الجزیره
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اَلْجَزیره، پایتخت
جمهوری دموکراتیک خلق الجزایر بوده و نام این شهر در
عربی «الجزایر» است، اما برای متمایز شدن از نام کشور، در فارسی «الجزیره» نامیده میشود. الجزیره مرکز ولایت الجزایر و مهمترین بندر کشور الجزایر است و طبق آمار سال ۱۹۸۷م با بیش از ۰۰۰، ۴۸۳، ۱نفر جمعیت
در ساحل جنوبی
دریای مدیترانه، در میانه خط ساحلی کشور الجزایر قرار دارد. در این مقاله به بررسی کیفیت نامگذاری، موقعیت، تاریخ و ویژگیهای امروزی این شهر میپردازیم.
شهر الجزیره در جای شهر باستانی ایکوزیوم ۲ (به معنای جزیرهها) در قرن ۴ق/۱۰م از سوی
بنی مزغنّی ساخته شد و به سبب وجود جزیرههای متعدد در ساحل آن، با توجه به نام باستانی شهر، الجزایر (به صیغه جمع) نامیده شد.
از دوره استیلای برادران ترک بارباروسا، این نام تدریجاً بر همه سرزمینهایتحت استیلای حاکمان ترک در منطقه، و کلاً بر مغرب میانی تعمیم یافت.
امروزه این جزیرهها همه جز یکی با خشکی پیوند یافته، یا درپی کارهای بندر و اسکلهسازی نابود شده است.
موقعیت: شهر الجزیره با ۳ طول شرقی و ۳۷ عرض شمالی،
تقریباً در میانه خط ساحلی کشور الجزایر بر کنار
دریای مدیترانه قرار گرفته است و این موقعیت عامل نیرومندی در انتخاب آن به مرکزیت سیاسی کشور به شمار میآید؛ اگرچه برخی عوامل نامساعد دیگر، مانند فقدان زمینهای باز بزرگ، نبود لنگرگاه طبیعی و دشواری ارتباط با قسمت درونی کشور از امتیاز آن میکاهد. در حالی که بجایه از حیث عوامل طبیعی یاد شده دارای امتیاز بیشتری است، اما قرار گرفتن آن در درون سرزمین قبایل بربر مانع ایفای نقش میانجی در میان باخترِ عرب شده و خاورِ غالباً بربر میشود.
شهر الجزیره با درازای باختری - خاوری بر شیب تپههای ساحلی چسبیده، و در انتهای شمالی جلگه دشت میتیجه قرار گرفته است و به وسیله پله المدیه با منطقه «دشتهای بلند» ارتباط مییابد. در وضعیت سابقش شکافهای عمیق پشته بوزَریعه آن را از بادهای باختری نگاه میداشت، در حالی که جزیرههای کوچک چندی سپر آن در برابر بادهای شمال خاوری بود.
موقعیت جغرافیایی شهر از قدیم به آن یک حالت پلکانی (آمفی تئاتر) داده
که با زیبایی طبیعی و اعتدال هوا، با گسترش در میان تپهها و خلیج و با ترکیب رنگ سفید ساختمانها و آبی دریا چشمانداز بدیعی پدید آمده است
بنای نخستین این شهر به دوره گسترش فعالیتهای بازرگانی فنیقیها در شمال
افریقا میپیوندد. فنیقیها در اینجا هم یکی از مهاجرنشینهای متعدد خود را ایجاد کردند که در داخل امپراتوری قرطاجنه (کارتاژ) قرار گرفت و آن را به نام ایکوزیوم نامیدند. پس از استیلای رومیها همان نام
فنیقی بر آن محل باقی ماند. با اینکه در دوره رومی این شهر زمانی با عنوان اسقف نشین اهمیت دینی یافت، اما هنوز از لحاظ بازرگانی و دریایی چندان رونقی نداشت. از سده ۵م دیگر خبری از ایکوزیوم نرسیده، و ظاهراً شهر به دست واندالها ویران شده است. وضع متروک و گمنام شهر تا پس از فتح اسلامی در سده ۱ق/۷م ادامه یافت. در مرحله پس از فتح هم تا نیمه سده ۴ق/۱۰م همچنان ویرانه و متروک ماند
این منطقه که به وسیله
طایفه بنی مزغنای منتسب به صنهاجه مسکون شده بود، در نیمه دوم سده ۴ق/۱۰م به آبادی و اشتهار رسید و آن هنگامی بود که اسماعیل المنصور، خلیفه عُبیدی (۳۳۴-۳۴۱ق/ ۹۴۶-۹۵۲م) اداره بلاد تاهَرت و شلب (شلف) را در ۳۳۵ق/۹۴۶م به زیری
بن مَناد صنهاجی (د ۳۶۰ق/۹۷۱م)، و در ۳۴۹ق/۹۶۰م اداره شهر جدید التأسیس جزایر بنی مزغنی و شهرهای ملیانه و المدیه را به پسر او
یوسف بُلُگّین (د ۳۷۳ق/۹۸۳م) سپرد. در واقع، شهر جزایر بنیمزغنی در دوره زیریها از نوساخته، و احیا شد و به نام طایفه بنی مزغنی بلند آوازه گردید.
