الدر المنثور فی التفسیر الماثور (کتاب)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تفسیر درالمنثور تألیف جلالالدین ابوالفضل
عبدالرحمان بن ابیبکر بن محمد سیوطی (متوفای ۹۱۱) از مفسرین
اهل سنت میباشد.
اصل او از خانوادهای بود که در شهر اسیوط (شهری در صعید علیای
مصر) میزیستند. گفتهاند: در اصل فارس بوده و در
بغداد سکونت داشتهاند و سپس به مصر
مهاجرت کردهاند.
جلالالدین سیوطی از کودکی نبوغ خود را در حفظ و تحصیل
علم نشان داد. وی در سن هشت سالگی آموختن
قرآن را به پایان رسانید. استادان و شاگردان او بیشمارند. او بیش از پانصد تالیف دارد که از لحاظ تنوع و گستردگی کم نظیر است. خود چنین میگوید: دویست هزار
حدیث از بردارم و اگر بیشتر مییافتم بر آن میافزودم. وی آگاهترین مرد زمان خویش به حدیث شناسی و شناخت ابعاد آن _متناً و سنداً_ به شمار میرفت. تالیفات او از هر نظر ارزشمند، مفید و مورد توجه همگان بوده است. او کوششهای متقدمین را در رشتههای مختلف حدیث و
تفسیر و
علوم قرآنی به سبک جالبی گرد آورده و متون بسیاری را که در دسترس نبوده، یکجا در اختیار دانشدوستان قرار داده است و میتوان گفت کتب وی _بویژه در تفسیر و علوم قرآنی_ دایرةالمعارفی قرآنی به شمار میرود و مراجعه کننده را تا حدود زیادی بینیاز میسازد. سیوطی، همانند
علامه مجلسی و
فیض کاشانی و
سید عبدالله شبر، کاری گسترده و فراگیر انجام داده است.
وی نخست بر اساس نقل
روایات از سلف و با اسانید متصل، تفسیری به نام
ترجمان القرآن نوشت؛ سپس به اختصار و نیز حذف اسانید آن پرداخت و تنها به ذکر صاحب کتاب مرجع اکتفا نمود. تفسیر الدر
المنثور نتیجه همین کار است و نامی است کاملا متناسب؛ زیرا روایات منقول در ذیل هر آیه، بدون نظم و دستهبندی و اظهار نظر یا
جرح و تعدیل است و مانند گوهرهایی از هم پاشیده، در این تفسیر پخش گردیده است؛ و همان وصفی که
سعدالدین تفتازانی درباره کتابهای شیخ
عبدالقاهر جرجانی کرده است: کانها عقد قد انفصم
فتناثرت لئالیه (همانند گردنبندی از گوهر که از هم بگسلد و دانههای آن پراکنده شود)
درباره این تفسیر نیز صادق است. این تفسیر، انباشته از آثار قدماست و برای مراجعهکنندگان، منبع سرشاری به شمار میآید.
سیوطی این تفسیر را در دو موضع معرفی کرده، یکی در مقدمه «الدر
المنثور» و دیگری در پایان کتاب
اتقان .
در کتاب اتقان میگوید: کتاب مستندی گردآوری کردم که در آن
روایات تفسیری پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را آوردهام، این روایات حدود ده هزار و اندی میشود. در میان آنها
حدیث مرفوع و
موقوف وجود دارد. به حمدالله این تفسیر در چهار جلد به پایان رسیده و آن را به «ترجمان القرآن» نامگذاری کردم.
در مقدمه «الدر
المنثور» مینویسد: وقتی که «ترجمان القرآن» را تالیف کردم... چونکه
احادیث این تفسیر از طرق گوناگون از منابع مهم استخراج شده بود متوجه شدم دانشجویان میل چندانی به مطالعه آن ندارند زیرا خسته میشوند، از اینرو اسناد آن را حذف نمودم و تنها به متن احادیث اکتفا نمودم و احادیث استخراجی را به منابع نسبت دادم و آن را به «الدر
المنثور فی التفسیر بالماثور» نامیدم.
از این دو عبارت روشن میشود که سیوطی تفسیر «الدر
المنثور» را از تفسیر «
ترجمان القرآن»
اقتباس کرده و در حقیقت «الدر
المنثور» خلاصه «ترجمان القرآن» است آنهم خلاصهای که فقط اسناد احادیث را حذف کرده نه متن احادیث.
یادآوری این نکته سودمند است که تفسیر «الدر
المنثور» علی رغم شهرت فراوانی که دارد از منابع معتبر و قدیمی
تفسیر ماثور به شمار نمیآید زیرا
تفسیر طبری به لحاظ قدمت و جامعیت مقدم بر تفسیر سیوطی است. شاید
شهرت تفسیر سیوطی بدین خاطر است که تفسیر وی از منابع و مآخذی است که در دسترس همگان به ویژه تفسیر پژوهان بوده و مراجعه به آن بسیار آسان است.
نکته دیگر اینکه تفسیر سیوطی یک تفسیر اختصاصی روایی است که تفسیر پژوهان به راحتی به احادیث مراجعه میکنند ولی تفسیر طبری یک تفسیر روایی جامعی است که به شیوه اجتهادی تدوین شده و دسترسی به
روایات آن مستلزم صرف وقت بیشتری است از اینرو تفسیر طبری کمتر مورد توجه قرار گرفته ولی تفسیر سیوطی جزو منابع تفسیر ماثور به حساب آمده است.
سوم اینکه شهرت شخص سیوطی و خوش ذوقی ایشان در تالیف آثار و جامعیت علمی وی نیز در شهرت تفسیر «الدر
المنثور» نقش بسزایی داشته است.
این نوشتار ترجمه و تلخیص جزوه «الامام السیوطی» محمد علی قطب است.
