ارث دختر (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
استحقاق
ارث گاهی به «فرض» و «تسمیه» است؛ یعنی بر سهم وارث در
قرآن کریم ، تصریح شده است.
دختران متعدد، در صورت فقدان برادری برای آنان وارث دو سوم
مال میت میشوند.
یوصیکم الله فی اولـدکم للذکر مثل حظ الانثیین فان کن نسآء فوق اثنتین فلهن ثلثا ما ترک...
نصف اموال
میت سهم یگانه
دختر میت است.
یوصیکم الله فی اولـدکم للذکر مثل حظ الانثیین فان کن نسآء فوق اثنتین فلهن ثلثا ما ترک وان کانت وحدة فلها النصف...
ارث دختران (دو سوم) به طور مساوی تقسیم میشود.
یوصیکم الله فی اولـدکم للذکر مثل حظ الانثیین فان کن نسآء فوق اثنتین فلهن ثلثا ما ترک. (چون
آیه در مقام بیان سهم
ارث است، چنان چه تفاوتی در سهام آنان بود، به آن اشاره میکرد)
دختران از
والدین خود ارث میبرند.
... وللنسآء نصیب مما ترک الولدان...
موجبات ارث، نسب است و سبب، که نسب، سه مرتبه دارد: اول: پدر و مادر و فرزندان؛ اگرچه پایین بروند. و دوم: اجداد و جدهها؛ اگرچه بالا بروند و برادرها و خواهرها و اولاد آنها؛ اگرچه پایین بروند. سوم: عموها و عمهها و داییها و خالهها؛ اگرچه بالا بروند و اولاد آنها؛ اگرچه پایین بروند؛ به شرط آنکه این عناوین عرفاً بر آنها صدق کند. و سبب دو قسم است: «
زوجیت» و «ولاء». و ولاء سه مرتبه دارد: «ولاء عتق» سپس «ولاء ضمان جریره» سپس «ولاء امامت».
وارث، یا با «فرض» ارث میبرد یا با «قرابت»، و مقصود از «فرض»، همان سهم مقدر و کسر معینشدهای است که خدای متعال آن را در کتاب کریمش نام برده است و فروض شش تا میباشد و صاحبان این فرضها سیزده (گروه) هستند....
اول: نصف است و آن برای دختر یگانه است در صورتی که فرزندی غیر ممنوع از ارث، با او نباشد و این قید در تمام طبقات و درجاتی که میآیند، معتبر است....
پنجم: دو ثلث است و آن برای دو دختر و بیشتر است در صورتی که
میت پسری نداشته باشد.... .
از آنچه که ذکر شد معلوم گشت که کسی که دارای فرض میباشد بر دو قسم است: اول کسی است که فقط یک فرض دارد و فرض این شخص به تبدّل احوال، کم و زیاد نمیشود مانند پدر که در صورت وجود فرزند، صاحب فرض است و آن فقط سدس است مطلقا. و همچنین است یک دختر و دو دختر و بیشتر در صورتی که پسر نباشد. و همچنین است یک خواهر و دو خواهر پدری یا پدر و مادری در صورتی که برادر نباشد؛ زیرا فرض اینها نصف یا دو ثلث است مطلقا و اینها اگر چه در بعضی از حالات - نه همه حالات - صاحب فرض میباشند، اما فرض اینها به تغیّر حالات نه کم میشود و نه زیاد. و گاهی کسی است که در هر حالی دارای فرض است که به تبدّل احوال، تغییر پیدا نمیکند. و این مانند برادر مادری یا خواهر مادری است که در صورت یکی بودن فرض او سدس است و در صورت تعدّد، ثلث است که در هیچ یک از حالات کم و زیاد نمیشود. دوم کسی است که فرضش با تبدّل احوال تغییر پیدا میکند مانند مادر؛ زیرا گاهی فرض او ثلث و گاهی دیگر سدس است. وهمچنین است زوجین؛ زیرا با نبودن فرزند نصف و ربع است و با بودن او ربع و ثمن میباشد.
فروض ششگانه با ملاحظه اجتماع آنها با صورتهایی که از آن متصور میشود سی و شش صورت میشود که از ضرب شش در شش به دست میآید و اگر صورتهای تکراری که پانزده صورت است، ساقط شود بیست و یک صورت باقی میماند.
