اطمینان از نگاه قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اطمینان به معنای
آرامش پس از نگرانی است.
این واژه از ریشه «طَمَنَ»
به معنای
آرامش و استقرار جان پس از نگرانی و ناراحتی است.
زمین پست و هموار و فرورفتهای که
آب در آن بی حرکت گرد میآید،
زمین مطمئن گفته میشود.
این واژه در اصطلاح فقهی به حالت استقرار نمازگزار اطلاق میشود.
اطمینان در
علم اخلاق به
اعتدال صفات و حالات
انسان و ثبات شخصیت آدمی گفته میشود.
ابن قیم به تبع
خواجه عبدالله انصاری برای اطمینان، درجات و مراتبی میشمرد:
اطمینان قلب به یاد
خدا که شامل آرامش امید به رحمت الهی برای
انسان هراسان از خداوند، آرامشِ تسلیم در برابر
قضا و قدر الهی و آرامشِ یاد پاداش خداوندی هنگام سختی و
رنج زندگانی است.
اطمینان جان، هنگام کشف حقیقت و یقین به حصول وعدهها و وصول از حال تفرقه به مقام جمع، واطمینان ناشی از شهود ذات جامع اسما و صفات الهی که سالک را به مقام فنا میرساند.
امام خمینی برای اطمینان درجاتی قائل است و در این باره با الهام از سخنان معصومین که در هر جمالی، جلالی و در هر جلالی، جمالی نهفته است معتقد است یکی از مراتب اطمینان، در قلب سالک به دست میآید، زیرا برخی قلبها، مظهر جمال حقاند و برحسب اقتضای فطرت خود همواره متوجه جمال محبوب هستند، و از آنجا که در هر جمال، جلالی مسطور است، در پی تجلی شهود جمال حق، عظمت و هیبت الهی قلب سالک را فرا میگیرد و اضطراب در آن به وجود میآید ولی پس از استقرار این حالت، اضطراب
سالک به طمانینه و آرامش تبدیل میگردد.
به اعتقاد امام خمینی هرگاه سالک،
قلب خود را به طور کامل به حق بسپارد، قلب او نورانی و از مراتب نور الهی میشود؛ بهگونهای که این نورانیت از قلب به سایر قوای باطنی و اعضای ظاهری او سرایت میکند و در این صورت قلب، الهی و لاهوتی میشود که در تمام مراتب ظاهر و باطن او تجلی میکند. در این حال، در قلب سالک، طمانینه شکل میگیرد. مرحله کامل طمانینه نیز رسیدن به فنای الهی و اتصال به دریای نور مطلق است.
به اعتقاد امام خمینی ممکن است ظرفیت قلب سالک برحسب استعداد ذاتی، محدود باشد و در پی سیر و سلوک، تنها به مقام فنا برسد و در آن متوقف شود و به مقام صحو و هوشیاری (بقا) باز نگردد اما برخی دیگر از سالکان به مرتبهای بالاتر میرسند و به دلیل گستره وجودیشان در مرتبه
فیض اقدس و حضرت علمیه، بعد از مرحله محو به مقام صحو و مرحله بقا میرسند و حالت طمانینه مییابند.
همین طمانینه کامل در شهود، باعث میشود حجاب کثرت مانع آنان برای دیدن وحدت نگردد و حقایق متکثر در عالم را با دید وحدت مشاهده کنند.
فیروزآبادی، اطمینان و
سکینه را ملازم یکدیگر شمرده، در عین حال، اطمینان را مرتبهای بالاتر از سکینه میداند که هیچگاه از دارندهاش جدا نمیشود.
این در حالی است که در آیات اطمینان، به گونههای مختلفی ازآرامش توجّه شده که دامنه گستردهتری از سکینه را دربرمیگیرد.
ابراهیم هنگام درخواست مشاهده چگونگی
رستاخیز ، اطمینان قلب را دلیل این درخواست میداند:«وإِذ قالَ إِبرهیمُ رَبِّ أَرِنِی کیفَ تُحیِ المَوتی قَالَ أوَ لَم تُؤمِن قال بَلی و لکن لِیطمَلِنَّ قَلِبی... .»
