اسناد (روانشناسی)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اسناد، یکی از مباحث مطرح در
روانشناسی اجتماعی بوده و
به معنای فرایندی است که از طریق آن در پی کسب اطلاعات درباره فهم چرایی
رفتار برمیآییم. ما نیازمندیم علل رفتار خود و دیگران و صفات ماندگار آنها را بدانیم.
به عبارت روشنتر، اسناد
به تلاش ما در فهم علل رفتار دیگران و نیز رفتار خودمان اشاره دارد.
در این مقاله
به بررسی نظریههای گوناگون در باب اسناد میپردازیم.
هایدر (Heider) بیان میکند: اسناد عبارت از فرایندی است که افراد
به کار میگیرند تا رویدادها یا رفتارها را
به عوامل زیربنایی خود پیوند دهند. نتایجی که ما درباره علل رفتار دیگران
به دست میآوریم بر ارتباطات ما تاثیر میگذارد. از اینرو اسنادها نقش مهمی در بسیاری از جنبههای
رفتار اجتماعی از جمله
متقاعدسازی،
پیشداوری، ارتباطات درازمدت،
نفوذ اجتماعی و
تعارض ایفا میکنند.
روانشناسان اجتماعی
به دلیل پیچیدگی قضیه اسناد در تحلیل آن اتفاق نظر ندارند و نظریههای بسیاری در مورد تبیین نحوه عمل آن پیشنهاد دادهاند که در حقیقت هر یک از آنها چارچوبهایی برای فهم چگونگی تلاش ما برای ادراک دنیای اجتماعی است.
از جمله مهمترین نظریههای اسناد عبارت است از نظریه "روانشناسی ساده" در اسناد هایدر که طبق این نظریه، مردم سعی میکنند رفتار دیگران را مانند روانشناسان درک کنند و بر این اساس رفتارهای آنها را یا نتیجه عوامل موقعیتی فرض میکنند (
اسناد موقعیتی) و یا آنها را
به عوامل
درونی و شخصیتی آنها نسبت میدهند (
اسناد شخصی).
قدیمیترین فرمولبندی
نظریه اسناد را میتوان در کارهای فریتس هایدر (Heider) که
به عنوان پدر اسناد از او نام برده میشود مشاهده کرد. هایدر در سال ۱۹۵۸ کتاب "روانشناسی روابط میانفردی" را منتشر کرد و نخستین گام را در پاسخ
به این سوال که مردم برای درک علل رفتار خود و دیگران چه تبیینهایی
به کار میبرند، برداشت. از نظر هایدر همه مردم در زندگی روزمره مانند دانشمندان عمل میکنند و برای درک افراد پیرامون خود یا
به عبارت دیگر
محیط اجتماعی خویش از همان اصول علی و منطقی استفاده میکنند که دانشمندان برای فهم دنیای فیزیکی
به کار میگیرند. افراد رفتارهای دیگران را مشاهده، تحلیل و تبیین میکنند. این تبیینها
اسناد (Attribution) نامیده میشوند.
هایدر برای توصیف چگونگی استفاده از علیت در اسنادهای روزمره، از منطق استفاده میکند. اگرچه برای رویدادهای مختلف تبیینهای فراوانی وجود دارد اما میتوان آنها را
به دو دسته اساسی تقسیم کرد:
۱- اسناد شخصی یا درونی
۲- اسناد موقعیتی یا بیرونی.
ما در
پیشبینی رفتار دیگران ابتدا میکوشیم میان تاثیرات محیطی و تاثیرات
درونی تمایز بگذاریم. طبق گفته هایدر، بیشتر مردم برای درک رفتار دیگران یکی از تبیینهای زیر را
به کار میگیرند:
الف. آنها ممکن است فرض کنند که رفتار شخص دیگر، معلول عوامل موقعیتی نظیر عوامل اقتصادی یا فشار اجتماعی است (اسناد موقعیتی).