نام این جزیرهها در نوشتههای تاریخی و جغرافیایی اسلامی به صورتهایی گوناگون آمده است.
مؤلف
حدود العالم در وصف الجزیره چنین گفته است: شهری است که آب دریا از ۳ کران وی برآید و به حوالی وی بربریانند بسیار.
ابن حوقل درباره این شهر میگوید: دارای بازارهای بسیار، چشمههای آب شیرین در کنار دریا و بادیه بزرگی با مردم بربر کوهنشین دامدار است. عسل، روغن و انجیر آن به جاهای دیگر برده میشود. جزیرهای که در برابر شهر در دریا به فاصله یک تیر پرتاب قرار دارد، پناهگاه مردم شهر در مواقع هجوم دشمن است.
اصطخری آن را به آبادانی و پرنعمتی ستوده است.
ابوعبید بکری از لنگرگاه زمستانی و امن آن یاد کرده است.
ادریسی آبادی، جمعیت بسیار، تجارت پرسود، بازارهای دایر، صنایع پررونق و پایبندی مردم آن را به عهد و پیمان یادآور شده است.
ابن عبدالمنعم حمیری در وصف آن چنین آورده که شهری است خوب و کهن و دارای آثار باستانی، از جمله میدان بازی سنگفرش رنگارنگ، با تصویرهای جانوری. نیز بر حزم و علو همت مردم قبایل آن تصریح کرده است. به گفته او وسعت شهر تقریباً دو مرحله در دو مرحله و از اطراف کوهها بر آن محیط بوده است.
ابوالفدا این شهر را تابع بجایه نوشته است.
قلقشندی تلمسان را پایتخت مغرب میانی، و الجزیره را یکی از چند شهر آن گفته است.
تاریخ این شهر پیوستگی بسیار نزدیک با سرگذشت مغرب به طور عام و مغرب میانی به صورت خاص داشته است. در فاصله سدههای ۵ -۱۰ق/۱۱-۱۶م همه مدعیان حاکمیت در منطقه این شهر را هم به تصرف یا اطاعت خود درآوردند؛ از آن جمله بودند: حمادیها، مرابطون، موحدون، بنی عبدالواد، بنی غانیه، مرینیها و
حفصیها که حکومتهای مهمی تشکیل دادند.
در سده ۸ق/۱۴م قبیله عرب ثعالبه میتیجه، صنهاجه را از الجزیره بیرون راند و خود در آنجا حاکم شد و این موقعیت را تا استیلای بارباروسا در سده ۱۰ق/۱۶م حفظ کرد.
رویدادهای برهه پایانی سده ۹ق/۱۵م بندر الجزیره را به صحنه حوادث سخت زمان کشاند و اهمیت آن را روشن ساخت. با سقوط آخرین بازمانده دولتهای اسلامی در
اندلس، یعنی غرناطه، به دست نیروهای
اسپانیا در ۸۹۷ق/۱۴۹۲م بسیاری از مسلمانان فراری از آنجا به الجزیره روی آوردند و استقرار این تازه واردان در شهر، جمعیت آن را ناگهان افزایش داد.
