• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

المهادنة (کتاب)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



« المهادنة»، اين كتاب نوشته حضرت آیة الله خامنهای به زبان عربی مى‌باشد. عمق قابل توجه مباحث، استفاده شايان توجه از آيات كريمه قرآن مجيد از ويژگى‌هاى اين اثر ارزش‌مند است. شايد بعد ديگرى نيز براى اين كتاب قابل تصور باشد و آن حاکمیت مؤلف و نگاه عملى به مباحث و مطالب اين موضوع است.



رهبر عاليقدر حضرت آیت الله سید علی خامنهای فرزند مرحوم حجت الاسلام والمسلمين حاج سید جواد حسینی خامنهای ، در روز ۲۴ تيرماه ۱۳۱۸ برابر با ۲۸ صفر ۱۳۵۸ قمرى در مشهد مقدس چشم به دنيا گشود. ايشان دومين پسر خانواده هستند. زندگى سيد جواد خامنهاي مانند بيشتر روحانيون و مدرسّان علوم دينى، بسيار ساده بود. همسر و فرزندانش نيز معناى عميق قناعت و ساده زيستى را از او ياد گرفته بودند و با آن خو داشتند.
ايشان پس از آشنايي با جامع‌المقدمات و صرف و نحو در دبيرستان وارد حوزه علمیه شدند و نزد پدر و ديگر اساتيد وقت ادبیات و مقدمات را خواندند. ايشان كتب ادبى ار قبيل« جامع المقدمات»،« سیوطی »،« مغنی » را نزد مدرّسان مدرسه« سليمان خان» و« نوّاب» خواندند و پدرش نيز بر درس فرزندانش نظارت مى كردند. كتاب« معالم » را نيز در همان دوره خواندند. سپس« شرایع الاسلام » و« شرح لمعه» را در محضر پدرش و مقدارى را نزد مرحوم« آقا میرزا مدرس یزدی » و رسائل و مكاسب را در حضور مرحوم حاج شیخ هاشم قزوینی و بقيه دروس سطح فقه و اصول را نزد پدرش خواندند و دوره مقدمات و سطح را به طور كم سابقه و شگفت انگيزى در پنچ سال و نيم به اتمام رساندند. پدرشان مرحوم سيد جواد در تمام اين مراحل نقش مهّمى در پيشرفت اين فرزند برومند داشتند. رهبر بزرگوار انقلاب، در زمينه منطق و فلسفه ، كتاب منظومه سبزواری را ابتدا از« مرحوم آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی » و بعدها نزد مرحوم« شیخ رضا ایسی » خواندند.
آيت الله خامنهاي از سال ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۳ در حوزه علميه قم به تحصيلات عالى در فقه و اصول و فلسفه، مشغول شدند و از محضر بزرگان چون مرحوم آیت الله العظمی بروجردی ، امام خمینی ، شیخ مرتضی حائری یزدی و علّامه طباطبائی استفاده كردند. در سال ۱۳۴۳، از مكاتباتى كه رهبر انقلاب با پدرشان داشتند، متوجّه شدند كه يك چشم پدر به علت« آب مرواريد» نابينا شده است، بسيار غمگين شدند و بين ماندن در قم و ادامه تحصيل در حوزه عظيم آن و رفتن به مشهد و مواظبت از پدر در ترديد ماندند. آيت الله خامنهاي به اين نتيجه رسيدند كه به خاطر خدا از قم به مشهد هجرت كنند واز پدرشان مواظبت نمايند.
ايشان در مشهد از ادامه درس دست برنداشتند و جز ايام تعطيل يا مبازره و زندان و مسافرت، به طور رسمى تحصيلات فقهى و اصول خود را تا سال ۱۳۴۷ در محضر اساتيد بزرگ حوزه مشهد به ويژه آيت الله ميلانى ادامه دادند. همچنين ازسال ۱۳۴۳ كه در مشهد ماندگار شدند در كنار تحصيل و مراقبت از پدر پير و بيمار، به تدريس كتب فقه و اصول و معارف دينى به طلّاب جوان و دانشجويان نيز مى پرداختند.
آيت الله خامنه اى از سال ۱۳۴۱ كه در قم حضورداشتند و حركت انقلابى واعتراض آميز امام خمينى عليه سياستهاى ضد اسلامى و آمريكا پسند محمد رضا شاه پهلوى، آغاز شد، وارد ميدان مبارزات سياسى شدند و شانزده سال تمام با وجود فراز و نشيب هاى فراوان و شكنجه ها و تعبيدها و زندان ها مبارزه كردند و در اين مسير ازهيچ خطرى نترسيدند. نخستين بار در محرّم سال ۱۳۸۳ از سوى امام خمينى( قدس سره) مأموريت يافتند كه پيام ايشان را به آيت الله ميلانى و علماى خراسان در خصوص چگونگى برنامه هاى تبليغاتى روحانيون در ماه محرّم و افشاگرى عليه سياست هاى آمريكايى شاه و اوضاع ايران و حوادث قم، برسانند. ايشان اين مأموريت را انجام دادند و خود نيز براى تبليغ، عازم شهر بیرجند شدند و در راستاى پيام امام خمينى، به تبليغ و افشاگرى عليه رژيم پهلوى و آمريكا پرداختند.



