ارزشگذاری اهلکتاب (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اعتقادات
اهل کتاب طوری است که در نگاه آنها جایگاه خودشان را بالاتر از دیگران میدانند، حتی
ارزش مشرکان را بالاتر از
مؤمنان میدانند.
غیر
اهل کتاب، فاقد هرگونه حقوق و ارزش در دیدگاه گروهی از آنان میباشند:
و من
اهل الکتـب... و منهم من ان تامنه بدینار لایؤده الیک الا مادمت علیه قآئما ذلک بانهم قالوا لیس علینا فی الامیین سبیل...
در میان
اهل کتاب .... و کسانی هستند که اگر یک
دینار هم به آنان بسپاری، به تو باز نمیگردانند مگر تا زمانی که بالای سر آنها ایستاده (و بر آنها مسلط) باشی! این بخاطر آن است که میگویند: «ما در برابر امیین (غیر
یهود)،
مسئول نیستیم.».
این
آیه منطق این گروه را در مورد
غصب اموال دیگران بیان میکند، میفرماید: این به خاطر آن است که آنها میگویند ما در برابر امیین (غیر
اهل کتاب مسئول نیستیم (ذلک بانهم قالوا لیس علینا فی الامیین سبیل).
امیین به معنی افراد درس نخوانده و بی سواد است، ولی منظور آنها
مشرکان عرب و
اعراب بود که معمولا از خواندن و نوشتن آگاهی نداشتند و یا اینکه منظور آنها تمام کسانی بود که از خواندن
تورات و
انجیل بی بهره بودند. آری آنها با این خود برتربینی و امتیاز دروغین به خود
حق میدادند که اموال دیگران را به هر اسم و عنوان، تملک کنند.
بی
شک این منطق از اصل
خیانت آنها در
امانت، به مراتب بدتر و خطرناکتر بود، زیرا اگر افراد خائن، کار خود را غلط بدانند لا اقل مرتکب یک گناهاند اما اگر در این کار خود را صاحب حق بدانند
گناه بزرگتری مرتکب شدهاند.
این آیه شریفه به اختلاف فاحشی که
اهل کتاب در حفظ امانتها و پیمانها داشتند اشاره میکند و میفهماند
اهل کتاب در این باب در دو طرف
تضاد و دو نقطه مقابل قرار دارند، بعضی حتی در یک دینار خیانت را روا نمیدارند و بعضی دیگر
شتر را با بارش میبلعند و نیز اشاره میکند به اینکه طائفه خیانتکار هر چند خیانتشان یک
رذیله قومی و مضر است و لیکن این رذیله در بین آنان از یک رذیله دیگر منشا گرفته، رذیلهای اعتقادی که جمله: لیس علینا فی الامیین سبیل، آن را حکایت میکند.
آری این
طائفه خود را
اهل کتاب و غیر خود را امی و بی سواد میخواندند، پس اینکه گفتند: بی سوادها بر ما سبیلی ندارند، معنایش این است که غیر
بنی اسرائیل حق ندارد که بر بنی اسرائیل مسلط شود و به این ادعای خود
رنگ و
آب دین زده بودند، به دلیل اینکه
قرآن دنبال جمله مورد بحث فرموده: و یقولون علی الله الکذب و هم یعلمون بلی ...، با اینکه خود میدانند
دروغ میگویند، دروغ خود را به
خدا نسبت میدهند.