این شهر که از دیرباز با کسب موقعیت بازرگانی شایسته با همه مدیترانه مربوط شده بود، اهمیتی سیاسی - نظامی پیدا کرد و مورد توجه و طمع نیروهای اروپایی مسیحی قرار گرفت. پادشاهان کاتولیک اروپایی که از قرنها پیش آرزوی حاکمیت بر شمال افریقا را داشتند، بر حرکتهای تهاجمی خود بر قلعههای ساحلی در اوایل سده ۱۰ق/۱۶م افزودند. فرمانده اسپانیایی دُن پِدرو ناوارو شهرهای وهران (۹۱۵ق/ ۱۵۰۹م) و بجایه (۹۱۶ق/۱۵۱۰م) را گرفت و جزیره صخرهای کوچک و مهمی را در برابر شهر الجزیره تصرف، و آن را با نام پِنیون به صورت قلعهای استوار درآورد. آنگاه با استقرار پادگانی اسپانیایی در آنجا به مراقبت شهر و آمد و رفت دریایی پرداخت. مردم شهر از آنجا که نمیتوانستند با اسپانیاییها رویارویی کنند، ناگزیر سر اطاعت فرود آورده، طی قراردادی در ۹۱۶ق/۱۵۱۰م پذیرفتند که به پادشاه اسپانیا باج بپردازند؛ همه اسیران مسیحی را آزاد کنند و بندرها را به روی دشمنان اسپانیا ببندند.
بعدها دریانوردان ترک در تدارک پایگاهی دیگر به تصرف
جیجل در ۱۲۰ کیلومتری باختر بجایه روی آوردند. جیجل از حدود دو قرن و نیم پیش در دست ونیزیها بود. پس از کشاکشهایی ونیزیها از آندره دُریا، دریادار مشهور ایتالیایی تبار، خدمتگزار پادشاهان
فرانسه و اسپانیا استمداد کردند، اما اُروج، یکی از دو برادر بارباروسا، موفق به تصرف بجایه شد و مردم به شهرشان بازگشتند (۹۲۰ق/۱۵۱۴م). این نخستین شهر اسلامی منطقه بود که از چنگ اروپاییها رهایی یافت. از همه جای مغرب دستهای استمداد به سوی این برادران دریانورد ترک دراز شد. آنان برای نجات مسلمانان فراری از اندلس هم از آنچه توانستند، دریغ نکردند. ارسال هدایایی از غنایم پیروزی در جیجل به سلطان سلیم
عثمانی، موجب پیوند آینده شمال افریقا با امپراتوری
عثمانی شد. سلطان
عثمانی کشتی، نیرو، مهمات و ذخیره برای اروج فرستاد تا در تصرف بجایه به کار گیرد. در این هنگام بود که مردم جزایر بنیمزغنی هیأتی نزد اروج در جیجل فرستادند و برای رهایی از دست اسپانیاییها از او یاری خواستند.
موقعیت شهر الجزیره در میانه پایگاههای دریایی اسپانیا در شمال
افریقا و به ویژه در
مغرب میانی (وهران و مرسی الکبیر در غرب، و بجایه در شرق الجزیره) اهمیت نظامی آن را روشن میکرد. اروج رهسپار الجزیره شد. خود او به فرماندهی نیروی ترک و مردم قبایل از خشکی، و برادرش خیرالدین با کشتیهای مسلح و نفرات مشرقی از دریا فاتحانه وارد شهر شدند. در همان هنگام، اروج شَرْشَل را هم از دست اسپانیاییها به درآورد (۹۲۲ق/۱۵۱۶م). بزرگان الجزیره اروج را به عنوان امیرالجهاد شناختند. اروج درصدد کوبیدن قلعه پنیون اسپانیاییها بود که حرکات مشکوک حاکم سابق شهر، سالم التومی، به علت ابراز رقابت با اروج، رئیس ترک را به قتل او واداشت. اروج استیلای خود را به همه جلگه و دشت اطراف شهر الجزیره گسترش داد؛ پرچمهای سبز و زرد و قرمز خود را بر بالای باروها و قلعههای اطراف به اهتزاز درآورد و سکه جدید با نوشته «ضرب فی الجزائر» زد.