ب. آنها ممکن است تصور کنند که آن رفتار غیرعمدی و اتفاقی بوده و احتمالا در آینده روی نخواهد داد (اسناد موقعیتی).
ج. تبیین سوم این است که شخص با این رفتار یکی از صفات شخصی خود را بروز داده است. (اسناد شخصی).
هایدر معتقد است که اسنادهای شخصی وقتی بیشتر آشکار میشوند که محیط امکان یک رشته رفتارهای متنوع و ممکن را فراهم کند. وقتی درباره یک شخص یک اسناد شخصی استنباط شد، از این اسناد برای پیشبینی رفتار او میتوان استفاده کرد. از نظرهایدر نیروهای محیطی و
درونی، با هم رابطهای افزایشی یا کاهشی دارند؛ آنها ممکن است مکمل، کاهشدهنده یا حذفکننده یکدیگر باشند.
اسناد
درونی یا شخصی نیز
به دو مولفه تقسیم میشود: "توانایی" فرد برای انجام دادن یک عمل و "کوششی" که صرف آن میشود. این دو مولفه رابطهای قوی با هم دارند. چنانچه هر یک از این دو مولفه نباشند، حاصل تاثیرات مشترک آنها نیز صفر خواهد بود. توانایی بدون تلاش یا تلاش بدون توانایی،
به هیچ عملی منجر نخواهد شد. همچنین اگر دشواری تکلیف بیش از محدوده توانایی باشد انجام دادن عمل، غیرممکن خواهد بود و اگر ناچیز باشد برای اجرای آن توانایی بسیاری لازم نیست. در وضعیتهای نسبتا دشوار دستیابی
به اطلاعات مفید درباره توانایی عملکننده، بیش از هر زمان دیگر میسر است.
مبنای دیگر تحلیلهایدر از عمل،
ادراک کوشش است که با دو چیز تعیین میشود: قصد عملکننده و کوشش وی برای نیل
به عمل. عقاید زیربناییهایدر با دو بیان اسنادی بنیادین در ارتباط است: آیا عمل معلول گرایشهای
درونی است یا عوامل بیرونی؟
اگر
درونی است، عمدی بوده یا غیرعمدی؟ ما در زندگی روزمره پیوسته بااندک توجهی چنین قضاوتهایی را انجام میدهیم: آیا همکلاسیام که امروز
به من بیاعتنایی کرد واقعا
به من بیعلاقه شده است؟ یا از یک اختلاف خانوادگی رنج میبرده است؟ و... پاسخهای ما
به اینگونه سوالها راهنمای رفتار بعدی ماست و برای رفتار مناسب باید اسناد درستی بدهیم. قابل ذکر است که نظریه هایدر در تبیین این مطلب قاصر است و نمیتوان آن را
به طور عملی
به وسیله آزمون تجربی بررسی کرد. این نظریه
به کمک تفسیر و توضیح سایر نظریهپردازان اسناد توسعه یافته است.
نظریه استنباط متناظر جونز (Jones) و
دیویس (Davis) است که در آن پیامد رفتار را مبنای اسناد میداند. این نظریه پیشبینی میکند که مردم سعی دارند از روی رفتار استنباط کنند که آیا آن رفتار با یک خصیصه پایدار شخص تطبیق میکند یا خیر.
نظریه استنباط متناظر (Correspondent inference) جونز و دیویس در پی پاسخ
به این پرسش است که ما چگونه اطلاعات مربوط
به رفتار دیگران را
به عنوان پایهای برای استنباط وجود صفات مختلف در آنان
به کار بریم. پیامدهای غیرمعمول، بینش پرارزشی درباره گرایشهای رفتاری عامل (Actor)
به ما میدهد.
به عبارت دیگر، چگونه بر اساس اعمال آشکار دیگران استنباط میکنیم که آنان دارای صفات یا خلقوخوی خاصی هستند، صفاتی که در همه موقعیتها همراه آنان است و در گذر زمان، نسبتا ثابت باقی میماند.
