اضداد
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اَضْداد، جمع ضد، واژههایی که در
زبان عربی بر دو معنای
متضاد دلالت میکنند.
لغت
شناسان اضداد را نوعی
اشتراک لفظی میدانند با این تفاوت که در اشتراک لفظی یک واژه در معانی مختلف به کار میرود بدون آنکه تضادی میان آن معانی وجود داشته باشد، اما در اضداد دو معنی با یکدیگر کاملاً متضادند.
از اواخر
سده ۲ق که بحث درباره اِعراب و «نوادر» و «غرایب» (واژههای کم استعمال و نا آشنا) به ویژه در
قرآن گسترش بیشتری یافت، پدیده اضداد ذهن بسیاری از دانشمندان و لغت
شناسان را به خود مشغول کرد، چندان که برخی از آنان همچون
خلیل بن احمد وجود این واژهها را از شگفتیهای
زبان عربی دانستند.
از آن پس گروهی از راویان و لغویان مانند
ابوعمرو بن علا ، ابوزیدانصاری و
ابوعمرو شیبانی به بحث و بررسی و سپس گردآوری این واژهها پرداختند و زمینه را برای پیدایش کتابهایی در اینباره هموار ساختند.
میان سدههای ۳ تا ۷ق علاوه بر بخشهایی از کتابهای
لغت و ادب که به موضوع اضداد اختصاص یافت،
کتابهای مستقل بسیاری در این باره با عنوان الاضداد نوشته شد که از جمله آنها آثار قطرب (د ۲۰۶ق) شاگرد سیبویه، اصمعی (د ۲۱۶ق)، ابنسکیت (د ۲۴۴ق)،
ابوحاتم سجستانی (د ۲۵۵ق)،
ابنانباری (د ۳۲۸ق)، ابوطیب لغوی (د ۳۵۱ق)، ابندهان (د ۵۶۹ق، به کوشش
محمدحسن آل یاسین ، بغداد، ۱۹۶۳م) و صغانی (د ۶۵۰ق، ضمن ثلاثه کتب فی الاضداد، به کوشش آوگوست هافنر، بیروت، ۱۹۱۲م)، به دست ما رسیده است.
پدیده اضداد که به عقیده
زبان شناسان عرب منحصر به
زبان عربی است، از همان آغاز موضوعی بحث انگیز در میان لغویان شد. گروهی که بیشتر، در جست و جوی «نوادر»
زبان عربی بودند، وجود آن را پذیرفتند و سعی کردند با یافتن واژههای بیشتر، دامنه آن را وسعت بخشند. چنانکه ابنانباری شمار اضداد را از ۱۰۵ واژه که اصمعی در کتاب خود آورده بود، به حدود ۴۰۰ واژه رسانید. گروهی نیز همچون ثعلب و شاگردش
ابندرستویه در رد و ابطال آن کوشیدند و حتی ابندرستویه کتابی به نام ابطال الاضداد نوشت.
به تدریج دامنه این اختلافات به مسائل غیر لغوی نیز کشیده شد و به گفته ابنانباری
شعوبیان از روی دشمنی و کینه توزی، وجود اضداد را از نقصها و ضعفهای
زبان عربی و کم دانشی عربها شمردند.
نظریات مخالف و موافقی که دانشمندان عرب در زمینه اضداد ارائه دادهاند، کم و بیش مورد بررسی و تجزیه و تحلیل محققان معاصر به ویژه خاورشناسان قرار گرفته است. ردسلوب خاورشناس آلمانی کتابی با عنوان «کلمات اضداد در
زبان عربی» نوشته است. همچنین گیزه در «پژوهشی درباره اضداد» به بررسی آنها در
شعر کهن عرب پرداخته است. نولدکه نیز شکلهای متعدد اضداد را در
زبان عربی و دیگر
زبانهای
سامی مورد بررسی قرار داده است. هر کدام از این محققان به
تجزیه و تحلیل چند نمونه از شکلهای معین اضداد پرداخته، و نهایتاً بسیاری از اضداد را از فهرستی که لغت
شناسان کهن عربی به دست دادهاند، خارج کردهاند، به گونهای که تقریباً جز شماری محدود از این واژهها باقی نمانده است. جامعترین تحقیق درباره اضداد توسط کوئن انجام گرفته است که مفهوم دقیق پدیده اضداد و ابهامات آن را از جنبههای مختلف مورد بررسی و ارزیابی قرار داده است. لغت
شناسان عموماً میپندارند که هیچ واژهای در اصل برای دو معنای متضاد وضع نشده، و هر کلمه در ابتدا تنها بر یک معنا دلالت داشته است، اما عوامل مختلفی، از جمله گسترش حوزه معنایی کلمه باعث پیدایش معانی متضاد در یک واژه گردیده است.
