اقوام افغانستان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
افغانستان سرزمینی با اقوام و قبایل و گویشهای متنوع است. بررسیهای تاریخی تا
قبل از سال ۱۹۷۹م به بیش از ۲۰۰ قوم و
قبیله و حدود ۳۰ زبان مختلف در این سرزمین اشاره دارد؛ اما امروزه ترکیب جمعیتی افغانستان درهم ریخته و گروههای بزرگی از اقوام و قبایل آن به کشورهای دیگر
مهاجرت کردهاند. سکنه فعلی افغانستان عمدتا از دو نژاد سفید: شامل پشتونها، تاجیکها، هزارها، نورستانیها و ... و نژاد زرد: شامل ازبکها، ترکمنها، قرقیزها، مغولها و ... هستند. در اینجا اختصاراً به شرح و وصف گروههای قومی عمده و مشهور افغانستان و ساختارهای قومی -
قبیلهای و فرهنگی - زبانی هر یک از آنها میپردازیم:
سرزمین افغانستان از دیرباز گذرگاه و محل برخورد و آمیزش اقوام گوناگون بوده است. تجمع تشکلهای نژادی - قومی در این سرزمین، شکل ویژهای به ساختار اجتماعی، فرهنگی و سیاسی آن داده است. بررسیهای قومی در سالهای پیش از حمله و اشغال نظامی افغانستان (۱۹۷۹م)، به بیش از ۲۰۰ قوم و
قبیله و حدود ۳۰ زبان مختلف در این سرزمین اشاره دارد.
امروزه ترکیب قومی و شمار جمعیت هر یک از اقوام افغانستان درهم ریخته است و گروههای بزرگی از اقوام و قبایل آن به کشورهای دیگر، بهویژه پاکستان و ایران مهاجرت کردهاند.
بیشتر مردم افغانستان مسلمانند. پیروان تسنن
حنفی و پس از آنها
شیعه امامیه بیش از پیروان مذاهب دیگر هستند. مذهب شیعه بیشتر میان قومها و قبایل ایرانی تبار فارسی زبان رواج دارد. مذاهب
هندو،
اسماعیلی و
سیک نیز به ترتیب شمار پیروان، از مذاهب متداول در میان مردم افغانستان هستند.
پشتونها از شاخههای اقوام آریایی و احتمالاً از بازماندگان قوم پکتویه یاپکتیهاند که هرودت از آنها در ناحیه دره پیشاور کنونی یاد میکند.
قوم پشتون را فارسی زبانان افغانستان، افغان مینامند.
قوم پشتون یا افغان پرشمارترین اقوام افغانستان است. جمعیت آنها را در حدود ۶۰% مردم این سرزمین تخمین زدهاند.
پشتونها به زبان پَشْتو، از گروه شرقی زبانهای ایرانی سخن میگویند
و
زبان فارسی دری را میدانند و به این زبان
شعر میسرایند و کتاب مینویسند.
پشتونها به دو گروه بزرگ دُرّانی، یا اَبدالی و غَلجایی، یا غَلزایی تقسیم میشوند
و از قدرت و اعتباری بیش از قومهای دیگر برخوردارند. حکمرانان افغانستان بیشتر از میان خانوادههای پشتون بودهاند.
مردم پشتون عمدتاً زارع یا دامدار و بسیاری از آنها نیمه کوچنده هستند. از این گروه نیمی با گلههایشان ییلاق و قشلاق میکنند و نیمی دیگر درمحل باقیمیمانند و در زمینهایشان زراعتمیکنند.
تاجیکها گروه قومی ایرانی تبار و از اقوام فارسی زبان یکجانشین افغانستان هستند که در این سرزمین، به ویژه در دو سوی مرز ایران و افغانستان بهپارسیوان یا فارسیبان و درشرق و جنوبافغانستان به دهقان و دهوار مشهورند.
