اسماء بنت نعمان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اسماء بنت نعمان
همسر طلاق داده شده
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم بود.
اسماء که از او با نام امیمه
یا امامه
نیز یاد میشود، دختر نعمان
بن ابی الجون
کندی است
که
نسب او به
حارث بن عمرو مشهور به «آکل المرار» از بزرگان نجد میرسد.
حارث را به سبب نجات یافتن از
مرگ پس از خوردن گیاه تلخ مرار، به این نام میخواندند.
برخی نیز او را از
قبیله غفار دانستهاند.
قبیله او نزدیک محلی به نام «الشربه» در حوالی
ربذه از توابع نجد
سکونت داشت.
نعمان به
سال نهم ق. همراه گروهی از قبیلهاش به
مدینه آمد و به
اسلام گروید و سپس از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم خواست تا با دخترش
ازدواج کند.
اسماء در آن هنگام بیوه بر جای مانده از پسر عمویش بود
و به زیبایی شهرت داشت.
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم این پیشنهاد را پذیرفت و ۵۰۰ درهم
مهریه برایش قرار داد و ابواسید ساعدی را برای آوردن وی به مدینه، همراه نعمان فرستاد.
ابواسید پس از سه روز اقامت در نجد و آموزش برخی ازاحکام و آداب اسلامی به اسماء، در
ربیع الاول همان سال او را با شتر و در محملی پوشیده به مدینه آورد
و در محل سکونت خود، محله
بنی ساعده ، در یک خانه باغ (حائط)
به نام شوط منزل داد.
زنان مهاجر و انصار که وصف زیبایی او را شنیده بودند، به دیدار وی میرفتند
و همین
حسادت برخی از همسران پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را برانگیخت و آنها را به فکر چاره سازی برای سرنگرفتن این ازدواج انداخت.
ابن عباس به پریشانی
عایشه و رویکرد او در برابر ازدواجهای پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم با زنان دیگر قبایل اشاره کرده است.
حفصه و عایشه هنگام آرایش او، وی را فریفتند و از او خواستند تا برای عزیزتر شدن نزد پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم هنگام ورود ایشان، بگوید: «از تو به خدا پناه میبرم».
رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم با شنیدن این جمله، روی در هم کشید و فرمود: «به پناهگاه بزرگی پناه بردی.» سپس از خانه بیرون شد و با اهدای دو لباس
کرباس به او، از ابواسید خواست تا اسماء را نزد خانوادهاش باز گرداند.
منابع تاریخی این رخداد را در ربیع الاول سال نهم ق. دانستهاند.
شواهد تاریخی دیگر نیز از این گونه حسادتها، به ویژه درباره اسماء، حکایت دارد. بعدها نویسندگانی برای توجیه
عدالت صحابه و تطهیر همسران پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به عواملی دیگر برای بر هم خوردن این ازدواج پرداختهاند. از جمله آوردهاند که اسماء متکبر بوده و هنگام دیدار با پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم خود را نجیبزاده و ایشان را مردی عادی
(السوقه) نامید.
ضعف
ایمان و تشکیک در نبوت حضرت نیز از دیگر علل یاد شده در این باره است. برخی شاهد این مطلب را سخن او هنگام شنیدن خبر مرگ ابراهیم فرزند رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم دانستهاند: اگر محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم فرستاده خدا بود، محبوبترین فرد نزد او از دنیا نمیرفت.
ابن هشام (م. ۲۱۸ق.) علت جدایی پیامبر از او را بیماری پیسی در بدن او دانسته و گفته است که ایشان پس از دیدن نشانههای این بیماری، او را به خانوادهاش باز گرداند.
در فرض صحت این عوامل نیز شواهدی بر
توطئه برخی همسران
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم دلالت دارد. از آن جمله، تصریح دیگران به فریبکاری
و همچنین سخن پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم است که پس از این رویداد، درباره همسران خود فرمود: «انهن صواحب یوسف وکیدهن عظیم: آنها همچون زنان همراه
یوسف هستند و نیرنگ آنان بزرگ است.»