مؤلف ابتدا به حقيقت هدنه پرداخته و بعد از تعريف لغوى و اصطلاحى آن، در دو بخش به اين موضوع پرداخته‌اند:
۱- بيان امور متعلق به هدنه .
۲- بيان بعضى از فروع متعلق به اين مسئله.
ايشان بخش اول را در قالب پنج امر بررسى نموده‌اند و چهار فرع در قسمت دوم بر آن افزوده‌اند تا مطلب كامل و جامعى ارائه گردد. (نسخه عربی این نوشتار در کتابخانه قابل دسترسی نیست.)



هدنه در لغت به معنى سكون است و در اصطلاح به معنى صلح موقت بين مسلمين و گروهى از كافران حربى مى‌باشد. از هدنه به موادعه و معاهده نيز تعبير مى‌شود كه حكايت از ناپايدارى آن دارد. شیخ طوسی در مبسوط هدنه و مهادنه را به يك معنا دانسته كه عبارت است از كنار گذاشتن جنگ و رها كردن نبرد تا مدتى مشخص. علامه حلى نيز در تذكره كلمات مهادنه، موادعه و معاهده را واژه‌هايى مترادف مى‌داند.
مؤلف، سپس به تفاوت معناى هدنه با جزيه پرداخته و آن دو را داراى تفاوت ماهوى مى‌دانند و مى‌فرمايند: جزیه در واقع از دشمنانى كه از سپاه اسلام شكست خورده و اكنون در زير پرچم دولت اسلامى زندگى مى‌كنند، به جاى ماليات گرفته مى‌شود، زيرا آنها شهروند دولت اسلامى مى‌باشند.

۳.۱ - حكم هدنه

مؤلف، مى‌فرمايند: حكم هدنه به اجماع مسلمانان جواز مى‌باشد و مقصود از جواز، جواز بالمعنى الاعم است كه در مقابل حرمت است و شامل واجب و مکروه نيز مى‌شود.
از جمله ادله جواز، آيات قرآن مى‌باشد; آيه ۴ و ۷ سوره توبه و آيه ۵۶ سوره انفال از آن جمله‌اند; آيه ۴ توبه:« إلاّ الذين عاهدتم من المشركين ثم لم ينقصوكم شيئاً». آيه ۷ توبه:« إلاّ الذين عاهدتم عند المسجد الحرام». آيه ۵۶ سوره انفال:« الذين عاهدت منهم ثم ينقضون عهدهم».
ايشان درباره اين ادله مى‌فرمايند: گر چه معاهده، اختصاص به هدنه و آتش‌بس ندارد، لكن هدنه قدر متيقن به حساب مى‌آيد. آيه ۶۱ سوره انفال هم كه مى‌فرمايد:« و إن جنحوا للسلم فاجنح لها و توكل على الله»، پذيرفتن صلح را در صورتى كه دشمن بدان گرايش نشان بدهد جايز مى‌داند.
از ديگر ادله جواز هدنه، جمله امیر المؤمنین علیه السلام است در عهدنامه مالک اشتر كه فرمود:« و لا تدفعن صلحا دعاك إليه عدوك و لله فيه رضى، فإن في الصلح دعة لجنودك و...». روايات ديگر به همراه سيره قطعى نبوى نيز از ديگر ادله اين موضوع مى‌باشند.

