اسلام در قرنهای هفتم تا دهم هجری قمری در کشور هند با حاکمیت تشیع همراه بوده است. از زمان سلطان محمد سام غوری (آغاز قرن هفتم) دهلی پایتخت سلاطین مسلمان شد و در سال ۹۱۸ هجری که محمدعلی قطبشاه از ایران به هند رفت و در منطقه دکن تشیع را مذهب رسمی اعلام کرد، اگرچه از مبانی فقهی و عقایدی آنان مدرکی در دست نیست، اما میتوان حدس زد که از رهبران شیعهتبعیت میکردند.
تاریخ نفوذ اسلام در شبه قاره هند، با افسانهها و موهومات آمیخته است؛ ولی این مقدار مسلم است که تاجران عربمسلمان در زمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)؛ اسلام را در مناطق ساحلی و جزایر جنوب هند رواج دادند.
اولین پادشاه مسلمان غوری که به هندوستان لشکر کشید و دهلی را فتح کرد و آن را پایتخت قرار داد، سلطان محمد سام غوری بود. از زمان این سلطان (قرن هفتم) دهلی پایتخت اسلامی شد و تا هنگامی که انگلستان بر آن تسلط یافت، پایتخت سلاطین مسلمان بود.
صاحب کتاب شیعه در هند مینویسد: در حکومتفیروز شاه تغلق (۷۵۲ ـ ۷۹۰ قمری) تعداد شیعیان اثناعشری افزایش یافت. مخالفانشان آنان را رافضی مینامیدند. (لازم به ذکر است که از قرن ۷ تا ۱۰ بعضی عثمانیها در هند هم بودهاند).
سلطان فیروز در نوشتهای آورده بود: شیعیان که رافضی نامیده میشدند، افرادی را شیعه و رافضی نمودهاند، آنان درباره اصول عقیدتی فرقه خود رسالهها و کتابهایی نوشته و سخنرانیهایی ایراد نمودهاند.
شخصی به نام محمدعلی قطبشاه که در همدان متولد شده بود، در اوایل جوانی از ایران به هند رفت... . او در سال ۹۱۸ قمری رسماً زمامدار منطقه «دکن» شد. وی که از مریدان شیخ صفیالدین اردبیلی بود، هنگامی که شنید شاه اسماعیل مذهب شیعه را در ایران رواج داده است، در منطقه «دکن» تشیع را مذهب رسمی اعلام کرد.
پس میتوان نتیجه گرفت که اساس اسلامهندیان در آن قرون با حاکمیت شیعه بوده است و عقیده شیعه در برابر عقیده حنفی (که گفته شد) بر چهار اصل کتاب، سنت، عقل، اجماع استوار است.