ممکن است در نظر اول این امر کار سادهای
به نظر آید و گفته شود رفتار دیگران منبعی غنی برای ما فراهم میآورد، که اگر با دقت مشاهده کنیم میتوانیم اطلاعات بسیاری درباره آنان استنباط کنیم. اما این مساله بسیار پیچیده است. زیرا غالبا رفتار افراد منعکس کننده انتخابها یا صفات آنان نیست، بلکه
به این علت کاری را انجام میدهند که عوامل بیرونی برای آنان حیطه گزینش کمتری باقی گذاشته است.
به این مثال توجه کنید، فردی را میبینید که
به سرعت
به طرف اتوبوس میرود و افرادی را که بر سر راهش هستند
به شدت کنار میزند. آیا اینگونه رفتار بدان معناست که این فرد ناشکیباست و همواره عجله دارد؟ لزوما نه. ممکن است این عمل صرفا واکنشی
به این واقعیت باشد که اتوبوس نزدیک است از ایستگاه خارج شود و او را جا بگذارد. در واقع این مسافر ممکن است اکثر مواقع متین و مودب باشد و این رفتار او یک استثنا
به حساب آید. موقعیتهایی نظیر این مورد، بسیار شایع است و در چنین موقعیتهایی استفاده از رفتار فرد
به عنوان راهنمایی برای صفات و انگیزههای ثابت وی ممکن است بسیار گمراه کننده باشد. چگونه میتوان بر چنین مشکلاتی فایق آمد؟
مطابق نظریه جونز و دیویس، این مشکل از طریق عطف توجه
به انواع خاصی از رفتار قابل حل است که در چهار موقعیت زیر
به دست میآید:
رفتارهایی که از نظر اجتماعی مطلوبیت و جاذبهای ندارد یا مطلوبیت آن کم است، میتوانند ما را
به صفات و گرایشهای پایدار فرد هدایت کنند. مثلا اگر فرد برای شغلی که مستلزم
برونگرایی است مراجعه نماید و در حین مصاحبه رفتارش بر عکس جنبه
درونگرایی داشته باشد، مصاحبهگر
به راحتی میتواند دریابد که این مراجع واقعا درونگرا است. زیرا در چنین موقعیتی افراد تمایل دارند که خود را
به گونهای نشان دهند که در مصاحبه پذیرفته شوند.
رفتارهایی که آزادانه انتخاب شده باشند برای دادن اسناد شخصی گویاترند. در آزمایش جونز و
هریس (Harris) دانشجویی مقالهای علیه فیدل کاسترو نوشته بود.
به نیمی از آزمودنیها گفتند که او این موضع را آزادانه انتخاب کرده و
به نیم دیگر گفتند استاد درس او را
به داشتن آن موضع واداشته است. بعد، از آرمودنیها خواسته شد نگرش واقعی دانشجوی مزبور را حدس بزنند. آزمودنیها بین
رفتار و
نگرش دانشجو وقتی که حق انتخاب داشت رابطه بیشتری میدیدند، تا وقتی که حق انتخاب نداشت. آنها وقتی از قضاوتهای خود اطمینان بیشتری داشتند که احساس میکردند مقالات آزادانه نوشته شده و منعکس کننده نگرشهای صادقانه نویسنده مقاله است.
رفتاری که بر اساس ایفای
نقش اجتماعی باشد، لزوما انگیزهها یا باورهای اساسی شخص را نشان نمیدهد. مثلا رفتار یک آتشنشان که خود را
به آتش میزند تا آن را خاموش کند، بیانگر آن نیست که لزوما وی فردی انساندوست است. زیرا ممکن است صرفا
به وظیفه شغلیاش عمل بکند. اما رفتارهای مغایر نقشهای اجتماعی متعارف را میتوان
به صفات و گرایشهای
درونی اسناد داد.
