• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

استغاثه زکریا (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حضرت زکریا علیه‌السلام به درگاه خداوند استغاثه کرد و پروردگارش را در خلوتگاه (عبادت) پنهان خواند؛ ازاین‌رو رحمتی شامل حال زکریا شد که همان استجابت دعای زکریا بود؛ و خدای متعال زکریا را به فرزندى بشارت داد که نامش «يحيى» بود.



حضرت زكريا ـ علیه‌السلام ـ به درگاه خداوند استغاثه کرد و خداوند متعال آن را اجابت نمود:
•• «ذِكْرُ رَحْمَةِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّا؛ (اين) يادى است از رحمت پروردگار تو نسبت به بنده‌اش زکريا...».

۱.۱ - بیان آیه



۱.۱.۱ - مراد از ذکر و رحمت

ظاهر سیاق این است که کلمه (ذکر) خبرى است براى مبتدایى محذوف، و مصدرى است در معناى مفعول، و برگشت معنا از نظر تقدیر به (این است که این خبر رحمت مذکور پروردگار تو است) و مراد از رحمت، استجابت دعاى زکریا به وسیله خداى سبحان است که تفصیل آن از جمله (اذ نادى ربه) شروع شده.
•• «إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاءً خَفِيًّا؛ در آن هنگام که پروردگارش را در خلوتگاه (عبادت) پنهان خواند...».

۱.۲ - تفسیر آیه



۱.۲.۱ - مراد از ندا

ظرف (اذ) متعلق است به جمله (رحمة ربک) و کلمه (نداء) و همچنین (مناداه) به معناى صدا زدن به آواز بلند است، در مقابل (مناجات) که به معناى آهسته صدا زدن است.

۱.۲.۲ - علت توصیف ندا با وصف خفی

خواهى گفت: اگر نداء به این معناست؛ پس چرا خداى تعالى آن را با وصف (خفى) توصیف کرد؟ مى‌گوییم منافاتى ندارد؛ زیرا ممکن است همین دعوت با صداى بلند در جایى صورت گیرد که احدى آن را نشنود؛ مانند بیابان و امثال آن، همچنان که جمله (فخرج على قومه من المحراب) هم اشعارى به این معنا دارد.
بعضى گفته‌اند: عنایت، در تعبیر به نداء این است که حضرت زکریا خود را از خدا دور تصور کرده، و خواسته است رعایت این ادب را بکند که گناهان و بدی‌هایش او را از خدا دور کرده است؛ هم‌چنان که حال هر کسى که از عذاب خدا بترسد، همین‌طور است که خود را دور مى‌بیند.
•• «قَالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْبًا وَلَمْ أَكُن بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِيًّا؛ گفت: «پروردگارا! استخوانم سست شده؛ و شعله پيرى تمام سرم را فرا گرفته؛ و من هرگز در دعاى تو، از اجابت محروم نبوده‌ام!».

۱.۱ - بیان آیه



۱.۳.۱ - مراد از رب انی

قَالَ رَب إِنى وَهَنَ الْعَظمُ مِنى ... این آیه زمینه‌چینى مى‌کند براى درخواستى که بعدا از زکریا نقل مى‌نماید که گفت: (فهب لى من لدنک ولیا).
و اگر کلمه (رب) را جلوتر آورد، براى استرحام بوده و خواسته در مقدمه دعا، دریاى رحمت خدا را به خروش آورد و بعد دعا کند؛ و اگر با کلمه (ان) مطلب خود را تأکید کرد براى این است که برساند حاجتش به داشتن فرزند حاجتى است مبرم و حیاتى.

۱.۳.۲ - معنی وهن

و کلمه (وهن) به معناى ضعف و نقصان نیرو است؛ و اگر این ضعف خود را به استخوان‌هایش اختصاص داد، براى این است که آدمى در تمام حرکت‌ها و سکون‌هایش بر آن قرار مى‌گیرد.
و اگر نگفت (استخوان‌هایم) و یا (استخوانم) براى این است که ضعف را به جنس استخوان نسبت دهد، و هم اینکه اجمالى باشد براى تفصیل بعد.

۱.۳.۳ - مراد از واشتعل الراس...

(اشتعال) به معناى انتشار زبانه آتش و سرایت آن است، در هر چیزى که قابل احتراق باشد. در مجمع البیان گفته: جمله (و اشتعل الراس شیبا) از بهترین استعارات است، و معنایش این است که سفیدى موى در سر من منتشر شده آنچنان که شعاع آتش منتشر مى شود، و کانه منظور از شعاع آتش همان زبانه آن است.