تاجیکها را از ساکنان بسیار قدیم مناطق مرکزی افغانستان و احتمالاً از نخستین بومیان ایرانی این سرزمین دانستهاند.
زیستگاههای عمده تاجیکها در نواحی دشت کوه دامن در شمال کابل، دره پنجشیر و بدخشان بوده است. گروهی از تاجیکها هم در پیرامون هرات و غزنه زندگی میکردهاند.
شمار تاجیکها را از ۲ میلیون تا ۵/۳ میلیون نوشتهاند.
برخی مانند حیاتخان و کارلس، مذهب تاجیکان را، بجز تاجیکان بامیان، سنی حنفی
و برخی دیگر
مذهب تاجیکهای کوهستانی را شیعه، و مذهب دشتنشینان را سنی حنفی نوشتهاند. چند هزار تن از تاجیکهای کوهستانی که در بدخشان و واخان زندگی میکنند، به گَلْچه یا پامیری معروفند. این گروه به گویشهای پامیری، از گروه گویشهای ایرانی شرقی سخن میگویند. شماری از مردم گلچه اسماعیلی مذهب هستند.
فارسیوان پارسیبان از اقوام ایرانی و فارسی زبان هستند که در نزدیکی مرز ایران در هرات، قندهار، غزنه و شهرهای دیگر جنوبی و غربی افغانستان زندگی میکنند. برخی فارسیوانها را از قوم تاجیک انگاشته، و آنها را تاجیک نامیدهاند. فارسیوانها شیعه امامیه هستند. شمار آنها به حدود ۶۰۰ هزار تن میرسد.
بلوچ قوم دیگر ایرانی است که عمدتاً در جنوب و شمال غربی افغانستان و در ولایت هیلمند (هیرمند) میزیند.
مردم بلوچ به زبان بلوچی که شاخهای از گروه زبانهای ایرانی شمال غربی است، سخن میگویند.
بلوچها سنی حنفی هستند و شمار آنها را از ۱۵۰ هزار
تا ۲۰۰ هزار و ۲۳۸ هزار نوشتهاند.
ازبک بزرگترین تشکل قومی ترک زبان افغانستان است. احتمالاً ازبکان اولیه از اجزاء سپاهیان مغولی ترک، معروف به اردوی زرین بودهاند که از سده ۱۳ تا ۱۵م بر روسیه و سیبری غربی تسلط داشتند. این قوم نام خود را بنابر دیدگاههای سنتی از نام ازبکخانرئیس اردوی زرین گرفته است.
با فروپاشی اردوی زرین در سده ۱۵م، ازبکهای کوچنده به سوی جنوب حرکت کردند و در میانه همین قرن در بستر پایین رودخانههای سیر دریا و آمودریا استقرار یافتند. قرنها بعد در دوره
انقلاب و جنگ داخلی روسیه (۱۹۱۷- ۱۹۲۳م)، ۲۸ تیره از قبایل گوناگون ازبک که شمارشان به بیش از ۵۰۰ هزار تن میرسید، به افغانستان شمالی مهاجرت کردند.
اکنون بزرگترین بخش از جماعت ازبک بیشتر به صورت نیمه کوچنده زندگی میکنند و به کار دامپروری و کشاورزی اشتغال دارند.
شمار ازبکان را از ۸۲۰ هزار
تا یک میلیون تن، نوشتهاند که حدود ۵% جمعیت افغانستان تخمین زده میشود.
ازبکها به زبان ازبکی سخن میگویند.
ازبکان در افغانستان شمالی با تاجیکها و گروههای قومی دیگر به سر میبرند و با یکدیگر سخت درآمیختهاند، چنانکه تمایز میان آنها از لحاظ ظاهر و پوشاک دشوار است. ساخت اجتماعی جامعه ازبک طبقهبندی شده، و مبتنی بر سلسله مراتب است. رهبران ازبک - بکها و بویرها - قدرت استیلا جویانه بیشتری در جامعه ازبک دارند و این امر بازتاب و نتیجه نظام کوچندگی گذشته قوم ازبک است. افزون بر آن، هنوز ازبکان خود را با نامهای کهن
قبیلهای زمان اردوی زرین میخوانند، مانند هَرَکی، لَکه، کَمَکی، مَنگیت و... .
