اصالت وجود (پژوهشکدهباقرالعلوم)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
وجود واژهای است عربی که معنای حاصل مصدری دارد و معادل آن در فارسی «هستی» میباشد، هر چند استعمال واژۀ
وجود نیز در فارسی رایج است.
مراد از اصالت
وجود، این است که
موجود بالذات و منشا آثار در خارج،
وجود اشیاء است نه
ماهیت آنها.
توضیح این که ما از هر امر واقعیت دار، دو تصویر و دو
مفهوم داریم: مفهوم هستی (
وجود) و مفهوم چیستی (ماهیت)؛ و از بین دو مفهوم، مفهوم
وجود جنبۀ عینی و خارجی دارد و مفهوم ماهیت ساختۀ
ذهن ما و جنبۀ
اعتباری دارد. به
عبارت دیگر از بین دو مفهوم
وجود و ماهیت، تنها مفهوم
وجود،
مصداق و ما بازاء خارجی دارد اما مفهوم ماهیت از حد و حدود
وجود انتزاع میشود.
اصالت، معنای دیگری نیز در بحث اصطلاحات فلسفی جدید دارد که آن معنی در اینجا مقصود نیست. و آن
عبارت از تقدم و اصل
بودن در مقابل نتیجه
بودن و فرع
بودن است مثلا گفته میشود آیا اصالت با ماده است یا
روح ؟
ارسطو با تقسیم و دسته بندی
موجودات، قائل به ده مقوله شد و تمامی
موجودات را در این مقولات دهگانه جای داد اما خود ارسطو، مفهوم
وجود را یک مفهوم عام میدانست که در هیچ کدام از این مقولات نمیگنجد بلکه شامل تمامی آنها میشود. بعدها
ابن سینا در آثار خود عنوان کرد که
وجود، عارض بر ماهیت است. مقصود ابن سینا این
بود که مفهوم
وجود، یک
مفهوم عام و مشترکی است که در
تحلیل ذهن بر ماهیت اشیاء مختلف عارض (حمل) میشود.
تا این جا بحث جنبۀ ذهنی داشت و ناظر به رابطه بین مفهوم
وجود و ماهیت اشیاء
بود تا این که
شیخ اشراق ، بر
اعتباری بودن مفهوم
وجود و این که مفهوم
وجود نمیتواند مصداق خارجی داشته باشد، استدلال آورد. عمدهترین دلیل سهروردی این است که اگر مفهوم
وجود اصیل باشد باید در خارج
موجود و محقق باشد و
موجود یعنی امری که دارای
وجود است. نقل سخن در این
وجود دوم میکنیم و میپرسیم آیا اصیل است یا نه؟ اگر اصیل باشد باید
موجود باشد و دارای
وجود، و باز همان سخن قبلی تکرار میشود و منجر به تسلسل میگردد. شیخ اشراق از این استدلال نتیجه میگیرد که
وجود نمیتواند امر عینی و اصیل باشد.
البته برخی از معاصرین این
استدلال سهروردی را ناظر به این گرفتهاند که مفهوم
وجود یک
مفهوم ماهوی نیست بلکه معقول ثانی است و این که به شیخ اشراق اصالت ماهیت نسبت داده میشود، یک اشتباه تاریخی است.
بعدها در زمان میرداماد این پرسش به طور جدی مطرح شد که کدام یک از این دو مفهوم (
وجود و ماهیت) ما به ازاء خارجی دارد و اصیل است.
میرداماد ادله متعددی بر اصالت ماهیت اقامه کرد.
صدرالمتالهین که خود شاگرد میرداماد
بود و سالهها به تبع از استاد خود اصالت ماهیت را پذیرفته
بود به یکباره از این نظر برگشت و قائل به اصالت
وجود شد، او با اثبات اصالت
وجود، بسیاری از مشکلات معرفتی و فلسفی را حل نمود و به جرات میتوان گفت: مسئله اصالت
وجود زیر بنای تمام مسائل فلسفه صدرایی میباشد.