۳.۲ - لزوم مصلحت

ايشان جواز مهادنه را مشروط به وجود مصلحت مى‌دانند; يعنى الزاماً بايد در اين كار مصلحتى باشد تا حكم جواز برايش ثابت گردد. ايشان اين مطلب را به حكم عقل و به مناسبت حکم و موضوع مى‌دانند; يعنى با توجه به دستورات اكيد اسلام به جهاد و مقاتله با دشمنان و دعوت در موارد خاص به صلح، معلوم مى‌شود جواز مهادنه تنها براى موارد خاص و داراى مصلحت مى‌باشد.
ايشان اين مصالح را قابل دريافت از آيات كريمه قرآن مى‌دانند و براى نمونه آيه ۳۵ سوره محمد و آيه ۹ و ۱ سوره ممتحنه را بيان‌گر مواردى مى‌داند كه هيچ جوازى براى صلح و مهادنه در آن موارد نمى‌توان ملاحظه كرد.
ايشان مصلحت هدنه را داراى مراتب مى‌دانند كه به مناسبت موقعيت و تشخيص امام مسلمين، شدت و ضعف خواهد داشت. علامه حلی نيز در تذكرة و منتهى بر عدم وجوب هدنه تأكيد نموده و آن را تحت شرايطى جايز شمرده‌اند.
علامه حلى در ذيل اين بحث توضيحاتى دارند كه به قول مؤلف، صاحب جواهر نيز آن را پسنديده است لكن از محقق کرکی در جامع المقاصد تناقضى ديده مى‌شود كه آيات جهاد و شهادت را مقيد به عدم تهلكه مى‌داند و مى‌فرمايد: اگر مسئله القاء در تهلكه و امثال آن در ميان باشد حرام خواهد بود، البته صاحب جواهر از باب استدراک خواسته‌اند فرار از جهاد را از دايره اين حكم محقق كركى خارج كنند كه مؤلف نمى‌پذيرد و نهايتاً مى‌فرمايد: اگر به كلام محقق كركى ملتزم شويم پس حرمت فرار از جهاد نيز مقيد به عدم القاء نفس در تهلكه خواهد بود در حالى كه مطلب به عكس بوده و آيات حرمت القاء نفس در تهلكه، مقيد به آيات جهاد فى سبيل الله مى‌باشند.
در آخر نتيجه‌اى كه ايشان گرفته‌اند اين است كه جهاد براى مسلمين قاعده است و صلح، استثنايى براى آن مى‌باشد كه در صورت وجود مصلحت جايز است.

۳.۳ - لزوم تعيين مدت

مؤلف، در باره تعيين مدت مى‌فرمايند: ظاهراً در شرط بودن تعيين مدت در مهادنه اختلافى بين فقها وجود ندارد اما ادله اين برداشت چند چيز است:
اولاً همه فقها قيد زمان را در تعريف هدنه به كار برده‌اند.
ثانياً: ادعاى اجماع در مورد مدت خاصى در مهادنه وجود دارد كه نشان از ثابت بودن اصل قضيه است. ثالثاً: فقها به هنگام استدلال ، نامى از زمان و شرط مدت نبرده‌اند كه نشانه مسلم بودن آن در نزد ايشان است.
فقها قدر متيقنى را نيز در جواز و عدم جواز هدنه از نظر زمانى تعيين نموده‌اند كه از آن جمله مدت چهار ماه است كه در صورت نيرومند بودن مسلمانان جايز دانسته‌اند.
مرحوم شيخ طوسى نيز بر اين مطلب به آيه ۲ سوره توبه استدلال نموده كه مى‌فرمايد:« فسيحوا فى الأرض أربعة أشهر».
شايد لزوم شرط بودن مصلحت در اين صورت نيز متصور باشد، البته صاحب جواهر در استدلال به اين آيه مناقشه كرده و فرموده‌اند: مشخصاً آيه در باره مهلت دادن به مشركانى است كه با آنان پيمانى بسته شده بود، آن هم به زبان وعيد و تهديد.
در مورد حد اكثر زمان مهادنه نيز نظرياتى وجود دارد; محقق حلی در شرايع و علامه حلى در منتهى و تذكرة يك سال را نهايت زمان ممكن براى جواز مهادنه شمرده‌اند، لكن نظر شيخ طوسى در مبسوط خلاف آن مى‌باشد.
مؤلف، نظريه شيخ طوسى را موافق مفاد آيه ۵ سوره توبه مى‌داند كه فرموده: هر گاه ماه‌های حرام ( چهار ماه) به پايان رسيد مشركان را بكشيد. لكن اضافه مى‌نمايند كه شايد علامه و محقق نيز كلامشان موافق شيخ طوسى باشد، اما در تعبير سال تسامح نموده‌اند.
ادله اين حكم عبارتند از:
۱) اجماع; البته اين اجماع ادعاى علامه و ديگران است كه عدول محقق باعث تضعيف اين اجماع شده است.
۲) آيه« فإذا انسلخ الأشهر الحرام فاقتلوا المشركين».
در اين‌جا مؤلف، استطراداً جايگاهى براى تصور معارضه بين ادله جهاد و قتال با جواز هدنه ملاحظه نمى‌نمايند و در ادامه به ديگر نظريات موجود در مدت زمان جواز هدنه اشاره كرده و قرار دادن شرط نقض صلح از طرفين را جايز نمى‌دانند.