عامل دیگر که افراد را
به استنباطهای گرایشی وامیدارد، میزان مورد انتظار بودن رفتار است. انتظار ما از گرایشهای واقعی فرد نیز میتواند در استنباط صفات و باورهای پایدار وی راهنمای خوبی باشد.
معمولا درباره افراد، اطلاعاتی بیش از رفتار فعلی آنان در اختیار داریم. انتظاراتی که بر اساس اطلاعات گذشته فرد شکل گرفته است، میتواند
به ما کمک کند تا از استنباطهای علی عجولانهای که صرفا بر اساس یک رفتار خاص است، خودداری کنیم.بر اساس اطلاع از گرایشها و نگرشهای گذشته فرد میتوانیم از رفتار موافق با این انتظارات استنباط کنیم که اسناد
به صفات پایدار و
درونی فرد صحیح است.
اگر افراد
به شیوهای جدید و متفاوت با این انتظارات عمل نمایند، باور میکنیم که احتمالا یک
اسناد بیرونی در کار است. بنابراین، مطابق نظریه جونز و دیویس، هنگامی میتوانیم
به اسناد گرایشی اطمینان بیشتری داشته باشیم که استنباط از رفتارهایی باشد که دارای
مطلوبیت اجتماعی کمتری است، آزادانه انتخاب شده است، لزوما مطابق با نقشهای اجتماعی تعریف شده نیست و با انتظارات ما و اطلاعات مربوط
به گذشته فرد هماهنگی دارد. نظریه جونز و دیویس در بسیاری از موارد راهگشاست. با وجود این، همیشه منابع شناختی کافی برای اطلاع از رفتار در موقعیتهای فوق در اختیار نداریم.
نظریه تغییر همگام هارولد کلی (Harold Kelley) است که برای هر رفتار سه وجه قایل است و اسناد را بر اساس این سه وجه انجام میدهد. وجه اول همرایی، یعنی آیا همه در آن موقعیت همان رفتار را داشتهاند. وجه دوم تمایز، یعنی آیا در غالب موقعیتها رفتار فرد همینگونه است. وجه سوم پایایی یا ثبات، یعنی آیا او همیشه در چنین موقعیتی همین رفتار را دارد یا فقط همین یکبار چنین رفتار کرده است. چنانچه همرایی و تمایز پایین و ثبات بالا باشد احتمال
اسناد گرایشی بیشتر میشود.
یکی از نظریههای مهم در زمینه اسناد (Attribution) نظریه هارولد کلی است. تحقیقات جونز و دیویس بر پایه عمل واحد بوده است، اما اگر از رفتارهای دیگر فرد هم مطلع باشیم میتوانیم از روش کلی استفاده کنیم. وی منسجمترین و جامعترین تحلیل را از اسناد ابداع کرد و آن را الگوی تغییر همگام (Covariation model) نامید. اصل تغییر همگام بدین معناست که ما
به دنبال یک همایندی بین رویداد خاص و علت خاص در موقعیتهای متفاوت هستیم. اگر علت معینی همیشه با یک رویداد خاص همراه شود و آن رویداد در غیاب آن علت اتفاق نیفتد، ما این رویداد را
به آن علت اسناد میدهیم.
به عبارت دیگر، تغییرات آن علت همیشه با این رویداد همگامی دارد: هرگاه علت باشد، رویداد هست و هرگاه علت نباشد رویداد نیز نخواهد بود. مثلا اگر هماتاقی ما درست قبل از امتحانات بداخلاق میشود اما در سایر اوقات خوشاخلاق است، آیا میتوان استنباط کرد او همیشه آدم بداخلاقی است، یعنی دارای چنین شخصیتی است؟ احتمالا خیر. برعکس، شاید این بدخلقی را
به امتحانات اسناد دهیم. زیرا این بدخلقی تقریبا همیشه با امتحانات همراه است و در غیاب امتحانات اتفاق نمیافتد.
