انتقال (روانشناسی)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
انتقال، یکی از مهمترین منابع محتوایی برای
روانکاوی است. در روانکاوی، نگرشهای درمانجو نسبت به درمانگر، بخش مهمی از جریان درمان به شمار میآید. درمانجو دیر یا زود پاسخهای عاطفی نیرومندی نسبت به روانکاو پیدا میکند.
این پاسخها گاه مثبت و دوستانه است و گاهی منفی و خصمانه. این واکنشها غالبا مناسبتی با آنچه که در جلسات درمانی روی میدهد، ندارد. درمانگران روانپویشی باید به آرامی و عمیقا گوش کنند، ولی نباید افشاگریهای مُراجع آنها را شوکه کند و نباید عقاید یا قضاوتهای خود را ابراز کنند.
روابط فرد با دیگران و دنیا، برگرفته از تعارضات
ناهشیار است. شیوه
ادراک دیگران از سوی بزرگسالان و رابطه آنها با دیگران، تقریبا محصول
احساسات و آرزوهای ناهشیاری است که آنها در دوران
کودکی نسبت به اطرافیانشان داشتهاند.
آنها احساسات و واکنشهای خود نسبت به پدر و مادرشان را به دیگران انتقال میدهند و از دیگران به عنوان مفرهایی بر آرزوها، احساسات و تخیلات تغییرشکلیافته خود استفاده میکنند؛ همچنین به این روش میخواهند به آرزوها و تخیلات خویش اقرار نکنند.
انتقال، یکی از مهمترین منابع محتوایی برای
روانکاوی است. در روانکاوی، نگرشهای درمانجو نسبت به درمانگر، بخش مهمی از جریان درمان به شمار میآید. درمانجو دیر یا زود پاسخهای عاطفی نیرومندی نسبت به روانکاو پیدا میکند.
این پاسخها گاه مثبت و دوستانه است و گاهی منفی و خصمانه. این واکنشها غالبا مناسبتی با آنچه که در جلسات درمانی روی میدهد، ندارد.
درمانگران روانپویشی باید به آرامی و عمیقا گوش کنند، ولی نباید افشاگریهای مُراجع آنها را شوکه کند و نباید عقاید یا قضاوتهای خود را ابراز کنند.
آنها باید همانند یک لوح سفید عمل کنند که مراجع بتواند انتظارها، تصورات و انتسابهای خود را روی آنها منعکس کند. بعد از مدتی، درمانگر در مرکز زندگی مراجعش قرار میگیرد. به خاطر اهمیت درمانی این مرکزیت، در نظریه روانپویشی نام فنی "انتقال" را بر آن گذاشتهاند.
بیمار در جریان واکنشهای انتقال، دستخوش احساساتی نسبت به روانکاو میشود که برازنده روانکاو نیست، بلکه در واقع به افراد مهم زندگی گذشته بیمار مربوط میشود.
انتقال، بیانگر این واقعیت است که در طول درمان روانپویشی، مراجعان هیجانها، تعارضها و انتظاراتشان را که از منابع گوناگون کسب شدهاند، به درمانگر منتقل میکنند.
درمانگر در این جو عاطفی، مراجع را ترغیب میکند تا رک و راست صحبت کند، اجازه دهد ذهنش از این شاخه به آن شاخه بپرد و افکاری را که به صورت هیجانی شارژ شدهاند،
تداعی آزاد کند؛ حتی اگر این افکار خجالتآور، احمقانه یا بیمعنی به نظر برسند.
برای مثال، رفتارهای دوستانه تحلیلگر ممکن است مراجع را به یاد مادرش بیندازد و این تصور را در او ایجاد کند که وی قصد مراقبت از او را دارد. بیشک مراجع آرزو میکند درمانگر برایش مادری و از او محافظت کند.
هر قدر درمانگر، آرزوهای کودکانه او را بیشتر برآورده کند، درمان و درمانگر نیز عالیتر خواهند بود. به این جریان، "
انتقال مثبت" میگویند.
اما اگر تحلیلگر مطابق آرزوها و تخیلات
ناهشیار مراجع رفتار نکند، وی احساس میکند درمانگرش او را کنار گذاشته و
ترس و
عصبانیت، وجودش را فرا میگیرد. وقتی مراجع از تحلیلگر خویش عصبانی میشود، پای "
انتقال منفی" به میان آمده است.
