• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اربعین کلیمی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اربعین موسوی، در اصطلاح به سی روز ماه ذی‌القعده به علاوه ده روز اوّل ذیالحجه گفته می‌شود. چون این چهل روز در آیات قرآن و روایات دوره عبادت حضرت موسی در خلوت خود با خداوند بوده و پس از این چهل روز بود که خداوند تورات را بر آن حضرت نازل نمود این ایام را اربعین موسوی یا اربعین کلیمی می‌نامند.



اربعین موسوی یا کلیمی در اصطلاح به سی روز ماه ذی‌القعده به علاوه ده روز اوّل ذیالحجه گفته می‌شود که طبق روایات خداوند در این ایام حضرت موسی را به کوه طور فراخوانده و سی روز (تا پایان ماه ذی‌القعده) با آن حضرت مواعده نموده و سپس به ده روز اول ذیالحجه آن را تکمیل فرمود.
چون این چهل روز در آیات قرآن و روایات دوره عبادت حضرت موسی کلیم الله در خلوت خود با خداوند بوده و پس از این چهل روز بود که خداوند تورات را بر آن حضرت نازل نمود این ایام را اربعین موسوی یا اربعین کلیمی می‌نامند.
خداوند متعال در آیۀ ۱۴۲ از سوره اعراف به این مسأله اشاره فرموده است:
«وَ واعَدْنا مُوسی‌ ثَلاثینَ لَیْلَةً وَ اَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ اَرْبَعینَ لَیْلَةً وَ قالَ مُوسی‌ لِاَخیهِ‌هارُونَ اخْلُفْنی‌ فی‌ قَوْمی‌ وَ اَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدینَ».


حضرت موسای کلیم در این چهل روز حالاتی خاص داشتند و از جذبات الهیه به شکلی مخصوص بهره‌مند بودند. در برخی روایات اشاره شده که آن حضرت در این ایام از شدّت جذبات الهیه و شوقی که داشتند نه چیزی خوردند و نه چیزی نوشیدند و نه خوابیدند: «کما اخبر الله تعالی عن موسی (علیه‌السّلام) فی میعاد ربّه، و فسّر النّبیّ (صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌) عن حاله انّه ما اکل‌ و ما شرب و لا نام، و لا اشتهی شیئا من ذلک فی ذهابه و مجیئه اربعین یوما»
در ادعیه‌ شیعی به حالات خاص آن حضرت در این ایام و تجلیات خاص خداوند برای آن حضرت مکررا اشاره شده است.


عدد چهل و اربعین گرفتن بر اساس روایات و تجربه اهل معنی اثری خاص بر وصول انسان به کمالات دارد و لذا در میان اهل سلوک متداول است که بسیاری از عبادات را در دوره‌های چهل روزه به جا می‌آورند.
ماه ذی‌القعده ماه اول از سه ماه حرامی است که به هم پیوسته‌اند (ذی‌القعده و ذیالحجه و محرم) و ماه‌های حرام دارای حرمتی خاص در عالم ملکوت و در عالم ظاهر هستند. اسباب استجابت دعا در آنها فراهم است و بار گناه در آنها سنگین‌تر از اوقات دیگر است و لذا همواره سالکین الی الله را به مراقبه بیشتر در این ماه‌ها دعوت می‌کنند.

ده روز اول ماه ذیالحجّه نیز از شریف‌ترین اوقات سال است تا جائیکه هیچ دهه‌ای در نزد خداوند از این ده روز محبوب‌تر نیست؛
قال رسول الله (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم): «ما من ایّام العمل الصالح فیها احبّ الی الله عزّ و جل من ایّام العشر- یعنی عشر ذی الحجّة»
لذا این دوره چهل روزه بسیار سزاوار توجّه و عبادت و مراقبه شده است.
درباره مجموع این چهل روز با هم روایتی خاص وارد نشده، ولی بزرگان اهل معرفت به تجربه یافته‌اند که عبادت و مراقبه خاص در این چهل روز با هم آثاری بسیار مهم دارد و لذا این چهل روز در نزد ایشان به اربعین موسوی و کلیمی مشهور شده و تاکید بسیار زیادی بر عبادت و مراقبه در آن دارند.


برخی افراد کم‌اطلاع می‌گویند این ایام هیچ خصوصیتی ندارد و استثناءً برای حضرت موسی (علی‌نبینا‌وآله‌و‌علیه‌السلام) در این ایام حالاتی حاصل شده است و دلیل نمی‌شود که دیگران نیز این ایام را شریف بشمارند و لذا اعتناء خاص به این ایام نوعی بدعت است.
ولی حقیقت این است که گذشته از تجربیات بسیاری از بزرگان اهل معنی که چشم جان و دلشان گشوده است و انوار خاص الهی را در این ایام می‌بینند و برکات این ایام را وجدان می‌کنند در روایات هم اشاره به خصوصیت این ایام شده است.

