• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مقتدر عباسی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مقتدر عباسی (۲۸۲-۳۲۰ق)، یکی از خلفای عباسی در قرن سوم و چهارم هجری قمری در عراق بود. وی در سیزده سالگی به خلافت رسید و چند نوبت از سال ۲۹۵ تا ۳۲۰ق برکنار و دوباره به حکومت رسید. مقتدر فردی لجوج، کوته‌فکر، اسراف‌کار، شهوت‌ران و دارای عدم ثبات رای در کارها بود و در دوران حکومت او فتنه‌ها افزون و پایه‌های حکومت عباسیان سست شد.



ابوالفضل، جعفر بن احمد (معتضدبالله) بن طلحه (موفق بالله) بن جعفر (متوکّل علی‌الله) بنابر وصیت برادرش مکتفی‌بالله با وی در سیزده سالگی برای خلافت بیعت شد و لقب مقتدربالله گرفت، از این‌رو مردم او را کوچک شمردند و از مقامش برکناری کردند و به جایش عبدالله بن معتزبالله پسر متوکل را گماشتند. سپس ابن معتز را کشتند و مقتدر پس از دو روز به خلافت بازگردانده شد. او از کسانی که با او بیعت نکرده بودند، انتقام گرفت و آنان را کشت. یکی از آنها قاضی مثنّی احمد بن یعقوب بود، زیرا از وی خواسته بودند با مقتدر بیعت کند، وی گفته بود: «من با یک بچه بیعت نمی‌کنم.»


خادمی به نام مونس که در بیشتر کارها یاور خلیفه بود، سر از طاعت او برتافت. مقتدر رضایت او را جلب کرد و لقب امیرالامرا بدو داد. او نیز سر به اطاعت خلیفه نهاد. دیری نپایید که مونس در سال ۳۱۷ق یاران خود را جمع کرد و به خانه مقتدر برد. آنها خلیفه، زنان، فرزندان و کنیزکان خاص او را بیرون آوردند و در خانه مونس زندانی کردند و با برادرش محمد معتضدبالله بیعت کردند و وی را لقب القاهربالله دادند.
او دو روز بر سر کار بود که دسته‌ای از سپاه به نام «رجاله»؛ یعنی پیاده نظام قیام کردند و بعضی از سران مؤثر در خلع مقتدر را کشتند و مقتدر را به خلافت باز گرداندند. مونس همراه گروهی از سپاهیان و غلامان شورشی از بغداد خارج شد و به موصل رفت و آن‌جا را اشغال کرد. سپس به قصد حمله به بغداد بازگشت و مقتدر با لشکر خود به مقابله او رفت. یاران خلیفه شکست خورده و برخی به مونس پیوستند. وی یکّه و تنها میان دسته‌ای از سپاه بربرهای مغربی باقی ماند. آنان خلیفه را کشتند و تکبیرگویان در حالی که او را لعن می‌کردند، سرش را نزد مونس بردند، همه لباس‌های او را در آوردند و بدنش را کاملا برهنه رها کردند، تا این‌که یک نفر که از آن‌جا می‌گذشت، چون او را چنین دید، پیکرش را پوشاند، سپس گودالی کند و وی را در آن دفن کرد و اثر قبرش از بین رفت.


مقتدر فردی ولخرج و کوته‌فکر بود و بسیاری از امور و شئون خلافت را فرو گذاشت. زنان و خادمان را بر امور مسلّط کرد. اموال را به هدر داد و پیاپی وزیران را عزل و نصب می‌کرد. چون موم در دست مادرش (که سابقاً کنیز بود) و گوش به فرمان او بود. بین او و پدرش معتضد بسیار فرق است. پدرش مُجدّد حکومت عباسیان بود، ولی او با اسراف‌کاری‌ها، شهوت‌رانی‌ها و نداشتن ثبات رای در کارها، از رونق آن کاست. به یکی از کنیزان مورد توجّه خود، گوهر گران‌بهایی بخشید که سه مثقال وزن داشت
می‌گویند: او هشتاد میلیون دینار تباه کرد. در خانه‌اش (غیر از غلامان اسلاو، رومی و سیاه) ده هزار خواجه داشت.
او دوازده پسر از خود به‌جای گذاشت که سه تن از آنان به نام‌های: راضی، متقی و مطیع، خلیفه شدند. در زمان او، فتنه‌ها افزون و پایه‌های حکومت لرزان شد. وی در ۳۸ سالگی و پس از ۲۵ سال حکومت درگذشت. پس از او، برادرش محمد ملقب به القاهربالله خلیفه شد.
[۱۳] ابراهیم حسن، حسن، تاریخ الاسلام السیاسی، ج۲، ص۵۳.