الگوی تغییر همگام دقیقا
مشابه روش عمل دانشمندان است. دانشمند نیز با مشاهده این که یک عامل با یک پدیده در موقعیتهای متفاوت همراه است،
به وجود
رابطه علیت میان آن دو پی میبرد. کلی معتقد است افراد از سه نوع اطلاعات بهره میجویند تا
به اسناد علی دست یابند. آنان بررسی میکنند تا ببینند آیا یک رویداد، همراه با اشیای محرک، عمل کنندگان و موقعیتها اتفاق میافتد یا نه؟
بهتر است مطلب را با یک مثال توضیح دهیم: دوست شما بیان میکند که شب گذشته برای دیدن یک نمایش رفته بود. سپس ادامه میدهد که یک هنرپیشه کمدی نمایشی اجرا کرده و او
به سخنان و کارهای وی بسیار خندیده است. در واقع گمان میکند آن مرد خندهدارترین هنرپیشه کمدی است. در اینجا
به یک اسناد علی برای خنده شدید دوستتان نیازمندید. اگر علت این باشد که هنرپیشه کمدی واقعا بسیار خندهدار است، شما هم
به توصیه او گوش میدهید و
به دیدن نمایش میروید. اما اگر این امر صرفا یک چیز غیرعادی مربوط
به او باشد یا مربوط
به موقعیت شب گذشته باشد، چنین استنتاجی درست نخواهد بود.
کلی میگوید: از طریق بررسی هر یک از این ابعاد
به ترتیب
به دنبال یک اسناد هستیم: اول، آیا این رفتار دقیقا مربوط
به محرک خاص است؟ آیا در مثال مذکور، دوستتان همیشه
به هر هنرپیشه کمدی اینگونه میخندد یا واقعا در این مورد
به طور غیرعادی خندیده است؟ دوم، آیا این رفتار مربوط
به یک شخص خاص است؟ یعنی آیا این گزارش را از دیگران هم شنیدهاید یا فقط او
به هنرپیشه کمدی خندیده است؟ سوم، آیا این رفتار مربوط
به موقعیت یا زمان خاص است؟ آیا دوستتان هربار که
به تماشای نمایش این هنرپیشه کمدی میرود، میخندد یا فقط شب گذشته
به دلیل خاصی زیاد خندیده است.
به گفته کلی افراد سه نوع ویژگی را در تلاش برای دستیابی
به اسناد علی
بهکار میبرند:
آیا این شخص فقط در برخورد با این محرک خاص بدینگونه عمل میکند؟ آیا واکنش فرد در مورد محرک خاص، از واکنشهای دیگر او متمایز است یا در برابر محرکهای دیگر هم همینگونه عمل میکند؟ اگر متمایز باشد میگوییم تمایز بسیار است.
آیا همراهی دیگران وجود دارد، یعنی دیگران نیز در این موقعیت همینگونه عمل میکنند؟ آیا افراد دیگر هم در چنین موقعیتی مانند دوستتان زیاد میخندند؟ هرچه شمار افرادی که
به یک نحو واکنش نشان میدهند بیشتر باشد، توافق بیشتر خواهد بود.
آیا این شخص همواره و در زمانها یا موقعیتهای دیگر نیز
به این محرک
به همین شیوه واکنش نشان میدهد؟ آیا دوستتان
به این هنرپیشه، فقط در همین زمان اینگونه واکنش نشان داد؟ هرچه واکنش شخص در طول زمان هماهنگی و ثبات بیشتری داشته باشد، همسانی فزونتر خواهد بود.
مطابق مفروضات کلی، هنگامی که رویداد معینی را
به یک علت معینی
اسناد میدهیم، این فرآیند اتفاق میافتد و ما
به سرعت اطلاعات ذخیره شده را در این ابعاد سهگانه مرور میکنیم. این مرور ممکن است سریعتر از آن باشد که
به صورت هشیار متوجه آن شویم، اما در اینجا
به بررسی و تحلیل آن میپردازیم.