اسپانیاییها که از این وضع خشمگین شده بودند، با نیروی پادگان پنیون و کمک امیران محلی رقیب بارباروساها، مانند سلطان تِنِس، یحیی پسر سالم التومی مقتول، بدخواهان دیگر، گروههای عرب غارتگر بنیسالم و با تحریکها و فتواهای خیمنث۱ کاردینال متعصب مشهور اسپانیایی، به هجوم تازهای بر شهر الجزیره برخاستند؛ اما عدم همکاری نیروهای محلی با آنان به گرفتاری بزرگی برای اسپانیاییها انجامید و هوای نامساعد دریا هم با کوبیدن کشتیهای اسپانیایی به سنگهای بابالواد نیمی از آنها را نابود کرد. اسپانیاییها به زحمت توانستند با به جا گذاشتن ۳ هزار کشته و ۸۰۰ اسیر جان به در برند. مردم دشت میتیجه هم به اروج پیوستند و شهرهای بُلیده، ملیانه، المدیه و روستاهای اطرافشان با سرزمین کوهستانی القبائل به اطاعت رئیس ترک درآمدند. رئیسان فاتح که میدانستند اسپانیاییها این شکستهایشان را به راحتی فراموش نخواهند کرد، باروها و قلعههای استوار در شهر الجزیره ساختند و دفاع آن را تأمین کردند.
اروج قلمرو به دست آمده در مغرب را دو قسمت کرد: قسمت خاوری را با مرکزیت دلس به برادرش خیرالدین واگذاشت و خود اداره قسمت غربی را با مرکزیت شهر الجزیره بر عهده گرفت
و شهر الجزیره مرکز بیگلر بیگی جدید التأسیس شد. کوششهای امپراتور مشهور اسپانیا شارل کَن در تصرف مجدد الجزیره به جایی نرسید.
قلعه صخره (پنیون) هم در رمضان ۹۳۶/ مه ۱۵۳۰ به تصرف نیروهای خیرالدین درآمد. به دستور خیرالدین قلعه پنیون را ویران، و با مصالح آن الجزیره را به خشکی متصل کردند.
همه جزیرهها را - که نزدیک به ۲۰ تا بود - به صورت یک پل قوسی شکل به یکدیگر پیوند دادند؛ چنانکه پناهگاهی از بادهای تند غربی برای کشتیهای لنگرگاه الجزیره شد.
بنای باروی الجزیره به درازای حدود ۳ کم ۸۵ سال طول کشید. این بارو ۵ دروازه و خانههای بسیاری را در درون شهر در بر میگرفت. دروازهها عبارت بودند از بابالواد در شمال، باب عَزون در جنوب (به سوی میتیجه)، باب البحریه یا بابالجزیره، باب الترسانه یا باب الصیادین و باب القصبه یا دروازهای که به قلعه (قصبه) شهر در بلندترین نقطه آن منتهی میشد. خیرالدین برجالفنار یا برج المناره را هم استوارتر کرد
شهر الجزیره در دوره حاکمیت ترکها (۹۲۲-۱۲۴۶ق/۱۵۱۶- ۱۸۳۰م) به صورت یکی از مراکز شهری آباد و مهم منطقه مغرب درآمد. این شهر در سده ۱۱ق/۱۷م دارای ۹ دروازه، و از برکت وقفهای بزرگان ترک دارای شبکه آبیاری درستی شده بود. آب چشمههای منطقه ساحل را به شهر آورده، به صورت انشعابهایی در درون شهر تقسیم کرده بودند. برخی مدیران ترک آب انبارهایی در شهر احداث کردند. در ۱۲۵۶ق/۱۸۴۰م ۱۰۰، ۱آب انبار با ظرفیت متوسط هر کدام ۷۰ م ۳ در شهر الجزیره وجود داشت. در این دوره بر اثر افزایش جمعیت، خانههای متراکم درون بارو به طرف ساحل گسترش یافت.
مردم ثروتمند هم در تپههای اطراف برای خود قصرهای مجلل ساختند. دراواخر سده ۱۰ق/۱۶م حدود ۱۲ هزار خانوار در شهر وجود داشت. در سده ۱۱ق/۱۷م در این شهر ۱۰ جامع بزرگ، دو
کنیسه و دو
کلیسا برقرار بود. حسان پاشا پسر خیرالدین برای آبیاری شهر بسیار کوشید؛ چشمهها و آب انبارها، حمامها، بیمارستانها و اماکن زمستانی در آن ساخت.
