اصلاح ظالمان (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اصلاح در برابر افساد، به معنای برطرف کردن
فساد و تباهی و انجام دادن کار شایسته است.
اصلاح عملکرد از سوی ستمگران و
توبه آنان، مورد قبول درگاه الهی قرار میگیرد همانطور که در
قرآن به آن اشاره شده است:
فمن تاب من بعد ظلمه واصلح فان الله یتوب علیه ان الله غفور رحیم (پس هر که بعد از
ستم کردنش
توبه کند و به صلاح آید خدا
توبه او را میپذیرد که خدا آمرزنده مهربان است).
جَزَاءَ بِمَا کَسبَا نَکَلاً مِّنَ اللَّهِ
ظاهرا کلمه (جزاء) در موضع حال از قطع باشد، قطعى که از جمله (فاقطعوا) فهمیده مىشود، و معناى
آیه در مجموع چنین است که دست دزد را قطع کنید، در حالى که این قطع عنوان
کیفر داشته باشد، کیفر در برابر عمل زشتى که کردهاند، و در حالى که این بریدن عذابى است از ناحیه خداى تعالى کلمه: (نکال) به معناى عقوبتى است که به مجرم مىدهند تا از جرائم خود دست بر دارد، و دیگران هم با دیدن آن
عبرت بگیرند. و این معنا یعنى نکال بودن قطع، مصحح و
باعث آن شده که جمله: (فمن تاب من بعد ظلمه و اصلح فان الله یتوب علیه ...) بر آن متفرع شود، که حاصل آن تفریع چنین مىشود: حال که قطع دست دزد نکالى است از خداى تعالى تا شخص عقوبت شده و از
گناه خود بر گردد، پس اگر دزدى بعد از دزدیش
توبه کند و خود را اصلاح نماید، به طورى که دیگر پیرامون دزدى نگردد که همین معناى
توبه را تثبیت مىکند خداى تعالى
توبهاش را مىپذیرد و
مغفرت و رحمتش به وى بر مىگردد براى اینکه خداى تعالى غفور و رحیم است، همچنانکه خودش فرموده: (ما یفعل الله بعذابکم ان شکرتم و آمنتم، و کان الله شاکرا علیما).
در آیه مورد بحث یعنى در مساله بریدن دست دزد، مطالب بسیار دیگرى هست که مربوط به
فقه است و باید آنها را در کتب فقهى دید.
اصلاح عملکرد بد از سوی
ظالمان از عوامل بهره مندی آنان از مغفرت الهی، وهمچنین
باعث مصونیت آنان از نابودی میگردد همانطور که در قرآن میفرماید:
وما کان ربک لیهلک القری بظلم واهلها مصلحون (و پروردگار تو هرگز بر آن نبوده است كه شهرهايى را كه مردمش اصلاحگرند به ستم هلاك كند).
به هر حال ستمگران که اکثریت این جامعهها را تشکیل مىدادند به دنبال ناز و
نعمت و عیش و نوش رفتند و آنچنان مست باده غرور و تنعم و لذات شدند که دست به انواع گناهان زدند (و اتبع الذین ظلموا ما اترفوا فیه و کانوا مجرمین ).
سپس براى تأکید این
واقعیت ، در آیه بعد اضافه مىفرماید: اینکه مىبینى
خداوند این اقوام را به دیار عدم فرستاد به خاطر آن بود که مصلحانى در میان آنها نبودند، زیرا (خداوند هرگز قوم و ملت و شهر و دیارى را به خاطر
ظلم و ستمش نابود نمى کند اگر آنها در راه اصلاح گام بردارند) (و ما کان ربک لیهلک القرى بظلم و اهلها مصلحون ).
چه اینکه در هر جامعهاى معمولا ظلم و فسادى وجود دارد، اما مهم این است که مردم احساس کنند که ظلم و فسادى هست و در طریق اصلاح باشند و با چنین احساس و گام برداشتن در راه اصلاح، خداوند به آنان مهلت مىدهد و قانون
آفرینش براى آنها حق حیات قائل است .
اما همین که این احساس از میان رفت و
جامعه بى تفاوت شد و فساد و ظلم به
سرعت همه جا را گرفت آنگاه است که دیگر در سنت آفرینش حق حیاتى براى آنها وجود ندارد این واقعیت را با یک مثال روشن مىتوان بیان کرد:
در بدن
انسان ، نیروى مدافع مجهزى است به نام (گلبولهاى سفید خون) که هر میکرب خارجى از طریق هوا،
آب و غذا و خراشهاى پوست به داخل بدن هجوم کند این سربازان جانباز در برابر آنها ایستادگى کرده و نابودشان مىکنند و یا حداقل جلو
توسعه و
رشد آنها را مىگیرند.
بدیهى است اگر یک روز این نیروى بزرگ دفاعى که از ملیونها سرباز تشکیل مىشود دست به اعتصاب بزند و بدن بى دفاع بماند چنان میدان تاخت و تاز میکربهاى مضر، مىشود که به سرعت انواع بیماریها به او هجوم مىآورند.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «اصلاح ظالمان».