تعقید
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تعقید، اصطلاحی در
علم بلاغت به معنای پیچیده کردن سخن و دشوارگویی میباشد.
تعقید بر گرفته از «عُقْدة» و «عَقْد» (گره انداختن) و به معنای پیچیدگی است و کلام دارای تعقید را مُعَقَّد میگویند.
اغلاق و تقعیر نیز از دیگر الفاظی هستند که برای این پدیده زبانی به کار میروند.
به گفته
جاحظ (متوفی ۲۵۵)، احتراز از تعقید از شرایط بیان است
و در کلام فصیح اجتناب از آن
ضروری است.
تعقید را نارسایی کلام در انتقال مفهوم دانستهاند که ناشی از نارسایی لفظ یا معنا یا هر دو است.
مُبرَّد (متوفی ۲۸۵) تعقید را به دو نوع لفظی و معنوی تقسیم کرده و از دیدگاه او اخلال در نظم، تعقید لفظی است و نارسایی در معنا، تعقید معنوی.
به نظر بسیاری از علما، عوامل مؤثر در ایجاد تعقید لفظی، تقدیم و تأخیر الفاظ در جمله، حذف، و استفاده از واژه های نامأنوس است.
به گفته
ابن جنّی (متوفی ۳۹۲)، بی مبالاتی در قواعد نحو و اخلال در آن از عوامل تعقید لفظی است.
جابجایی الفاظ و سازه های نحوی، که به منظور آشنایی زدایی و گریز از هنجار عادی کلام در زبان ادبی صورت میگیرد، اگر منجر به پیچیدگی تصنعی در معنا و مفهوم سخن گردد، مذموم است و تعقید به شمار میآید.
حذف نیز از این حکم کلی مستثنا نیست.
به نظر
همائی تعقید امری نسبی است و آنچه در تشخیص تعقید لازم و ضروری است، در نظر داشتن حال و مقتضای آن است.
هدایت
کاربرد تعقید را به هنگام ذم شبیه
مدح جایز میداند.
ابن قتیبه (متوفی ۲۷۶)
استفاده از لفظ نامأنوس را نیز از عوامل تعقید لفظی دانسته است.
عدهای ضعف تألیف را مترادف تعقید لفظی دانسته اند، اما
تفتازانی (متوفی ۷۹۲)
این قول را رد کرده است. بنا به قول ابن قتیبه
و رمّانی (متوفی ۳۸۶)، گفتن لفظ و اراده معنای دور از
ذهن از آن، مُغلق گویی و بیان لفظی با معانی مشترک از عوامل تعقید معنویاند.
در تعقید معنوی، به سبب بیان مطالب دور از ذهنی که به توضیحات بسیار احتیاج دارد، در انتقال ذهن از معنای ابتدایی لفظ به معنای ثانوی آن اختلال ایجاد میشود.
استفاده از
مجاز و
استعاره و
کنایات غریب و نامأنوس از این قبیل است.
در ادب فارسی
اشعار بیدِل دهلوی به تعقید معنوی معروف است.
تعقید در
ادبیات عرب از قرن چهارم تا ششم و در ادب فارسی از
قرن نهم تا پیش از دوره بازگشت ادبی، بخصوص در سبک هندی، فراوان است که همین امر موجب محدود شدن مخاطبان و رکود شعری این ادوار بوده است
.
(۱) ابن ابی الاصبع، تحریرالتحبیر، چاپ حفنی محمدشرف، قاهره ۱۳۸۳/۱۹۶۳.
(۲) ابن جنّی، الخصائص، چاپ محمدعلی نجار، (قاهره ۱۳۷۲ـ۱۳۷۶/ ۱۹۵۲ـ۱۹۵۷)، چاپ افست بیروت.
(۳) ابن رشیق، العمدة فی محاسن الشعر و آدابه و نقده، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱.
(۴) ابن طباطبا، عیارالشعر، چاپ طه حاجری و محمد زغلول سلام، قاهره ۱۹۵۶.
(۵) ابن قتیبه، ادب الکاتب، چاپ محمدمحیی الدین عبدالحمید، مصر ۱۳۸۲/ ۱۹۶۳.
(۶) ابن منظور، لسان العرب.
(۷) مسعود بن عمر تفتازانی، شرح المختصر، چاپ عبدالمتعال صعیدی، مصر: المکتبة المحمودیة،، چاپ افست قم.
(۸) مسعود بن عمر تفتازانی، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، (استانبول) ۱۳۳۰، چاپ افست قم ۱۴۰۷.
(۹) عبدالقاهر بن عبدالرحمان جرجانی، دلائل الاعجاز، چاپ محمدرشید رضا، بیروت ۱۳۹۸/ ۱۹۷۸.
(۱۰) محمد بن عبدالرحمان خطیب قزوینی، الایضاح فی علوم البلاغة، المعانی و البیان و البدیع، بیروت: دارالکتب العلمیة،.
(۱۱) عبداللّه بن محمد خفاجی، سرّالفصاحة، چاپ عبدالمتعال صعیدی، (قاهره) ۱۳۸۹/ ۱۹۶۹.
(۱۲) محمدخلیل رجایی، معالم البلاغه در علم معانی و بیان و بدیع، شیراز ۱۳۴۰ ش، چاپ افست ۱۳۵۹ ش.
(۱۳) یوسف بن ابی بکر سکّاکی، مفتاح العلوم، قاهره ۱۳۵۶/ ۱۹۳۷.
(۱۴) عمرو بن عثمان سیبویه، کتاب سیبویه، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره (۱۳۸۵/ ۱۹۶۶)، چاپ افست بیروت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
(۱۵) حسن بن عبداللّه سیرافی، شرح کتاب سیبویه، ج ۲، چاپ رمضان عبدالتواب، مصر ۱۹۹۰.
(۱۶) سیروس شمیسا، بیان و معانی، تهران ۱۳۷۸ ش.
(۱۷) ذبیح اللّه صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج ۴، تهران ۱۳۷۳ ش.
(۱۸) شوقی ضیف، البلاغة، تطور و تاریخ، قاهره (۱۹۶۵).
(۱۹) عبدالقادر حسین، اثر النحاة فی البحث البلاغی، قاهره ۱۹۷۵.
(۲۰) حسن بن عبداللّه عسکری، کتاب الصناعتین، الکتابة و الشعر، چاپ علی محمد بجاوی و محمدابوالفضل ابراهیم، (قاهره) ۱۹۷۱.
(۲۱) محمد بن یزید مبرّد، الکامل فی اللغة و الادب، چاپ تغارید بیضون و نعیم زرزور، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۲۲) رضاقلی بن محمدهادی هدایت، مدارج البلاغه، چاپ سنگی شیراز ۱۳۳۱.
(۲۳) جلال الدین همائی، معانی و بیان، چاپ ماهدخت بانو همایی، تهران ۱۳۷۰ ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تعقید»، شماره۳۶۳۸.