آری
یهودیان اینطور معتقد بودند هم چنان که امروز هم همین
عقیده را دارند که تافتهای جدا بافتهاند و در درگاه خدای تعالی
احترام و کرامتی خاص به خود را دارند و آن این است که خدای سبحان
نبوت و
کتاب و
حکومت را به ایشان اختصاص داده، هیچ قومی دیگر نمیتوانند دارای چنین امتیازاتی بشوند، پس
سیادت و تقدم بر دیگران هم خاص ایشان است و از این اعتقاد باطل نتیجهها و بر این پایه سست دیوارها چیدند و مثلا غیر اسرائیلی را محکوم کردند به اینکه باید حقوقی را که خدا فقط برای آنان
تشریع کرده، رعایت کنند، ایشان
ربا بخورند و دیگران ربا بدهند و کمترین اعتراضی هم نکنند،
مال مردم را بخورند و صاحبان مال چیزی نگویند،
حقوق مردم را پایمال کنند و کسی حق حرف زدن نداشته باشد، برای اینکه تنها
اهل کتاب ایشانند و دیگران امی و بی سواد، پس اگر خوردن مال مردم
حرام است برای غیر اسرائیلی است که نمیتواند مال اسرائیلی را بخورد و همچنین برای اسرائیلی تنها خوردن مال اسرائیلی دیگر و پایمال کردن حقوق اسرائیلی دیگر حرام است، اما مال غیر اسرائیلی و حقوقش بر اسرائیلی
مباح است.
و سخن کوتاه اینکه تنها
اهل کتاب میتواند بر
اهل کتاب سبیل و تسلط و حق اعتراض داشته باشد، اما غیر
اهل کتاب هیچگونه تسلطی و حق اعتراضی بر
اهل کتاب ندارد، پس
اهل کتاب میتواند خودکامه و به دلخواه خود هر گونه دخل و تصرف در مال و حق دیگران را بکند و هر حکمی که دلش خواست براند و این خود باعث شده که یهود با غیر یهود معامله
حیوان زبان بسته بکند، هر معاملهای که باشد. و این عقیده هر چند که در
کتاب آسمانی به
خیال خودشان
کتابی که آن را مستند به
وحی میدانند مانند
تورات و غیره وجود ندارد، اما عقیدهای است که از دهان
احبار خود گرفته و به اصطلاح سینه به سینه به دیگران منتقل کردهاند، دیگران هم کورکورانه از آن
تقلید نمودهاند.
اهل کتاب قائل بودند که مشرکان، دارای جایگاهی برتر از
مؤمنان هستند:
الم تر الی الذین اوتوا نصیبا من
الکتـب یؤمنون بالجبت والطغوت ویقولون للذین کفروا هـؤلاء اهدی من الذین ءامنوا سبیلا.
آيا نديدى كسانى را كه بهرهاى از
کتاب (خدا) به آنان داده شده، (با اين حال)، به «
جبت» و «
طاغوت» (
بت و بت پرستان)
ایمان مىآورند، و درباره
کافران مىگويند: «آنها، از كسانى كه ايمان آوردهاند،
هدایت يافتهترند»؟!
این
آیه شریفه از وقوع حادثهای
خبر میدهد، که در آن واقعه، بعضی از
اهل کتاب به
نفع مشرکین و علیه
مؤمنین قضاوت کرده و گفتهاند: مشرکین هدایت یافتهتر از مؤمنین و راهشان هدایتگرتر از
راه مؤمنین است، با این که نزد مؤمنین چیزی به جز
دین توحید نبود، دینی که در
قرآن نازل شد، و قرآنی که
مصدق کتب ایشان بود، و نزد مشرکین چیزی به جز ایمان به جبت و طاغوت نبود، جبت و طاغوتی که خدای تعالی آن را به ایشان نسبت داده و سپس به همین جرم لعنتشان کرده، و فرمود: اولئک الذین لعنهم الله... .
و این خود مؤید آن
روایات وارده در
شأن نزول است، که میگویند مشرکین
مکه از
اهل کتاب (یعنی
یهود و
نصاری) درخواست کردند بین آنان و بین مؤمنین داوری نموده، بگویند دین و
مسلک کدام یک بهتر است، دین
مسلمانان و یا مسلک مشرکین، و
اهل کتاب چنین داوری کردند، که دین مشرکین بهتر از دین مؤمنین است.
در این آیه از
اهل کتاب تعبیر کرده به (کسانی که بهرهای از
کتاب دارند)، تا
مذمت و سرزنش از آنها
دل نشینتر باشد، چون ایمان علمای
اهل کتاب به جبت و طاغوت با این که عالم به
کتاب خدا هستند، رسواییش بیشتر از طاغوت پرستی یک یهودی و یا نصارای
جاهل به
کتاب خدا است.
