌اى مى‌رسيد خداوند بوسيله آن شما را آزمايش مى‌كند كسانى كه از آن بنوشند و سیراب شوند از من نيستند و آنها كه جز مقدار كمى ننوشند از من هستند! همين كه چشم آنها به نهر آب افتاد خوشحال شدند و به سرعت خود را به آن رسانيدند و سيراب گشتند. تنها عده معدودى بر سر پيمان باقى ماندند.طالوت متوجه شد كه لشكر او از اكثريتى بى اراده و سست عهد و اقليتى از افراد با ایمان تشكيل شده است از اين رو اكثريت بى انضباط و نافرمان را رها كرد و با همان جمع قليل با ايمان از شهر بيرون آمد و به سوى ميدان جهاد پيش رفت.

۳.۲ - سپاه طالوت

سپاه كوچك" طالوت" از كمى نفرات متوحش شده به طالوت گفتند ما توانايى در برابر اين سپاه قدرتمند را نداريم اما آنها كه ایمان راسخ به رستاخيز داشتند و دلهايشان از محبت خدا لبريز بود، از زيادى و نيرومندى سپاه دشمن و كمى عده خود نهراسيدند، با كمال شجاعت به طالوت گفتند: تو آنچه را صلاح مى‌دانى فرمان ده ما نيز همه جا همراه تو خواهيم بود و به خواست خدا با همين‌ عدد كم با آنها جهاد خواهيم كرد، چه بسا جمعيتهاى كم كه به اراده پروردگار بر جمعيتهاى زياد پيروز شدند و خدا با استقامت كنندگان است.طالوت با آن عده كم اما مؤمن و مجاهد آماده كارزار شد، آنها از درگاه خداوند در خواست شكيبايى و پيروزى كردند، همين كه آتش جنگ شعله‌ور شد،" جالوت" از لشكر خويش بيرون آمد و در بين دو لشكر مبارز طلبيد، صداى رعب‌آور وى دلها را مى‌لرزاند و كسى را جرأت ميدان رفتن او نبود. در اين ميان نوجوانى به نام" داوود" كه شايد بر اثر كمى سن براى جنگ هم به ميدان نيامده بود، بلكه براى كمك به برادران بزرگتر خود كه در صف جنگجويان بودند از طرف پدرش ماموريت داشت، ولى با اين حال بسيار چابك و ورزيده بود، با فلاخنى كه در دست داشت يكى دو سنگ آن چنان ماهرانه پرتاب كرد كه درست بر پيشانى و سر" جالوت" كوبيده شدند و او در ميان وحشت و تعجب سپاهيانش به زمین سقوط كرد و كشته شد، با كشته شدن جالوت ترس و هراس عجيبى به سپاهيانش دست داد و سرانجام از برابر صفوف لشكر" طالوت" فرار كردند و بنى اسرائيل پيروز شدند.


