اقسام علم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
با گذر زمان و پیشرفت و تكامل
علم،
علوم مختلف آنچنان توسعه پیدا كردهاند كه یك فرد قادر بر فراگیری اصول كلی تمام
علوم هم نیست چه رسد به اینكه متخصص در تمام آنها
بشود. و به فرموده
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و «
العلم اكثر من أن یُحصی فَخُذْ من كلّ شیءٍ أحسنه».
«
علوم بیشتر و گستردهتر ازا ین است كه احصاء شود پس وظیفه شما این است كه از هر چیز به دنبال بهترین آن باشید.»
حال با توجه به این گستردگی و گوناگونی، ضرورت ایجاب میكند كه مرز بین
علوم مختلف مشخص شود و
علوم از جهات مختلف مورد طبقهبندی و تقسیم قرار بگیرند تا اینكه علاوه بر معین شدن محدوده هر
علم، جستجوگران
علم و
دانش نیر با دید بازتری به سراغ
علم مورد نیاز خود بروند و هر كس با توجه به هدف و ذوق و استعداد خویش
علم مورد نظر خود را انتخاب نماید.
در این گفتار كوتاه، تقسیم
علم از سه زاویه مورد دقت اجمالی قرار گرفته است:
۱) اقسام
علوم و معیار تقسیم بندیها.
۲) اقسام
علم از نظر روایات.
۳) تقسیم
علوم از لحاظ حكم فراگیری آن در اسلام.
در تقسیم و دسته بندی
علوم معیارهای مختلفی را میتوان مد نظر قرار داد كه مهمترین آنها از این قرار هستند:
از آنجا كه تمام
علوم بر اساس روش واحد بدست نمیآیند در یك دسته بندی تمام
علومی را كه با روش خاصی تحصیل میشوند در یك قسم و
علوم دیگری را كه با روشهای دیگر بدست میآیند در اقسام جداگانه دیگری قرار میدهیم.
بر اساس همین ملاك میتوان
علوم را به دو دسته كلی تقسیم نمود:
۱)
علومی كه به روش تجربی بدست میآید و در كشف واثبات گزارههای آن از حس ظاهر و تجربه به آزمون و خطا استفاده میشود: مانند: طب، شیمی ، زیست شناسی و ...
۲)
علوم غیر تجربی: كه در رسیدن به گزارههای آنها تجربه و حس كاربرد مستقیم ندارد.
این
علوم را میتوان به چهار دسته عمده تقسیم كرد:
۱.
علوم عقلی: كه با كمك گرفتن از براهین و استنتاجات عقلی محض حاصل میشوند. مثل: منطق، ریاضیات و فلسفه متافیزیك.
۲.
علوم نقلی: كه بر اساس اسناد و مدارك منقول و تاریخی بررسی میشوند مثل: تاریخ و رجال.
۳.
علوم شهودی: كه راه رسیدن به این
علوم حسن باطن و شهود درونی است، كه درجه اعلای این
علوم وحی است كه برای
پیامبران حاصل میشود و درجه پائینتر آن مشاهدات
عرفانی عرفاء میباشد.
۴.
علوم ابداعی: كه بر اساس جعل و اعتبار معتبرین حاصل میشوند و راه رسیدن به آن فراگیری قوانین اعتبار شده در آنهاست و یا
علومی كه از ذوق و هنر ناشی میشوند. البته ذكر این نكته لازم است كه در هر كدام
علوم از روشهای دیگر هم استفاده میشود
مثلاً در صغری
علوم عقلی ممكن است از نتایج دریافتهای تجربی استفاده میشود ولی روش عمده و حاكم در آن
علم روش عقلی است.
ملاك دیگری كه میتوان بر اساس آن،
علوم را دستهبندی كه فائده و نتیجهای است كه بر آنها مترتب میشود و هدف و غایتی كه فراگیر از آموختن آن در نظر میگیرد. مثلاً میتوان
علوم را به
علومی كه دارای غایات معنوی یا مادی، فردی و یا اجتماعی هستند تقسیم بندی نمود، چنانچه در برخی
روایات نیز
علوم بر همین اساس تقسیم شدهاند كه اشاره خواهد شد.
متداولترین و بهترین ملاكی كه مرز بین
علوم مختلف را معیّن میسازد، دسته بندی آنها بر حسب موضوع جامع و كلی است كه مسائل هر
علم بر حول محور آن موضوع میچرخد. مثلاً موضوع
علم حساب عدد و موضوع
علم طب بدن انسان و ... است.
تذكر یك نكته در اینجا لازم است و آن اینكه ممكن است در تقسیم
علوم مختلف انشعابات جزئیتر صورت گیرد و ممكن است معیار تقسیم در شعبههای جزئیتر چیزی غیر از معیار اصلی تقسیم باشد، مثلاً
علم خداشناسی یكی از اقسام
علم است كه به حسب موضوع مرزبندی شده است ولی همین
علم بر حسب روش به سه
علم خداشناسی فلسفی، عرفانی و دینی منشعب میگردد.