وی هر سال در راه مکه و حرمین شریفین، اموالی بسیار هزینه می‌کرد
[۱۵] ابن فهد، عمر بن محمد، اتحاف الوری، ج۲، ص۳۶۶.
و در تعمیر چاه‌های آب مکه پیشگام بود و دستور حفر دو چاه را در مکه صادر کرد. در روزگار او، استوانه‌های کعبه تزیین شد.
[۱۷] نهروالی، محمد بن احمد، الاعلام باعلام بیت الله الحرام، ص۸۸.
[۱۸] صباغ، محمد بن احمد، تحصیل المرام، ج۱، ص۱۴۷.


پس از ضعف خلافت عباسی، گروه‌ها و قبایلی گاه با ناامن کردن راه مکه، در صدد کسب امتیاز از مقتدر برمی‌آمدند. قرمطیان در شمار این گروه‌ها بودند که با هجوم بر حاجیان و غارت آنان، خلیفه را زیر فشار قرار می‌دادند. ابوطاهر قرمطی در هجوم بر حاجیان به سال ۳۱۲ق. از مقتدر عباسی تقاضای حکومت بصره و اهواز را کرد.
[۱۹] ازدی، یزید بن محمد، تاریخ الموصل، ج۲، ص۲۱۳.
[۲۱] ابن فهد، عمر بن محمد، اتحاف الوری، ج۲، ص۳۷۰.

منابع از کوشش‌های ۱۵ خلیفه عباسی میان مقتدر تا الناصر لدین الله در مکه و مسجدالحرام گزارشی نداده‌اند.


۱. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۷، ص۲۲۲.    
۲. ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۸، ص۱۴.    
۳. ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۸، ص۲۴۱-۲۴۳.    
۴. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۴، ص۲۳۲به بعد.    
۵. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۲، ص۱۲۱.    
۶. ابن تغری بردی، یوسف بن تغری بردی، النجوم الزاهره، ج۳، ص۲۳۳.    
۷. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایه، ج۱۱، ص۱۶۹.    
۸. ابن عماد حنبلی، عبدالحی بن احمد، شذرات الذهب، ج۴، ص۹۸.    
۹. ذهبی، محمد بن احمد، العبر، ج۲، ص۸.    
۱۰. سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، تاریخ الخلفاء، ص۲۷۴.    
۱۱. مقدسی، محمّد بن عبدالملک، تکملة تاریخ الطبری، ص۴ به بعد.    
۱۲. ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، ج۱۳، ص۵۹.    
۱۳. ابراهیم حسن، حسن، تاریخ الاسلام السیاسی، ج۲، ص۵۳.
۱۴. ابن عبری، گرگوریوس بن‌ هارون، تاریخ مختصر الدول، ص۱۵۵.    
۱۵. ابن فهد، عمر بن محمد، اتحاف الوری، ج۲، ص۳۶۶.
۱۶. فاسی، محمد بن احمد، العقد الثمین، ج۱، ص۲۸۷.    
۱۷. نهروالی، محمد بن احمد، الاعلام باعلام بیت الله الحرام، ص۸۸.
۱۸. صباغ، محمد بن احمد، تحصیل المرام، ج۱، ص۱۴۷.
۱۹. ازدی، یزید بن محمد، تاریخ الموصل، ج۲، ص۲۱۳.
۲۰. ابن مسکویه، أحمد بن محمد، تجارب الامم، ج۵، ص۲۰۶.    
۲۱. ابن فهد، عمر بن محمد، اتحاف الوری، ج۲، ص۳۷۰.



عبدالسلام ترمانینی، رویدادهای تاریخ اسلام، ترجمه پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ج۲، ص۲۰۶-۲۰۷.
حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، برگرفته از مقاله «بنی‌ عباس» تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۴/۲۶.    






جعبه ابزار