یکی از اصول متعارف و بدیهی در فلسفه، اصل «
وجود واقعیت» میباشد. فیلسوف قبل از شروع در مسائل فلسفی
وجود واقعیت را در عالم میپذیرد برخلاف سوفیست که منکر واقعیت میباشد و همه چیز را خواب و خیال میانگارد. بعد از قبول اصل واقعیت و یافتن پارهای از مظاهر آن مثل: من هستم، سفیدی هست، درخت هست، و... ، این نکته روشن میشود که هر کدام از این اشیاء مغایر با هم هستند سنگ، درخت نیست و درخ،
انسان نیست و... ، ولی در عین حال، همه آنها در یک امر با یکدیگر شریکند و آن
عبارت از
موجود بودن و واقعیت داشتن در خارج است. بنابراین هر کس که به ذهن خود مراجعه کند یک جهت مغایر برای اشیاء
موجود در ذهن مییابد که
عبارت از چیستی آن هاست و یک جهت مشترک که
عبارت از هستی
وجود آنها میباشد.
حال پرسش اساسی این است که که
واقعیت خارجی ، مصداق و ما به ازاء کدام یک از این دو مفهوم است؟ روشن است که مصداق هر دو مفهوم، نمیتواند باشد. چون یک شیء نمیتواند مصداق دو مفهوم و دو حیثیت ذهنی باشد. پس یا
وجود، امر واقعی است و ماهیت، ساخته
ذهن بشر و یا این که ماهیت، امر واقعی است و
وجود انتزاعی و ساخته ذهن. ما نسبت هر یک از
وجود و ماهیت را با واقعی
بودن و خارجی
بودن میسنجیم، میبینیم که ماهیت (مثل انسان) در ذات خود به طوری است که هم صلاحیت
موجود بودن و هم صلاحیت
موجود نبودن را دارد. اما
وجود و واقعیت، عین واقعی
بودن و
موجود بودن است و فرض واقعیت غیر واقعی و
وجود غیر
موجود، فرض امر محال است. پس
وجود است که عین واقعی
بودن و تشکیل دهنده خارج است و ماهیت، یک قالب ذهنی است برای
وجود، که ذهن آن را از
حد و حدود
وجودهای خارجی انتزاع میکند.
امام خمینی در جایگاه یکی از راسخان در حکمت متعالیه، از اصالت
وجود، به اصلی کلی یاد میکند که مسائلی چون
اصول توحیدی و بسیاری از مباحث
مبدا و معاد با این اصل روشن میشود.
امام خمینی در مسئله اصالت
وجود چهار دیدگاه را مورد بررسی قرار میدهد:
۱-
اعتباری بودن وجود که نظر
شیخ اشراق و پیروان اوست. امام خمینی معتقد است اثبات
اعتباری بودن وجود از ناحیه شیخ اشراق، اصیل
بودن ماهیت را نزد او اثبات نمیکند؛ زیرا وی قائل به
اصالت نور است و نور در فلسفه شیخ اشراق بر
وجود منطبق است و غلبه نور در واقع قول به اصالت
وجود است.
امام خمینی در استدلال بر اینکه شیخ اشراق اصالت
وجودی است، معتقد است شیخ اشراق در برخی
عبارات خود نفس و
موجودات عالیه را عاری از ماهیت میداند و این حکایت از اعتقاد وی به علت
وجود دارد
و ازآنجاکه اصالت
وجودی بودن در زمان شیخ اشراق در مظان تهمت
بوده لذا شیخ اشراق با لفظ نور بهجای
وجود مقصود را بیان کرده است.
۲- قول به اصالت
وجود در
واجب و
اصالت ماهیت در ممکنات که نظر
محقق دوانی است. به اعتقاد امام خمینی این نظریه خلاف قانون
سنخیت است؛ زیرا اگر اثر با مؤثر سنخیت نداشته باشد نشاندهنده عدم تأثیر مؤثر است.
۳- قول به اصالت
وجود و ماهیت: به باور امام خمینی اینکه دو اصل در دار تحقق محقق باشند مستلزم مفاسد بسیاری است، بلکه آنچه در متن اعیان و حاق
نفسالامر محقق است، یک اصل میباشد که آن
وجود است.
۴- اصالت
وجود و
اعتباری بودن ماهیت که قول حکمت متعالیه است. امام خمینی بر اساس مبانی فلسفی بر این قول تأکید میکند و معتقد است
وجود حقیقتاً و بالذات و ماهیت بالعرض و بهواسطه
وجود موجود است.
•
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «اصالت وجود». • دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.