۱.۳.۴ - مراد از ولم اکن بدعائک...

(شقاوت) خلاف سعادت است، و گویا منظور از آن محرومیت از خیر است که یا لازمه شقاوت است و یا خود آن.
کلمه (بدعائک) متعلق به شقى است، و (باء) آن باء سببیت و یا به معناى (فى) است؛ و معناى آیه این است که: پروردگارا! من همواره به سبب دعاى خود قرین سعادت بوده‌ام و هر وقت تو را مى‌خواندم اجابتم مى‌فرمودى، بدون اینکه مرا شقى و محروم سازى؛ و یا این است که: پروردگارا من هیچ‌وقت در دعاى خود از ناحیه تو محروم و خائب نبوده‌ام، مرا به اجابت کردنت عادت داده‌اى و هر وقت تو را مى‌خواندم قبول مى‌نمودى. به هر صورت چه معنا آن باشد و چه این‌، کلمه دعاء مصدر مضاف به مفعول است.
بعضى از مفسرین گفته‌اند: کلمه (دعائک) مصدر مضاف به فاعل است، و معنایش این است: پروردگارا! من هیچ‌وقت نسبت به دعوتت که مرا به سوى بندگى و اطاعت مى‌خواند شقى و متمرد نبوده‌ام، هر وقت مرا دعوت کردى اطاعت کردم و به خلوص عبادتت نمودم. لیکن معناى اول روشن‌تر است.
و در تکرار کلمه (ربّ) و قرار دادن آن بین اسم (کان) و خبرش در جمله (و لم اکن بدعائک رب شقیا) بلاغتى است که ممکن نیست با هیچ مقیاسى اندازه‌گیرى نمود، و همچنین در نظیر آن، یعنى جمله (و اجعله رب رضیا).
•• «يَا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ يَحْيَى لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِيًّا؛ اى زکريا! ما تو را به فرزندى بشارت مى‌دهيم که نامش «یحیی» است؛ و پيش از اين، هم‌نامى براى او قرار نداده‌ايم!».

۱.۴ - نفسیر آیه



۱.۴.۱ - بیان یک نکته ادبی

در این جمله یک نکته ادبى به نام حذف و ایجاز (کوتاه‌گویى) به کار رفته، و تقدیرش چنین است: (فاستجبنا له و نادیناه یا زکریا... دعایش را مستجاب کردیم و ندایش دادیم که اى زکریا...) در سوره انبیا همین جمله حذف شده را اظهار نموده و فرموده: (فاستجبنا له و وهبنا له یحیى) و در سوره آل‌عمران نیز اظهار نموده و فرموده: (فنادته الملائکه و هو قائم یصلى فى المحرابان اللّه یبشرک بیحیى)
آیه آل‌عمران گواهى نمى‌دهد که جمله (یا زکریا انا نبشرک) در آیه مورد بحث وحی و کلام خداى تعالى بوده که ملائکه آن را به زکریا رسانده، و این معنا در آیه بعد که مى‌فرماید: (قال کذلک قال ربک هو على هین) روشن تر به نظر مى‌رسد.

۱.۴.۲ - مراد از اسمه یحیی

آیه مورد بحث دلالت دارد بر اینکه خداى تعالى خودش فرزند زکریا را به نام یحیى نام نهاده؛ چون مى‌فرماید: (اسمش یحیى است و ما قبل از او احدى را بدین نام ننامیده‌ایم، و کسى در این نام شریک او نیست).
و بعید نیست مقصود از کلمه (سمى) همنان نباشد؛ بلکه مثل و مانند باشد؛ هم‌چنان که در آیه (فاعبده و اصطبر لعبادته هل تعلم له سمیا) چنین مى‌باشد. شاهدش هم این است که اوصافى که خداى تعالى در کلامش براى یحیى شمرده اوصافى است که در هیچ پیغمبرى قبل از او نظیرش نیست؛ مثل دارا شدن حکم را در کودکى (و آتیناه الحکم صبیا) (در سوره مورد بحث) و سیادت و ترک ازدواج (و سیدا و حصورا) و سلام کردن خدا بر او در روز ولادت و روز مرگ و روز قیامتش (و سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیا).
حضرت مسیح (علیه‌السلام) پسر خاله آن‌جناب هرچند در این اوصاف با او شریک است، لیکن او بعد از یحیى متولد شده، پس تا روز بشارت به ولادت یحیى هیچ پیغمبرى در این صفات نظیر او نبوده.
•• «وَزَكَرِيَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ؛ و زکريا را (به ياد آور) در آن هنگام که پروردگارش را خواند (و عرض کرد): «پروردگار من! مرا تنها مگذار (و فرزند برومندى به من عطا کن)؛ و تو بهترين وارثانى!».

