• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اصطلاحات شخصی برون‌حدیثی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اصطلاحات برون‌حدیثی، مربوط به القاب و كنیه‌های راویان حدیث، اعم از معصومان (علیهم‌السّلام) و دیگران است. و به دو گروه شخصی و کتاب‌شناسی تقسیم می‌شود.



ابن اثیر گفته است: «صحابه، جمع صاحب است، و فاعل بر فعالة جمع بسته نشود؛ مگر همین یک کلمه.» ابن منظور، صحابه را نیز مصدر دانسته است و می‌گوید: صحب، یصحب، صحبة و صحابة؛ صاحب به معنای معاشر است، که از معنای اشتقاقی خارج شده است و به صورت فعل متعدی استعمال نمی‌شود؛ لذا نمی‌گویند: زید صاحب عمرا؛ بلکه آن را به شکل اسماء جامد به کار برده‌اند؛ مثل غلام زید، و جمع آن اصحاب و صحبان و صحاب و صحابه است.
در تعریف اصطلاحی «صحابی»، سخنان بسیاری مطرح شده است. بعضی گفته‌اند: صحابی، کسی است، که مصاحبت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را در حال ایمان درک کرده باشد و مؤمن بمیرد. راه شناخت صحابی؛ تواتر، استفاضه و اخبار ثقه است. نووی در مقدمه شرح مسلم می‌گوید: «از اشتقاق کلمه صحابة از صحبة، معلوم می‌شود، که اگر کسی لحظه‌ای با رسول الله معاشرت پیدا کرده باشد، به او صحابی می‌گویند. علمای عامه، همه صحابه را عادل می‌شمارند.»
[۶] ابوریة، محمود، اضواء علی السنة المحمدیة، ص۳۳۹.
[۸] بیضاوی عمر بن محمد، نهایةالسؤل، ج۳، ص۱۷۹.



تابعین، جمع تابعی با یای نسبت است؛ پس در هنگام جمع‌بستن باید با دو یاء باشد؛ در حالی که با یک یاء نوشته و تلفظ می‌شود. جوهری گفته است: «تبعت القوم، هنگامی است، که در عقب آنان راهپیمایی کنی یا بر تو بگذرند و تو با آنان همراه شوی. تابعی، در اصطلاح عالمان، کسی است که خود پیامبر را زیارت نکرده؛ ولی صحابه ایشان را درک کرده باشد.»


مرحوم صدر، در تعریف مخضرم می‌نویسد: «مخضرمین کسانی هستند، که مصاحبت پیامبر را درک نکرده‌اند و از نظایر خود جدا شده باشند؛ یعنی معاصر پیامبر بوده‌اند؛ ولی به مصاحبت نایل نیامده‌اند و جاهلیت را نیز درک کرده باشند. عرب می‌گوید: ناقة مخضرمة، یعنی شتری که دم او قطع شده باشد؛» بدین جهت، مخضرم از صحابه جداست.
نجاشی پادشاه حبشه، سوید بن عطیه صاحب علی (علیه‌السّلام)، ربیعة بن زراره، ابومسلم خولانی و احنف بن قیس از این گروهند؛ بنا بر این، مخضرمین کسانی‌اند، که اسلام و جاهلیت را درک کرده، و صحابه را نیز دریافته؛ ولی پیامبر را ملاقات نکرده باشند. اصطلاح مخضرم بر شعرا نیز اطلاق می‌شود و شاعری که اسلام و جاهلیت را درک کرده باشد، نیز مخضرم نامیده می‌شود.

۳.۱ - اقسام شعرا

علمای ادب شعرا را به چند طبقه تقسیم کرده‌اند:
۱ـ شعرای جاهلی که اسلام را درک نکرده و قبل از آن در زمان جاهلیت مرده‌اند.
۲ـ آنان که اسلام را درک کرده‌اند؛ مثل لبید و حسان که به اینان شعرای مخضرمین گفته می‌شود.
۳ـ شعرای متقدمین؛ مثل جریر و فرزدق که در صدر اسلام بوده‌اند.
۳ـ مولدون یا محدثون؛ مثل ابونواس که پس از جریر و فرزدق آمده‌اند.