این قوم یکی دیگر از اقوام ترک زبان افغانستان است. از سده ۱۷م
قبیلههایی از ترکمن به سرزمین افغانستان کوچیدند و تا آغاز سده ۱۸م به کوچ خود ادامه دادند.
زبان ترکمنها متعلق به گروه زبان ترکی جنوب غربی یا
اغوز است و قرابت بسیاری با ترکی آذربایجانی و ترکی جدید دارد. این زبان با واژههای فراوان فارسی و عربی آمیخته است.
در حدود ۳۸۰ هزار
تا ۴۰۰ هزار ترکمن به شکل نیمه کوچنده در سرزمین افغانستان شمالی زندگی میکنند.
این گروه عمدتاً با گلهداری و زراعت زندگی میگذرانند. یکی از منابع درآمد ترکمنها بافت قالی و فروش آن در بازار است. قالیهای ترکمنی با برچسب «قالی افغانی» صادر میشود.
گروههای ترکمن گوسفند قره گل و صنعت قالی بافی را با خود در سالهای ۱۹۲۰م، پس از درهم شکستن مقاومت باسماچیان (ه م) در برابر بلشویکها، به افغانستان آوردند.
مردم ایلها و طایفههای گوناگون ترکمن خود را گروه قومی مستقل میپندارند. برخلاف دگرگونی بسیار در زندگی اقتصادی و سیاسی ترکمنها، دگرگونیاندکی در سبک و روش سنتی زندگی خانوادگی، معنوی و دینی آنها پدید آمده است. شواهد ماندگاریِ سنتها و آداب را میتوان در خانواده و در مذهب و آیینهای روزمره ترکمنهای افغانستان و ایران مشاهده کرد. امروزه، بیشتر ترکمنها میکوشند تا هویت قومی و آداب و رفتار مذهبی (حنفی) و بسیاری از وجوه زندگی سنتی خانوادگی خود را حفظ کنند.
مغول گروهی قومی، حدود ۱۰ هزار تن، و احتمالاً از قبایلی با خاستگاه ترکومغول و از تبارسپاهیان چنگیزخانند.
سرزمینی از غزنه تا هرات و از شمال بامیان تا میانه هیلمند را در بلندیهای مرکزی اشغال کردهاند و تا داخل خاک ایران پیش رفتهاند.
این گروه قومی یکی دو نسل است که هویت مغولی خود را از دست دادهاند و دیرزمانی است که دیگر به زبان مغولی سخن نمیگویند.
امروزه طایفههای مغول ساکن در غور و هرات به زبان فارسی دری، و طایفههای دیگر مغول در مناطق جنوبی افغانستان به زبان پشتو سخن میگویند.
تا پیش از آغاز قرن ۲۰م در نواحی کوهستانی غرب افغانستان مرکزی (غور) میزیستند و سپس به جاهای دیگر این سرزمین مهاجرت کردند. مغولهای غور در دو طایفه بورقوتی و اَرْغونی سازمان یافته بودند. بورقوتی به دو گروه کلان زایی (طایفه بزرگ) و خرده زایی (طایفه کوچک)، و اَرغونی به دو دسته مَرده و خدایداد تقسیم میشدند. دو گروه ارغونی منزلت پایینتری از دو گروه بورقوتی داشتند.
هزاره از بزرگترین قومهای افغانستان است. نام این قوم احتمالاً از واژه فارسی «هزار» گرفته شده که
قبلاً به دسته بزرگ و مهمی از سپاه مغول اطلاق میشده است. برخی قوم هزاره را نیز از بازماندگان نیروهای سپاهی چنگیزخان مغول انگاشتهاند.
