استغفار از قضاوت عجولانه (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
استغفار (طلب
آمرزش)، از ریشه
غفران در اصل به معنای پوشیدن چیزی میآید که
انسان را از آلودگی نگه دارد؛ بنابراین، استغفار، درخواست
مصونیت از
عذاب با گفتار و رفتار است.
یکی از داستانها
حکمت آمیز
قرآن کریم ماجرای
قضاوت حضرت داود است که در
سوره ص به
استغفار داود- علیه السلام- از داوری عجولانه اش اشاره شده است:
قال لقد ظـلمک بسؤال نعجتک الی نعاجه... و ظن داود انما فتنه فاستغفر ربه... • فغفرنا له ذلک...
«(داوود) گفت قطعا او در مطالبه
میش تو (اضافه) بر میشهای خودش بر تو
ستم کرده و در حقیقت بسیاری از
شریکان به همدیگر
ستم روا میدارند به استثنای کسانی که
ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند و اینها بس اندکند و داوود دانست که ما او را
آزمایش کردهایم پس از پروردگارش
آمرزش خواست و به رو درافتاد و
توبه کرد؛ و بر او این (ماجرا) را بخشودیم و در حقیقت برای او پیش ما
تقرب و فرجامی خوش خواهد بود»
اکثر مفسرین به تبع روایات بر این اعتقادند که قومی که به مخاصمه بر داوود وارد شدند، ملائکه
خدا بودند، و
خدا آنان را به سوی وی فرستاد تا امتحانش کند - که به زودی روایات آن از نظر خواننده خواهد گذشت و به وضع آنها آگاهی خواهد یافت -. لیکن خصوصیات این داستان دلالت میکند بر اینکه این واقعه یک واقعه طبیعی، (هر چند به صورت
ملائکه) نبوده، چون اگر طبیعی بود باید آن اشخاص که یا انسان بودهاند و یا ملک، از راه طبیعی بر داوود وارد میشدند، نه از دیوار. و نیز با اطلاع وارد میشدند، نه به طوری که او را دچار فزع کنند. و دیگر اینکه اگر امری عادی بود، داوود از کجا فهمید که جریان صحنه ای بوده برای امتحان وی. و نیز از جمله (فاحکم بین الناس بالحق و لا تتبع الهوی) بر میآید که خدای تعالی او را با این صحنه بیازموده تا راه داوری را به او یاد بدهد و او را در خلافت و حکمرانی در بین مردم استاد سازد. همه اینها تأیید میکنند این احتمال را که مراجعه کنندگان به وی ملائکه بودهاند که به صورت مردانی از جنس بشر
ممثل شده بودند.
در نتیجه این احتمال قوی به نظر میرسد که واقعه مذکور چیزی بیش از یک
تمثل نظیر رؤیا نبوده که در آن حالت افرادی را دیده که از دیوار محراب بالا آمدند، و به ناگهان بر او وارد شدند یکی گفته است : من یک
میش دارم و این دیگری نود و نه میش دارد، تازه میخواهد یک میش مرا هم از من بگیرد. و در آن حالت به صاحب یک میش گفته : رفیق تو به تو ظلم میکند...
پس سخن داوود -علیهالسّلام - به فرضی که حکم رسمی و قطعی او بوده باشد - در حقیقت حکمی است در
ظرف تمثل همچنان که اگر این صحنه را در خواب دیده بود، و در آن عالم حکمی بر خلاف کرده بود
گناه شمرده نمیشد، و حکم در عالم
تمثل گناه و خلاف نیست، چون عالم
تمثل مانند عالم خواب عالم
تکلیف نیست، و تکلیف ظرفش تنها در عالم مشهود و بیداری است، که عالم ماده است. و در عالم مشهود و واقع نه کسی به داوود -علیهالسّلام - مراجعه کرد و نه میشی در کار بود و نه میشهایی، پس خطای داوود -علیهالسّلام -خطای در عالم
تمثل بوده، که گفتیم در آنجا تکلیف نیست، همچنان که درباره خطا و عصیان آدم هم گفتیم که عصیان در
بهشت بوده؛ چون در بهشت از درخت خورد که هنوز به زمین هبوط نکرده بود و هنوز شریعتی و دینی نیامده بود.
خواهی گفت : پس
استغفار و
توبه چه معنا دارد؟ میگوییم : استغفار و توبه آن عالم هم مانند خطای در آن عالم و در خور آن است، مانند استغفار و توبه آدم از آنچه که از او سر زد. همه این حرفها را بدان جهت زدیم، که خواننده متوجه باشد که ساحت مقدس داوود -علیهالسّلام- منزه از نافرمانی خداست، چون خود خدای تعالی آن جناب را خلیفه خود خوانده، همان طور که به
خلافت آدم -علیهالسّلام -در کلام خود تصریح نموده است.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۱۷۴، برگرفته از مقاله « استغفار از قضاوت عجولانه ».