• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

امیّة بن ابی‌صلت ثقفی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



امیّة بن ابی صلت ثقفی، شاعر معروف دوران جاهلی است.



نام پدر وی را به اختلاف ابوالصلت عبداللّه بن ربیعة بن عوف، (عبد عوف) بن عقده،
[۳] الشعر و الشعراء، ص۳۰۵.
ابوالصلت عبداللّه بن أبیربیعة بن عمرو، ابوالصلت ربیعة بن عوف و ابوالصلت بن وهب بن علاج ضبط کرده‌اند. نسب وی به تیره بنی عُقدَة بن غِیَره از قبیله ثقیف می‌رسد. از او با دو کنیه ابوعثمان و ابوالحکم یاد شده است.
[۸] تاریخ یحیی بن معین، ج۱، ص۲۷.
ثقیف به دو شاخه احلاف و بنو مالک تقسیم می‌شود که امیّه در زمره احلاف بود. مادر امیّه، رقیه دختر عبد شمس بن عبدمناف (که بر این اساس، ابوسفیان پسر عمه اوست)،
[۱۱] جمهرة انساب العرب، ص۲۶۷.
و پسر خاله او عروة بن مسعود ثقفی (داعی ثقیف به اسلام و نخستین شهید آن قبیله) بود.
[۱۳] تاریخ دمشق، ج۹، ص۲۵۶-۲۵۷.



امیّه و پدرش از شاعران جاهلی طائف بودند؛ امّا امیّه شهرتی بیش از دیگران داشت.
[۱۴] طبقات الشعراء، ص۱۰۱.
بنا به گفته صفدی همگان وی را «أشعر ثقیف» دانسته‌اند. کُمیت وی را «أشعر الناس» معرفی کرده، می‌گوید: او چون ما می‌سراید و ما چون او نتوانیم سرودن.
[۱۷] الاغانی، ج۴، ص۱۲۹.
وی از شعرای دینی در عصر جاهلی به شمار می‌رود، زیرا در اشعار وی مضامینی از مفاهیم دینی مشابه آنچه در قرآن ، تورات و انجیل است، مشاهده می‌شود.
[۱۹] المفصل، ج۶، ص۴۸۹-۵۰۰.



امیّه را از زیرک‌ترین شخصیت‌های عرب دانسته‌اند.
[۲۰] الحیوان، ج‌۲، ص‌۳۲۰.


۳.۱ - ادعای پیامبری

دلیل بر زیرکی امیّه، ادعای پیامبری اوست که برای دست یازیدن به آن، کتاب‌های آسمانی را می‌خواند و در پی علم‌آموزی همواره سفرها کرد و دانشمند بود و معروف بود که او شهرها را درنوردید و از آنها داستان‌ها می‌گفت.
[۲۱] ربیع الابرار، ج۱، ص۷۹۶.
وی پیش از اسلام از بت‌پرستی روی برتافت و به آیین حنیف درآمد، با احبار درآمیخت، خرقه پوشید و زهد پیشه کرد و در مضامین دینی شعر می‌سرود و به زیارت کعبه می‌رفت.
[۲۳] الاعلام، ج۲، ص۲۳.
بلاذری ، وی را یهودی معرفی کرده است. شاید بتوان، جایگاه وی را در میان ثقیف همچون موقعیت ابوسفیان در میان قریش دانست، زیرا با یکدیگر کاروان‌های تجاری به شام ، بحرین و یمن می‌بردند. گفته شده که نخستین کسی که «بسمک اللهم» را در آغاز نوشتار خود می‌آورد همو بود.
[۲۷] الاغانی، ج۴، ص۱۳۰.
گفته شده که امیّه خویش را در میان ثقیف همان پیامبر موعود معرفی می‌کرد و انتظار بعثت رسمی خویش را می‌کشید؛ اما وقتی از بعثت پیامبری از قریش با خبر شد گفت: از زنان ثقیف شرم می‌کنم، زیرا به آنان گفته بودم: من آن پیامبر موعودم و اکنون باید مطیع جوانی از بنی‌عبدمناف باشم.