۳.۴ - شروطى كه در عقد هدنه گذارده مى‌شود

مؤلف، در مورد اين گونه شروط مى‌فرمايند: شروطى كه در عقد هدنه گنجانده مى‌شود و طرفين خود را ملزم به رعايت آن مى‌سازند، جايز و الزام‌آور است; دليلش نيز وجوب وفاى به شروط و مشترك بودن هدنه با ديگر شروط در اين زمينه مى‌باشد. اين مطلب على الظاهر بين علما اتفاقى بوده و فقط شرط ارتکاب افعال حرام استثنا شده است كما اينكه ساير عقود نيز به همين شكل مى‌باشند. دليل اين استثنا هم رواياتى هستند كه صحيحه ابن سنان از امام صادق علیه السلام از آن جمله مى‌باشد; اين روايت در كتاب وسائل الشیعه ، كتاب التجارة، ابواب خيار، باب ۶، حديث اول مى‌باشد.
موافقت كتاب شرطى است معلوم كه همه فقها بدان تصريح دارند و در اين زمينه از سوى بزرگان علما عبارات گوناگونى نقل شده كه مستند آن نيز آيه ۱۰ سوره ممتحنه مى‌باشد:« يا أيها الذين آمنوا إذا جاءكم المؤمنات مهاجرات فامتحنوهن الله أعلم بايمانهن فإن علمتموهن مؤمنات فلا ترجعوهن إلى الكفار». اين بخش از كتاب داراى تفصيلات فراوانى مى‌باشد كه ما در اين‌جا به همين مقدار بسنده مى‌كنيم و آخرين بخش كتاب را كه عبارت است از چند حكم ديگر از احكام هدنه، در اين‌جا يادآور مى‌شويم.

۳.۵ - ديگر احكام هدنه

در اين بخش چهار مسئله از سوى مؤلف بيان گرديده كه اولين آنها راجع به شخص صلح كننده مى‌باشد; بدين معنا كه آيا اقدام كننده به صلح بايد خود امام باشد و كسى كه از طرف ايشان منصوب شده يا هر كسى مى‌تواند چنين كارى را انجام دهد.
در چند كتاب مهم فقهى به اين نكته اشاره شده و از علامه در منتهى نقل شده كه مخالفى در اين مسئله وجود ندارد; يعنى همگى متفق القولند كه هيچ كس غير از امام يا شخص مشخص شده از سوى وى نمى‌تواند اقدام به چنين كارى نمايد، زيرا امام تنها كسى است كه مصالح مسلمين را بايد تشخيص داده و بدان عمل نمايد و اين ممكن نيست كه هر كسى از راه رسيد بتواند براى امور مهم مسلمين تصميم بگيرد.
از دلايل ديگر اين كلام اين است كه اگر غير از امام افراد ديگرى نيز بتوانند اقدام به صلح بنمايند، موجب تعطيل جهاد مى‌شود; چرا كه در هر زمان عده‌اى هستند كه طالب جنگ نبوده و طرف‌دار صلح مى‌باشند و با داشتن چنين اختيارى به تعطيلى جهاد اقدام مى‌كنند.
در كنار اين مسئله، مسئله ديگرى طرح مى‌شود و آن اينكه آيا مسلمين مى‌توانند از پيش خود قرارداد صلح عقد شده از سوى امام را نقض كنند يا نه؟
مسئله دوم اين قسمت اين است كه آيا مى‌توان عوض مالى را در هدنه شرط كرد؟
مؤلف، مى‌فرمايند: مقتضاى قاعده جواز آن است، زيرا در مفهوم هدنه چيزى كه مانع از چنين كارى باشد وجود ندارد، فلذا فردى مثل صاحب جواهر در تعريف هدنه مى‌گويد: گاهى در برابر عوض و گاهى بدون عوض مى‌باشد.
مسئله سوم اين است كه در چه مواردى مى‌توان اقدام به نقض هدنه كرد؟ حكم اوليه اين است كه بدون شك شكستن عهد بعد از انعقاد صحيح آن حرام مى‌باشد، لكن شرايط خاصى باعث جواز يا لزوم آن مى‌شوند كه در كتاب مفصلاً تبيين گرديده است.