هزارهها به چند گروه بزرگ تقسیم میشوند. گروههایی از آنها در ناحیه وسیعی در افغانستان مرکزی و در ناحیهای معروف به هزارهجات یا هزارستان که در جنوب هندوکش و کوه بابا تا حدود شمال قندهار و غرب غزنه و تا ماوراء دی کوندی و یاق اولنگ گسترده است، زندگی میکنند. گروههایی نیز در مناطق شمال هندوکش، در بغلان، سمنگان، بلخ و جوزجان میزیند. گروهی از هزارهها هم در قلعهنو، واقع در مشهد ایران و کویته پاکستان به سر میبرند.
عمدهترین گروههای هزاره عبارتنداز: هزاره بدخشی در ولایت قطغن و بدخشان؛ هزاره لاچین در پیرامون بلخ و بلخاب و سنگچارک؛ هزاره قندوز در ولایت قندوز؛ هزاره خلم یا دولان جاوند در منطقه خلم تا دره صوف؛ هزاره کیان در دره کیان؛ هزارههای ولایتهای شمال افغانستان؛ هزاره پنجشیر در بخش دوی پنجشیر و مناطق رخه و دره هزاره؛ هزاره نکودری، پراکنده در پیرامون هرات تا سیستان و قندهار؛ و هزاره بادغیس که به هزاره هرات، خراسان، قلعهنو و دای زنیات نیز معروفند؛ و هزاره میمنه در میمنه.
ایرانیان گروهی از هزارهها را که پس از سرکوب به دست امیر عبدالرحمان خان در ۱۸۹۱م، از ناحیه بربر هزارهجات، یا بند بربر در مرز شمالی هزارستان، به ایران پناهنده شدند و در خراسان و بلوچستان اقامت گزیدند، بربری، و سرزمینشان را بربرستان مینامند.
درگذشته، هزارهها کوچنده بودند و بیشتر از راه گلهداری و پرورش اسب جنگی زندگی میگذراندند. امروزه بیشتر آنها کشت و زرع میکنند و شماری گوسفند و بز نیز نگه میدارند. بسیاری از مردم هزاره نیز به شهرها مهاجرت کردهاند و به کارگری و روزمزدی اشتغال دارند.
شمار هزارهها را از ۸۰۰ هزارتا بیش از یک میلیون تن
تخمین زدهاند.
اَیماق یا اویماق اصطلاحی ترکی - مغولی و به معنای
قبیله و طایفه است که در افغانستان به چند تشکل
قبیلهای در برابر تشکلهای غیر
قبیلهای تاجیک و فارسیوان اطلاقمیشود.
مردم
قبیلههای وابسته به ایماق خود را با نام
قبیلهای که به آن تعلق دارند، میشناسانند، مانند
قبیلههای تیموری، تایمنی (یا تیمنی)، زوری، فیروزکوهی، جمشیدی و... .
یک گروهبندی اداری مرکب از ۴ ایل نیمه کوچنده در میان ایلات و قبایل ایماق شکل یافته که به «چار ایماق» معروف است.
مردم ایماق، شماری سنی حنفی و شماری دیگر شیعه مذهبند و به گویشهای دری نزدیک به فارسی خراسان شرقی و فارسی هراتی سخن میگویند که با واژههای ترکی آمیخته است.
شمار مردم ایماق افغانستان را ۴۷۸ هزار و ایماق ایران را ۱۲۰ هزار نوشتهاند.
این نام به اقوامی کوهنشین اطلاق میشود که در منطقه آب پخشان جنوبی سلسله کوههای هندوکش در شمال شرقی افغانستان و درههای بزرگ کُنار، پیچ و الینگر زندگی میکنند.
سرزمین نورستان، از آنجا که ساکنانش تا اوایل سده ۱۴ق اسلام نیاورده بودند، کافرستان نامیده میشد.