برای آن که یک
اسناد بیرونی داده شود آزمونهای سهگانه باید
به این نتیجه منتهی شوند: تمایز زیاد، توافق در سطح بالا و همسانی بسیار. در مثال فوق، علت واقعی خنده او شوخطبعی و ظرافت کار ویژه هنرپیشه کمدی باشد، یعنی احسان فقط
به این هنرپیشه و نه دیگران واکنش خاص نشان دهند (تمایز افراد)، افراد دیگر نیز همین واکنش را
به این هنرپیشه داشته باشند (توافق در سطح بالا) و او در این موقعیت و سایر موقعیتها نسبت
به این هنرپیشه همین واکنش را داشته باشد (همسانی زیاد).
برای آن که یک
اسناد درونی داده شود باید تمایز کم، توافق در سطح پایین و همسانی بسیار باشد. در مثال فوق، علت واقعی خنده، خلق و خوی عمومی خود اوست که
به همه چیزهای خندهدار واکنش نشان میدهد، یعنی او
به همه هنرپیشههای کمدی اینگونه میخندد (تمایز کم)، افراد دیگر
به این هنرپیشه کمدی اینگونه نمیخندند (توافق در سطح پایین) و احسان در همه موقعیتها و زمانها نیز چنین است (همسانی زیاد).
برای آن که یک
اسناد موقعیتی ساخته شود باید تمایز زیاد، توافق در سطح پایین و همسانی نیز کم باشد. یعنی دوستتان فقط
به این هنرپیشه اینگونه واکنش نشان داده است (تمایز زیاد)، افراد دیگر، این واکنش را
به هنرپیشه نداشتهاند (توافق در سطح پایین) و او فقط در این موقعیت چنین واکنشی داشته است (همسانی کم).
در یک مطالعه مشهور،
مک آرتور (Mc Artthur) پیشبینیهای کلی را مورد سنجش قرار داد. وی
به آزمودنیها یک رویداد فرضی ساده را ارایه داد که در آن، نوع اطلاعات مربوط
به تمایز، توافق و همسانی تغییر میکرد و سپس اسنادهای آنان را میسنجید. در موقعیت اول مانند مثال، اسناد
به خود شیء محرک (اسناد بیرونی) داده شد. در موقعیت دوم اسناد
درونی به شخص است و در موقعیت سوم
به این نتیجه میرسیم که احتمالا چیز خاصی در موقعیت وجود دارد.
فرضهای اساسی نظریه کلی در بسیاری از موقعیتهای اجتماعی تایید شده است. بنابراین
به نظر میرسد این نظریه اطلاعات مهمی در مورد
اسنادهای علی به دست میدهد. در عین حال، بدیهی است که همه افراد مطابق الگوی کلی عمل نمیکنند؛ زیرا نوع تحلیل علیای که کلی توصیف میکند، نیازمند کوشش فکری بسیار است (برای کسب اطلاعات مربوط
به تمایز، توافق و همسانی).
با توجه
به این واقعیت، شگفتآور نیست که افراد مایل باشند حتی هنگامی که قادرند خود را از چنین عمل شناختی دور نگه دارند. زیرا غالبا میخواهند درباره علل اعمال دیگران
به صورت سریع و آسان نتیجهگیری کنند. آنان با توجه
به تجارب قبلی خود میدانند که برخی رفتارها اساسا از عوامل
درونی نشات میگیرند، در حالی که برخی دیگر اساسا از علل بیرونی ناشی میشوند. بنابراین تحلیل علیای که کلی توصیف میکند، چه وقت رخ میدهد؟ یک: هنگامی که مساله واقعا مهم و پیچیده است، بیشتر احتمال میرود که افراد اطلاعات را
به صورت نظاممند پردازش کنند. دو: هنگامی که افراد با حوادث غیرمنتظره مواجه شوند؛ حوادثی که دانستههای آنان درباره فرد یا موقعیت خاص
به آسانی قابل تبیین نیست.
