• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اعراض ذاتی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اعراض ذاتی‌ در منطق به معنای محمولی است که لحوق آن برای موضوع، به حسب ذات موضوع بوده باشد.



عرض ذاتی عبارت از محمولی است که لحوق آن برای موضوع، به حسب ذات موضوع بوده، نه به سبب امری عامّ‌تر یا خاصّ‌تر از موضوع مانند حرکت ارادی نسبت به حیوان. یعنی حرکت ارادی که از اعراض ذاتی حیوان است، عروضش بر حیوان نه به سبب امری عامّ‌تر (مثلا جسمیّت) است، و نه بسبب امری خاصّ‌تر (مثلا اسب یا آهو بودن) است، بلکه ذات حیوان یعنی خود حیوان اقتضای حرکت ارادی دارد.


ذاتی در این مورد به آن معنی که در باب ایساغوجی بکار می‌رود و به معنی جزء ماهیّت و مقوّم ماهیّت و مقابل عرضی است، نیست. بلکه به معنی منسوب به ذات و ناشی‌ از ذات و مختصّ به ذات است و گاه نیز از آن به آثار ذاتی و احوال ذاتی تعبیر می‌شود.
اگر بخواهیم رسمی ایراد کنیم که شامل هردو ذاتی (ذاتی باب ایساغوجی و ذاتی باب برهان) باشد، می‌توانیم بگوئیم «ذاتی آن است که یا در حدّ موضوع داخل باشد، یا موضوع در حدّ آن داخل باشد». آن ذاتی که در حدّ موضوع داخل است همان ذاتی باب ایساغوجی یعنی مقوّم ماهیّت است. مثلا حیوان که محمول است برای انسان داخل در حدّ آن است که "الانسان حیوان ناطق". در صورتی که ضحک که عرض ذاتی انسان است، انسان در تعریف آن داخل است.


باید دانست که وقتی در تعریف موضوع علوم مختلف می‌گویند: موضوع هر علم آن چیزی است که در آن علم از اعراض ذاتی آن بحث می‌شود، قلمرو ذاتی در این‌تعریف از ذاتی باب برهان وسیع‌تر است.
زیرا اعراض ذاتی موضوع هر علم همچنان که بر موضوع علم حمل می‌شود، بر انواعی هم که در تحت آن است حمل می‌شود و بدین تعبیر حدّ عرض ذاتی شامل نفس موضوع نیست، بلکه شامل جنس آن است. مثلا وقتی تساوی زوایای مثلث با دو قائمه را بر مثلث متساوی السّاقین حمل کنند، حدّ این محمول مشتمل بر موضوع آن‌، که مثلث متساوی السّاقین است، نیست بلکه مشتمل بر جنس آن است یعنی بر مثلث.
همچنین بعضی اعراض بر بعضی دیگر حمل می‌شود، و بر انواعی که در تحت بعضی باشد، نیز حمل می‌شود و در این‌صورت حدّ محمول شامل موضوع نتواند بود، بلکه شامل معروض موضوع یا شامل معروض جنس موضوع می‌باشد. مثلا در علم حساب، موضوع علم عدد است و زوج و فرد، عرض ذاتی عدد است. همچنین ناقص و زائد و تامّ‌ نیز عرض ذاتی عدد است.
حال در علم ریاضی گاه می‌گوئیم عدد زوج است و گاه می‌گوئیم ۸ که نوعی عدد است زوج است و گاه می‌گوئیم عدد فرد ناقص است و گاه می‌گوئیم عدد زوج الزّوج ناقص است.
در صورت اوّل (یعنی در قضیه «عدد زوج است») عرض ذاتی زوج بر موضوع حمل شده است و در صورت دوم (یعنی در قضیه «۸ زوج است») عرض ذاتی بر نوعی از انواع موضوع، و در صورت سوم (یعنی در قضیه «عدد فرد ناقص است») بر عرضی ذاتی دیگر برای موضوع و در صورت چهارم (یعنی زوج الزّوج ناقص است) بر نوعی از انواع که در تحت عرض دیگری از موضوع است. (یعنی زوج الزّوج نوعی است از زوج). و این محمولات در هر چهار صورت مشتمل بر عدد است که تنها در قضیه اوّل (عدد زوج است) موضوع قضیّه است. در صورتی که در قضیه دوم (۸ زوج است) عدد جنس موضوع است (یعنی عدد جنس است برای ۸) و در قضیه سوم (فرد ناقص است) عدد معروض موضوع است (یعنی معروض فرد است) و در قضیه چهارم (یعنی زوج الزّوج ناقص‌است) عدد معروض جنس موضوع است (یعنی معروض زوج است)
و تمامی این محمولات را در این علم نسبت به موضوعاتشان اعراض ذاتی می‌نامند. اگرچه عرض ذاتی حقیقی همان محمول نخستین است.