۳.۲ - پس از بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله

امیه که هنگام بعثت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در بحرین بود پس از شنیدن خبر ظهور پیامبر (صلی الله علیه وآله) ۸ سال در آنجا ماند و پس از بازگشت به زادگاهش طائف، برای ملاقات با آن حضرت به مکه رفت. از این ملاقات هیچ گزارشی در دست نیست؛ همچنین گزارش شده است که وی در هنگام ظهور اسلام در طائف بود
[۳۱] تاریخ دمشق، ج۹، ص۲۶۵.
و از سر حسادت از گرویدن به اسلام رو بر می‌تافت.
[۳۲] مجمع البیان، ج۶، ص۷۶۸.
معلوم نیست آیا در سفر پیامبر به طائف با وی ملاقاتی داشته یا در طرد پیامبر از آن شهر چه نقشی داشته است. پس از جنگ بدر ، در سفری که از شام به حجاز داشت
[۳۳] الاعلام، ج۲، ص۲۳.
در محل بدر ضمن نکوهش پیامبر (صلی الله علیه وآله)
[۳۴] السیرة النبویه، ج۲، ص۳۰-۳۳.
در رثای کشته‌های قریش شعری سرود
[۳۵] مجمع البیان، ج۶، ص۷۶۸-۷۶۹.
و پیامبر نقل و روایت آن را منع کرد. امیّه پس از غزوه بدر همواره قریش را با اشعارش بر ضدّ پیامبر (صلی الله علیه وآله) تحریک می‌کرد. در هنگام عزیمت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) برای حجة الوداع ، پیامبر پس از شنیدن اشعار امیّه، آن اشعار را به اسلام بسیار نزدیک دانست.
[۴۱] بلوغ الارب، ج۳، ص۱۲۱.
این گزارش چندان قابل اعتماد نیست، زیرا بر این اساس استوار است که انتساب آن اشعار را به امیه صحیح بدانیم.


معروف است که امیّه در سال نهم هجری در حال کفر در طائف از دنیا رفت. گویا درگذشت او پیش از مسلمان شدن ثقیف و نیز بعد از غزوه حنین و هنگام محاصره طائف بوده است.


امیّه از شخصیت‌های برجسته عصر خویش است که کافر از دنیا رفت؛ اما به سبب اشعار منسوب به وی مورد توجه قرار گرفت. غالب اطلاعات مربوط به او را باید در منابع ادبی و منابع متأخر شرح حال‌نگاری چون اغانی، وفیات الاعیان و تاریخ مدینة دمشق جویا شد.
اشعار وی در استدلال‌ها و استشهادهای ادبی و تفسیری مورد توجه عالمان و بزرگان قرار می‌گرفت؛ زمخشری در باب حمد و ثناء
[۴۷] ربیع الابرار، ج۲، ص۲۰۷.
و در باب آسمان، ستارگان، عرش و کرسی،
[۴۸] ربیع الابرار، ج۱، ص۱۲۵-۱۲۶.
جهنم و اهوال آن به بخش‌هایی از اشعار امیّه استشهاد کرده است.
[۴۹] ربیع الابرار، ص۱۹۰.


۵.۱ - متون ترجمه شده

بر اساس گزارش شوقی ضیف، شولتهس مجموعه‌ای از ابیات وی را گرد آورده و با ترجمه آلمانی در ۱۹۱۱ میلادی منتشر ساخت. بشیریموت نیز در ۱۹۳۶ میلادی مجموعه‌ای از اشعار وی را با عنوان «دیوان امیه» به چاپ رساند. اشعار منسوب بدو درباره موضوعاتی چون آفرینش آسمان‌ها و زمین، ستارگان، عرش، پیدایش هستی، خدا، مرگ و فنا، رستاخیز، عذاب و ثواب و نیز قصص انبیا و پیامبرانی چون آدم ، نوح ، ابراهیم ، موسی و عیسی (علیهم السلام) و نیز از فرعون ، مریم ، بلقیس ، ذوالقرنین ، لوط ، عاد و ... است.
[۵۰] العصر الجاهلی، ص۳۹۵-۳۹۶.
داستان‌های نقل شده از او کاملا مبالغه‌آمیز است، به‌گونه‌ای که نشان می‌دهد او در آشنایی با زبان حیوانات همسنگ سلیمان نبی بوده است. افسانه‌های اغراق‌آمیزی درباره او گفته‌اند؛ مانند اینکه کبوترانی سینه او را شکافتند تا برای نبوت پاک کنند؛ اما نبوت را از آن او ندانستند.
[۵۳] الاغانی، ج۴، ص۱۳۲.
برخی هم بر این باور بودند که چنانچه پیامبر ظهور نمی‌کرد قبیله ثقیف مدعی نبوت امیّه می‌شد.
[۵۴] الاشتقاق، ص۱۸۴.


