الهدایة و العرفان فی تفسیر القرآن بالقرآن (کتاب)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
الهدایة و
العرفان فی تفسیر القرآن بالقرآن اثر
ابوزید دمنهوری از چهرههای شاخص قرآنیون در
هند است. این کتاب تقریباً خلاصهای از
تفسیر سید احمدخان و به تقلید از اوو بر اساس
تفسیر قرآن به قرآن تألیف شده است. با انتشار کتاب علمای
الازهر اعتراضات شدیدی کردند زیرا یکی از کتابهای الحادی است که به
تحریف و
تفسیر به رای پرداخته است، و به دستور آنان هیاتی تشکیل شد و موارد نقض آن کتاب را آشکار ساخت. این گروه سرانجام او را فردی منحرف و
گمراه معرفی نموده که درصدد ضربه زدن به
دین و
قرآن و
تحریف قرآن بوده است. در نتیجه این تفسیر با دستور دولت مصادره و به دست فراموشی سپرده شد.
الهدایة و
العرفان فی تفسیر القرآن بالقرآن یکی از تفاسیر معاصر تالیف
ابوزید دمنهوری از چهرههای شاخص قرآنیون در
هند است. این کتاب سرو صدای زیادی در محیط علمی ایجاد کرده است، زیرا یکی از کتابهای الحادی است که به
تحریف و
تفسیر به رای پرداخته است.
الهدایة و
العرفان فی تفسیر القرآن بالقرآن که تقریباً خلاصهای از
تفسیر سید احمدخان و به تقلید از او
و بر اساس
تفسیر قرآن به قرآن تألیف شده است.
مؤلف سعی کرده است قرآن را تنها از راه مراجعه به متن آن تفسیر کند، بر این اساس
روایات را به کلی کنار نهاده و از این رهگذر بخشی از مطالب مسلم میان مسلمانان را انکار و ادعاهای عجیبی را به قرآن نسبت داده است
الهدایة و
العرفان در نیمه
قرن چهارده (حدود سال ۱۳۵۰ ق) در
مصر انتشار یافت که اعتراض شدید علمای
الازهر را برانگیخت و به دستور آنان هیاتی تشکیل شد و موارد نقض آن کتاب را آشکار ساخت. در تقریر این هیات آمده است: این بیچاره خواسته است از راه مخالفت با مشهور، شهرتی کسب کند و تلفیقاتی بیخردانه سرهم بافته و خود را رسوا کرده است. در نتیجه این تفسیر با دستور دولت مصادره و به دست فراموشی سپرده شد.
این تفسیر با نام الهدایة و
العرفان فی تفسیر القرآن بالقرآن، برگرفته شده از نام تفسیر سیداحمدخان، ظهور یافت و اسماٌ و رسماٌ روش تقلیدی خود را نشان داد.
استاد
محمدحسین ذهبی بدون آنکه نامی از وی ببرد از این تفسیر گزارشی تهیه کرده (چنین تعلیل میکند که نام بردن اینگونه افراد منحرف، مایه اشاعه فحشا و جرات دیگران در اقدام به چنین اعمال انحرافی میشود.
) که خلاصهای از آن را میآوریم:
در این تفسیر، پس از انتقاد شدید از شیوه تفاسیر پیشین، آمده است:
قرآن، خود مفسر خویشتن است و به بیرون از خود نیازی ندارد؛ جز واقعیتهایی که قرآن با آن وفق میدهد و
سنت الهی در کون در نظام حاکم بر جامعه، موید آن است. ذهبی میگوید: وی با این برداشت خودسرانه، خواسته است رابطه میان قرآن و
سنت را که با دستور الهی باید همواره در کنار قرآن و بیانگر آن باشد، از هم بگسلاند «و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس مانزل الیهم و لعلهم یتفکرون؛
و این قرآن را به سوی تو فرود آوردیم، تا برای مردم آنچه را به سوی ایشان نازل شده است توضیح دهی؛ و امید که آنان بیاندیشند.»