۱.۱ - بیان آیه


این آیه عطف است بر آنچه آیه قبلش عطف بر آن بود؛ یعنى: و به یاد آر زکریا را در آن زمان که پروردگارش را ندا کرد، و از او درخواست فرزندى نمود؛ و اینکه گفت: (خدایا مرا تنها مگذار).
بیان نداى اوست، و منظور از (تنها گذاشتن) این است که فرزندى نداشته باشد که از او ارث ببرد. و جمله (و انت خیر الوارثین) ثنا و حمد خداى تعالى است که لفظش آن را افاده مى‌کند و مقامى که این کلمات را گفته تنزیه خدا را مى‌رساند؛ چون وقتى گفت (خدایا مرا تنها مگذار)، خود کنایه از طلب وارث است و چون خداى سبحان وارث حقیقى است که همه عالم را ارث مى‌برد؛ لذا براى اینکه خدا را از داشتن شریک در وراثت تنزیه کرده باشد، اضافه کرد که (تو بهترین وارثانى).
•• «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ يَحْيَى وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كَانُوا يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَيَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَكَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ؛ ما هم دعاى او را پذيرفتيم، و يحيى را به او بخشيديم؛ و همسرش را (که نازا بود) برايش آماده (باردارى) کرديم؛ چراکه آنان (خاندانى بودند که) همواره در کارهاى خير به‌سرعت اقدام مى‌کردند؛ و در حال بيم و امید ما را مى‌خواندند؛ و پيوسته براى ما (خاضع و) خاشع بودند».

۱.۲ - تفسیر آیه


ظاهر کلام مى‌رساند که منظور از اصلاح همسرش این باشد که او را شایسته براى فرزنددار شدن کرده، بعد از آنکه مدت‌ها این شایستگى را نداشت و زنى عقیم و نازا بود. هم‌چنان که خودش در دعایش به این نکته تصریح کرده و گفته بود: (و کانت امرءتى عاقرا).

۱.۶.۱ - مراد از انهم کانوا ...

(انهم کانوا یسارعون فى الخیرات و یدعوننا رغبا و رهبا و کانوا لنا خاشعین) - از ظاهر سیاق چنین برمى‌آید که ضمیر جمع به خاندان زکریا برگردد و گویا تعلیلى است براى جمله مقدرى که از سابقه کلام فهمیده مى‌شود و تقدیر کلام نظیر این است که فرموده باشد: اگر ما به ایشان انعام کردیم، بدین جهت بوده که آنها به سوى خیرات مى‌شتافتند.

۱.۶.۲ - معنی رغب و رهب

کلمه (رغب) و (رهب) دو مصدرند مانند (رغبت) و (رهبت) که یکى به معناى طمع و دیگرى به معناى ترس است و از نظر ترکیب‌بندى جمله هر دو تمیزند، البته در‌صورتى‌که به معناى مصدرى باقى مانده باشند و اما اگر به معناى فاعل یعنى راغب و راهب باشند، در آن صورت حال خواهند بود؛ و کلمه (خشوع) به معناى تأثر قلب از مشاهده عظمت و کبریاست.
و معناى آیه این است که: ما بر ایشان انعام کردیم؛ چون که آنها به‌سوى خیرات مى‌شتافتند و ما را به خاطر رغبت در رحمت و یا به خاطر ثواب، و رهبت از غضب و یا عقاب مى‌خواندند، و یا در حال رغبت و رهبت مى‌خواندند و دل‌هایشان در برابر ما خضوع داشت.


۱. مریم/سوره۱۹، آیه۲.    
۲. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۶، ترجمه موسوی همدانی.    
۳. مریم/سوره۱۹، آیه۳.    
۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۶، ترجمه موسوی همدانی.    
۵. مریم/سوره۱۹، آیه۴.    
۶. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۷، ترجمه موسوی همدانی.    
۷. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۸، ترجمه موسوی همدانی.    
۸. مریم/سوره۱۹، آیه۷.    
۹. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۱۸، ترجمه موسوی همدانی.    
۱۰. انبیاء/سوره۲۱، آیه۸۹.    
۱۱. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۴۴۶، ترجمه موسوی همدانی.    
۱۲. انبیاء/سوره۲۱، آیه۹۰.    
۱۳. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۴۴۶، ترجمه موسوی همدانی.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۱۶۳، برگرفته از مقاله «استغاثه زکریا».    


رده‌های این صفحه : استغاثه | موضوعات قرآنی




جعبه ابزار