اما در زمانهای مختلف وقوع زمین لرزهها و بیماریهای واگیردار مانع ترقی شهر شد. در اوایل سده ۱۱ق/۱۷م جمعیت شهر به ۱۰۰ هزار نفر میرسید. در اواخر سده ۱۲ق/۱۸م جمعیت شهر به حدود نصف آن کاهش یافت. ظاهراً در وبای سال ۱۰۶۴ق/۱۶۵۴م یک سوم جمعیت شهر نابود شد و از زلزله سال ۱۱۲۴ق/۱۷۱۲م بیشتر مردم به اطراف کوچیدند
از ۵۰ هزار نفر جمعیت یاد شده حدود ۶ هزار نفر آن دورگه ترکی - بومی معروف به کول (قول) اوغلی (به نقل برخی کُراوغلی)، ۳ هزار نفر ترک مشرقی، ۷ هزار یهودی و ۲ هزار برده (مملوک) و مسیحی و ۳۲ هزار مغربی (بومی عرب، بربر و اندلسی تبار) بودند. در پایان دوره استیلای ترکها در ۱۸۳۰م جمعیت شهر به ۳۰ هزار نفر کاهش یافته بود که از آن جمله ۴ هزار ترک، ۱۸ هزار مغربی، ۲ هزار سیاه و بقیه یهودی بودند. تجارت شهر در دست یهودیها و مهاجران مسلمان اندلسی و اشتغال اصلی مردم بومی شهر دریا زنی بود.
پیش از اشغال فرانسویها، نیروی دریایی
انگلستان یکبار در ۱۲۳۱ق/۱۸۱۶م به عنوان اجرای تصمیمات کنگره وین درباره لغو بردگی، و باردیگر در ۱۲۴۰ق/۱۸۲۵م به سبب اختلاف با حسین پاشا دایی، «دایِ» الجزایر به این شهر هجوم بردند؛ اما صدمه بزرگی وارد نشد و الجزایریها به دفاع از خود برخاستند
اشغال الجزیره در ۱۲۴۶ق/۱۸۳۰م به وسیله فرانسویها آغاز یک دوره جدید در تاریخ این شهر شد. در ۴ ژوئیه/۱۳ تیر همان سال فرانسویها به فرماندهی بورمُن۲ شهر را گرفتند. پس از استقرار حاکمیت فرانسویها در این شهر عدهای از بومیان آنجا را ترک کردند و در برابر، اروپاییان از خارج بدان روی آوردند. شمار اروپاییهای شهر که در ۱۸۳۰م حدود ۶۰۰ نفر بود، در ۱۲۶۱ق/۱۸۴۵م به ۴۲ هزار نفر رسید. مرکز شهر با بازارها، جامعهای مهم و ساختمانهای اداری سبک ترکی بر اثر دگرگونیهای بزرگ کلاً از میان رفت و به جای آن ساختمانهای جدید نظامی و اداری به سبک اروپایی احداث شد. الجزیره که تبدیل به یک شهر نظامی شده بود، در اواخر سده ۱۹م به صورت مرکز استعمار درآمد.
جمعیت شهر در دوره استعمار فرانسویان با رسیدن اروپاییان و مهاجرت شهرستانیها به پایتخت افزایش یافت. جمعیت شهر در ۱۳۲۹ق/۱۹۱۱م ۱۶۲ هزار، در ۱۹۲۱م/۱۳۰۰ش ۲۰۷ هزار و در ۱۹۳۶م/ ۱۳۱۵ش ۲۶۴ هزار نفر بود. عده مسلمانان شهر در این مدت کاستی پذیرفت. در دهه ۱۹۳۰م تنها ۳۰% جمعیت شهر از مسلمانان بودند. افزایش جمعیت موجب گسترش تدریجی شهر در طول ساحل و نیز در تپههای اطراف شد. به علت افزایش فعالیتهای بازرگانی، تأسیسات بندری شهر هم توسعه یافت
بسیاری از بناهای مذهبی الجزیره در دوره فرانسویها از میان رفت. از ۱۷۶ بنای مذهبی موجود در ۱۸۳۰م، در ۱۲۷۹ق/۱۸۶۲م تنها ۴۸ بنا باقی مانده بود. قسمت بزرگ باروهای احداثی ترکها فروریخت. از قصبه (قلعه) قدیم تنها قسمتی باقی ماند. قسمت پایین شهر (سمت ساحل) کلاً تجدید شد و شکل اروپایی گرفت، در حالی که بالای شهر به صورت مرکز زندگی مسلمانان باقی ماند. با این حال، احداث جادهها و خیابانها حالت اصلی شهر قدیم (بالا) را هم دگرگون کرد. در ۱۳۲۳ق/۱۹۰۵م هیأتی به نام «جمعیت الجزایر کهن» برای جمعآوری و نگهداری اشیا و اجزاء بازمانده از الجزیره مسلمان و قدیمی تأسیس شد
در زمان
جنگ جهانی دوم الجزیره یکی از نقاط موردنظر برای پیاده کردن نیروهای آمریکایی بود و مقاومت نیروهای فرانسوی خیلی زود تبدیل به همکاری با آمریکاییها شد. پس از مذاکرات دراز میان ژنرال ژیرو۱، فرمانده کل فرانسوی شمال افریقا با ژنرال دوگل، سرانجام کمیته فرانسوی نجات ملی در ۲۳ ژوئن ۱۹۴۳م/۲ تیر ۱۳۲۲ش در الجزیره تشکیل، و این شهر پایتخت موقت
فرانسه شد و تا بازگشت دولت موقت فرانسه به پاریس در ۳۱ اوت ۱۹۴۴م/۹ شهریور ۱۳۲۳ش این عنوان را حفظ کرد.