الف)در روایات
علم به دو قسم است:
۱)
حسی: كه از راه حواس بدست میآید.
۲)
عقلی: كه آیه شریفه «وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» (نحل / ۷۸) به این دو نوع از
علم اشاره دارد،
خداوند میفرماید: «ما شما را خلق كردیم در حالی كه هیج نمیدانستید و برای شما چشم و گوش (ابزار
شناخت حسی) و قلب (ابزار درك و
شناخت عقلی) را قرار دادیم تا بوسیله آن حقائق را درك كنید ...»
حضرت علی علیه السلام ـ نیز در مقایسه بین
علم حسی و عقلی میفرمایند: «لیست الرؤیه مع الابصار فقد تكذب العیون أهلها و لایغش العقل من استنصحه».
«دیدن با چشمها نیست چه اینكه چشمها گاه به دارندگان خود دروغ میگویند ولی عقل به هر كس كه خواستار اندرز او گردد دروغ نمیگوید» كه حضرت در این بیان اشاره به راه پیدا كردن خطا در
علم حسی دارند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ـ در یك تقسیم كلی،
علوم را به دو دسته میكنند: «
العلم علمان:
۱)
علم الادیان۲)
علم الابدان دسته اول با
دین و
آخرت انسان مرتبطند و دسته دیگر با بدن مادی و دنیای انسان
در ارتباطند.
در بیان دیگری
حضرت علی علیه السلام ـ تمام
علوم را از جهت شنیداری و اكتساب حرف بودن و یا عدم آن اینگونه تقسیم مینمایند: «
العلم علمان: ۱)
مطبوعٌ و ۲)
مسموعٌ، لا ینفع المسموع اذالم یكن المطبوع».
شهید مطهری در توضیح این دو قسم میفرمایند: مراد از
علم مسموع، علم شنیده شده وفرا گرفته شده از خارج است اما
علم مطبوع علمی است كه از طبیعت و سرشت انسان سرچشمه میگیرد،
علمی كه انسان از دیگری یاد نگرفته و
معلوم است كه همان قوه ابتكار شخص است.
علم را از جهت تأثیر مستقیم در سود و زیان
دنیایی و یا
اخروی و رسیدن به
کمال واقعی انسانی نیز میتوان تقسیم نمود، «روزی
پیامبر صلی الله علیه و آله ـ داخل
مسجد شدند در حالی كه مردم اطراف شخصی را گرفته بودند.
حضرت سؤال كردند او كیست؟ گفته شد، او
علامه است و از همه مردم به
انساب و اشعار عرب و قواعد زبان و وقائع جاهلیت آگاهتر است.
حضرت در جواب فرمودند: این
علمی است كه به
جاهل آن ضرر نمیرساند و
عالمش را سود نمیبخشد. انّما
العلم ثلاثه : آیهٌ محكمه أو فریضهٌ عادلهٌ او سنّهٌ قائمه و ما خلاهنّ فهو فضل».
با توجه به این
روایت میتوان
علوم را این طور تقسیم نمود:
۱) غیر سودمند در امر
آخرت و
کمال انسان كه
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ـ بابیان «و ما خلاهنّ فهو فضل» به آن اشاره دارند: مثل
علم انساب.
۲) سودمند در امر
آخرت: كه به فرموده
پیامبر بر سه دستهاند:
۱)
آیه محکمه: كه گفته شده مراد از آن
اصول اعتقادات است.
۲)
فریضه عادله: كه مراد از آن را
علم اخلاق و اخلاقیات دانستهاند.
۳)
سنه قائمه: كه اشاره به
احکام شریعت و
حلال و
حرام دارد.
«
امام صادق علیه السلام ـ فرمودند: همه
علم مردم را در چهار قسم یافتم:
۱) اول اینكه
پروردگار خود را بشناسی.
۲) دوم اینكه بدانی با تو چه كرده است.
۳) سوم اینكه بدانی از تو چه خواسته است.
۴) چهارم اینكه بدانی چه چیز ترا از دینت خارج میكند.»
گر چه تقسیمات دیگری نیز نسبت به
علم در
روایات صورت گرفته، لكن به همین مقدار بسنده میكنیم.
علوم را از لحاظ حكم فراگیری آن در
اسلام در پنج گروه میتوان دسته بندی نمود:
۱) واجب ۲) حرام ۳) مستحب ۴) مباح ۵) مکروه.با این بیان كه
علوم به دو دسته عمده تقسیم میشوند:
دسته اول:
علومی كه از یادگیری و
تعلیم آنها صریحاً نهی شده مثل
علم سحر و یا برای برد و جامعه فساد آفرین هستند و همینطور
علومی كه شخص به قصد ضرر زدن به دیگران میآموزد،
تعلم این دسته از
علوم حرام میباشد مگر در مواقع ضرورت، مثلاً
سحر را برای
ابطال سحر دیگران بیاموزد.