از جمله در روایات وارد شده که در دهه اول ماه ذیالحجه که اوج اربعین موسوی است هر شب دو رکعت نماز میان مغرب و عشاء خوانده شود و در هر رکعت بعد از حمد یک بار سوره توحید و یک بار آیه شریفه «وَ واعَدْنا مُوسی‌ ثَلاثِینَ لَیْلَةً وَ اَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقاتُ رَبِّهِ اَرْبَعِینَ لَیْلَةً وَ قالَ مُوسی‌ لِاَخِیهِ‌هارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ اَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِین‌» قرائت گردد که اگر چنین شود انسان با حجاج در ثواب حجشان شریک می‌گردد.
از این روایت و این دستور به روشنی فهمیده می‌شود که این ایام که اتمام اربعین حضرت موسی (علی‌نبینا‌وآله‌و‌علیه‌السلام) است مخصوص به آن حضرت نبوده است، بلکه ایامی است برای کسب فیض برای همه مؤمنین و در عبادت در آن ایام برای کسب فیض از رحمت الهی به آن ماجرا اشاره نموده و از خداوند تمنای برکت می‌کنیم.

نکته‌ای که قابل توجه است اینکه اربعین گرفتن در یک دوره زمانی یک عمل شرعی خاص نیست که تشریع و بدعت باشد و چون اصل جواز اربعین گرفتن ثابت است، انسان طبق عمومات مجاز است در هر دوره‌ای از زمان که حال او اقتضاء کند اربعینی را شروع نماید و چه بهتر که آن را در دوره‌ای قرار دهد که هم در روایات به فضیلت و خصوصیت آن اشاره شده و هم اهل معنی بر عظمت آن متفق می‌باشند.


در روایت داریم که «وَ اَسْاَلُکَ بِالْاَسْمَاءِ الَّتِی تَجَلَّیْتَ بِهَا لِلْکَلِیمِ عَلَی الْجَبَلِ الْعَظِیمِ فَلَمَّا بَدَا شُعَاعُ نُورِ الْحُجُبِ مِنْ بَهَاءِ الْعَظَمَةِ خَرَّتِ الْجِبَالُ مُتَدَکْدِکَةً لِعَظَمَتِکَ وَ جَلَالِکَ وَ هَیْبَتِکَ وَ خَوْفاً مِنْ سَطْوَتِکَ رَاهِبَةً مِنْکَ فَلَا اِلَهَ اِلَّا اَنْتَ فَلَا اِلَهَ اِلَّا اَنْتَ فَلَا اِلَهَ اِلَّا اَنْت‌؛ خدایا من ترا قسم می‌دهم به آن اسم‌هائی که با آن بر حضرت کلیم تجلی کردی بر آن کوهی که خیلی بزرگ بود، هنگامی که متجلی شد آن شعاع نور حجاب‌ها که از بزرگی و قدرت ناشی شده بود، همه حجاب‌ها را پاره کرد و کوه‌ها را خرد نمود (من وراء الحجب این شعاع آمد و از معدن عظمت تجلّی کرد) و کوه‌ها از عظمت و جلال و هیبت تو ریز ریز شد. رَاهِبَةً مِنْکَ. در حالیکه اینها همه از تو خشیت دارند. پس هیچ معبودی جز تو نیست، پس هیچ معبودی جز تو نیست، پس هیچ معبودی جز تو نیست».

این تعبیر سه بار با فاء تفریع تکرار شده است، ولی در حقیقت تکرار نیست؛ چون در اینجا سه مرحله و مرتبه از تجلّی لا اله الاّ انت اراده شده است.
و این تجلّی، اسم جلال است که موجب‌ اندکاک این حجب شده و سه مرتبه لااله الا انت به حسب مراتب مختلف تجلّیات است. یعنی وقتی خدا ظهور کند به تمام معنی الکلمه خدا می‌ماند و بس. معبود حقیقی می‌ماند و بس. راهی برای از بین بردن این کوه‌ها وجود ندارد مگر اینکه آن کوه‌ها در اثر تجلّی خُرد شود و دامن از دست برود و هیچ نماند جز پروردگار.
قبل از تجلّی موسائی هست و خدائی هست حال یا در ذهن یا مثال یا نفس یا عقل، بالاخره چیزی جدای از خدا هست، ولی وقتی آن اسم اعظم تجلّی کند هیچ نمی‌ماند و حضرت موسی چنان خُرد شود و دامن از دست برود و رها شود و بیچارگی و عجزش روشن شود که نگو.