پس از پایان جنگ جهانی دوم و در اثنای قیام مردم الجزایر از ۱۹۵۴م/۱۳۳۳ش شهر الجزیره یکی از کانونهای عمده جنبش استقلال شد. در اواخر دوره جنگ استقلال، از ۱۹۶۱م/۱۳۴۰ش، الجزیره صحنه حوادث تروریستی خونین «ارتش سری» فرانسه شد.
پس از حصول استقلال الجزایر در ۱۹۶۲م/۱۳۴۱ش، شهر الجزیره پایتخت جمهوری الجزایر و همچنان مهمترین شهر و بندر آن شد.
الجزیره امروز: الجزیره بزرگترین مرکز بازرگانی کشور است و ۳۰% کارکنان بخش صنعت در این شهر هستند. افزایش جمعیت ناشی از استقرار صنایع کوچک و متوسط در آن، بافت شهر را به صورت بیقوارهای درآورده است. فعالیتهای صنعتی جدید یا در کنار بافت اصلی شهر، یا در مناطق صنعتی بزرگ و یا خیلی ساده در عرصههای بیابانی گسترده شده است. دفترهای مرکزی بیشتر مؤسسات ملی در این شهر قرار دارد. بندرگاه شهر بجز نفت در فعالیتهای بازرگانی کشور دارای نقش حیاتی است. در مقایسه با کل کشور، ۲۰% مأموران اداری، ۲۵% مأموران نظامی، ۴۲% پزشکان و ۴۵% تلفنها در این شهر هستند.
سامان دهی شبکه ارتباطی شهر با احداث دو شریان اصلی صورت گرفته است که یکی بزرگراه اتومبیل روی است در درازای ساحل، و دیگری تعریض راهِ بلندیهای مقابل ساحل است. احداث گذرگاههای ضروری میان این دو شریان و اتصال آنها به یکدیگر عبور به سمت فرودگاه بیرون شهر را تسهیل کرده است.
از آثار مهم تاریخی الجزیره میتوان از مسجد جامع مالکی - که محتملاً به عصر مرابطون تعلق دارد - یاد کرد. بناهای مذهبی دیگر الجزایر متأخرتر از سده ۱۰ق/۱۶م است. بناهای عصر ترکی از الگوی آناتولیایی متأثر است که گنبدی ۸ گوش را در مرکز با راهروهایی در اطراف آن نشان میدهد.
از جمله این بناها، مسجد علی بیچینی (۱۰۳۲ق/۱۶۲۳م) است. اما مسجد حنفی «صیادان» (۱۰۷۰ق/۱۶۶۰م) از مسجدهای مشخص ترکی الجزیره است که با گنبد تخم مرغی نوک تیز مرکزی و ۴ گنبد کوچک اطراف آن یادآور مسجدهای
استانبول و نماینده هنر بیزانسی است.
نماینده معماری عمومی (مردمی) شهر الجزیره خانههای شهری و خانه باغها (ویلاها) ی دلکش آن است که با جلوه زیبا و نظم منطقی، هماهنگی کاملی با آداب و عادات مردم یافته است. خانههای شهری با ۴ ایوان در اطراف - که در هر قسمت اتاقی دراز و کم پهنا قرار میگیرد - الگوی ترکی را تداعی میکند.