مخالفانِ واقعیت این پدیده نیز وجود کلماتی را که بر دو معنای متضاد دلالت دارند، پذیرفتهاند، اما معتقدند که اینگونه کلمات چون براثر گسترش معانی یا تغییراتی که در ساختار آنها ایجاد شده، و یا عواملی دیگر از این قبیل، از معانی اصلی خود خارج شدهاند، نباید نام اضداد بر آنها نهاد. مثلاً ثعلب در اینکه واژه «صارخ» هم به معنای «فریاد خواه» و هم به معنای «فریاد رس» است،
تردیدی ندارد، اما معتقد است که این واژه از «صراخ» (= فریاد) گرفته شده و چون فریادخواه و فریادرس هر دو فریاد میزنند، نباید آن را از اضداد شمرد.
همچنین قالی
واژه «صریم» (به دو معنی متضاد شب و روز) را که در اصل به معنی «جدا شدن دو چیز از یکدیگر» است، از اضداد نمیشمارد.
علاوه بر مخالفان پدیده اضداد، بسیاری از لغت نویسان و حتی آنان که درباره اضداد دست به تألیف زدهاند، شمار فراوانی از این واژهها را اضداد غیر واقعی دانسته، و از فهرست اضداد حذف کردهاند.
ابوطیب لغوی بر آن است که یک واژه به شرطی میتواند از اضداد به شمار آید که بدون هیچ تغییری در ساخت و صیغه خود بر دو معنای متضاد دلالت کند. از اینرو، واژه «ضاع» (به دو معنی متضاد پنهان شد و آشکار شد) و امثال آن را از اضداد نمیداند، زیرا این کلمه در معنی اول از ریشه «ضوع» است و در معنی دوم از ریشه «ضیع»، و همچنین کلمه «قانع» (= راضی و نیز خواهنده) را چون در معنای اول از باب «فَعِلَ یَفْعَلُ» و در معنای دوم از باب «فَعَلَ یَفْعَلُ» است، از اضداد نمیشمارد.
بنابراین، میتوان واژههای بسیاری از این قبیل را که به گفته کوئن (از اضداد دروغین به شمار میروند، از فهرست اضداد حذف کرد، به ویژه واژههایی که با تغییر حروف جرّ دارای معانی متضاد میگردند، مانند «ظاهر عنک» (= از عهده تو برداشته شد) و «ظاهر علیک» (= بر عهده توست)
و «راغ علی» (= روی آورد)، «راغ عن» (= روی گرداند).
از دیگر عواملی که باعث پیدایش دو معنای
متضاد در یک کلمه شده است و لغت
شناسان کهن به آن اشاره کردهاند، اختلاف
لهجه ها و گویشهاست، بدین سان که گاه یک واژه که معنایی عام دارد، در یکی از گویشها، تخصیص مییابد و معانی متضادی از آن پدید میآید.
ابندرید با اینکه وجود اضداد را پذیرفته، بر آن است که یک کلمه به شرطی میتواند از اضداد به شمار آید که در یک
زبان به هر دو معنای متضاد به کار رود.
از این رو واژه «شعب» (= گرد آمدن و نیز پراکنده شدن) را از اضداد نمیشمارد، زیرا در
زبان یک
قبیله به هر دو معنای متضاد به کار نرفتهاست.
