امپراتوری روم مقارن ظهور پیامبر اکرم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
امپراتوری روم شرقی (
بیزانس) یکی از دو قدرت مهم در دوره
پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بوده است. (
ایران نیز از قدرتهای مهم این زمان بوده است.) این کشور وارث
امپراتوری روم غربی بود که در سال ۴۷۶ میلادی سقوط کرده بود و مرکز آن
قسطنطنیه (
استانبول فعلی) بود.
به نظر میرسد به منظور بررسی اوضاع این امپراطوری در دوره پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) باید کمی به عقبتر بازگردیم و به دورهای اشاره کنیم که
ژوستینین (۵۲۷ تا ۵۶۵م) در
قسطنطنیه قدرت را در دست داشته است.
سال ۴۷۶م به دنبال شورش بردگان از داخل و هجوم
بربرها که از خارج آمده بودند و در
رم ساکن شده بودند امپراتوری روم غربی سقوط کرد.
مناطق بسیاری از
اروپا که در واقع جزء قلمرو این
امپراتوری و تحت سلطه امپراتوری روم شرقی (
بیزانس) قرار گرفت.
امپراتوری روم شرقی سرزمین وسیعی از جمله جنوب اروپا،
بالکان،
آناتولی،
شمال سوریه، بخشی از
بینالنهرین،
مصر و
شمال آفریقا را شامل میشد.
به نظر میرسد به منظور بررسی اوضاع این امپراطوری در دوره
پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) باید کمی به عقبتر بازگردیم و به دورهای اشاره کنیم که
ژوستینین (۵۲۷ تا ۵۶۵م) در قسطنطنیه قدرت را در دست داشته است. مسائل پیش آمدهِ این دوره در حوادث بعد از آن کاملا تاثیرگزار بوده است.
در همین دوره
حکومت بیزانس گرفتار
هرج و مرج شد. قانونهای
خشن و ماموران مالیاتی چپاولگر، ملت روم را ناراضی کرد. خرابیهای ناشی از جنگهای دوره ژوستینین نارضایتی مردم و اسباب ضعف امپراتوری را فراهم کرد.
ژوستینین که در سال ۵۲۷م قدرت را در
بیزانس به دست گرفته بود، با پیوند
دین به حکومتش به قدرتمندی مستبد تبدیل شد. او خود را وجودی مقدس میشمرد و به نام
خدا فرمان صادر میکرد.
منتسکیو مینویسد: «اسراف و
تبذیر و حرص و
ولع، ژوستینین را به ساخت بناها (کلیسای معروف «
سنت صوفی» در قسطنطنیه از بناهای برجسته هنر و معماری است که توسط او ساخته شده است.)
واداشت.
غارتگریهای دربار نگذاشت عظمت حقیقی نصیب او شود؛ زیرا در تغییرات و اصلاحاتش گاهی افکار ابلهانه و سبک اعمال میکرد و کارهایش ثباتی نداشت. روش او در حالی که سخت و شدید بود، سست و بیپایه نیز بود. طول مدت سلطنت و کبر سن ژوستینین موجب
سستی و
فساد و مصائب بیشماری شده بود. تمام این قضایا روی هم رفته عللی بود که نشان میداد زمامداری او چون طبلی تهی در ظاهر دارای عظمت کبریایی و در باطن پوچ و بیحقیقت است.»
افول یک قدرت بزرگ نتیجه عواملی است که دست به دست هم داده تا یک حکومت عظیم به سرازیری نابودی برود.
ازدواج ژوستینین با یک زن معروفه (تئودرا بازیگر تئاتر بود و به
روسپیگری مشهور بود.) که مدتها در تئاتر بازیگر بود. یکی از علل اساسی ضعف و سستی در این دوره قلمداد شده است. این زن در تمام امور کشور مداخله میکرد و تمام دست آوردهایی که در سایه فتوحات لشکریان و زحمات سرداران بوجود آمده بود را از بین برد.
یکی دیگر از علتهای ضعف امپراتوری
بیزانس را در این زمان رقابت دو گروه ورزشی سبزپوشان و آبیپوشان دانستهاند. رقابتهایی که سالیان متمادی تداوم داشت. اختلاف شدید این دو گروه و حامیان آنها موجبات ویرانیهای بسیاری شده است.
ادوارد گیبون مینویسد: «رقابت سبزپوشان و ازرقپوشان مدت طولانی تداوم یافت. این دو گروه به شدت مخالف یکدیگر بودند، به گونهای که سبزپوشان در دوره سلطنت
آناستازیوس سه هزار نفر از دشمنان ازرقپوش خود را کشتند. این
فتنه به سراسر شهرهای متصرفات مشرق رخنه کرد.... از تفاوت رنگ لباس دو دسته ورزشی دو
حزب نیرومند و آشتی ناپذیر به وجود آمد که مبانی حکومت ضعیف امپراتوری را متزلزل کرد.»
منتسکیو نیز در این رابطه مینویسد: «مهمترین علت تزلزل امپراتوری روم شرقی که آتش اختلاف را بین مردم دامن زد، داستان سبز و کبود است. اهالی قسطنطنیه از دیر زمانی دو دسته شده بودند. این دو دستهگی در نتیجه رنگ لباسی بود که بازیگران در بازیهای عمومی به تن میکردند... .