۵.۲ - نظر مستشرقان درباره امیه

برخی از مستشرقان متقدم، قائل به تشابه مضامین اشعار امیّه و قرآن و مدعی تأثیرپذیری پیامبر از امیّه شده‌اند، چنانکه با ملاحظه اشعار امیّه پنداشتند که یکی از مآخذ و منابع قرآن را یافته‌اند
[۵۵] العصر الجاهلی، ص۳۹۶.
و برخی دیگر قرآن و اشعار امیّه را برگرفته از تورات و انجیل دانسته‌اند.
[۵۶] المفصل، ج۶، ص۴۹۲-۴۹۵.
در مقابل، مستشرقان دیگری، آن دسته از اشعار امیّه را که در آنها باورهای قرآنی انعکاس یافته، متعلق به او ندانسته‌اند، چنانکه بروکلمن جز سروده امیّه برای کشته‌های بدر را باور ندارد.
[۵۷] تاریخ الادب العربی، ج۱، ص۱۱۳.
شوقی ضیف نیز مدعی است قصاصان و روات به امیه فراوان دروغ بسته‌اند و اساساً دیوان امیّه را برای شناخت آیین عرب جاهلی فاقد اعتبار می‌داند،
[۵۸] تاریخ الادب العربی، ج۱، ص۱۱۳.
افزون بر این چنانچه سخنان پیامبر با سخنان امیّه شباهت داشت، قریش در مبارزه با اسلام بدان اشاره می‌کردند یا حداقل خود امیّه بدان اعتراض می‌کرد. از طرف دیگر مضامین قرآن با تورات و انجیل شباهت کمتری دارد،
[۵۹] المفصل، ج۶، ص۴۹۳.
بر این اساس قطعا اشعاری با ساختار و مفاهیم جدید قرآنی به امیه نسبت داده شده است.
برخی تقرب به حجاج ثقفی را انگیزه جعل دانسته‌اند تا از این طریق نزد امیر کوفه منزلت یابند.
[۶۰] المفصل، ج۶، ص۴۹۵-۴۹۶.
[۶۱] تاریخ صدر اسلام، ص۱۴۶-۱۴۸.
محققان دیگر معتقدند وارد شدن آن مفاهیم، مقوله‌ها و باورها در شعر امیه باید کار کسانی باشد که در دوره اسلامی می‌زیسته‌اند و این مفاهیم و باورها را در ذهن خود داشته‌اند و به قصد خدمت به اسلام، آنها را از زبان امیه نقل کرده‌اند تا با اتکا به آگاهی‌های غیبی، از نزدیکی ظهور حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) سخن گفته و ظهورش را بشارت دهند.
[۶۲] تاریخ صدر اسلام، ص۱۴۶-۱۴۸.

در هر صورت ما افراط دروغپردازان و تفریط بروکلمن را نمی‌پذیریم و اذعان داریم که وی اشعاری در موضوع زهد
[۶۳] الاغانی، ج۴، ص۱۲۵.
و احیاناً نظایر آن سروده است و در صورتی که گزارش مربوط به گفتگوی پیامبر با خواهر امیّه، (فارعَه) را بپذیریم (در ادامه می‌آید) در او نشانه‌هایی از هدایت دیده می‌شد؛ اما حسادت و عصبیت، وی را در کفر نگه داشت.