بنابراین، واژههایی از قبیل «جون» (در
گویش قضاعه به معنی سفید، و در گویش دیگر قبایل به معنی سیاه)
و «سدفه» (در گویش تمیم به معنی تاریکی، و در گویش قیس به معنی روشنایی)
و «وثب» (در گویش شمال به معنی برخاست، و در گویش جنوب به معنی نشست)
را بایداز فهرست اضداد بیرون نهاد.
پس از حذف واژههایی که به گفته لغت
شناسان کهن اضداد واقعی نیستند، شماری اندک از اضداد باقی میماند که با بررسی دقیقتر میتوان آنها را بهگونهای کهدر پی میآید، طبقهبندی، و سپس از فهرست اضداد حذف کرد:
۱. واژههایی که در حقیقت جزو مشترکات لفظیند و هیچ گونه معنای متضادی در آنها نیست. مانند «ظعینه» (= کجاوه یا زن کجاوه نشین،)
«راویه» (= توشه دان یا شتری که آن را حمل میکند)
«کأس» (=
شراب یا جام شراب)
و همچنین برخی ادوات شرط و استفهام و نفی از قبیل «اذ»، «اذا»، «ان»، «ما» و «هل» و برخی حروف جر از قبیل «من».
۲. واژههایی که بر اثر تبدیل یا جابهجایی یکی از واجها در یکی از گویشها، به کلمه دیگری شبیه شدهاند که تصادفاً معنای متضادی داشته است، مثلاً واژه «لَمَقَ» در گویش بنیعقیل به معنی «نوشتن» و در گویش دیگر تیرههای قیس به معنی «پاک کردن نوشته» به کار رفته است.
حال آنکه «لمق» که بنیعقیل آن را به معنی نوشتن به کار بردهاند، در اصل «نَمَقَ» بوده که به هنگام تلفظ «نون» آن را به «لام» تبدیل کردهاند.
همچنین «تَلَحْلَحَ» به معنی «ماندن» و نیز «رفتن» به کار رفته است
که معنای دوم در اصل معنای فعل «تَحَلْحَلَ» بوده که در نتیجه قلب مکانی و تقدیم «لام» بر «حاء» به شکل تلحلح در آمده است. از لغت
شناسان کهن فراء به این امر اشاره کرده است.
از همین قبیل است شکل مشابهی که در نتیجه تحریف و یا تصحیف در درون یک
لهجه پدید میآید، مانند اشدفَ (= تاریک شد و نیز روشن شد).
اما «اشدفَ» به معنای دوم در اصل «اسدفَ» بوده که در آن «سین» به «شین» تصحیف شده است.
۳. واژههایی که از باب
مجاز و
استعاره در معنای ضد خود به کار رفتهاند، مانند کلمه «امّت» که هم بر فرد و هم بر جمع اطلاق شده است.
اطلاق این واژه بر فرد بیتردید از باب
تشبیه و
مبالغه است. کوئن اینگونه واژهها را که شمارشان نسبتاً زیاد است، اضداد بلاغی نامیده است. از میان لغت
شناسان کهن، ثعلب شماری از اینگونه اضداد را در کتابی به نام مجاز الکلام و تصاریفه گرد آورده بوده که بخشی از آنها از طریق
سیوطی در المزهر
به دست ما رسیده است. وی کلماتی از قبیل «مفازه» و «سلیم» را در شمار این نوع اضداد آورده است.
۴. واژههایی که تحت تأثیر عوامل روانی - اجتماعی از قبیل خوش بینی و بدبینی،
ریشخند و
تمسخر و اعتقاد به جادوگری و چشم زدن، در معنای متضاد خود به کار رفتهاند، مانند واژه «مفازه» به دو معنای «جای رَستن» و «جای هلاک».
اشتقاق این واژه از «فوز» به معنای «رهایی» مؤید اصالت معنای نخست است و کاربرد آن در معنای دوم همانگونه که اصمعی و ثعلب و دیگر لغت نویسان کهن نیز اشاره دارند،
از باب تفأل به خیر بوده است. همچنین است کاربرد کلمه «سلیم» در دو معنای «دور از گزند» و «مار گزیده».
