امیران ترک عباسی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
امیران
ترک عباسی، عمدتا در دوره
خلفای عباسی چون حاکمان نه به
اعراب و نه به ایرانیان
اعتماد نداشتند برای اداره
حکومت از افراد جسور و گستاخ
ترک استفاده میکردند.
"
معتصم"
خلیفه عباسی (۲۱۸ هـ. ق) همچون
مامون نه به
اعراب،
اعتماد داشت و نه به ایرانیان، به همین جهت
سیاست استفاده از
ترکان در سپاه را پیش گرفت.
ترکان عموماً از سرزمینهای ماوراء النهر و سیحون و مردمی جنگجو و گستاخ بودند، که به زودی از سطح سپاهیانی ساده و بدون مقام، خود را تا سرداری سپاه بالا کشیدند. اما زیادهخواهی و بیرحمی آنان و نارضایتی مردم از آنان، معتصم را وادار کرد تا پایتخت را به شهر جدیدی که
سامرا نام گرفت منتقل کند و
ترکان را نیز با خود به آنجا ببرد.
از این میان میتوان به
افشین، اشناس، ایتاخ، بغا و وصیف اشاره کرد.
حضور چشمگیر این سرداران در خوابانیدن شورشهای مختلف همچون بابک مازیار و نیز فتح بزرگ عموریّه (۲۲۰-۲۲۳ هـ، ق) زادگاه امپراطور روم روز به روز بر مکنت و
قدرت آنها افزود. معتصم، بر سر افشین تاجی گذاشت و بیست هزار درهم به او داد و او را ولایتدار سِند کرد.
اقبال و
سعادت در
خلافت عباسی به
ترکان روی آورده بود، در این میان تنها افشین امیرزاده اشروسنه (ماوراء النهر) در زمان معتصم با بدشانسی و اتهام به همدستی با مازیار و بابک در براندازی
خلافت دچار سرنوشت هولناکی شده و به دار آویخته شد.
اما ایتاخ و اشناس در خلافت واثق (۲۲۷ هـ، ق) با بدست آوردن حکومت تمام سرزمینهای غربی، خلافت و مقام سلطانی را نیز برای اولین بار از سوی
واثق دریافت کردند. واثق همچنین وصیف را حاجب خود و بغا را به فرماندهی سپاه برگزید.
بعد از مرگ واثق، رقابت
ترکان برای تعیین خلیفه و دخالت مستقیم و بیچون و چرای آنها آثار سوء سلطه
ترکان را بیش از پیش نمایان کرد و خلیفه در این زمان به دست نشاندهای
ضعیف و بیاراده تبدیل شد،
مستعین،
معتز و
معتمد (۲۴۸-۲۷۹ هـ، ق) همگی با دخالت مستقیم سرداران
ترک بر سریر خلافت نشستند.
متوکل اولین کسی بود که در صدد کنار زدن
ترکان برآمد و معتمد نیز در راستای همین سیاست با مشغول نگه داشتن آنها به سرکوب مخالفان از
تعرض و
تهدید آنان کاست، اما شَغَب
مادر خلیفه
مقتدر برای پیشبرد اهداف خود در خلافت فرزندش دوباره سرداران
ترک را برکشید.
نالایقی و بیکفایتی وزیرانی که از طرف الراضی (۳۲۲-۳۲۹هـ، ق) منصوب شده بودند اوضاع مملکت را آشفته و نابسامان کردند، خلیفه به جای وزارت، منصب امیرالامرایی را پایهگذاری و اولین بار به سردار
ترک خود، رائق داد تا بلکه با افزودن قدرت و اختیارات آنها از
عزل و نصبها گرفته تا اداره امور دولت و مالیاتها اوضاع را سامان دهد، غافل از اینکه آنچه باعث زوال مملکت شده است عناوین و القاب نیست بلکه جاهطلبی گماشتگان او مملکت را در سراشیب سقوط انداخته است و این چنین خلیفه فرمانبرداری
ضعیف در دست
ایران ترک باقی ماند که تنها به نام و لقبی
قناعت کرد
و سرانجام نیز در زمان
مستکفی و امیرالامرایی توزون، خلافت که دچار اغتشاش وصفناپذیری شده بود با توافق به دست
آل بویه افتاد و قدرت واقعی از دست خلفا خارج شد و به قول
مجمل التواریخ «خلیفه، به فرمانی قناعت کرد و خلفا را جز لوا، منشور فرستادن، خلعت دادن و پاسخ پادشاهان اطراف، کاری نماند.»
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «امیران ترک عباسی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۹/۲۸.