اسکندر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اسکندر پادشاه نامی
مقدونیه و فاتح مشرق زمین، دارای نقش در
تاریخ مکه و جزیرة العرب میباشد. اسکندر مقدونی مشهور به اسکندر کبیر (۳۵۶-۳۲۳ ق. م.) پس از فیلیپ به پادشاهی مقدونیه رسید و در کشورگشایی و جنگاوری سرآمد شد. گفتهاند: او در ادامه کشورگشایی خود، وارد شبه جزیره
عربستان شد و مکه را نیز
زیارت کرد. درباره وی آثار بسیار نگاشتهاند.
در نسب اسکندر اختلاف است.
بیشتر
تاریخ نگاران او را فرزند فیلیپ یا فیلیپوس مقدونی و مادرش را المپیاس (Olympias)
و برخی نیز او را فرزند داریوش، پسر بهمن، پادشاه ایرانی و نواده دختری فیلیپ دانستهاند.
تاریخ نگاران یونانی برای اسکندر شخصیتی افسانهای برشمرده و
نسب او را از سوی
پدر به هرکول یا زیوس امون، الهه یونانی
و از سوی
مادر به آشیل، پهلوان افسانهای، رساندهاند.
وی به سبب
انتقام سختی که از فارسها گرفت، نماد قدرت یونانیان گشت و زمان وی مبدا
تاریخ آنان شد.
او برای ایرانیان باستان، نماد خون خواری و ویرانگری بود. از همین رو، او را اسکندر گجسته (ملعون) مینامیدند.
از دید برخی
تاریخ نگاران ایرانی، اسکندر در اصل شخصیتی ایرانی به نام اسکندر مغانی و زندگی او آکنده از رویدادهایی بوده که درباره اسکندر مقدونی حکایت شده است. بر پایه این دیدگاه، بسیاری از اسکندرنامهها که امروزه به اسکندر مقدونی نسبت داده میشوند، در
حقیقت شرح حال اسکندر مغانی یا «رس کنتار» هستند.
بر پایه دادههای
تاریخی، اسکندر به
سال ۳۵۶ ق. م. در مقدونیه زاده شد و از کودکی با مراقبتهای سخت پدرش فیلیپ زیست.
به رغم گزارشهای
تاریخی درباره فرهیختگی اسکندر، او در هیچ دانشی تبحر نیافت
و آن چه درباره اشتیاق او در فراگیری
دانش آمده، به چهار
سده پس از
مرگ او مربوط است.
گزارش شده که اسکندر دانشوران و حکیمان
ایران را گرد آورد و آنان کتابها را به زبان یونانی ترجمه کردند و به یونان فرستادند.
به گزارش منابع
تاریخی مسلمانان که با نام اسکندر رومی نیز از او یاد کردهاند،
پس از کشته شدن فیلیپ، اسکندر ۲۰ ساله به جای او بر تخت نشست.
او که بی باک و جوان بود، با لشکرکشی به سرزمینهای گوناگون، مناطق بسیار را فتح کرد.
بیشترین لشکرکشیهای او را به شرق و آسیای صغیر دانستهاند.
وی در رویارویی با امپراتوری ایران، از ضعف داریوش سوم
پادشاه هخامنشی بهره گرفت و سپاه ایران را شکست داد.
اسکندر پس از فتح ایران، با ادامه مسیر به سوی شرق، کشور
هند و بخشی از
چین را فتح کرد
و تا رود هیفاز (بیس امروزی)
پیش رفت. سپس به سبب اندک بودن سپاهیانش با بازگشت به ایران به فکر تسخیر عربستان افتاد. او همراه لشکرش به سوی بابل حرکت کرد. ولی پس از ۳۰ سال پادشاهی به علت تبی که از باتلاقهای
بابل بر او چیره شد
یا بر اثر مسمومیت درگذشت.
جسد او را به
وصیت خودش به
اسکندریه بردند و آن جا به خاک سپردند.
قلمرو حکومت وی پس از او میان یارانش قسمت شد و آن را به صورت ملوک الطوایفی اداره کردند.
پارهای گزارشها درباره فتح
شام ،
فلسطین ،
مصر و عربستان به دست اسکندر در برخی متون قدیمی به چشم میخورد.
