استقامت در تبلیغ (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یکی از خصوصیات بسیار بارز که در روش
تبلیغ مطرح است، مسئله
صبر و استقامت است. در این زمینه، خداوند در
قرآن کریم خطاب به پیامبران
الهی میفرماید که صبر پیشه کنید و
استقامت داشته باشید که خداوند با صابران است.
پیامبرانی که بر قوم
انطاکیه مأمور به تبلیغ شده بودند هم با سختی ها و مشقات زیادی مواجه شدند که در
قرآن به استقامت ایشان اشاره شده است.
واضرب لهم مثلا اصحـب القریة اذ جاءها المرسلون (داستان مردم آن شهرى را كه
رسولان بدانجا آمدند براى آنان مثل زن.)
اذ ارسلنا الیهم اثنین فکذبوهما فعززنا بثالث فقالوا انا الیکم مرسلون (آنگاه كه دو تن سوى آنان فرستاديم و(لى) آن دو را دروغ زن پنداشتند تا با (فرستاده) سومين (آنان را) تاييد كرديم پس (رسولان) گفتند ما به سوى شما به
پیامبری فرستاده شده ايم.)
قالوا ما انتم الا بشر مثلنا... ان انتم الا تکذبون (ناباوران آن ديار گفتند شما جز بشرى مانند ما نيستيد و (خداى) رحمان چيزى نفرستاده و شما جز
دروغ نمى پردازيد.)
قالوا ربنا یعلم انا الیکم لمرسلون (گفتند:
پروردگار ما مى داند كه ما واقعا به سوى شما به پيامبرى فرستاده شده ايم.)
وما علینا الا البلـغ المبین (و بر ما (وظيفه اى) جز رسانيدن آشكار (پيام) نيست.)
قالوا انا تطیرنا بکم لـئن لم تنتهوا لنرجمنکم ولیمسنکم منا عذاب الیم (پاسخ دادند ما (حضور) شما را به شگون بد گرفته ايم اگر دست برنداريد
سنگسارتان مى كنيم و قطعا
عذاب دردناكى از ما به شما خواهد رسيد.)
قالوا طـئرکم معکم ائن ذکرتم بل انتم قوم مسرفون (رسولان گفتند: شومى شما با خود شماست آيا اگر شما را پند دهند (باز
کفر مى ورزيد) نه بلكه شما قومى
اسراف كاريد.)
تفسیر المیزان در معنای کلمه طائر گفته است: « و کلمه (طائر) در جمله (طائرکم معکم) در اصل طیر (مرغى چون
کلاغ ) است که
عرب با دیدن آن فال بد مى زد، و سپس مورد استعمالش را توسعه دادند و به هر چیزى که با آن فال بد زده مى شود طیر گفتند، و چه بسا که در حوادث آینده بشر نیز استعمال مى کنند، و چه بسا بخت بد اشخاصى را
طائر مى گویند، با اینکه اصلا بخت امرى است موهوم ، ولى مردم
خرافه پرست آن را مبدأ بدبختى
انسان و محرومیتش از هر چیز مى دانند.»
جناب
نوح علیهالسلام در تبلیغ و دعوت
قوم خود به پرستش خداوند سختی و مصائب زیادی کشیدند و استقامت بسیار زیاد ایشان در تبلیغ
دین الهی در
قرآن کریم آورده شده است.
۱. واتل علیهم نبا نوح اذ قال لقومه یـقوم ان کان کبر علیکم مقامی وتذکیری بـایـت الله فعلی الله توکلت فاجمعوا امرکم وشرکآءکم ثم لایکن امرکم علیکم غمة ثم اقضوا الی ولاتنظرون (و خبر نوح را بر آنان بخوان آنگاه كه به قوم خود گفت: اى قوم من اگر ماندن من (در ميان شما) و
اندرز دادن من به آيات خدا بر شما گران آمده است (بدانيد كه من) بر خدا
توکل كرده ام پس (در) كارتان با شريكان خود همداستان شويد تا كارتان بر شما ملتبس ننمايد سپس در باره من تصميم بگيريد و مهلتم ندهيد.)
۲. ولقد ارسلنا نوحا الی قومه انی لکم نذیر مبین (و به راستى نوح را به سوى قومش فرستاديم (گفت) من براى شما هشداردهنده اى آشكارم.)
ان لا تعبدوا الا الله انی اخاف علیکم عذاب یوم الیم (كه جز خدا را نپرستيد زيرا من از
عذاب روزى سهمگين بر شما بيمناكم.)
.. قال یـقوم ارءیتم ان کنت علی بینة من ربی وءاتـینی رحمة من عنده فعمیت علیکم انلزمکموها وانتم لها کـرهون (گفت: اى قوم من به من بگوييد اگر از طرف پروردگارم
حجتی روشن داشته باشم و مرا از نزد خود رحمتى بخشيده باشد كه بر شما پوشيده است آيا ما (بايد) شما را در حالى كه بدان
اکراه داريد به آن وادار كنيم.)
ویـقوم لااسـلکم علیه مالا ان اجری الا علی الله ومآ انا بطارد الذین ءامنوا انهم ملـقوا ربهم ولـکنی اریکم قوما تجهلون (و اى قوم من بر اين (رسالت) مالى از شما درخواست نمى كنم مزد من جز بر عهده خدا نيست و كسانى را كه
ایمان آورده اند طرد نمى كنم قطعا آنان پروردگارشان را ديدار خواهند كرد ولى شما را قومى مى بينم كه نادانى مى كنيد.)