المهادنة نویسنده:آیة الله سید علی حسینی خامنهای    


۱. المهادنة، آیة الله سید علی حسینی خامنهای، ج۱، ص۵.    
۲. المهادنة، آیة الله سید علی حسینی خامنهای، ج۱، ص۵.    
۳. المبسوط، شیخ طوسی، ج۲، ص۵۰.    
۴. تذکره، علامه حلی، ج۱، ص۴۴۷.    
۵. المهادنة، آیة الله سید علی حسینی خامنهای، ج۱، ص۵.    
۶. المهادنة، آیة الله سید علی حسینی خامنهای، ج۱، ص۶.    
۷. المهادنة، آیة الله سید علی حسینی خامنهای، ج۱، ص ۶.    
۸. توبه/سوره ۹، آیه ۴.    
۹. توبه/سوره ۹، آیه ۷.    
۱۰. انفال/سوره ۸، آیه ۵۶.    
۱۱. انفال/سوره، آیه ۶۱.    
۱۲. المهادنة، آیة الله سید علی حسینی خامنهای، ج۱، ص۸.    
۱۳. مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، ج۱۱، ص۴۳.    
۱۴. المهادنة، آیة الله سید علی حسینی خامنهای، ج۱، ص۹.    
۱۵. محمد/سوره ۴۷، آیه ۳۵.    
۱۶. ممتحنه/سوره ۶۰، آیه ۱.    
۱۷. ممتحنه/سوره ۶۰، آیه ۱.    
۱۸. المهادنة، آیة الله سید علی حسینی خامنهای، ج۱، ص۱۱.    
۱۹. تذکره، علامه حلی، ج۱، ص۴۴۷.    
۲۰. منتهی المطلب، علامه حلی، ج۲، ص ۹۷۴.    
۲۱. تذکره، علامه حلی، ج۱، ص ۴۴۷.    
۲۲. جواهر الکلام، محمد حسن نجفی، ج۲۱، ص۲۹۵.    
۲۳. جامع المقاصد، محقق کرکی، ج ۴، ص۴۶۷.    
۲۴. المهادنة، آیة الله سید علی حسینی خامنهای، ج۱، ص۱۴.    
۲۵. المهادنة، آیة الله سید علی حسینی خامنهای، ج۱، ص۱۵.    
۲۶. توبه/سوره ۹، آیه ۲.    
۲۷. المبسوط، شیخ طوسی، ج۲، ص ۵۰.    
۲۸. المهادنة، آیة الله سید علی حسینی خامنهای، ج۱، ص۱۵.    
۲۹. جواهر الکلام، محمد حسن نجفی، ج۲۱، ص۲۹۷.    
۳۰. المبسوط، شیخ طوسی، ج۲، ص ۵۱.    
۳۱. شرائع الاسلام، محقق حلی، ج۱، ص۲۵۴.    
۳۲. تذکره، علامه حلی، ج۱، ص۴۴۷.    
۳۳. توبه/سوره ۹، آیه ۵.    
۳۴. المبسوط، شیخ طوسی، ج۲، ص ۵۰.    
۳۵. توبه/سوره ۹، آیه ۵.    
۳۶. المهادنة، آیة الله سید علی حسینی خامنهای، ج۱، ص۱۵.    
۳۷. وسائل الشیعه، شیخ حرعاملی، ج۱۸، ص۱۶، ابواب خیار، باب ۶، ح۱.    
۳۸. ممتحنه/سوره ۶۰، آیه ۱۰.    
۳۹. المهادنة، آیة الله سید علی حسینی خامنهای، ج۱، ص۴۸.    
۴۰. المهادنة، آیة الله سید علی حسینی خامنهای، ج۱، ص۹۶.    
۴۱. منتهی المطلب، علامه حلی، ج۲، ص ۹۷۵.    
۴۲. المهادنة، آیة الله سید علی حسینی خامنهای، ج۱، ص۹۷.    
۴۳. المهادنة، آیة الله سید علی حسینی خامنهای، ج۱، ص۹۹.    
۴۴. المهادنة، آیة الله سید علی حسینی خامنهای، ج۱، ص۱۰۱.    
۴۵. المهادنة، آیة الله سید علی حسینی خامنهای، ج۱، ص۱۰۱.    
۴۶. جواهر الکلام، محمد حسن نجفی، ج۲۱، ص ۲۹۸.    
۴۷. المهادنة، آیة الله سید علی حسینی خامنهای، ج۱، ص۱۰۵.    



نرم افزار جامع فقه أهل البيت عليهم السلام، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی




جعبه ابزار