در این آیه ، روى سخن را به پيغمبر اكرم ص كرده، مى‌فرمايد:" آيا نديدى جمعى از اشراف بنى اسرائيل را بعد از موسى علیه‌السلام كه به پیامبر خود گفتند:زمامدارى براى ما انتخاب كن تا (تحت فرماندهى او) در راه خدا پيكار كنيم؟" (أَ لَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى‌ إِذْ قالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِكاً نُقاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ).واژه" ملاء" در لغت به معنى اشياء يا اشخاصى است كه چشم را پر مى‌كند و شگفتى بيننده را برمى‌انگيزد، به همين جهت به جمعيت زيادى كه داراى رأى و عقيده واحدى، باشند ملا گفته مى‌شود، و نيز به اشراف و بزرگان هر قوم و ملتى" ملا" مى‌گويند، زيرا هر كدام از اين دو گروه به خاطر كميت يا كيفيت خاص خود چشم بيننده را پر مى‌كند.همان طور كه قبلا اشاره شد، اين آيه اشاره به جمعيت زيادى از بنى اسرائيل مى‌كند كه يك صدا از پيامبر خويش تقاضاى امير و رهبرى كردند تا بتوانند به فرماندهى او با جالوت كه تمام حيثيت دينى و اجتماعى و اقتصادى آنها را به خطر افكنده بود پيكار كنند.قابل توجه اينكه آنها براى رفع تجاوز دشمن كه ايشان را از سرزمينشان بيرون رانده بود، مى‌خواستند مبارزه كنند، در عين حال نام آن را فى سبيل اللَّه (در راه خدا گذاردند) از اين تعبير روشن مى‌شود كه آنچه به آزادى و نجات انسانها از اسارت و رفع ظلم كمك كند،" فى سبيل اللَّه" محسوب مى‌شود، علاوه بر اين پيكار مزبور، جنبه دينى و مذهبى نيز داشت.بعضى نام اين پیامبر را" شمعون " و بعضى" اشموئیل "، و بعضى" یوشع "، ذكر كرده‌اند، ولى مشهور در ميان مفسران همان اشموئيل است كه عربى آن‌ اسماعیل مى‌باشد، و از امام باقر علیه‌السلام نيز در روايتى نقل شده است. به هر حال پيامبرشان كه از وضع آنان نگران بود، و آنها را ثابت قدم در عهد و پیمان نمى‌ديد به آنها گفت:" اگر دستور پيكار به شما داده شود شايد (سرپيچى كنيد و) در راه خدا پيكار نكنيد" (قالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ أَلَّا تُقاتِلُوا).آنها در پاسخ گفتند:" چگونه ممكن است در راه خدا پيكار نكنيم در حالى كه از خانه و فرزندانمان رانده شديم" شهرهاى ما به وسيله دشمن اشغال و فرزندانمان اسیر شده‌اند (قالُوا وَ ما لَنا أَلَّا نُقاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِيارِنا وَ أَبْنائِنا). و به اين ترتيب اعلام وفادارى به عهد و پیمان خود كردند، ولى با اين همه هيچ يك از نام خدا و فرمان او، حفظ استقلال و موجوديتشان، و آزادى فرزندان، نتوانست جلو پيمان شكنى آنها را بگيرد، و لذا در ادامه اين آیه مى‌خوانيم:" هنگامى كه دستور پيكار به آنها داده شد جز عده كمى همگى سرپيچى كردند و خداوند به (احوال) ستمكاران آگاه است" و مى‌شناسد و به آنها كيفر مى‌دهد (فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ).بعضى از مفسران، عده وفاداران را ۳۱۳ نفر نوشته‌اند، همانند سربازان وفادار اسلام در جنگ بدر .


«وقال لهم نبیهم ان الله قد بعث لکم طالوت ملکا قالوا انی یکون له الملک علینا ونحن احق بالملک منه ولم یؤت سعة من المال...»؛ و پیامبرشان به آنها گفت: «خداوند (طالوت) را برای زمامداری شما مبعوث (و انتخاب) کرده است.» گفتند: «چگونه او بر ما حکومت کند، با اینکه ما از او شایسته‌تریم، و او ثروت زیادی ندارد؟!» گفت: «خدا او را بر شما برگزیده، و او را در علم و ( قدرت ) جسم ، وسعت بخشیده است. خداوند، ملکش را به هر کس بخواهد، می‌بخشد؛ و احسان خداوند، وسیع است؛ و (از لیاقت افراد برای منصب‌ها) آگاه است.»