ویـقوم من ینصرنی من الله ان طردتهم افلا تذکرون (و اى قوم من اگر آنان را برانم چه كسى مرا در برابر خدا يارى خواهد كرد آيا عبرت نمى گيريد.)
ولا اقول لکم عندی خزائن الله ولااعلم الغیب ولا اقول انی ملک ولااقول للذین تزدری اعینکم لن یؤتیهم الله خیرا الله اعلم بما فی انفسهم انی اذا لمن الظـلمین (و به شما نمى گويم كه
گنجینه هاى خدا پيش من است و غيب نمىدانم و نمى گويم كه من
فرشته ام و در باره كسانى كه ديدگان شما به خوارى در آنان مى نگرد نمى گويم خدا هرگز خيرشان نمى دهد خدا به آنچه در دل آنان است آگاهتر است (اگر جز اين بگويم) من در آن صورت از
ستمکاران خواهم بود.)
قال انما یاتیکم به الله ان شآء ومآ انتم بمعجزین (گفت: تنها خداست كه اگر بخواهد آن را براى شما مى آورد و شما عاجز كننده (او) نخواهيد بود.)
ولاینفعکم نصحی ان اردت ان انصح لکم ان کان الله یرید ان یغویکم هو ربکم والیه ترجعون (و اگر بخواهم شما را اندرز دهم در صورتى كه خدا بخواهد شما را بيراه گذارد اندرز من شما را سودى نمى بخشد او پروردگار شماست و به سوى او باز گردانيده مى شويد.)
ام یقولون افتریه قل ان افتریته فعلی اجرامی و انا بریء مما تجرمون (يا (در باره
قرآن) مى گويند آن را بربافته است بگو اگر آن را به دروغ سر هم كرده ام
گناه من بر عهده خود من است ولى من از جرمى كه به من نسبت مى دهيد بركنارم.)
جناب آلوسی در معنای (فَعَلَيَّ إِجْرامِي) گفته اند: « أي وباله فهو على تقدير مضاف، أو على التجوز بالسبب عن المسبب.»
۳. انا ارسلنا نوحا الی قومه ان انذر قومک من قبل ان یاتیهم عذاب الیم (ما نوح را به سوى قومش فرستاديم كه قومت را پيش از آنكه عذابى دردناك به آنان رسد هشدار ده.)
قال یـقوم انی لکم نذیر مبین (نوح گفت: اى
قوم من من شما را هشدار دهندهاى آشكارم.)
قال رب انی دعوت قومی لیلا ونهارا(نوح گفت: پروردگارا من قوم خود را
شب و
روز دعوت كردم.)
فلم یزدهم دعاءی الا فرارا (و دعوت من جز بر گريزشان نيفزود.)
ثم انی دعوتهم جهارا (سپس من آشكارا آنان را دعوت كردم.)
قال نوح رب انهم عصونی واتبعوا من لم یزده ماله وولده الا خسارا (نوح گفت: پروردگارا آنان نافرمانى من كردند و كسى را پيروى نمودند كه مال و
فرزندش جز بر زيان وى نيفزود.)
جناب
شیخ طبرسی در ذیل
آیه اخیر آورده است: «(قال نوح) على سبيل الدعاء (رب إنهم عصوني) " فيما أمرتهم به، ونهيتهم عنه يعني قومه (واتبعوا من لم يزده ماله وولده إلا خسارا) أي واتبعوا أغنياء قومهم اغترارا بما آتاهم الله من المال والولد.»
جناب موسی و
هارون (علیهما السلام)، از طرف خداوند مامور بودند استقامت در تبلیغ
رسالت خود داشته باشند.
قال قد اجیبت دعوتکما فاستقیما ولاتتبعآن سبیل الذین لایعلمون (فرمود:
دعای هر دوى شما پذيرفته شد پس ايستادگى كنيد و راه كسانى را كه نمى دانند
پیروی مكنيد.)
پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم هم از طرف خداوند مامور بودند در
ابلاغ دین الهی و گسترش توحید استقامت کنند و در برابر سختی ها و آنچه که از دشمنان به ایشان می رسید شکیبا باشند.
فاستقم کمآ امرت ومن تاب معک ولاتطغوا انه بما تعملون بصیر (پس همان گونه كه دستور يافته اى ايستادگى كن و هر كه با تو
توبه كرده (نيز چنين كند) و
طغیان مكنيد كه او به آنچه انجام مى دهيد بيناست.)
فلذلک فادع واستقم کما امرت ولاتتبع اهواءهم وقل ءامنت بما انزل الله من کتـب وامرت لاعدل بینکم الله ربنا وربکم لنا اعمــلنا ولکم اعمــلکم لا حجة بیننا وبینکم الله یجمع بیننا والیه المصیر (بنابراين به
دعوت پرداز و همان گونه كه مامورى ايستادگى كن و
هوسهای آنان را پيروى مكن و بگو به هر كتابى كه خدا نازل كرده است
ایمان آوردم و مامور شدم كه ميان شما
عدالت كنم خدا پروردگار ما و پروردگار شماست اعمال ما از آن ما و اعمال شما از آن شماست ميان ما و شما خصومتى نيست خدا ميان ما را جمع مىكند و فرجام به سوى اوست.)
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۱۹۶، برگرفته از مقاله «استقامت در تبلیغ». مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۷، ص۳۳۵، برگرفته از مقاله «استقامت در تبلیغ».