در چنین شرایطی گرچه درمانجو، ناهشیارانه تحلیلگر خود را مثل یک مادر دلسوز و مراقب میبیند، اما نسبت به تحلیلگر انتقال منفی نشان میدهد. ضمن اینکه بهطور
ناهشیار هم دوست دارد با او مثل کودک رفتار شود و هم از اینکه با او مثل مرد برخورد نشود، متنفر است. در اینجا به این نتیجه میرسد که درمانگر، تحقیرش میکند.
گاهی انتقال به صورت
خطای ادراکی ظاهر میشود. مثلا درمانجو با گذاردن درمانگر در نقش مادر خود، وی را به خطا در لباس مادر خود میبیند. اما در اکثر موارد بیمار فقط احساساتی را نسبت به روانکاو نشان میدهد که نسبت به افراد با اهمیت دوران کودکی خود احساس میکرده است.
این واکنشهای انتقالی، تعارض بین
تکانهها و دفاعهایی را نشان میدهند که بخش اصلی شخصیت پیشتناسلی فرد است. تکرار این تکانهها و دفاعها در رابطه با روانکاو، محتوای
آسیب روانی را در اختیار او میگذارد.
بیمار صرفا درباره تعارضهای گذشته خود حرف نمیزند، بلکه این تعارضها را در رابطه فعلی خود با درمانگر، دوباره
تجربه میکند. از آنجا که ماهیت انتقال
ناهشیار است،
تجربه کردن واکنشهای انتقال، بهخودیخود یک فرایند درمانبخش نیست. بیماران میدانند که نسبت به روانکاو واکنشهای شدید نشان میدهند، ولی از معنی واقعی واکنشهای خود ناآگاهند.
فرایند درمان عبارتست از روانکاوی یا
هشیار کردن محتوای
ناهشیار واکنشهای انتقال.
واکنش روانکاو به بیمار باید بهاندازه کافی صمیمانه و انسانی باشد، به طوری که بتواند امکان ایجاد نگرش معقول و منطقی بیمار نسبت به روانکاو را فراهم کند. این واکنشها در عین حال، باید به قدر کافی سرد و محرومکننده باشد تا واکنشهای انتقال بیمار را تحریک کند.
روانکاو باید
صمیمیت و علاقه صادقانه خود را نشان دهد تا بیمار به او اعتماد کرده و باور کند که وی به او اهمیت میدهد. البته، روانکاوان با این فرض
راجرز (Carl Rogers) که صادق بودن در طول درمان شفابخش است، مخالفاند.
به نظر آنها اگر روانکاو بیش از حد صادق باشد، مانع از آن میشود که بیمار، واکنشهای خود نسبت به افراد زندگی گذشتهاش را به آنها منتقل کند. در حالی که روانکاوان با فرض کلی راجرز موافقند که برای ممکن ساختن جریان آزادتر تداعیها، بهتر است نسبت به اظهارات بیمار نگرش غیرنقادانه داشته باشند، اما آنها با توجه مثبت نامشروط پاسخ نمیدهند.
معمولا پاسخهای خنثی نظیر سکوت، به احتمال بیشتری واکنشهای انتقال را تحریک میکنند و بدین ترتیب، واکنشهای روانکاو به اظهارات بیمار را میتوان نوعی توجه خنثی نامشروط دانست.
برای اینکه روانکاو واکنشهای بیمار خود را به دقت تعبیر کند و بر اساس
انتقال تقابلی (Countertransference) به آنها واکنش نشان ندهد، باید از فرایندهای
ناهشیار خود آگاه باشد. انتقال تقابلی زمانی صورت میگیرد که روانکاو، درمانجو را هدف ارضای تکانههای کودکانه خود قرار دهد.
برای مثال، روانکاو باید بتواند امتناع خصمانه از نشان دادن صمیمیت یا حمایت را تحلیل کند. اصولا روانکاو باید به قدری سالم باشد که تشخیص دهد چه چیزی از بیمار حاصل میشود و خود او چه چیزی را ترغیب میکند. زیرا نمیتوان از بیمار انتظار داشت که بتواند در وسط واکنشهای انتقالی، چنین تشخیص مهمی بدهد.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «انتقال»، تاریخ بازیابی ۹۸/۰۱/۲۱.