ابن‌اثیر در ضمن شرح حال فارعَه خواهر امیّه، سخن پیامبر (صلی الله علیه وآله) درباره امیّه را یادآور شده است: «کان مَثَل أخیک کمثل الذی آتاه اللّه آیاته فانسلخ منها ...»، بر این اساس پیامبر امیّه را همچون بلعم باعورا دانسته که خداوند آیاتی به وی نشان داد؛ امّا او از آن بهره نبرد و با اینکه بنا بر روایت مشهور آیه درباره بلعم نازل شده؛ امّا برخی مفسران با ذکر روایاتی خواسته‌اند آیه را در شأن امیّه بدانند:
[۶۵] جامع البیان، ج۹، ص۱۶۲-۱۶۵.
[۶۶] تفسیر سمرقندی، ج۱، ص۵۸۳.
«واتلُ عَلَیهِم نَبَاَ الَّذی ءاتَینهُ ءایتِنا فَانسَلَخَ مِنها ... و خبر آن‌کس را که آیات خود را به او داده بودیم برای آنان بخوان که از آن عاری گشت». بخشی از راویان، شاعران مشرکی را که با سرودن اشعار و حکایت و قصص به رویارویی پیامبر می‌رفتند یا با شعر خود پیامبر و اصحابش را هجو می‌کردند مصداق آیه ۲۲۴ و ۲۲۵ سوره شعراء دانسته و در این زمینه از شعرای متعددی چون امیّه نام برده‌اند:
[۶۹] مجمع البیان، ج۷، ص۳۲۵.
[۷۰] تفسیر قرطبی، ج۱۳، ص۱۰۲.
[۷۱] روض الجنان، ج۱۴، ص۳۶۶.
«و الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الغاوون اَلَم تَرَ اَنَّهُم فی کُلِّ واد یَهیمون ... و شاعران را گمراهان پیروی می‌کنند؛ آیا ندیده‌ای که آنان در هر وادیی سرگردان‌اند». امام سجاد (علیه السلام) یکی از مصادیق آیه ۳۱ زخرف را امیّه دانسته و ذیل آیه بعدی فرمودند: اگر اختیار به قریش واگذار شده بود هر آینه امیّه یا عروة بن مسعود را برای پیامبری برمی‌گزیدند: «و قالوا لَولا نُزِّلَ هذا القُرءانُ عَلی رَجُل مِنَ القَریَتَینِ عَظیم اَهُم یَقسِمونَ ... و گفتند: چرا قرآن بر یکی از بزرگان دو شهر ( مکه و طائف) نازل نشده است».
در ذیل آیات ۱۴ نمل و ۸۹ بقره که از انکار و جحد کافران سخن به میان آمده است تنها ابوحیان به داستان امیّه و احبار یهود اشاره می‌کند.



اسد الغابة فی معرفة الصحابه؛ الاشتقاق؛ الاصابة فی تمییز الصحابه؛ الاعلام؛ الاغانی؛ انساب الاشراف؛ بحرالعلوم، سمرقندی؛ البحر المحیط فی التفسیر؛ بلوغ الارب فی معرفة احوال العرب؛ تاریخ الادب العربی (ادب صدر اسلام)؛ تاریخ الادب العربی (العصر الجاهلی)؛ تاریخ صدر الاسلام و الدولة الامویّه؛ تاریخ مدینة دمشق؛ تاریخ یحیی بن معین؛ تحف العقول عن آل الرسول(صلی الله علیه و آله)؛ جامع البیان عن تأویل آی القرآن؛ جمهرة انساب العرب؛ دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه؛ ربیع الابرار و نصوص الاخبار؛ روض الجنان و روح الجنان؛ سمط اللآلی؛ السیرة النبویه، ابن هشام؛ الشعر و الشعراء؛ طبقات الشعراء؛ کتاب الحیوان؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ المعارف؛ المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام؛ المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم؛ الوافی بالوفیات.