بر پایه این گزارشها، اسکندر با یورش به تهامه (حجاز)، شبه جزیره عربستان را فتح کرد و وارد شهر مکه شد. در این هنگام، تبع الاسده پادشاه
یمن بود. وی با استقبال از اسکندر در مسیر مکه، از او فرمان پذیرفت و او را به صنعا برد و یک ماه به بهترین شکل ممکن از او پذیرایی کرد. در این دوره، خزاعیان ساکن مکه بودند و آن را زیر نفوذ داشتند.
نضر بن کنانه که خود نیز بزرگ زاده بود، به دیدار اسکندر شتافت.
اسکندر که گویا از این دیدار خشنود بود،
از سکونت خزاعیان در مکه و تولیت آنان بر کعبه ابراز ناخرسندی و تولیت حرم مکه را به نضر پیشنهاد کرد. در پی این پیشنهاد که گویا با تمایل نضر همراه گشت، اسکندر خزاعیان را از مکه بیرون راند و آن را در اختیار نضر (جد دوازدهم
پیامبر (ص)) و فرزندان کنانه قرار داد.
سیادت و ولایت
بنی کنانه تا دوره اسلامی ادامه داشت.
بر پایه همین گزارش، اسکندر پس از حج گزاردن، جوایز و هدایایی را میان فرزندان
معد بن عدنان که پیرامون حرم مکه میزیستند، قسمت کرد و سپس راهی جده شد و از راه دریا به سوی
مغرب سفر کرد.
در تحلیل این گزارش و بررسی هدف اسکندر از لشکرکشی به جزیرة العرب، برخی بر آنند که هدف از این لشکرکشی دسترسی به
اقیانوس هند و تسلط بر تجارت با
افریقا و
آسیا بوده است.
شماری دیگر سبب آن را کینه اسکندر از اعراب به سبب استقبال نکردن از وی دانستهاند.
برخی نیز بر این باورند که چون اعراب «اورانوس» و «دیونیسوس» را میپرستیدند، اسکندر برای وادار کردن آنان به پرستش خویش به منزله خدای سوم، به جزیرة العرب حمله کرد.
جواد علی با بررسی این دیدگاهها، بر این باور است که اسکندر نتوانست به شبه جزیره عرب راه یابد.
برخی منابع
تاریخیو تفسیری
با تطبیق «ذوالقرنین» بر اسکندر مقدونی و به پشتوانه ویژگیهای یاد شده برای
ذوالقرنین در
قرآن ، اسکندر را عادل،
شجاع و
مؤمن دانسته و بر این باورند که پیامبر اکرم(ص) فرمان یافت تا ماجراهای وی را برای کسانی که درباره او میپرسیدند، بیان کند. در این آیات از لشکرکشیهای ذوالقرنین به
غرب و شرق
جهان سخن به میان آمده است. او در همه این لشکرکشیها از تایید الهی بهره برده و با ماموریتی خدایی در پی برقراری عدالت و واداشتن مردم به کارهای نیک بوده است.
در برابر، برخی با توجه به شخصیت منفی و خون ریزیهای اسکندر مقدونی، او را شخصی جز ذوالقرنین دانسته
و بر این باورند که ذوالقرنین لقب اسکندری دیگر است که ۲۰۰۰ سال پیش از اسکندر مقدونی (اسکندر دوم)
زندگی میکرد.
به باور آنان، ذوالقرنین که از وی به اسکندر اول یاد میکنند، پادشاهی مؤمن و عادل بود و از مشورت وزیری آگاه مانند
خضر نبی بهره میبرد. اما اسکندر مقدونی پادشاهی مشرک و بسیار خون ریز بود که به یاران خود نیز رحم نمیکرد.
بر پایه پارهای گزارشها، او در یک روز بسیاری از خویشان خود و حتی نوزادی را در آغوش مادرش کشت.
وزیری او را استادش
ارسطو ، فیلسوف مشهور یونانی، بر عهده داشت.
پژوهشهای جدید ابو الکلام آزاد که برخی مفسران معاصر نیز آن را تایید کردهاند،
یکی بودن اسکندر مقدونی و ذوالقرنین را رد مینماید و ذوالقرنین را
کورش کبیر ، پادشاه ایرانی، دانسته است.
صرف نظر از میزان اعتبار این پژوهشها، ادله
بیانگر نفی یکی بودن اسکندر با ذوالقرنین قابل توجه هستند؛ از جمله این که در
تاریخ کشورگشایی اسکندر، نامی از سدی که به دست وی ساخته شده باشد، نیامده است.
نیز لشکرکشیهای ذوالقرنین بر پایه گزارش
قرآن ، با لشکرکشیهای اسکندر که در
تاریخ آمده، همخوانی ندارد؛ زیرا همه لشکرکشیهای وی به
آسیا و شرق جهان بود و نقشه فتوحات وی حاکی از آن است که وی تا چین پیش رفت و در بازگشت از این فتوحات هنگامی که فتح شبه جزیره عربستان را در سر میپروراند، درگذشت.
اما قرآن کریم از سفر ذوالقرنین به
غرب جهان نیز خبر داده است.
از این رو به نظر میرسد آن اسکندر که شبه جزیره عربستان را گشوده، همان اسکندر ذوالقرنین (اسکندر اول) و جز اسکندر مقدونی (اسکندر دوم) باشد. مؤید دیگر این مدعا آن است که به اتفاق
تاریخ نگاران، اسکندر مقدونی در شهرزور ایران درگذشت،
در حالی که به گزارش پیش گفته، اسکندر ذوالقرنین پس از فتح عربستان و
حج گزاردن، از راه دریا به سوی
مغرب زمین رفت.
الاخبار الطوال: ابن داود الدینوری (م. ۲۸۲ق.) ، به کوشش عبدالمنعم، قم، الرضی، ۱۴۱۲ق؛ اسکندر مقدونی بچه تباه
تاریخ: حسین الهی، مشهد، نشر تابران، ۱۳۷۹ش؛ اسکندر مقدونی: هارولد، ترجمه: رضازاده، مشهد، کتابفروشی زوار، ۱۳۳۵ش؛ اسکندر و ادبیات ایران: سید حسن صفوی، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۴ش؛ البدایة و النهایه: ابن کثیر (م. ۷۷۴ق.) ، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق؛ بغیة الطلب فی
تاریخ حلب: عمر ابن العدیم (م. ۶۶۰ق.) ، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر؛
تاریخ ابن خلدون: ابن خلدون (م. ۸۰۸ق.) ، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۱ق؛
تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت: علی دوانی، قم، انتشارات اسلامی؛
تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر: الذهبی (م. ۷۴۸ق.) ، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق؛
تاریخ طبری (
تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م. ۳۱۰ق.) ، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۳ق؛
تاریخ تمدن: ویل دورانت (م. ۱۹۸۱م.) ، ترجمه: آرام و دیگران، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۷۸ش؛
تاریخ مختصر الدول: ابن العبری (م. ۶۸۵ق.) ، به کوشش الیسوعی، بیروت، دار الشرق، ۱۹۹۲م؛ تاریخنامه طبری: بلعمی (م. قرن۴ق.) ، به کوشش روشن، تهران، سروش، ۱۳۷۸ش؛
تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م. ۲۹۲ق.) ، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق؛ تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم): ابن کثیر (م. ۷۷۴ق.) ، به کوشش شمس الدین، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۹ق؛ زین الاخبار: ابوسعید عبدالحی گردیزی (م. ۴۴۳ق.) ، به کوشش حبیبی، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۶۳ش؛ سفر جنگی اسکندر مقدونی: احمد حامی، چاپ داورپناه، ۱۳۶۳ش؛ فتح الباری: ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ق.) ، بیروت، دار المعرفه؛ قصص الانبیاء: الجزائری (م. ۱۱۱۲ق.) ، قم، الرضی؛ کارنامه به دروغ: پوران فرخزاد، تهران، اعلمی، ۱۳۷۶ش؛ الکامل فی
التاریخ: ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م. ۶۳۰ق.) ، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق؛ کوروش کبیر (ذوالقرنین): ابوالکلام آزاد، ترجمه: باستانی پاریزی، تهران، کوروش، ۱۳۶۹ش؛ مجمع البیان: الطبرسی (م. ۵۴۸ق.) ، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق؛ مروج الذهب: المسعودی (م. ۳۴۶ق.) ، به کوشش اسعد داغر، قم، دار الهجره، ۱۴۰۹ق؛ معجم البلدان: یاقوت الحموی (م. ۶۲۶ق.) ، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م؛ المفصل: جواد علی، دار الساقی، ۱۴۲۲ق؛ المواعظ و الاعتبار: المقریزی (م. ۸۴۵ق.) ، به کوشش خلیل المنصور، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق؛ المیزان: الطباطبائی (م. ۱۴۰۲ق.) ، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ق.
حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، برگرفته از مقاله«اسکندر».