۱. این محمولات یعنی این اعراض ذاتی گاهی دارای مقابلی نیست، مثلا تساوی زوایای مثلث با دو قائمه که از اعراض ذاتی مثلث است مقابلی ندارد؛ یا بی‌نهایت قابل تجزیه بودن کمّ متّصل هم که از اعراض ذاتی کمّ متصل است مقابلی ندارد.
۲. گاهی هم این اعراض ذاتی دارای مقابل هستند، مانند زوجیّت و فردیّت که از اعراض ذاتی عدد است و استقامت و انحناء که از اعراض ذاتی خطّ است.
۳. گاه میان دو مقابل متوسّطی هم وجود دارد مانند نقصان و زیادت و مساوات برای کمّ. اگرچه این تثلیث هم از تقابل برخاسته است (برای اینکه یک کمّ با کمّ دیگر یا مساوی است یا مساوی نیست. و اگر مساوی نباشد، یا بیشتر از آن است یا کمتر از آن).
۴. گاهی عرض ذاتی، لازم شی‌ء است مانند ضاحک بالقوّه نسبت به انسان و گاه لازم نیست مانند ضحک بالفعل نسبت به انسان.
خلاصه آنکه لواحقی که به تنهائی یا به نحو تقابل عارض چیزی می‌شود، به حسب جوهر و طبیعت و ذات آن چیز، و وجود آن لواحق در غیر آن چیز محال بود، همه از اعراض ذاتی آن چیز است. نشانه این‌گونه اعراض یا این‌گونه محمولات آن است که در تعریف آنها ناچار موضوع اخذ می‌شود. مثلا ماهیّت استقامت را نمی‌توان تعریف کرد مگر آنکه خطّ در تعریف آن ذکر شود. یا در تعریف ضحک که از اعراض ذاتی انسان است، موضوع یعنی انسان حتما باید ذکر شود. چنانکه باید گفت ضحک حالتی است که بر اثر تعجّب عارض انسان می‌شود.
«موجود حرکت می‌کند، و جسم حرکت می‌کند، و انسان حرکت می‌کند. و لکن می‌گوئیم موجود از جهت اینکه موجود است حرکت نمی‌کند، بلکه حرکت آن ناشی از امری خاص‌تر از موجود است که جسمیّت است. انسان را نیز حرکت از آن حیث که انسان است عارض نمی‌شود، بلکه حرکت آن از امری عام‌تر از آن است که جسم بودن است. بنابراین حرکت از اعراض ذاتی جسم است. یعنی جسم را از حیث اینکه جسم است نه به سبب امری عام‌تر یا خاص‌تر از آن عارض می‌گردد. همچنین صحت یا مرض که عارض حیوان می‌شود، از اعراض ذاتی آن است، چه صحت یا مرض از حیث معنیی عام‌تر از حیوان یعنی جسم بودن عارض آن نمی‌شود، و همچنین از حیث معنیی خاص‌تر از حیوان، مانند اسب یا گاو یا انسان بودن بر آن طاری نمی‌گردد. همچنین است زوجیت و فردیت برای عدد. و آنچه از این قبیل باشد، اعراض ذاتیه نامیده می‌شود».
[۱] ابوحامد غزالی، محمد بن محمد، معیار العلم في فن المنطق، ص۵۵-۵۶.

«و تعریف به اعراض ذاتی حقیقی بهترین تعریفات رسمی بود. چه اعراض ذاتی به قوت مشتمل بود بر معروضات».
«و برجمله لواحقی که بر اطلاق، یا بر وجه تقابل، عارض چیزی باشد بحسب جوهر و طبیعت و ذات او، و وجودش در غیر آن محال بود، آن را اعراض ذاتی آن چیز خوانند».
«آنچه بنحو اطلاق عارض می‌شود، مانند تساوی زوایای مثلث با دو قائمه، و آنچه به نحو تقابل عارض می‌شود، مانند استقامت و انحناء برای خط (که هیچ خطی از یکی از آن دو خالی نیست)، و مانند زوجیت و فردیت برای عدد».
«صدق و کذب از اعراض ذاتی خبر است».
«و موضوع علم آن‌چیز بود که علم مشتمل بر بحث از اعراض ذاتی او بود».


۱. ابوحامد غزالی، محمد بن محمد، معیار العلم في فن المنطق، ص۵۵-۵۶.
۲. خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس، ص۴۱۵.    
۳. خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس، ص۳۸۱.    
۴. ابن‌سینا، حسین بن عبدالله، الشفا (منطق)، ص۱۴۴.    
۵. خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس، ص۶۵.    
۶. خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس، ص۳۹۳.    



خوانساری، محمد، فرهنگ اصطلاحات منطقی به انضمام واژه نامه فرانسه و انگلیسی، ص۲۲.    






جعبه ابزار