گاه نیز برخی واژهها از باب
ریشخند و تمسخر در معنای ضد خود به کار رفتهاند، همچون کلمه «عاقل» که گاه بر شخص نادان اطلاق میشود
و یا واژه «تعزیر» که در اصل به معنای «بزرگداشت و تکریم» است و در مورد شخص گناهکار به معنای «تأدیب و سرزنش» به کار میرود.
گاه نیز اعتقاد به چشم زدن باعث کاربرد یک کلمه در معنای ضد خود شده است، مثلاً واژه «شوهاء» در اصل صفتِ «کره اسب زشت و بد اندام» است و اطلاق آن بر کره
اسب زیبا و خوش اندام تنها برای پرهیز از
چشم زخم بوده است.
طبیعی است که به شمار آوردن اینگونه واژهها در زمره اضداد موجب گستردگی دامنه اضداد میشود، به گونهای که دیگر نمیتوان حد و مرزی بر آنها تعیین کرد و در این صورت هر کلمهای را میتوان از اضداد شمرد. حال اگر بر اساس این طبقهبندی که ارائه شد، واژههایی را که به کلی از اضداد به دورند، از فهرستی که لغت
شناسان در کتابهای اضداد ارائه دادهاند، حذف کنیم، تنها چند واژه باقی میماند که بیشتر آنها بر یک معنای اصلی دلالت دارند و معنای ثانوی و متضاد آنها غالباً کاربردی بسیار محدود و نادر داشته، از میان اشعاری که اصالت چندانی ندارند،
استخراج شدهاند.
(۱) محمدحسین آل یاسین، الدراسات اللغویه عندالعرب، بیروت، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م.
(۲) محمد بن انباری، الاضداد، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، کویت، ۱۹۶۰م.
(۳) محمد بن درید، جمهرة اللغه، حیدر آباد دکن، ۱۳۴۴ق.
(۴) علی بن سیده، المخصص، بولاق، ۱۳۲۰ق.
(۵) عبدالله بن قتیبه، ادب الکاتب، به کوشش محمد دالی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۶) ابوحاتم سجستانی، «الاضداد»، ضمن ثلاثة کتب فی الاضداد، به کوشش آوگوست هافنر، بیروت، ۱۹۱۲م.
(۷) ابوطیب لغوی، الاضداد فی کلام العرب، به کوشش عزت حسن، دمشق، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
(۸) عبدالملک اصمعی، «الاضداد»، ضمن ثلاثة کتب فی الاضداد، به کوشش آوگوست هافنر، بیروت، ۱۹۱۲م.
(۹) احمد ثعلب، مجالس، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۹۶۹م.
(۱۰) موهوب جوالیقی، شرح ادب الکاتب، به کوشش مصطفی صادق رافعی، قاهره، ۱۳۵۰ق.
(۱۱) خلیل بن احمد، العین، به کوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، ۱۴۰۵ق.
(۱۲) سامرایی، ابراهیم، التطور اللغوی التاریخی، بیروت، ۱۹۸۳م.
(۱۳) سیوطی، المزهر، به کوشش محمد جاد المولی و دیگران، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۱۴) صبحی صالح، دراسات فی فقه اللغه، بیروت، دارالعلم للملایین.
(۱۵) شوقی ضیف، العصر الجاهلی، قاهره، ۱۹۶۰م.
(۱۶) رمضان عبدالتواب، مباحثی در فقه اللغه و
زبان شناسی عربی، ترجمه حمیدرضا شیخی، مشهد، ۱۳۶۷ش.
(۱۷) اسماعیل قالی، الامالی، قاهره، ۱۳۷۳ق/ ۱۹۵۳م.
(۱۸) محمد قطرب، «الاضداد».
(۱۹) محمد مبرد، ما اتفق لفظه و اختلف معناه من القرآن المجید، به کوشش عبدالعزیز میمنی، قاهره، ۱۳۵۰ق.
(۲۰) علی عبدالواحد وافی، فقه اللغه، قاهره، دار نهضة مصر للطبع و النشر.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «اضداد»، ج۹، ص۱۷.