حواریون عیسی نیز از او سفرهای آسمانی میطلبند تا دلهایشان با خوردن غذاهای آن به اطمینان نایل آید:«وإِذ قالَ الحَوَاریونَ یعِیسَی ابنَ مَریم هَل یستَطِیعُ ربُّک أَن ینَزِّلَ عَلَینا مائِدَةً مِنالسَّماءِ قَالَ اتَّقوُا اللّهَ إِن کنتُم مُؤمِنینَ _ قالُوا نُریدُ أَن نَأکلَ مِنهَا و تَطمَلِنَّ قُلوبُنا و نَعلَمَ أَن قَد صَدَقتَنا... .»
نزول فرشتگان در
جنگ بدر برای یاری
گروه اندک مؤمنان در برابر سپاه قریش به منظور
آرامش بخشیدن به دلهای مؤمنان بوده است:
«ولَقد نَصرَکم اللّهُ
بِبَدر و أَنتُم أَذِلَّةٌ... _ یمدِدکم ربُّکم بِخمسَةِ ءَالَف مِنَ المَللِکةِ مُسوِّمینَ _ و مَا جَعَلهُ اللّهُ إِلاّ بُشری لَکم و لِتَطمَلِنَّ قُلوبُکم بِهِ...»
سپس آنان در اثر نزول آرامش الهی بر دلهایشان به خوابی آرامبخش فرو رفته، با نزول
باران و شست و شوی خویش به وسیله آن و سخت شدن زمین زیر پایشان، دلهایشان محکم و گامهایشان استوار میشود:«إذ یغَشِّیکم النُّعاسَ أَمَنةً مِنهُ و ینزِّلُ عَلَیکم مِن السَّماءِ مَاءً لِیطهِّرَکم... و لِیربِطَ عَلی قُلوبِکم و یثبّتَ بِهِ الأَقدَامَ»
گروهی از مفسّران معاصر به تبع برخی از معتزلیان
با استفاده از مفهوم انحصاری استثنا در این آیات:«ومَا جَعَلَه اللّهُ إِلاّ بُشرَی و لِتطمَلِنَّ بِه قُلوبُکم»
نزول
فرشتگان را فقط عامل تقویت روحی و معنوی
مسلمانان شمرده، دخالت مستقیمی در
جنگ برای آنها قائل نیستند؛
در مقابل، برخی از مفسّران گذشته به مبارزه فرشتگان با کافران در جنگ
بدر اشاره کردهاند.
تکیه به زندگانی دنیا در اثر واگرایی از خداوند، نوعی آرامش کاذب برای انسان پدید میآورد که سرانجام آن ناخوشایند است:«إِنّ الَّذینَ لاَیرجُونَ لِقاءَنا و رضُوا بِالحَیوةِ الدُّنیا و اطَمَأنّوا بِها... _ أُوللِک مَأولهُم النّارُ بِما کانوا یکسِبُون.»
این آرامش در دنیا نیز ماندگار نبوده، به محض پیدایش سختی و رنجی در زندگی از میان میرود و در نتیجه، این افراد از بهرههای هر دو جهان بینصیب مانده، زیانکارانی واقعی به شمار میروند:«وَ مِن النَّاسِ مَن یعبُدُ اللّهَ عَلی حَرف فَإن أَصابَهُ خیرٌ اطمَأَنَّ بِه و إن أصابَتهُ فِتنَةٌ انقَلبَ عَلی وَجهِهِ خَسِرَ الدُّنیا والأخِرَة ذلِک هُو الخُسرانُ المُبین.»
آرامش حقیقی فقط با یاد خدا در دل جای میگیرد:«الَّذینَ ءَامَنوا و تَطمَلِنُّ قُلوبُهم بِذکرِ اللّهِ أَلا بِذِکر اللّهِ تَطمَلِنُّ القُلوب».
اینجانهای آرام، درگذر از جهان طبیعت به سرای باقی، طیّ مراحل گوناگون آن جهان، مورد این خطاب الهی قرار میگیرندکهبهسویخدای خویش، رضایتمندانه باز گردید و در میان بندگانم در بهشتم جای گیرید:«یأیتُها النَّفسُ المُطمَلِنَّةُ _ ارجِعِی إِلی رَبِّک راضِیةً مَرضِیةً _ فَادخُلِی فِی عِبدی _ وَادخُلِی جَنَّتِی.»
نفس مطمئنّه ، جانی است که در پرتو نور
فطرت خویش، از صفات ناپاک رهیده و به رفتار نیکو آراسته گشتهاست.
•
دائرةالمعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله«آرامش». • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.