در روایت وارد شده است که حضرت موسی در این اربعین برای مناجات با خدا و سخن گفتن با خدا رفت؛ خدا که زبان ندارد، صحبت کردن خداوند همین مراوده‌ها و داد و ستدهای قلبی و تجلّیات است که می‌آید و کار را تمام می‌کند. در این اربعین خدا به حضرت موسی الواح را داد که طبق روایاتی که داریم روی سنگ‌های بزرگی بود از زمرد و وقتی از کوه طور آمد آن الواح را با خودش آورد و حضرت موسی در این چهل شبانه روز «ما اکل و ما شرب و لا نام و لا اشتهی شیئا من ذلک فی ذهابه و مجیئه اربعین یوما شوقا الی ربه؛ خواب به چشمش نرفت و نخورد و نیاشامید و نمی‌توانست در آن حال بخورد».


به اعتقاد امام‌ خمینی حضرت موسی در طور سینا به دیدار خداوند رفت و چهل روز با حق‌تعالی گفتگو کرد و در پایان حضرت موسی از شدت وجد و نهایت شوق از پروردگار تقاضای رؤیت کرد. امام‌ خمینی با استناد به آیه (لَمَّا جَاء مُوسَی لِمِیقَاتِنَا وَکَلَّمَهُ رَبُّهُ) بر این باور است که موسی بعد از اینکه تحت ربوبیت حق‌تعالی واقع شد و از منازل و مقامات گذشت، عرض کرد خودت را به من ارائه بده و چون چنین درخواستی از ذات ربوبی کرد جواب آمد که (لن ترانی یا موسی) یعنی تا در حجاب موسوی و احتجاب خودی هستی، امکان مشاهده‌ ذات نیست، پس تا جبل انیت و خودی هست، رؤیت متحقق نیست. لکن خداوند مایوسش نکرد، ارجاعش داد به اینکه (انظُرْ اِلَی الْجَبَلِ) این جبل محتمل است که همان انانیت نفس موسی بوده باشد.
[۱۰] خمینی، روح‌الله، تفسیر سوره حمد، ص۱۳۶-۱۳۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.
از دیدگاه ایشان تا انانیت نفس بر انسان استیلا دارد، انسان شایستگی آن را ندارد که طرف تجلی الهی قرار گیرد؛ بلکه با از میان برداشتن انانیت و بقای نفس و قدم در وادی مقدس مخلصان، این تجلی صورت می‌گیرد پس تا خلع نعلین حب جاه و شرف و القای عصای اعتماد به ‌غیر صورت نگیرد، دستگیری و تجلیات الهی بر جبل انانیت و‌اندکاک آن صورت نمی‌گیرد. امام‌ خمینی در تفسیر (فَلَمَّا تَجَلَّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا) می‌فرماید پس ‌از آنکه تجلی الهی صورت گرفت و موسی به مقام موت رسید و حالت صعق برای موسی رخ داد، به مقام وحدت تامه و مالکیت عظمی رسید. به اعتقاد ایشان، این مقام وحدت و توحید و جلوه ربوبی است که جبل انیت موسی را متلاشی و خورشید وحدت را برای او نمایان ساخت؛ لذا هرچه جلوه نور توحید بیشتر شود جبل انانیت و انیت بیشتر مندک می‌شود. البته افاقه و بیداری حضرت موسی پس از صعق و‌اندکاک، نتیجه جمال و نظر لطف و رحمت الهی بود.

۱. اعراف/سوره۷، آیه۱۴۲.    
۲. امام جعفر صادق (علیه‌السلام)، مصباح الشریعه، ص۱۹۶.    
۳. سید بن طاووس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، ج۲، ص۳۵.    
۴. سید بن طاووس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، ج۲، ص۳۵.    
۵. سید بن طاووس، علی بن موسی، مهج الدعوات و منهج العبادات، ص۷۶-۷۷.    
۶. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۳، ص۳۲۷.    
۷. امام جعفر صادق (علیه‌السلام)، مصباح الشریعه، ص۱۹۶.    
۸. اعراف/سوره۷، آیه ۱۴۳.    
۹. اعراف/سوره۷، آیه ۱۴۳.    
۱۰. خمینی، روح‌الله، تفسیر سوره حمد، ص۱۳۶-۱۳۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.
۱۱. خمینی، روح‌الله، آداب الصلاة، ص۳۳۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.    
۱۲. اعراف/سوره۷، آیه ۱۴۳.    
۱۳. خمینی، روح‌الله، مصباح الهدایه، ص۶۶، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۶.    
۱۴. خمینی، روح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۲۰۵، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۲.    
۱۵. خمینی، روح‌الله، شرح دعاء السحر، ص۳۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۶.    



وکیلی، محمدحسن، برگرفته از مقاله «اربعین کلیمی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۱/۲۱.    
• دانشنامه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ شمسی.






جعبه ابزار