«جبت» هر معبودی غیر از خداست و «طاغوت» به معنای
شیطان است و روایت شده که
حی بن اخطب و
کعب بن اشرف، با گروهی از یهود به جانب
مکه رفتند تا با
قریش برای
جنگ با
پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم هم
پیمان شوند، قریشیان به آنان گفتند: شما به محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نزدیکتر هستید تا ما، و ما از
مکر شما ایمن نیستیم (اگر میخواهید با شما هم پیمان شویم) خدایان ما را
سجده کنید تا به شما
اطمینان پیدا کنیم، پس یهود سجده کردند و این است منظور از ایمان آوردن آنها به «جبت» و «طاغوت» زیرا یهود به پیروی از شیطان بتها را سجده کردند.
اهل کتاب، قائل به جایگاهی برتر برای خود بودند:
یـایها الذین اوتوا
الکتـب ءامنوا بما نزلنا مصدقا لما معکم... • الم تر الی الذین یزکون انفسهم...
اى كسانى كه
كتاب (خدا) به شما داده شده! به آنچه (بر پيامبر خود) نازل كرديم (و هماهنگ با نشانههايى است كه با شماست) ايمان بياوريد ... آيا نديدى كسانى را كه
خودستایی مىكنند؟!
یزکون از ماده
تزکیه به معنی پاک شمردن و پاک معرفی کردن است، گاهی نیز به معنی پاک نمودن و
تربیت کردن و
رشد دادن نیز آمده است، و در
حقیقت به معنی پاک نمودن است که اگر جنبه عملی داشته باشد پسندیده و اگر تنها با
سخن و
ادعا باشد نکوهیده است.
در این آیه اشاره به یکی از
صفات نکوهیده شده که گریبانگیر بسیاری از افراد و ملتها میشود و آن خودستایی و خویشتن را پاک نشان دادن و
فضیلت برای خود ساختن است، آیه میگوید: آیا ندیدی کسانی را که خودستایی میکنند... سپس میفرماید: خداوند هر که را بخواهد میستاید (بل الله یزکی من یشاء).
و تنها او است که از روی
حکمت و
مشیت بالغه بدون کم و زیاد، افراد را طبق شایستگیهایی که دارند،
مدح و
ستایش میکند و هرگز به هیچ کس، سر سوزنی
ستم نخواهد کرد (و لا یظلمون فتیلا).
در حقیقت فضیلت چیزی است که خداوند آن را فضیلت بداند نه آنچه خودستایان برای خود از روی خودخواهی قائل میشوند و به خویش و دیگران ستم میکنند.
گرچه روی
سخن به قوم یهود و نصاری است که برای خود امتیازات بی دلیل و نادرستی قائل بودند و خود را برگزیده ملتها معرفی میکردند، ولی مفهوم آن اختصاصی به
قوم و جمعیتی ندارد بلکه تمام افراد و ملتهایی را که به این صفت نکوهیده گرفتارند شامل میشود.
این
آیات درباره یهود و نصارا نازل شده است، زیرا آنها میگفتند: نحن ابناء الله و احباؤه، «ما پسران و دوستان خداییم»
و میگفتند: لن یدخل الجنة الا من کان هودا او نصاری «هرگز به
بهشت نمیرود جز کسی که
یهودی یا
مسیحی باشد»
و هر کس به خاطر زیادی
طاعت و
مقرب بودن در پیشگاه خداوند خود را بستاید، مشمول، این آیه واقع میشود. بل الله یزکی من یشاء این جمله اشاره به این است که تنها ستودن و به پاکی توصیف کردن خداوند قابل توجه است نه این که کسی خود را بستاید، زیرا خدای سبحان نسبت به کسانی که شایستگی تزکیه و ستایش را دارند آگاه است.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۵، ص۳۴۹، برگرفته از مقاله «ارزشگذاری اهلکتاب».