نظریه ترکیبی اسناد شیور (Shaver) میباشد که مبتنی بر سه فرض درباره
طبیعت انسان است: نخست اینکه رفتارها
به صورت تصادفی روی نمیدهند و قابل پیشبینی هستند. دوم اینکه مردم تمایل
به درک، تبیین و پیشبینی
رفتار دیگران دارند و سوم اینکه رفتارهای قابل مشاهده افراد، اطلاعات معتبری درباره علل زیربنایی خود
به دست میدهند.
نظریه سهبعدی واینر (Weiner) است که اسنادها را از نظر سه بعد
درونی یا بیرونی بودن، پایدار یا ناپایدار بودن و قابل کنترل یا غیرقابل کنترل بودن مورد بررسی قرار میدهد. ترکیب این سه بعد، جمعا هشت نوع اسناد مختلف را
به وجود میآورند و بنابراین طبق این دیدگاه، اسنادها
به دو نوع موقعیتی و گرایشی خلاصه نمیشوند.
برنارد واینر در زمینه اسناد، یک طبقهبندی سهبعدی را بیان کرد که براساس آن اسنادهای مربوط
به شکست و موفقیت را توصیف میکند. طبق نظریه سهبعدی واینر، مردم میتوانند بازدههای رفتاری را علاوه بر عوامل
درونی (شخصی) یا بیرونی (موقعیتی)
به عواملی مانند پایداری یا ناپایداری و قابل کنترل یا غیرقابل کنترل بودن موقعیت نسبت دهند.
از ترکیب این سه بعد، هشت نوع اسناد مختلف شکل میگیرد. تبیینهای ما در زمینه موفقیت یا عدم موفقیت در امتحان یا مسابقه در قالب یکی از این اسنادها قرار میگیرد. طبقهبندی واینر، علاوه بر نقش واسطهای مهمی که از جنبه شناختی دارد و ما را در تصمیمگیری برای پیامدهای
اسناد علّی یاری میرساند،
واکنشهای هیجانی و احساسات متفاوتی را که
به تبع اسنادهای علّی گوناگون
به وجود میآیند نیز توجیه میکند. واینر نشان داده است که نوع اسناد افراد از عملکرد خود، میتواند پیامدهای انگیزشی و هیجانی متفاوتی
به همراه داشته باشد.
اولین بعد در این نظریه،
درونی یا بیرونی بودن یک اسناد میباشد که عواطف وابسته
به عزت نفس را تحت تاثیر قرار میدهد. هنگامی که شخص در کار یا امتحانش موفق شود،
اسنادهای درونی (توانایی یا کوشش) باعث احساس غرور میشود؛ در حالی که
اسنادهای بیرونی (سادگی امتحان، کمک همکلاسی) فقط ممکن است احساس خوشحالی
به دنبال داشته باشد. اگر ناکامی با علتهای
درونی توجیه شود (کمی کوشش، توانایی پایین)، ثمرهاش شرمساری خواهد بود. اما اگر
به علتهای بیرونی اسناد داده شود (سختی امتحان)، ممکن است باعث غافلگیری یا عصبانیت بشود.
دومین بعد
به قابلیت کنترل علتهای ادراکشده توجه میکند که باعث برانگیختن
عواطف اجتماعی افراد میشود. اسناد
درونی قابل کنترل مانند کوشش برای کسی که کوتاهی کرده و با ناکامی مواجه شده، احساس تقصیر یا گناه را
به دنبال میآورد؛ در حالی که علتهای غیرقابل کنترل مانند ناتوانی، کمی هوش و استعداد یا ویژگیهای شخصیتی دیگر،
افسردگی را موجب میشود.