ژوستینین هم ابلهانه از یک دسته حمایت میکرد.او طرفدار دسته کبود شده بود و با سبزها مخالفت میکرد... .
در نتیجه این دو دستهگی تمام وظایف اجتماعی و اخلاقی و حتی روابط خویشاوندی و.... رخت بربست و از هم پاشیده شد. هر دو دسته به نقض قوانین میپرداختند. کار اختلاف به جایی رسید که تمام مقامات رسمی و قضایی، قدرت انجام هیچ کاری نداشتند و موفق به حل و فصل دعاوی مردم نمیشدند....»
موضوع مهم دیگری که لطمات زیادی به اساس دولت روم شرقی وارد نمود و تاثیرات سوء زیادی داشته،
تعصب بیجایی بود که میخواستند مردم را به یک عقیده به خصوص و مذهب خاصی سوق دهند. ژوستینین پیرو عقیده خاصی بود. او تحت تاثیرات مذهبی، خود را مکلف ساخته بود که با زور قانونی یا شمشیر فِرَق مذهبی دیگر را محو و نابود سازد و همه را در یک فرقه به خصوصی که خودش به آن معتقد بود متمرکز سازد. این رفتار باعث میشد مردم مقاومت نموده و طغیان کنند و در نتیجه موجب خرابی بسیاری در کشور و غالب شهرها گردید.
درگیریهای نظامی و حملات خارجی نیز به بحرانیتر شدن اوضاع در این زمان کمک میکرد.
درگیری رومیان با
امپراتوری ایران موجبات ضعف هر دو دولت را فراهم میکرد. «فرسایش و تحلیل امپراتوری ایران و
بیزانس، پس از سالها جنگهای متعدد، دلیل عمده پیروزی
اعراب ذکر شده است.»
«ایران به مدت ۲۴ سال (۶۰۴ تا ۴۲۸م) در جنگ با امپراتوری روم شرقی (
بیزانس) بود. این جنگ هر دو طرف را به شدت بیبنیه کرد و شرایط مساعدتری را برای قوای اعراب فراهم آورد که بر هر دو نیرو غلبه کند.»
رومیان علاوه بر این که مجبور بودند با رقیب قدرتمندی چون ایران مبارزه کنند با سایر ملتها نیز خصومت داشتند و میبایست به جنگهای متعددی بپردازند. ژوستینین در طول دوره حکومتش بیش از ۵۰ جنگ با رقیبان و مخالفان خویش داشت.
حکومت ژوستینین علاوه بر مشکلات مزبور با
فساد اداری، مالیاتی گزاف،
عفو و مجازاتِ هوسبازانه، عجین شده بود.
به جز اشرافِ سناتوری و بازرگانان بزرگ، سایر مردم گرفتار مالیاتهای سنگین، مزد کم، تحمیلات ناروا و گرانی قیمت و زندگی ناگوار بودند.
هر چند
استبداد و
خشونت ژوستینین و عوامل دیگر سبب شد امپراتوری
بیزانس در این زمان خودش را حفظ کند؛ اما پس از مرگ او، همه جای کشور گرفتار هرج و مرج شد.
بعد از همپاشیدگی ژوستینین افراد و قدرتهای مختلفی توانستند قدرت و حکومت را در بخشهای مختلف روم شرقی بدست بگیرند.
یکی از پادشاهانِ بعد از ژوستینین، «مریس» بود که ارتش به صورت ناگهانی بر علیه او شورش کرد. قیام سبزپوشان نیز به طغیان منجر شد.
«فکاس» سرجوخهای ارتشی، مریس و فرزندانش را به قتل رساند.
«هنوز فکاس بر کارها مسلط نشده بود که «هراکلیوس» (هرقل) از آفریقا به روم آمد و فکاس را به قتل رساند.
در این زمان کشور از هر سو مورد حمله مهاجمین بود، ارتش از همپاشیده بود و هرج و مرج همه جا حکم فرما بود. او با کمال زحمت در فکر چاره و درمان دردها افتاد که شاید آشفتگیها را سر و سامان دهد؛ ولی این دفعه حمله اعراب شروع شد. اعراب به همه جا حمله میکردند و همه جا را تسخیر میکردند....»
«مسلمانان سال ۱۳ هجری وارد
شام شدند. هرقل (هراکلیوس) امپراتور روم با تمام قوایی که در
آسیای صغیر داشت به مقابله آنها شتافت؛ ولی نتوانست کاری از پیش ببرد و سرانجام در
یرموک شکست خورد و به قسطنطنیه مراجعت کرد.»
از این رو
ابوعبیده جراح به سهولت شهرهای شام و
فلسطین را یکی پس از دیگری به تصرف در آورد. البته امپراتوری روم شرقی به طور کامل توسط اعراب مسلمان
فتح نشد تنها بخشهایی از
قلمرو آنها یعنی شامات، بخشی از بینالنهرین، مصر و شمال آفریقا به تصرف مسلمانان در آمد.
امپراتوری روم شرقی (
بیزانس) تا سال ۱۴۵۳میلادی تداوم یافت و سپس به دست
اسلاوها، اعراب و سرانجام توسط
ترکان سلجوقی فتح شد.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «اوضاع امپراتوری روم مقارن با ظهور پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۲/۲۴.