دو نکته قابل توجه؛ درباره این تفسیر باید به دو نکته _یکی مثبت و دیگری منفی_ توجه داشت:
نکته مثبت آنکه، مؤلف محترم بدون هیچ گرایشی انحرافی، به جمع آوری این آثار همت گماشته و با خلوص نیت، تا آنجا که توانسته است از منابع معتبر به نقل
احادیث و نیز آراء و اقوال پیشینیان پرداخته است، بدون آنکه گرایش خاصی او را به این کار واداشته باشد یا خواسته باشد اعمال غرض کند؛ بنابراین، مراجعهکنندگان با خاطری آسوده به این منبع سرشار از گوهرهای تابناک، مراجعه میکنند و هر یک، گوهر مطلوب خود را به دست میآورد.
اما نکته منفی: مؤلف در این گردآوری کاری غیر محققانه کرده است و آن، جمع متون قریب المعنی و انتخاب یک لفظ برای آنها _در روایتهای متعدد الاسناد_ است؛ یعنی روایتهایی را که از حیث معنا به هم نزدیکند ولی اندکی اختلاف لفظ دارند، با ذکر سندهای متعدد یکجا و با انتخاب یک لفظ یا عبارتی برگرفته از محصل مجموع روایات، برای آنها نقل میکند. مراجعهکننده گمان میبرد که همه آن متن، مورد اتفاق همه روایتکنندگان ذکر شده است؛ در صورتی که بیشتر اوقات چنین نیست و روایات، در لفظ و عبارت _گرچه اندک_ با هم اختلاف دارند و چه بسا برای محقق، همین اختلافهای اندک، در نحوه
استنباط و رسیدن به هدف مطلوب مؤثر باشد ولی با روش اتخاذ شده مایه گمراهی گردد. لذا توصیه میکنیم، مراجعهکنندگان که با هدف تحقیق، به سراغ چنین روایاتی میروند _که متاسفانه در این تفسیر شیوه غالب به خود گرفته است_ تنها به متن موجود بسنده نکنند و به منابع اصل آن که معمولا ذکر شده است نیز مراجعه کنند.
برای نمونه به این مورد توجه کنید:
سیوطی، در ذیل آیه «یا ایها الذین آمنوا لا تقربوا الصلاة و انتم سکاری حتی تعلموا ما تقولون
» روایتی را از منابع متعدد بدین گونه آورده است: اخرج عند بن حمید و ابو داوود و الترمذی - وحسنه - والنسائی و ابن جریر و ابن المنذر و ابن ابی حاتم و النحاس و الحکام - وصححه - عن علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) قال: صنع لنا عبدالرحمان بن عوف طعاما فدعانا وسقانا من الخمر. فاخذت الخمر منا و حضرت الصلاة فقدمونی فقرات: قل یا ایها الکافرون لا اعبد ما تعبدون و نحن نعبد ما تعبدون. فانزل الله هذه الایة. (در این متن آمده که
علی را به پیش داشتند و چون مخمور (مست) بود سوره را به گونه دیگر خواند)
سیوطی این متن را از کسان بسیاری نقل کرده است؛ از جمله از حاکم نیشابوری؛ و گفته است که حاکم آن را صحیح السند هم شمرده است، درست مخالف متن مذکور است. حاکم از طریق
عطاء بن سائب از
ابوعبدالرحمان سلمی روایت میکند که علی (علیهالسّلام) فرمود: مردی از انصار مردم را دعوت کرد. هنگام
نماز، یک نفر که مست بود به نماز ایستاد و این سوره (
سوره کافرون) را نتوانست بخوبی بخواند؛ آنگاه آیه یاد شده نازل گردید. حاکم اضافه میکند: در این حدیث فوائد بسیاری است؛ از جمله، نادرستی قول
خوارج که مستی و قرائت ناروا را به علی (علیهالسّلام) که
خداوند او را از این
تهمت مبرا ساخته است نسبت میدهند. و این حدیث صحیح السند و قابل اعتماد است.
شخص دیگری نیز که متن مذکور از او نقل شده است،
ابن ابیحاتم است که وی نیز مانند حاکم بر خلاف نقل سیوطی روایت کرده است: او از طریق عطاء از سلمی روایت میکند که علی (علیهالسّلام) فرمود: در مهمانیای که عبدالرحمان بن عوف ترتیب داده بود، فلانی را به نماز ایستانیدند و او از سر مستی، در نماز چنین خواند: قل یا ایها الکافرون اعبد ما تعبدون و نحن نعبد ما تعبدون. آنگاه آیه نازل شد.
ملاحظه میشود که متن مذکور با روایتی که حاکم آن را صحیح دانسته کاملا در
تضاد است و با روایت ابن ابیحاتم نیز مخالفت دارد (سیوطی در نقل خود از علی (علیهالسّلام) چنین آورده است: فقدمونی... فقرات. ولی در روایت حاکم از قول علی (علیهالسّلام) آمده است: فقدوموا رجلا فقرا.... و در روایت ابن ابیحاتم چنین آمده است: فقدموا فلانا فقرا... که این رجل و فلان در روایت دیگر به خود
عبدالرحمان بن عوف تصریح شده است (به منابع یاد شده رجوع شود) و روشن نیست که سیوطی چرا مرتکب این اشتباه شده است) و حتی با روایت
طبری نیز اندک اختلافی دارد.
تنها با روایت
ترمذی موافق است.
این کار، چه از روی
عمد انجام گرفته باشد و چه از روی سهو، خلاف
امانت در نقل است. این گونه غفلتها در تفسیر الدر
المنثور فراوان است که نباید از دید محققان پوشیده بماند.
معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، ج۲، ص۲۰۲. نرم افزار جامع التفاسیر، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی (نور).