دسته دوم:
علومی كه مشخصات گروه قبل را ندارند، كه اینها نیز بر دو گروهند:
۱)
دانشهائی كه مقدمه سازندگی مادی و یا
معنوی، دنیوی و یا
اخروی، فردی و یا اجتماعی میباشند و بدون آنها اساس حیات مادی و
معنوی انسان به مخاطره میافتد؛
تحصیل این
علوم به صورت
واجب عینی مثل شناخت
عقائد و
تکالیف شرعیه و یا
واجب کفائی مثل
علم طب و شیمی بر همگان لازم است.
۲)
دانشهائی كه نقش حیاتی در زندگی فرد و یا اجتماع ندارند. این گروه خود بر سه
قسماند:
الف)
مستحب: هر
دانشی كه مقدمه تقویت بنیه مادی و یا
معنوی فرد یا جامعه است و بدون آن ضربهای به نیازهای وارد نمیشود، در صورتیكه با قصد
قربت فرا گرفته شوند
عمل مستحبی محسوب میگردند.
ب)
مباح: همین
دانشهائی دسته قبل اگر بدون قصد
قربت آموخته شوند
مباح به حساب میآیند.
ج)
مکروه:
دانشهائی كه مقدمهفساد نیستند اما سودی نیز در بر ندارند اگر موجب تضییع عمر گردند و انسان را از مقصد دور نمایند لغو و مزموم و
مکروه به شمار میآیند. مثل
علم انساب.
با توجه به دیدگاههای متفاوت در زمینه
علوم و با وجود
جهان بینیهای گوناگون دسته بندیه و تقسیمهای مختلفی نسبت به
علم به صورت جزئی و
علوم به صورت كلی صورت گرفته است كه بعضاً هیچگونه سازگاری با هم ندارد، لذا در هنگام قضاوت در مورداین تقسیمبندیها ابتداء باید پیش فرضها و زاویه دید اشخاص را مورد مطالعه قرار داد و سپس نسبت به درستی یا نادرستی و جامع بدون یا نبودن تقسیم اظهار نظر نمود.
امام خمینی برای
علم به اعتبارهای مختلف اقسامی ذکر کرده است از جمله:
الف)
علم حصولی و حضوری: امام خمینی
علم حصولی را آن
علمی میداند که حصول آن نیازمند واسطه است و
علم حضوری آن
علمی است که نیازمند بهواسطه نیست.
امام خمینی
علم حضوری را همان حضور خود شیء برای شیء میداند و بههمین جهت،
علم حصولی همان
علمی است که عین
معلوم خارجی است.
امام خمینی برای
علم حضوری نیز اقسامی بیان کرده است از جمله: ۱-
علم مجرد به خود: مانند
علم نفس به ذات خود. ۲-
علم مجرد به مجرد:
علم هر مجردی به هر مجردی اعم از اینکه مجرد از معلولهای مجرد باشد یا نباشد. ۳-
علم علت به معلول خود: علت بهصورت احاطه به وجود معلول خویش
علم دارد؛ برخلاف معلول که بهاندازه خود و در حیطه خود به علت خویش
عالم است و دلیل اینکه هر علتی
علم حضوری به معلول خود دارد، آن است که وجود معلول نسبت به وجود علتش، یک وجود رابط است و هیچ استقلالی ندارد.
ب)
علم اجمالی و تفصیلی: امام خمینی
علم را به دو قسم اجمالی و تفصیلی تقسیم میکند یکی در مرتبه ذات که
علم بسیط اجمالی است و متحد با نفس. در این مرتبه تکثر راه ندارد و به اعتبار اتحاد با
نفس، به شخص
عالم گفته میشود، درحالیکه هیچیک از صورتهای مفصل قضایا در آن نیست و بلکه به آنها غفلت دارد. دوم
علم تفصیلی است که بهاضافه اشراقی نفس است و قضایا در این مرتبه به شکل تفصیل از یکدیگر متمایزند. در این مرتبه از نفس همان معلولهای نفساند که به خلاقیت نفس مخلوقاند و معیار
علم در این قسم، حضور معلول نزد علت است. به اعتقاد امام خمینی در
علم اجمالی یعنی
علم به ذات، اطلاق حضور مسامحه است، چون آنجا باب وحدت است.
ج)
علم فعلی و انفعالی: به اعتقاد امام خمینی
علم فعلی همان علت ایجاد وجود خارجی اشیاست. این
علم،
علم در حقتعالی نظام وجود از عقل اول تا مرتبه هیولای اولی است و
علم انفعالی
علمی است که صورت خارجی باعث تولید آن میشود.
•
اندیشه قم مهدي رحيمي
• دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.