صورتهای گذشته غیر تکراری بعضی از آنها اجتماعشان صحیح است و بعضی از آنها و لو به جهت بطلان
عول اجتماعشان ممتنع میباشد؛ پس ممتنعهای آنها هشت است، و آنها اجتماع نصف با دو ثلث، و ربع با مثل خودش و با ثمن، و ثمن با مثل خودش و با ثلث، و دو ثلث با مثل خودشان، و ثلث با مثل خودش و با سدس است. و صورتهای صحیح، بقیه آنها میباشد؛ زیرا نصف با مثل خودش مانند زوج و یک خواهر پدری یا پدر و مادری و با ربع مانند یک دختر و زوج و با ثمن مانند یک دختر با زوجه و با ثلث مانند زوج و مادر با نبود حاجب و با سدس مانند زوج و یکی از کلاله مادر جمع میشود؛ پس نصف با فرضهای ششگانه جمع میشود مگر یک فرض که به جهت عول باطل است و دو خواهر اگر با زوج با هم باشند به قرابت - نه به فرض - ارث میبرند و نقص بر آنها وارد میشود. و ربع با دو ثلث مانند زوج و دو دختر و با ثلث مانند زوجه و چند نفر از کلاله مادر و با سدس مانند زوجه و یک نفر از کلاله مادر جمع میشود. و ثمن با دو ثلث مانند زوجه و دو دختر و با سدس مانند زوجه و یکی از پدر و مادر با وجود فرزند جمع میشود. و دو ثلث با ثلث مانند دو خواهر پدری و بیشتر و اخوه مادری و با سدس مانند دو دختر و یکی از پدر و مادر جمع میشود. و سدس با مثل خودش مانند پدر و مادر با وجود فرزند جمع میشود.
انساب، سه طبقه میباشند:
اولی: پدر و مادر - بدون واسطه - و اولاد اگرچه پایین بروند؛ الاقرب فالاقرب.
اولاد اولاد، اگرچه پایین بروند، در تقسیم نمودن ارث با پدر و مادر و منع آنها از سهم بیشتر به سهم کمتر و منع غیر آنان از اقارب، جای خود اولاد میباشند؛ خواه پدر و مادر
میت موجود باشند یا نه. و هر بطنی بر بطن متاخر مقدم میباشد.
هر یک از آنان سهم کسی را که به وسیله او با
میت قرابت دارد ارث میبرد؛ پس فرزند دختر - مرد باشد یا زن - سهم مادرش را ارث میبرد و سهم او در صورت منفرد بودن یا بودن پدر و مادر، نصف است و به عنوان رد هم به او داده میشود؛ اگرچه مرد باشد، همان طور که به مادرش در صورتی که بود، به عنوان رد هم داده میشد. و فرزند پسر - مرد باشد یا زن - سهم پدرش را ارث میبرد؛ پس اگر فقط او باشد تمام
مال،
مال او است. و اگر با او صاحب فریضهای باشد آنچه که از حصههای فریضه زیاد بیاید
مال او میباشد.
طبقه دوم: اخوه (برادر و خواهر) و اولاد آنها - که به «
کلاله» نامیده میشوند - و اجداد به طور مطلق، میباشند و هیچ یک از اینها در صورت وجود یک نفر از طبقه سابق، ارث نمیبرد.
اولاد اخوه در حکم اولاد اولاد میباشند در اینکه با وجود یکی از اخوه پدری یا مادری ولو اینکه دختر باشد، اولاد اخوه ارث نمیبرند ولو اینکه از پدر و مادر باشند.
ارث کسی را که به واسطه او قرابت پیدا میکنند میبرند؛ پس اگر یکی از اخوه مادری وارثی را به جا بگذارد،
مال به عنوان فرض و رد، در صورتی که یکی باشد
مال او میباشد و در صورتی که متعدد باشند به طور مساوی تقسیم میشود. و اگر از یکی از اخوه پدری وارثی به جا مانده باشد،
مال در صورت انفراد
مال او است و در صورت تعدد بین آنها تقسیم میشود که مرد دو برابر زن ارث میبرد. و اگر اولاد از اخوه متعدد، مادری باشند، پس چارهای نیست از فرض حیات واسطهها و تقسیم مساوی بین آنان، سپس سهم هر یک بین اولادشان به طور مساوی تقسیم میشود. و اگر اولاد از دو خواهر - یا بیشتر - ابوینی یا پدری در صورت نبود ابوینی باشند مانند فرض سابق است، لیکن مرد دو برابر زن ارث میبرد. و اگر اولاد از پسران ابوینی یا پدری یا از پسر و دختر ابوینی یا پدری باشند، چارهای از فرض زنده بودن واسطهها و تقسیم بین آنها به طوری که مرد دو برابر زن ارث ببرد نیست، سپس سهم هر یک از آنان بین اولادشان تقسیم شود، که مرد دو برابر زن ارث میبرد.
طبقه سوم: اعمام (عمو و عمه) و اخوال (دایی و خاله) است. و با وجود یک نفر از طبقه قبلی هیچ یک از اینها ارث نمیبرند.
اگر وارث
میت به عمومه (عمو و عمه) پدر و مادری یا پدری منحصر باشد، ترکه
مال آنها میباشد و در صورت اختلاف جنس، مرد دو برابر زن ارث میبرد.
اولاد عمومه و خئوله در صورتی که خود آنها و کسانی که در درجه آنها قرار دارند نباشند، جای آنها میباشند و کسی که اقرب است اگرچه سببش یکی باشد، بر ابعد اگرچه قرابتش به دو سبب باشد، مقدم است، مگر در یک مورد که پیش از این گذشت. و اولاد عمومه و خئوله، ارث کسی را که به سبب او قرابت پیدا میکنند میبرند.
•
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۲، ص۵۷۶، برگرفته از مقاله «ارث دختر». •
ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر) ،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی