اسود عنسی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اَسْوَدِ عَنْسی، اسود بن کعب بن عوف مق ۱۱ق/۶۳۲م، از بزرگان
یمن که داعیه پیامبری داشت.
از زندگی او آگاهی اندکی در دست است و آنچه میدانیم نیز، مربوط به اواخر ایام
پیامبر اکرم (ص) و دعوی پیامبری اسود و جنگهای ردّه است که با افسانهها درآمیخته است.
اسود از
بنی عنس یکی از تیرههای قبیله بزرگ
مذحج بود
و در خُبّان نزدیک
نجران زاده شد.
خاندان اسود گویا از «
عباهله » بودهاند و اسود را نیز بدین مناسبت «عبهله» خوانده، یا لقب داده بودند
اما عباهله عنوان پادشاهان محلی یمن است که حکمرانی در خاندانشان ارثی بود و در کنار
فرمانروایان ایرانی که از زمان
خسرو انوشیروان بر این دیار چیره شده بودند،
حکومت میکردند و گویا نسبشان به ملوک حمیر میرسیده است
از نظر
استقلال در امور داخلی نیز شاید بتوان ایشان را با مرزبانان صاحب تخت ملوک السریر عصر ساسانی
شبیه دانست.
بههرحال، در ۰ق و بهروایتیدر ق،
پیامبراسلام (ص)نمایندگانی به سوی
قبایل عرب و
بلاد عربی فرستادند و مردم را به
اسلام دعوت کردند، از جمله
وائل بن حجر را که خود از «اقیال» بزرگان
عرب بود، با نامهای نزد «اقیال و عباهله» فرستادند
همچنین گفتهاند که پیامبر (ص)
جریر بن عبدالله بجلی را نزد اسود فرستادند، اما او اسلام را نپذیرفت
اگر این روایت درست باشد، میبایست اسود از سران و حکمرانان قوم، و یا چنانکه لقبش نشان میدهد، از عباهله
یمن بوده باشد.فراهم آمدن قبایل بزرگ یمن بر گرد او و طغیان وی و نبردش با سپاه
مدینه نیز مؤید این معنی است.
شورش اسود از
غار خبان در نزدیکی نجران و در زمان حیات پیامبر (ص) آغاز شد
و از آنجا که این شورش یا ماه بیشتر به درازا نکشید
و نیز از آن رو که گفتهاند: او چند روز پیش از وفات پیامبر (ص) درگذشت
میتوان
ذیقعده ۰/فوریه ۳۲ را آغاز طغیان او دانست.
اما روایات دیگری هم در دست است حاکی از آنکه شورش و نیز
مرگ او پس از وفات پیامبر (ص) و در زمان
خلافت ابوبکر اتفاق افتاده است
اسود پس از آنکه قبایل بزرگ یمنی چون مذحج، کنده، و هَمْدان را گرد آورد، نخست به
نجران تاخت و سراسر منطقه ساحلی، همچنین بخشهای درونی شبه جزیره تا
حضرموت و حدود
طائف را فرمانبردار خود کرد.
شهر بن باذان باذام در نزدیکی
صنعا به
جنگ او شتافت، اما تاب نیاورد و کشته شد و اسود ۵ روز پس از خروج از غارِ خبان صنعا را نیز تصرف کرد بسوی،
معاذ بن جبل و دیگر نمایندگان پیامبر (ص) در یمن به قبایل پناه بردند و
عمرو بن حزم و
خالد بن سعید بن عاص برای یاری خواستن رهسپار مدینه شدند.
با انتشار خبر شورش اسود، پیامبر(ص) کسانی را نزد قبایل یمنی فرستادند تا برضد اسود به کار پردازند
و از آن جمله
وَبر بن یُحَنَّس را به صنعا گسیل داشتند
که احتمال داده است وی
مسیحی بوده باشد.
او نیز با فیروز و دادویه همداستان شد و به کمک
قیس بن هبیره که بر جان خود بیمناک شده بود و با همراهی مرزبانه همسر
ایرانی اسود، شبانگاه اسود را در خواب کشتند.
این واقعه چند روز پیش از وفات پیامبر(ص) اتفاق افتاد و گویند خبر آن به ابوبکر رسید.
پس از مرگ اسود، قیس بن هبیره در جنگ بر سر قدرت و برای خشنودی یاران اسود، دادویه را کشت
ابناء و ایرانیان را از یمن بیرون راند و از اطاعت ابوبکر نیز سرپیچید.
ابوبکر کسانی را به سرکوب او فرستاد و سرانجام وی دستگیر گردید و به مدینه فرستاده شد.
برخی از معاصران، شورش اسود را قیامی بر ضد حضور ایرانیان در یمن دانستهاند.
اما باید گفت: از آنجا که او ایرانیان را در زمره اطرافیان و یاران خود جای داد و نیز با زنی
ایرانی ازدواج کرد، بعید مینماید که صرفاً به ضدیت با ایرانیان دست به قیام زده باشد.
شاید بتوان شورش اسود را همانند ارتداد
بحرین که در آن
منذر بن نعمان به وسوسه برپایی مجدد پادشاهی لخمیان بر ابوبکر شوریده بود
کوششی برای تجدید سلطنت قدرتمند یمن و حمیریان دانست
که خاطره آن هنوز در ذهن مردمان برجای بود، به ویژه آنکه مذحجیان و اهل نجران به اسود وعده کردند که پادشاهی نجران از آن او باشد
کاملاً روشن نیست که اسود از چه زمانی با ایرانیان بدرفتاری آغاز کرد.
آنچه از روایات میتوان دریافت، این است که آنان به آسودگی در دستگاه او آمد و شد داشتهاند و در برخی مآخذ ترتیب وقایع به گونهای است که نشان میدهد بدگمانی و سخت گرفتن اسود بر ایرانیان پس از دیدار فیروز و دادویه با نماینده پیامبر(ص) و
مسلمان شدن آنان
بوده است.
پیش از آن نیز اسود با مثله کردن نعمان یهودی که مسلمان شده بود
و آنچه بعدها درباره گواهی دادن او بر نبوت پیامبر(ص) در مآخذ آمده، بیشتر متأثر از مناقشات کلامی بعدی است
اسود را از سخن سرایان
عرب دانستهاند
که با کاهنی و نیرنگ بازی مردم را به سوی خود میخوانده است
او در برخی مآخذ آمده است که دو
شیطان به نامهای «سحیق» و «شقیق» آنچه او میگفته، بدو القاء میکردهاند
ابوالفرج اصفهانی روایتی از دیدار اعشی با اسود آورده که وی را مدح گفته، و پاداش یافته است.
(۱) ابن اثیر، الکامل.
(۲) احمد بن اعثم کوفی، الفتوح، حیدرآباد دکن، ۹۶۸م.
(۳) محمد بن حبیب، «اسماء المغتالین من الاشراف»، نوادر المخطوطات، به کوشش عبدالسلام هارون، قاهره، ۳۷۳ق/۹۵۴م.
(۴) احمد بن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، قاهره، ۳۲۸ق.
(۵) علی ابن حزم، الفصل، به کوشش محمد ابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، عکاظ، ۴۰۲ق/۹۸۲م.
(۶) محمد ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر.
(۷) علی ابن سیده، المخصص، قاهره، ۳۱۷ق.
(۸) یوسف ابن عبدالبر، الاستیعاب، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، مطبعة نهضه.
(۹) عبدالله ابن قتیبه، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۹۶۰م.
(۱۰) ابن کثیر، البدایة.
(۱۱) علی ابن ماکولا، الاکمال، به کوشش عبدالرحمان بن یحیی معلمی، حیدرآباد دکن، ۳۹۲ق/۹۷۲م.
(۱۲) ابن منظور، لسان.
(۱۳) عمر ابن وردی، تتمة المختصر فی اخبار البشر، به کوشش احمد رفعت بدراوی، بیروت، ۳۸۹ق/۹۷۰م.
(۱۴) عبدالملک ابن هشام، السیرة النبویة، به کوشش ابراهیم ابیاری و دیگران، قاهره، ۳۵۵ق/۹۳۶م.
(۱۵) ابوالفدا، المختصر فی اخبار البشر، بیروت، ۳۷۵ق/۹۵۶م.
(۱۶) ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، بیروت، ۳۹۰ق/۹۷۰م.
(۱۷) بسوی، یعقوب، المعرفة و التاریخ، به کوشش اکرم ضیاء عمری، بغداد، ۳۹۶ق/ ۹۷۶م.
(۱۸) احمد بلاذری، فتوح البلدان، به کوشش صلاحالدین منجد، قاهره، ۹۵۶م.
(۱۹) احمد بیهقی، دلائل النبوة، به کوشش عبدالمعطی قلعجی، بیروت، ۴۰۵ق/ ۹۸۵م.
(۲۰) عمرو جاحظ، البیان و التبیین، به کوشش حسن سندوبی، قاهره، ۳۵۱ق/ ۹۳۲م.
(۲۱) عمرو جاحظ، الحیوان، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، ۳۸۸ق/ ۹۶۹م.
(۲۲) محمد یحیی حداد، تاریخ الیمن السیاسی، بیروت، ۴۰۷ق/ ۹۸۶م.
(۲۳) علی دارقطنی، المؤتلف و المختلف، به کوشش موفق بن عبدالله، بیروت، ۴۰۶ق/ ۹۸۶م.
(۲۴) عبدالرحمان سهیلی، الروض الانف، به کوشش عبدالرحمان وکیل، قاهره، ۹۶۷م.
(۲۵) طبری، تاریخ.
(۲۶) جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت، ۹۶۹م.
(۲۷) کریستن سن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمة رشید یاسمی، تهران، ۳۶۷ش.
(۲۸) کلاعی بلنسی، سلیمان، تاریخ الردة، به کوشش خورشید احمد فاروق، قاهره، دارالکتاب الاسلامی.
(۲۹) مجمل التواریخ و القصص، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، ۳۱۸ش.
(۳۰) علی مسعودی، التنبیه و الاشراف، لیدن، ۸۹۳م.
(۳۱) مطهر مقدسی، البدء و التاریخ، به کوشش کلمان هوار، پاریس، ۹۱۶م.
(۳۲) احمد نویری، نهایة الارب، ترجمة محمود مهدوی دامغانی، تهران، ۳۶۴ش.
(۳۳) حسن همدانی، الاکلیل، به کوشش انستاس ماری کرملی، بغداد، ۹۳۱م.
(۳۴) احمد یعقوبی، تاریخ، بیروت، دارصادر؛
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «اسود عنسی»، ج۸،ص۳۵۰۵.