مردم نورستان را از اعقاب اقوام هند و
آریایی نوشتهاند
که تا پیش از گرویدن به دین اسلام، مذهب مشترک هند و آریایی داشتند. نظام اعتقادی آنان از مجموعه نمادها، شعایر و مناسک و باورهایی که با مذاهب هند و ایرانی کهن همانندی داشت، شکل یافته بود.
مردم نورستان براساس قرابتهای فرهنگی و زبانی به ۳ گروه قومی تقسیم میشدند که به ۶ زبان نامکتوب، و نامفهوم برای یکدیگر سخن میگفتند. ۵ زبان از این زبانها، گروه زبانهای نورستانی را تشکیل میدهند که شاخهای از خانواده زبانهای هند و ایرانی به شمار میرود. زبان دیگر، زبان پشایی یا پاشایی است که در غربیترین منطقه نورستان بدان تکلم میشود. مردم نورستان از راه کشاورزی و گلهداری زندگی میگذرانند. در میان این قوم صنایع دستی چوبی رواج فراوان دارد.
پَشایی یا پاشایی یک گروه از اقوام کوهنشین نورستان هستند که به زبانپشایی از گویشهای زباندردی از خانواده هند و آریایی سخن میگویند. مردم پشایی زبان بیشتر در شمال رود کابل در قلمرو گستردهای از ناحیه گلبهار رود پنجشیر در شمال غربی تا مجاورت چگاسرایی در شرق زندگی میکنند.
شمار مردم پشایی را حدود ۶۰ هزار
تا نزدیک به ۱۰۰ هزار
و مذهبشان را حنفی نوشتهاند. پشاییها عموماً به زراعت و گلهداری اشتغال دارند و بز نقش مهمی در اقتصاد و فرهنگ آنها دارد.
جتها یک گروه ناهمگون قومی - زبانی از نژاد آریایی، یا هند و ایرانی هستند که در ایران و هند، به همین نام و در میان مورخان و جغرافینگاران اسلامی با نام زُطّ شناخته میشوند.
جتهای ساکن در افغانستان و شرق ایران را شاخهای از قوم جت هندوستان میدانند که در گذشتههای دور از آن قوم جدا شدند و به قومهای دیگر پیوستند
و با پیوستن به هر قوم زبان و گویش مردم آن قوم را آموختند و به مذهب آنها درآمدند.
جتهای افغانستان بیشترشان به فارسی دری یا پشتو سخن میگویند. درگذشته، از راه زمینداری، شتربانی یا شترداری و کاروانسالاری زندگی میگذراندند. برخی نیز از راههای دیگر در میان قندهار و کابل در شرق، و هرات و مشهد در غرب زندگی میگذراندند.
این قوم گروهی از بازماندگان سپاه قزلباش هستند که به فرمان نادرشاه شماری از آنها پس از فتح قندهار در ۱۱۵۰ق/۱۷۳۷م در این شهر، و شماری دیگر در کابل ماندند.
قزلباش از طایفههای مختلفی از اقوام ترک، ترکمن، کرد و لر ترکیب یافته بودند. محلههایی که طایفههای قزلباش زندگی میکردند، به نام محله کردها، لرها و خوافیها شهرت داشت.
بسیاری از ترک زبانان قزلباش هنوز زبان ترکی را حفظ کردهاند و در میان خود به این زبان سخن میگویند.
قزلباشها شیعه هستند. امیر عبدالرحمان خان بسیار کوشید تا آنها را به
قبول مذهب تسنن وادارد، اما جز شماراندکی از آنان که از راه تقیه مذهب حنفی را پذیرفتند، بقیه به مذهب شیعه باقی ماندند.
تیمورشاه درانی (۱۱۸۶-۱۲۰۷ق/۱۷۷۲-۱۷۹۳م) که زبان فارسی و رفتار و آداب ایرانی در دربارش معمول بود، مشاوران و خدمتگزاران دربارش را از میان قزلباشها برگزیده بود.