ابن اثیر در نهایه می‌نویسد: «و قد تکرر ذکر المولی فی الحدیث و هو اسم یقع علی جماعة کثیرة؛ فهو الرب و المالک و السید و المنعم و المعتق و الناصر و المحب و التابع و الجار و ابن العم و الحلیف و العقید و الصهر و العبد و المعتق و المنعم علیه، و اکثرها قد جاءت فی الحدیث، فیضاف کل واحد الی ما یقتضیه الحدیث الوارد فیه. و کل من ولی امرا...» مرحوم شیخ مفید (متوفای۴۱۳ ه . ق.)، رساله مستقلی در تعریف مولی تالیف کرده است. در مورد این کلمه، بین شیعه و عامه بحث فراوان وجود دارد و ظاهرا دلیل آن این باشد، که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در جریان غدیر خم، در شان امیرمؤمنان، علی (علیه‌السّلام) فرمود: «الا من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه»؛ به همین جهت در مورد کلمه مولی در علم کلام نیز بحث فراوان شده است.
سیدحسن صدر در نهایةالدرایه می‌گوید: «تشخیص معانی کلمه مولی، به وسیله قراین میسر است. این کلمه، هرگاه در علم الحدیث به کار رود، بیشتر وقت‌ها مراد همان غیر عربی است، و این نکته از راه تتبع به دست آمده است.» علامه شوشتری (متوفای۱۴۱۳ ه . ق.) نیز این نکته را تایید کرده و نخستین فصل از کتاب قاموس‌الرجال خویش را به این امر اختصاص داده است. عامه روایت کرده‌اند، که گروهی بر امیرمؤمنان، علی (علیه‌السّلام) وارد شدند و گفتند: السلام علیک یا مولانا! حضرت فرمود: چگونه من مولای شما هستم، حال آن که شما قوم عرب هستید.
خلاصه آن که کلمه مولی غیر عربی و در مقابل عربی است؛ و این نکته، مورد توجه مامقانی در تنقیح المقال نبوده است.
[۲۰] شوشتری، محمدتقی، قاموس‌الرجال، ج۱، ص۱۳.
مولی، معانی دیگری نیز دارد، که می‌توان به مقدمه قاموس‌الرجال و رجال خاقانی مراجعه کرد. در کتاب‌های تراجم و رجال، مولی بر عبدی اطلاق می‌شود، که مولایش او را آزاد کرده، بر او ولاء عتق دارد، که در فقه دارای احکام خاص خود است.


اصطلاحات حدیثی؛ اصطلاحات درون‌حدیثی؛ اصطلاحات رایج محدثان.


۱. ابن اثیر، ابوالسعادات، النهایة فی غریب الاثر، ج۳، ص۱۲.    
۲. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان‌العرب، ج۱، ص۵۱۹.    
۳. صدر، حسن، نهایة‌الدرایه، ص۳۴۱.    
۴. عسقلانی، شهاب‌الدین احمد بن محمد، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج۱، ص۸.    
۵. نووی، ابوزکریا محیی‌الدین، المنهاج فی شرح صحیح مسلم، ج۱، ص۳۶.    
۶. ابوریة، محمود، اضواء علی السنة المحمدیة، ص۳۳۹.
۷. عسقلانی، شهاب الدین احمد بن علی، الاصابة، ج۱، ص۷.    
۸. بیضاوی عمر بن محمد، نهایةالسؤل، ج۳، ص۱۷۹.
۹. نووی، ابوزکریا، التقریب و التیسیر، ص۳۵.    
۱۰. جوهری، اسماعیل، صحاح اللغة، ج۳، ص۱۱۹۰.    
۱۱. صدر، سیدحسن، نهایة الدرایة، ص۳۴۱.    
۱۲. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج۴، ص۳۲۹.    
۱۳. سیوطی، جلال‌الدین، المزهر، ج۲، ص۴۱۱.    
۱۴. سیوطی، جلال‌الدین، شرح شواهد مغنی، ج۱، ص۳.    
۱۵. ابن اثیر، ابوالسعادات، النهایة فی غریب الاثر، ج۵، ص۲۲۸.    
۱۶. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲، ص۲۲۶.    
۱۷. صدر، سید حسن، نهایة الدرایة، ص۳۵۹.    
۱۸. حائری، (ابوعلی) محمد بن اسماعیل، منتهی المقال، ص۸۰.    
۱۹. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۴۸.    
۲۰. شوشتری، محمدتقی، قاموس‌الرجال، ج۱، ص۱۳.
۲۱. خاقانی، علی، رجال خاقانی، ص۳۴۳.    



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «اصطلاحات برون‌حدیثی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۱/۲۹.    

رده‌های این صفحه : مقالات اندیشه قم




جعبه ابزار