تکرار این دسیسه درباره چند تن دیگر از زنان عقد شده پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نیز گزارش شده؛ همچون: جونیه
کندیهکه برخی وی را همین اسماء بنت نعمان دانستهاند،
ملیکه دخترکعب لیثی
و عمره دختر یزید
بن الجون الکلابیه.
پس از این رویداد، اسماء به میان قوم خود بازگشت و با سرزنش خانواده و بستگانش رو به رو شد.
او از آن پس خود را الشقیه (زیانکار) مینامید.
او بعدها با شخصیتهای گوناگون همچون
اشعث بن قیس کندی (م. ۴۰ق.) ،
مهاجر بن ابی امیه،
قیس بن مکشوح مرادی (م. ۳۷ق.) و
عکرمة بن ابی جهل (م. ۱۵ق.) ازدواج کرد.
عمر در دوران خلافت خود سخت با ازدواجهای او مخالفت میکرد؛ زیرا گمان داشت که او در شمار زنان رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و امهات المؤمنین و ازدواجش پس از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
حرام است. اما اسماء با تکیه بر این که حکم حجاب زنان پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم درباره او جاری نشده است، خود را در شمار امهات المؤمنین نمیدانست.
البته تاریخ نگارانی چون بلاذری بر این باورند که وی پس از جدایی از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم هرگز ازدواج نکرد و با کسی جز محارم خود دیدار نداشت.
وی در روزگار خلافت
عثمان (۲۳ـ۳۵ق.) در حالی که از جدایی خود از رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم بسیار غمگین بود، در
نجد درگذشت.
الاستیعاب : ابن عبدالبر (م. ۴۶۳ق.) ، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق؛ الاصابه: ابن حجر (م. ۸۵۲ق.) ، به کوشش عادل عبدالموجود و علی معوض، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق؛ امتاع الاسماع: مقریزی (م. ۸۴۵ق.) ، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۹ق؛ انساب الاشراف: البلاذری (م. ۲۷۹ق.) ، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق؛ تاج العروس: الزبیدی (م. ۱۲۰۵ق.) ، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق؛ تاریخ الیعقوبی: احمد
بن یعقوب (م. ۲۹۲ق.) ، بیروت، دار صادر؛ دیوان المبتدا و الخبر: ابن خلدون (م. ۸۰۸ق.) ، به کوشش خلیل شحاده، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۸ق؛ السیرة النبویه: ابن کثیر (م. ۷۷۴ق.) ، به کوشش مصطفی عبدالواحد، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۹۶ق؛ السیرة النبویه: ابن هشام (م. ۲۱۳/۲۱۸ق.) ، به کوشش محمد محیی الدین، مصر، مکتبة محمد علی صبیح، ۱۳۸۳ق؛ الطبقات الکبری: ابن سعد (م. ۲۳۰ق.) ، بیروت، دار صادر؛ عمدة القاری: العینی (م. ۸۵۵ق.) ، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ فتح الباری: ابن حجر (م. ۸۵۲ق.) ، بیروت، دار المعرفه؛ الکافی: الکلینی (م. ۳۲۹ق.) ، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۷ش؛ المحبر: ابن حبیب (م. ۲۴۵ق.) ، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده؛ مراصد الاطلاع: صفی الدین عبدالمؤمن بغدادی (م. ۷۳۹ق.) ، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق؛ المستدرک علی الصحیحین: الحاکم النیشابوری (م. ۴۰۵ق.) ، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق؛ مسند احمد: احمد
بن حنبل (م. ۲۴۱ق.) ، بیروت، دار صادر؛ المعارف: ابن قتیبه (م. ۲۷۶ق.) ، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، دار المعارف؛ معرفة الصحابه: ابونعیم الاصفهانی (م. ۴۳۰ق.) ، به کوشش العزازی، ریاض، دار الوطن، ۱۴۱۹ق.
حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، برگرفته از مقاله«اسماء بنت نعمان».