هسته اولیه دانشگاه الجزایر در
دوره استعمار فرانسه در ۱۲۹۶ق/ ۱۸۷۹م با تأسیس ۴ مدرسه عالی حقوق، طب، فن و ادبیات بنیان گذاری شد و در ۱۳۲۷ق/۱۹۰۹م نام دانشگاه به خود گرفت. چند جمعیت علمی هم در آن زمان در الجزیره تأسیس شد که از آن جمله بود «انجمن تاریخ» که «مجله افریقایی۲» را از ۱۲۷۲ق/۱۸۵۶م منتشر کرد
در دوره استقلال بر شمار مراکز آموزش عالی الجزیره بسیار افزوده شده است.
کتابخانه ملی الجزایر در شهر الجزیره قرار دارد. این کتابخانه در ۱۲۵۱ق/۱۸۳۵م تأسیس شده است؛ نزدیک به یک میلیون جلد کتاب دارد و بخش دستنویسهای آن شامل ۳ هزار جلد است. کتابخانه مرکزی دانشگاه الجزایر هم که در ۱۲۹۸ق/۱۸۸۱م تأسیس شده، عمدتاً حاوی کتابهای منبع علمی و ادبی است. این کتابخانه در روز استقلال الجزایر در ۱۹۶۲م/۱۳۴۱ش به دست فرانسویها به آتش کشیده شد و بعداً مرمت گردید و از حیث کتاب غنیتر شد. کتابخانههای عمومی دیگر شهر الجزیره عبارتند از: کتابخانه مرکز اسناد و کتابخانه شهرداری. مرکز اسناد الجزایر در ۱۹۷۱م/۱۳۵۰ش با گردآوری اسناد دوره
عثمانی و دوره اشغال فرانسویان بنیاد یافت.
موزههای بسیاری در شهر الجزیره وجود دارد، از جمله: موزه ملی هنرهای زیبا که برخی از آثار نقاشی هنرمندان نامدار فرانسوی را در خود جای داده است
موزه پیش از تاریخ و مردم شناسی؛ موزه ملی رسوم و آثار اسلامی؛ موزه فرهنگ عامه؛ موزه جهاد؛ و موزه ارتش نوین.
(۱) ابن
ابیزرع، علی، انیس المطرب، رباط، ۱۹۷۲م.
(۲) ابن حوقل، محمد، صوره الارض، بیروت، ۱۹۷۹م.
(۳) ابن عبدالقادر، محمد، تحفه الزائر، به کوشش ممدوح حقی، بیروت، ۱۳۸۴ق.
(۴) ابن عبدالمنعم حمیری، محمد، الروض المعطار، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۵م.
(۵) ابوعبید بکری، عبدالله، المغرب فی ذکر بلاد افریقیه و المغرب، الجزیره، ۱۸۵۷م.
(۶) ابوالفدا، تقویم البلدان، به کوشش رنو و دوسلان، پاریس، ۱۸۴۰م.
(۷) ادریسی محمد، نزهه المشتاق، بیروت، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
(۸) اصطخری ابراهیم، مسالک و ممالک (ترجمه کهن فارسی)، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۶۸ش.
(۹) جوهری یسری، شمال افریقیه، اسکندریه، ۱۹۷۶م.
(۱۰) حدود العالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، ۱۳۴۰ش.
(۱۱) حمیده عبدالرحمان، جغرافیه الوطن العربی، بیروت، ۱۴۱۰ق/ ۱۹۹۰م.
(۱۲) سرهنگ اسماعیل، تاریخ دول المغرب، به کوشش حسن زین، بیروت ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
(۱۳) عربی اسماعیل، دوله بنی حماد، الجزیره، ۱۹۸۰م.
(۱۴) عسلی بسام، خیرالدین بربروس، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۱۵) قلقشندی احمد، صبح الاعشی، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
(۱۶) مقدسی محمد، احسن التقاسیم، به کوشش محمد مخزوم، بیروت، ۱۹۸۷م.
(۱۷) وزان حسن، وصف افریقیا، ترجمه محمد حجی و محمد اخضر، بیروت، ۱۹۸۳م.
(۱۸) Britannica, ۱۹۷۸.
(۱۹) EWA.
(۲۰) Grand Larousse.
(۲۱) IA.
(۲۲) The Middle East and North Africa, London, ۱۹۹۷.
(۲۳) Oxford Home Atlas of the World, ۱۹۶۴.
(۲۴) T O rkiye diyanet vakf o Isl @ m ansiklopedisi, Istanbul, ۱۹۹۳.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «الجزیره»، شماره۳۸۴۵.