در هر صورت پیامبرشان، طبق وظیفه‌ای که داشت به در خواست آنها پاسخ گفت، و طالوت را به فرمان خدا برای زمامداری آنان برگزید و به آنها گفت: " خداوند طالوت را برای زمامداری شما برانگیخته است " (و قال لهم نبیهم ان الله قد بعث لکم طالوت ملکا).
مطابق این آیه انتخاب طالوت به عنوان زمامداری و فرماندهی لشکر بنی اسرائیل از سوی خدا بوده و شاید جمله" قد بعث" (برانگیخت) اشاره به همان چیزی باشد که در شرح این داستان گذشت که حوادث غیر منتظره‌ای طالوت را به شهر آن پیامبر علیه‌السلام و مجلس او کشانید، و این انتخاب الهی صورت گرفت، ضمنا از تعبیر" ملکا" چنین بر می‌آید که طالوت، تنها فرمانده لشکر نبود بلکه زمامدار کشور هم بود.
از اینجا مخالفت شروع شد، گروهی گفتند: " چگونه او بر ما حکومت داشته باشد با اینکه ما از او شایسته تریم، و او ثروت زیادی ندارد" (قالوا انی یکون له الملک علینا و نحن احق بالملک منه و لم یؤت سعة من المال).
این نخستین اعتراض و پیمان شکنی بود که بنی اسرائیل در برابر آن پیامبر علیه‌السلام کردند، و با اینکه او تصریح کرده بود انتخاب طالوت از طرف خدا است آنها در واقع به انتخاب خداوند اعتراض کردند که ما از او سزاوارتریم زیرا دارای دو شرط لازم برای زمامداری هستیم، نسب عالی و ثروت فراوان و همان طور که قبلا در شرح داستان آمده طالوت جوانی از یک قبیله گمنام بنی اسرائیل و از نظر مالی یک کشاورز ساده بود.
ولی قرآن پاسخ دندان شکنی را که آن پیامبر به گمراهان بنی اسرائیل داد چنین بازگو می‌کند" گفت خداوند او را بر شما برگزیده و علم و ( قدرت ) جسم او را وسعت بخشیده" (قال ان الله اصطفاه علیکم و زاده بسطة فی العلم و الجسم).
اینکه می‌بینید خداوند او را برگزیده و زمامدار شما قرار داده به خاطر این است که از نظر هوش و فرزانگی و علم، پر مایه است و از نظر نیروی جسمانی، قوی و پر قدرت.
یعنی اولا این گزینش خداوند حکیم است و ثانیا شما سخت در اشتباهید و شرایط اساسی رهبری را فراموش کرده‌اید، نسبت عالی و ثروت، هیچ امتیازی برای رهبری نیست چون هر دو امر اعتباری و بیرون ذاتی است، ولی علم و دانش و نیروی جسمانی دو امتیاز واقعی و درون ذاتی است که تاثیر عمیقی در مساله رهبری دارد. رهبر باید با علم و دانش خود، مصلحت جامعه‌ای را که در راس آن است تشخیص دهد و با قدرت خود آن را به موقع اجرا در آورد، با علم و تدبیر خود نقشه صحیح برای پیکار با دشمن بکشد و با نیروی جسمانی آن را پیاده کند.
تعبیر به" بسطة" (گسترش) اشاره به این است که وسعت وجودی انسان در پرتو علم و قدرت است، هر قدر اینها افزوده شود هستی انسان گسترده تر می‌شود.
در اینجا گسترش علم بر گسترش نیروی جسمانی، مقدم داشته شده، زیرا شرط اول علم و آگاهی است.
ضمنا از این تعبیر استفاده می‌شود که امامت و رهبری، گزینش الهی است، و او است که شایستگی‌ها را تشخیص می‌دهد، اگر در فرزندان پیامبر این شایستگی را ببیند امامت را در آنجا قرار می‌دهد، و اگر در جای دیگر، در آنجا قرار می‌دهد، و این همان چیزی است که دانشمندان شیعه به آن معتقدند و از آن دفاع می‌کنند.
سپس می‌افزاید: " خداوند، ملک خود را به هر کس بخواهد می‌بخشد و خداوند (احسانش) وسیع و گسترده و دانا (به لیاقت و شایستگی افراد) است" (و الله یؤتی ملکه من یشاء و الله واسع علیم).
این جمله ممکن است اشاره به شرط سومی برای رهبری باشد و آن فراهم شدن امکانات و وسائل مختلف از سوی خدا است زیرا ممکن است رهبری از نظر علم و قدرت کاملا پر مایه باشد ولی در شرائط و ظرفی قرار گیرد که هیچگونه آمادگی برای پیشرفت اهداف او نداشته باشد، مسلما چنین رهبری به پیروزی درخشانی نخواهد رسید، قرآن می‌گوید: خدا حکومت الهی را به هر کس بخواهد می‌بخشد یعنی شرائط و وسائل لازم را برای او فراهم می‌سازد (این سخن ممکن است دنباله کلام آن پیامبر باشد و یا از کلام خداوند در قرآن ).


۱. بقره/سوره۲، آیه۲۴۶ - ۲۴۷.    
۲. بقره/سوره۲، آیه۲۴۶.    
۳. فراز مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۲، ص۲۳۰.    
۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۲، ص۲۳۱.    
۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۲، ص۲۳۵.    
۶. بقره/سوره۲، آیه۲۴۷.    
۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۲، ص۲۳۶.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۵، ص۱۲۵، برگرفته از مقاله «انحصارطلبی اشراف بنیاسرائیل».    






جعبه ابزار