اعتراف اصحاب الجنه (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اصحاب الجنة (
صاحبان باغ سوخته)، به طغيانگرى، گمراهى خود در محروم نمودن مساكين از حقوقشان، ستمگرى خود بهخاطر شرك به خدا، ستمگرى خويش بهخاطر محروم كردن نيازمندان از حقوقشان و محروم شدن از تمام ميوههاى
باغ خود اعتراف کردند.
صاحبان باغ سوخته، به طغيانگرى خود اعتراف کردند:
• «إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ كَمَا بَلَوْنَا
أَصْحَابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّهَا
مُصْبِحِينَ؛ ما آنها را آزموديم، همانگونه که «
صاحبان باغ» را آزمايش کرديم، هنگامى که سوگند ياد کردند که ميوههاى
باغ را صبحگاهان (دور از چشم مستمندان) بچينند».
• «قَالُوا يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا طَاغِينَ؛ (و فريادشان بلند شد) گفتند: «واى بر ما که طغيانگر بوديم»!
کلمه (طغیان) که اسم فاعل (طاغى) از آن
مشتق شده به معناى تجاوز از حد است و ضمیر در (منها) به کلمه (جنه) آن هم به اعتبار میوهاش برمىگردد؛ چون منظورشان این بوده که
امید است پروردگار ما چیزى بهتر از میوههایى که سوختند به ما بدهد.
صاحبان باغ سوخته، به گمراهى خود در محروم نمودن مساكين از حقوقشان اعتراف کردند:
• «إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ كَمَا بَلَوْنَا
أَصْحَابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّهَا
مُصْبِحِينَ؛ ما آنها را آزموديم، همانگونه که «
صاحبان باغ» را
آزمایش کرديم، هنگامى که سوگند ياد کردند که ميوههاى
باغ را صبحگاهان (دور از چشم مستمندان) بچينند».
• «أَن لَّا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُم مِّسْكِينٌ؛ «مواظب باشيد امروز حتى يک فقير وارد بر شما نشود!»
• «فَلَمَّا رَأَوْهَا قَالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ؛ هنگامى که (وارد
باغ شدند و) آن را ديدند گفتند: «حقّاً» ما گمراهيم»!
قرآن مىگوید: (هنگامى که آنها
باغ خود را دیدند چنان اوضاع به هم ریخته بود که گفتند این
باغ ما نیست ، ما راه را گم کردهایم)!
منظور از (ضالون) ممکن است گم کردن راه
باغ باشد؛ و یا گم کردن راه
حق؛ چنانکه بعضى احتمال دادهاند.
ولى معنى اول مناسبتر به نظر مىرسد.
صاحبان باغ سوخته، به ستمگرى خويش بهخاطر شرك به خدا اعتراف کردند:
• «إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ كَمَا بَلَوْنَا
أَصْحَابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّهَا
مُصْبِحِينَ؛ ما آنها را آزموديم، همانگونه که «
صاحبان باغ» را آزمايش کرديم، هنگامى که سوگند ياد کردند که ميوههاى
باغ را صبحگاهان (دور از چشم مستمندان) بچينند».
• «وَلَا يَسْتَثْنُونَ؛ و هيچ از آن استثنا نکنند».
• «قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ لَوْلَا تُسَبِّحُونَ؛ يکى از آنها که از همه عاقلتر بود گفت: «آيا به شما نگفتم چرا
تسبیح خدا نمىگوييد»؟!
تعبیر به (لو لا تسبحون) (چرا تسبیح خدا نمىگویید؟) از این جهت است که ریشه همه
اعمال نیک
ایمان و معرفة الله و تسبیح و تنزیه خداست.
بعضى نیز تسبیح را در اینجا به معنى
شکر نعمت کردهاند که لازمه آن بهرهمند ساختن محرومان است؛ ولى این دو
تفسیر منافاتى با هم ندارد، و در مفهوم آیه جمع است.
و اما تسبیح آنها قبل از اعتراف به گناه ممکن است از این جهت باشد که مىخواهند (خدا) را در مورد این بلاى عظیمى که بر باغشان فرود آمد و نابودش کرد از هرگونه
ظلم و ستمى منزه شمرند، و بگویند خداوندا! این ما بودیم که بر خود و دیگران ستم کردیم و مستحق چنین
عذاب دردناکى شدیم، اما کار تو عین
عدالت و
حکمت بود.
• «قَالُوا سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ؛ گفتند: «منزه است پروردگار ما، مسلّماً ما ظالم بوديم!».
صاحبان باغ سوخته، به ستمگرى خويش بهخاطر محروم كردن نيازمندان از حقوقشان اعتراف کردند:
• «إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ كَمَا بَلَوْنَا
أَصْحَابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّهَا
مُصْبِحِينَ؛ ما آنها را آزموديم، همانگونه که «
صاحبان باغ» را آزمايش کرديم، هنگامى که سوگند ياد کردند که ميوههاى
باغ را صبحگاهان (دور از چشم مستمندان) بچينند».
• «أَن لَّا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُم مِّسْكِينٌ؛ «مواظب باشيد امروز حتى يک فقير وارد بر شما نشود!»
و چنان آهسته سخن مىگفتند که صداى آنها به گوش کسى نرسد، مبادا مسکینى خبردار شود، و براى خوشهچینى، یا گرفتن مختصرى میوه براى سیر کردن شکم خود، به سراغ آنها برود!
• «قَالُوا سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ؛ گفتند: «منزه است پروردگار ما، مسلّماً ما
ظالم بوديم!».
این جمله (قَالُوا سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ) حکایت تسبیح
صاحبان باغ مذکور است که بعد از ملامت آن شخص میانهرو متوجه خطاى خود شده، خدا را تسبیح کردند، و گفتند:
خدا را از شرکایى که در سوگند خود برایش اثبات کردیم منزه مىداریم، تنزیهى نگفتنى، و
اعتراف داریم که یگانه رب ما اوست و اوست که با مشیت خود امور ما را
تدبیر مىکند، آرى ما در اثبات شریکها براى او ستمکار بودیم.
بنابراین جمله مورد بحث ما هم تسبیح خداست، و هم اعترافشان است به اینکه در اثبات شرکا بر نفس خود
ستم کردهاند.
و بنابر آن قول دیگر که نقل کردیم جمله مورد بحث
توبه و اعتراف ایشان است به اینکه هم به خود ستم کردند و هم به فقرا.
صاحبان باغ سوخته به محروم شدن از تمام ميوههاى
باغ خود اعتراف کردند:
• «إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ كَمَا بَلَوْنَا
أَصْحَابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّهَا
مُصْبِحِينَ؛ ما آنها را آزموديم، همانگونه که «
صاحبان باغ» را آزمايش کرديم، هنگامى که سوگند ياد کردند که ميوههاى
باغ را صبحگاهان (دور از چشم مستمندان) بچينند».
• «بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ؛ (آرى، همه چيز از دست ما رفته) بلکه ما محروميم!».
سپس افزودند: (بلکه ما محرومان واقعى هستیم)، مىخواستیم مستمندان و نیازمندان را محروم کنیم، اما خودمان از همه بیشتر محروم شدیم، هم محروم از درآمد مادى، و هم برکات معنوى که از طریق
انفاق در راه خدا و به نیازمندان به دست مىآید.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۴۱۰، برگرفته از مقاله «اعتراف اصحاب الجنة».