أَصْل (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
أَصْل (به فتح الف و سکون صاد) از مفردات
نهج البلاغه، هم به صورت مفرد و هم به صورت جمع بکار رفته و به معنای ریشه، پایه و
اساس میباشد.
در
قرآن کریم نیز به همین معنی استعمال شده و در بیان
حضرت امیر (علیهالسلام) در موارد متعددی به همین معنا آمده است.
أَصْل به معنای ریشه و پایه، آمده است.
خداوند میفرماید: «
(کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ اَصْلُهٰا ثٰابِتٌ وَ فَرْعُهٰا فِی السَّمٰاءِ)»
برخی از مواردی که در «نهجالبلاغه» استفاده شده به شرح ذیل میباشد:
این کلمه به این معنی، بارها به صورت مفرد و جمع در «نهج البلاغه» به کار رفته است. آنگاه که
مغیرة بن اخنس به
عثمان گفت: من جلو علی (علیهالسلام) را از تو میگیرم، امام (علیهالسلام) به وی فرمود:
«يابْنَ اللَّعينِ الاَْبْتَرِ، وَ الشَّجَرَةِ الَّتي لا أَصْلَ لَها وَ لا فَرْعَ أَنْتَ تَكْفيني.» پدر اخنس از
منافقان بود لذا
«اللَّعِينِ» فرموده و بودن فرزندى مانند اخنس مانند نبودن است لذا
«الاَْبْتَرِ» فرموده،
«لاَ أَصْلَ لَهَا وَلاَ فَرْعَ» اشاره به عدم اصالت خانواده است، مغيره برادرى داشت به نام
ابو الحکم بن اخنس كه در «
احد» بدست حضرت امير (علیهالسلام) كشته شد، از آنجا نسبت به امام (علیهالسلام) عداوت داشت. «اى پسر لعين ابتر! و اى درخت بى ريشه و شاخه! تو به حساب من مىرسى؟»
محمد عبده گوید: اخنس از بزرگان منافقین بود، اطلاق «
ابتر» به پدر او بدین جهت بود که گویا فرزندی ندارد، چون فرزندش مغیره، آدم پستی بود،
ابوالحکم بن اخنس برادر مغیره در «
جنگ احد» بهدست امام (علیهالسلام) به درک رفته بود.
و آنگاه که
عمر بن الخطاب با آن حضرت در رفتن خود به جنگ ایرانیان مشورت کرد، امام علی (صلواتاللّهعلیه) رفتن او را صلاح ندانست و فرمود:
«إِنَّ الاَعاجِمَ إِنْ يَنْظُروا إِلَيْكَ غَداً يَقولوا: هذا أَصْلُ الْعَرَبِ، فَإِذا اقْتَطَعْتُموهُ اسْتَرَحْتُمْ.» یعنی «عجمها (ایرانیان) چون تو را دیدند گویند ریشه
عرب این است اگر او را قطع کنید راحت میشوید.»
امام (صلواتاللّهعلیه) با آنکه
خلافت او را
حق نمیدانست؛ ولی به حکم اداء الامانه و صلاح آن روز
اسلام، از رفتن وی جلوگیری فرمود.
و به مردم در بر حذر نمودن از
شیطان فرموده:
«فَلَعَمْرُ اللهِ لَقَدْ فَخَرَ عَلَى أَصْلِكُمْ، وَ وَقَعَ في حَسَبِكُمْ.» «به خدا
قسم شیطان بر ریشه و اصل شما (
آدم (علیهالسّلام)) افتخار کرده و خود را از او برتر دانسته، و در حسب شما طعن وارد کرده است.»
مواردی متعدد از این ماده در نهج البلاغه استفاده شده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «اصل»، ص۵۲-۵۳.