پس از آن نیز بسیاری از قزلباشها به کارهای دولتی و اداری مانند صندوق داری، مستوفی گری و منشیگری، شماری به کار صنعت و بازرگانی در شهرها اشتغال داشتهاند.
قرقیزها گروهی از اقوام ترک مغولی هستند که به زبان ترکی قپچاقی
یا قرقیزی - قپچاقیاز گروه زبانهای ترکی شمال سخن میگویند. در حدود میانه سده ۱۸م، زیستگاه قرقیزها سلسله کوههای پامیر - آلتایی بود. حدود ۲ هزار قرقیز تا ۱۳۵۷ش/۱۹۷۸م در کوهستان پامیر افغانستان در دالان وَخان میزیستند. در این سال، پس از کودتای کمونیستی در کابل، بیش از نیمی از آنها به پاکستان گریختند.
تا آن زمان، قرقیزها شکل معیشت سنتی را در کوچنشینی، و سازمان اجتماعی خود را بدون نفوذ و تاثیر اجتماعات بیرون از جامعه خود حفظ کرده بودند.
آنان از اقوام هندو هستند و در مراکز شهری افغانستان زندگی میکنند. زبان مادریشان هندوستانی، پنجابی است و به زبان دری یا پشتو هم صحبت میکنند. مذهب هندوها، و سیکها، سیک یا هندویی است.
هندوها و سیکها در شهرها به بازرگانی، صرافی و زرگری اشتغال داشتند و در کابل گروههای با نفوذ کوچکی تشکیل داده بودند.
گروهی از هندوها در ناحیه کوه دامن در شمال کابل به باغبانی و گلکاری میپرداختند. شمار هندوها را حدود ۲۰ هزار، و سیکها را حدود ۱۰ هزار تن تخمین زده بودند.
براهوییها گروهی قومی هستند که خود را شاخهای از بلوچ میدانند و در جنوب غربی افغانستان میزیند. زبان مادریشان براهویی (دراویدی) است و به زبانهای پشتو و بلوچی آشنایی دارند. از طایفههای مهم براهویی: ایدوزی، لاوَرزی، یاگیزی، زِرکندی و مَهمَسانی را میتوان نام برد.
شمار براهوییها را حدود ۱۰ هزار
تا ۱۸ هزار تن
تخمین زدهاند. بیشتر براهوییها کشاورز و گلهدارند و با کار روی زمینهای اجارهای و نگهداری و چراندن دامهای خانهای پشتون و بلوچ زندگی میگذرانند.
آنان گروه کوچکی بودند که در کابل، قندهار و هرات و برخی شهرهای ترکنشین افغانستان زندگی میکردند.
شماراندکی از آنها به عبری، و بقیه به زبان فارسی دری یا پشتو سخن میگفتند. یهودیان از راه بازرگانی و صرافی زندگی میگذراندند.
حیاتخان از ۴۰ خانوار یهود در کابل و هرات یاد میکند که بیشتر به کار ساخت و فروش شراب مشغول بودند.
شمار یهودیان را از ۱۵۰ خانوار
تا چند هزار تن
تخمین زده بودند. در چند دهه اخیر بسیاری از یهودیان افغانستان را ترک کردهاند.
عربها گروهی بودند که ظاهراً در زمان
سامانیان (حک ۲۶۱- ۳۸۹ق/۸۷۴ -۹۹۹م) از
خراسان به افغانستان مهاجرت کردند. شماری از آنها بخشی از نیروی پادگان بالاحصار را تشکیل میدادند و شماری دیگر در جلال آباد و میان راه کابل به پیشاور میزیستند و با اینکه در جامعهای جدا از گروههای قومی دیگر زندگی میکردند، بیشترشان زبان عربی را از یاد برده بودند
و به دری یا پشتو، و برخی به فارسی آمیخته با واژههای عربی صحبت میکردند.
مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «افغانستان»، تاریخ بازیابی:۱۴۰۰/۸/۱۹.