در این تفسیر،
معجزات انبیاء کلا دستخوش تاویلات ناهمگون و غیرمنطقی قرار گرفته و در نهایت پدیده اعجاز (به معنای
معروف) انکار شده است .... دعوت انبیا را که قرین صدق و حقیقت است و خود بزرگترین جنبه اعجاز نبوت را تشکیل میدهد نیز انکار میکند. درباره
معجزات حضرت عیسی (علیهالسلام) آنجا که خداوند میفرماید:
«انی قد جئتکم بآیة من ربکم انی اخلق لکم من الطین کهیاه الطیر فانفخ فیه فیکون طیرا باذن الله و ابری الاکمه والابرص و احیی الموتی باذن الله و انبوکم بما تاکلون و ما تدخرون فی بیوتکم ان فی ذلک لایة لکم ان کنتم مومنین؛
در حقیقت، من از جانب پروردگارتان برایتان معجزهای آوردهام: من از گل برای شما (چیزی) به شکل پرنده میسازم؛ آنگاه در آن میدمم، پس به اذن خدا پرندهای میشود؛ و به اذن خدا نابینای مادرزاد و پیس را بهبود میبخشم و مردگان را زنده میگردانم و شما را از آنچه میخورید و در خانههایتان ذخیره میکنید خبر میدهم. مسلما در این (معجزات) برای شما (اگر مومن باشید) عبرت است.» میگوید: مقصود از طیر (پرنده) پرواز از سنگینی و ظلمات
جهل، بهسوی سبکبالی و نور علم است؛ اکمه فاقد بصیرت و ابرص رنگارنگ شدن برخلاف
فطرت است که
حضرت عیسی (علیهالسلام) با تعالیم عالیه خود، آنان را
بصیرت میبخشد و به فطرت اصیل باز میگرداند و به اوج کمال به پرواز درمیآورد و مقصود از انبوکم ... آموزش تدبیر خانهداری است.
درباره سخن گفتن عیسی در مهد (گهواره) میگوید: مقصود از مهد تمهیداتی است که
پیامبران در آغاز کار بدان دست میزنند. و مقصود از کهلا (بزرگسالی) همان دوران به ثمر رسیدن کوشش انبیاست.
درباره
معجزات حضرت موسی (علیهالسلام) آنجا که خداوند میفرماید: «و اوحینا الی موسی اذ استسقاه قومه ان اضرب بعصاک الحجر فانبجست منه اثنتا عشرة عینا؛
و به
موسی (وقتی قومش از او آب خواستند)
وحی کردیم که با عصایت بر آن تخته سنگ بزن. پس، از آن، دوازده چشمه جوشید.» میگوید: شاید حجر نام جایی باشد که به موسی دستور داده شد برای یافتن آب به آنجا حرکت کند و مقصود از ضرب عصا همان کوبیدن راه است.
منظور از رفتن موسی از میان دریا، راه یافتن به مناطق خشکی اطراف دریا است.
و ید بیضا و اژدها شدن عصا، کنایه از غلبه ظهور حجت بالغه الهی است که بر دست موسی جریان یافت؛ یعنی دلایل و منطق قوی که خداوند بر زبان جاری ساخت.
درباره
حضرت ابراهیم (علیهالسلام) و آتش
نمرود میگوید: خداوند او را با
هجرت از آن دیار از وقوع در آتش نجات بخشید.
درباره
حضرت داوود (علیهالسلام) آنجا که خداوند میفرماید: «و سخرنا مع داوود الجبال یسبحن و الطیر و کنا فاعلین؛
و کوهها را با داوود و پرندگان بهنیایش درآوردیم؛ و ما کننده (اینکار) بودیم.» میگوید: مقصود از یسبحن همان آشکار کردن معادن است که داوود با کاوش در دل کوهها، توانست صنعت رزمی ایجاد کند (زره بسازد) و طیر، هر رونده تیزروی است که در اختیار انسان قرار دارد؛ همانند اسب و قطار و هواپیما و جز آن
ذهبی بهطور فراگیر به موارد دیگری نیز پرداخته است.
خداوند همگی را از شر اهریمن نفس نجات بخشد تا بیهوده در وادی وساوس ابلیس گام ننهیم. «ان الحکم الا لله علیه توکلت و علیه فلیتوکل المتوکلون؛
حکم (و فرمان) جز از آن خدا نیست. بر او توکل کردم؛ و توکل کنندگان باید بر او توکل کنند.»
معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، ج۲، ص۵۱۶-۵۱۹.