سومین بعد در نظریه واینر، پایداری یا ناپایداری عوامل میباشد که انتظارات آینده را تعیین میکند. علتهای ناپایداری مانند عدم توجه در موقع امتحان در موقعیتها و زمانهای مختلف، نوسان مییابند. اما علتهای پایداری مانند مشکل بودن درس نسبتا کمتر تغییر میکنند. علتهای پایداری ممکن است افسردگی ناشی از
احساس درماندگی را
به دنبال داشته باشد، در حالی که علتهای ناپایدار
احساس تقصیر و عزم برای جبران در آینده را در پی دارد.
بسیاری از مطالعات آزمایشگاهی و میدانی، درستی نظریه سهبعدی واینر را تایید کردهاند. در مورد فقر و ثروت یا
موفقیتهای اجتماعی، علتهای دیگری مانند زمینه قومی و اجتماعی، پیوند سیاسی، پایگاه، جنس، نگرشها و انگیزشها نیز موثرند. البته اگرچه اینگونه علتها در چارچوب محدود علل چهارگانه واینر (توانایی، کوشش، دشواری تکلیف و شانس) که در نوشتههای اولیهاش (۱۹۷۴) بوده، قرار نمیگیرد، اما میتوان اینها را نیز در طبقهبندی سهبعدی واینر درج کرد.
همچنین در زمینه اسناد، سوگیریهایی وجود دارد که موجب میگردد رفتار فرد
اشتباها به علت بیرونی یا
درونی نسبت داده شود و
به نتیجهگیری نادرست بیانجامد.
به این سوگیریها اصطلاحا "
خطای اساسی در ادراک" میگویند که عبارتند از
خطای بنیادی اسناد، (undamental attribution error F)
اثر عامل – ناظر (ctor-Observer Effect The A) و
سوگیری خدمت به خود (The Self-Serving Bias) که هر یک از آنها
به دلایل مختلفی ایجاد میشود.
تمایل ما
به اسناد دادن شکستهای دیگران
به عوامل
درونی آنان و نسبت دادن موفقیتهای آنان
به عوامل بیرونی را خطای بنیادی اسناد میگویند. اثر عامل – ناظر اشاره میکند که اسناد ما در تعیین علل
درونی یا بیرونی
به عامل یا ناظر بودن ما بستگی دارد.
به طور مثال اگر ببینیم دیگری
به زمین خورده است حادثه را
به علتی
درونی (دست و پا چلفتی بودن او) نسبت میدهیم، اما اگر خودمان زمین بخوریم آن را
به علتی بیرونی (لغزنده بودن زمین یا صاف بودن ته کفش) نسبت میدهیم. سوگیری خدمت
به خود، یعنی شخص با بزرگ کردن سهم خود در مورد رفتارهای مثبت،
عزت نفس خود را افزایش میدهد و از سوی دیگر سهم خود را در مورد رفتارهای منفی با سرزنش دیگران یا انداختن گناه
به گردن عوامل موقعیتی
به حداقل رسانده و عزت نفس خود را حفظ میکند. سوگیری دیگر از نیاز
به احساس کنترل بر محیط ناشی میشود. در فرایند
سوگیری، عواملی چون برجستگی (یعنی موثر دانستن برجستهترین محرکها) نقش دارند.
نظریه اسناد کاربردهای زیادی در حوزههای مختلف نظیر
پیشرفت تحصیلی،
عملکرد شغلی، بازدهی کارگران،
رضایت شغلی، موفقیتهای ورزشی، انحرافات، بزهکاریها و نظایر آنها داشته است که غالب این کاربردها پشتوانه تجربی قابل توجه داشتهاند.
•
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «اسناد»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۵/۲۸. •
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «نظریه واینر در اسناد»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۶/۰۱. •
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «نظریه هایدر در اسناد»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۶/۰۱. •
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «نظریه هارولد کلی در اسناد»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۶/۰۱. •
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «نظریه جونز و دیویس در اسناد»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۶/۰۱.