۱. جمهرة انساب العرب، ص۲۶۹.    
۲. الاصابه، ج۱، ص۳۸۶.    
۳. الشعر و الشعراء، ص۳۰۵.
۴. سمط اللآلی، ج۱، ص۳۶۲.    
۵. المنتظم، ج۳، ص۱۴۲.    
۶. الاصابه، ج۱، ص۳۸۶.    
۷. جمهرة انساب العرب، ص۲۶۹.    
۸. تاریخ یحیی بن معین، ج۱، ص۲۷.
۹. تاریخ دمشق، ج۹، ص۲۵۶-۲۵۷.    
۱۰. المعارف، ص۹۱.    
۱۱. جمهرة انساب العرب، ص۲۶۷.
۱۲. جمهرة انساب العرب، ص۲۶۷.    
۱۳. تاریخ دمشق، ج۹، ص۲۵۶-۲۵۷.
۱۴. طبقات الشعراء، ص۱۰۱.
۱۵. الوافی بالوفیات، ج۹، ص۲۲۶.    
۱۶. الاصابه، ج۱، ص۳۸۵.    
۱۷. الاغانی، ج۴، ص۱۲۹.
۱۸. الاصابه، ج۱، ص۳۸۴-۳۸۵.    
۱۹. المفصل، ج۶، ص۴۸۹-۵۰۰.
۲۰. الحیوان، ج‌۲، ص‌۳۲۰.
۲۱. ربیع الابرار، ج۱، ص۷۹۶.
۲۲. المعارف، ص۶۰.    
۲۳. الاعلام، ج۲، ص۲۳.
۲۴. العصر الجاهلی، ص۳۹۴.    
۲۵. انساب الاشراف، ج۱۳، ص۴۴۱.    
۲۶. دلائل النبوه، ج۲، ص۱۱۶.    
۲۷. الاغانی، ج۴، ص۱۳۰.
۲۸. دلائل النبوه، ج۲، ص۱۱۶-۱۱۷.    
۲۹. تاریخ دمشق، ج۹، ص۲۶۴-۲۶۵.    
۳۰. تاریخ دمشق، ج۹، ص۲۸۵.    
۳۱. تاریخ دمشق، ج۹، ص۲۶۵.
۳۲. مجمع البیان، ج۶، ص۷۶۸.
۳۳. الاعلام، ج۲، ص۲۳.
۳۴. السیرة النبویه، ج۲، ص۳۰-۳۳.
۳۵. مجمع البیان، ج۶، ص۷۶۸-۷۶۹.
۳۶. الاصابه، ج۱، ص۳۸۵.    
۳۷. الوافی بالوفیات، ج۹، ص۲۲۶.    
۳۸. الوافی بالوفیات، ج۹، ص۲۲۶.    
۳۹. المعارف، ص۶۰.    
۴۰. تاریخ دمشق، ج۹، ص۲۷۲.    
۴۱. بلوغ الارب، ج۳، ص۱۲۱.
۴۲. الاصابه، ج۱، ص۳۸۵-۳۸۶.    
۴۳. الاصابه، ج۱، ص۳۸۵-۳۸۶.    
۴۴. الوافی بالوفیات، ج۹، ص۲۲۸.    
۴۵. الاصابه، ج۱، ص۳۸۶.    
۴۶. تاریخ دمشق، ج۹، ص۲۷۴-۲۷۶.    
۴۷. ربیع الابرار، ج۲، ص۲۰۷.
۴۸. ربیع الابرار، ج۱، ص۱۲۵-۱۲۶.
۴۹. ربیع الابرار، ص۱۹۰.
۵۰. العصر الجاهلی، ص۳۹۵-۳۹۶.
۵۱. الوافی بالوفیات، ج۹، ص۲۲۶-۲۲۷.    
۵۲. تاریخ دمشق، ج۹، ص۲۷۳-۲۸۵.    
۵۳. الاغانی، ج۴، ص۱۳۲.
۵۴. الاشتقاق، ص۱۸۴.
۵۵. العصر الجاهلی، ص۳۹۶.
۵۶. المفصل، ج۶، ص۴۹۲-۴۹۵.
۵۷. تاریخ الادب العربی، ج۱، ص۱۱۳.
۵۸. تاریخ الادب العربی، ج۱، ص۱۱۳.
۵۹. المفصل، ج۶، ص۴۹۳.
۶۰. المفصل، ج۶، ص۴۹۵-۴۹۶.
۶۱. تاریخ صدر اسلام، ص۱۴۶-۱۴۸.
۶۲. تاریخ صدر اسلام، ص۱۴۶-۱۴۸.
۶۳. الاغانی، ج۴، ص۱۲۵.
۶۴. تاریخ دمشق، ج۹، ص۲۷۳.    
۶۵. جامع البیان، ج۹، ص۱۶۲-۱۶۵.
۶۶. تفسیر سمرقندی، ج۱، ص۵۸۳.
۶۷. تاریخ دمشق، ج۹، ص۲۶۵-۲۶۶.    
۶۸. اعراف/سوره۷، آیه۱۷۵.    
۶۹. مجمع البیان، ج۷، ص۳۲۵.
۷۰. تفسیر قرطبی، ج۱۳، ص۱۰۲.
۷۱. روض الجنان، ج۱۴، ص۳۶۶.
۷۲. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۲۴.    
۷۳. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۲۵.    
۷۴. تحف العقول، ص۴۶۵.    
۷۵. زخرف/سوره۴۳، آیه۳۱.    
۷۶. نمل/سوره۲۷، آیه۱۴.    
۷۷. بقره/سوره۲، آیه۸۹.    
۷۸. البحر المحیط، ج۵، ص۳۱۱.    



دانشنامه موضوعی قرآن کریم، برگرفته از مقاله «امیه بن ابی‌صلت ثقفی».    




جعبه ابزار