ادله نقلی وصایت امام علی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
دهها
دلیل نقلی موجود است که
پیامبر اکرم -صلی الله علیه و آله -
امیرمؤمنان علی -علیه السلام - و بعد از آن حضرت یازده فرزند معصومش را به عنوان جانشینان بعد از خود معرفی
کرده است. در مقال به بیان سه
نص متواتر در این زمینه اکتفاء میکنیم.
در آغاز
بعثت بعد از علنی شدن دعوت حضرت
نبی اکرم دستور داد که غذائی آماده کنند و همراه آن شیری ترتیب دهند سپس چهل و پنج نفر از سران
بنی هاشم را دعوت نموده و از این رهگذر راز نهفته را آشکار کند روز اول زمینه برای اعلان این امر فراهم نشد روز دوم این سفره گسترانیده شد حضرت پس از ستایش خداوند فرمود:
به راستی هیچگاه راهنمای یک جمعیت به کسان خود
دروغ نمیگوید به خدائی که جز او خداوندی نیست من فرستاده
خدا به سوی شما و عموم جهانیان هستم آنگاه فرمود: فرزندان
عبدالمطلب ! من جوانی را نمیشناسم که ارمغانی بهتر از آنچه که من برایتان آوردم آورده باشد، من برای شما خیر
دنیا و
آخرت را آوردهام و خدایم مرا مامور
کرده شما را به جانب او بخوانم. آنگاه فرمود: «فایکم یوازرنی علی هذا الامر علی ان یکون اخی و وصیی و خلیفتی فیکم» پس کدامیک از شما مرا به این امر کمک و پشتیبانی میکنید تا برادر و وصی و جانشین من باشد.
«فاحجم القوم جمیعا» همگی سکوت کردند سکوتی که نشان از عدم پذیرش این
دعوت الهی داشت اینجا مولی علی -علیه السلام - برخاست و فرمود: انا یا نبی الله اکون و زیرک علیه؛ ای
پیامبر خدا من آماده پشتیبانی از شما هستم، طبق یک نقل پیامبر -صلی الله علیه و آله - دستور داد که حضرت بنشیند و سپس گفتار خود را سه بار تکرار
کرد و هر سه بار امیرمؤمنان علی -علیه السلام - اعلام آمادگی
کرد اینجا بود که پیامبر اکرم -صلی الله علیه و آله - اعلام
کرد:
«ان هذا اخی و وصیی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له واطیعوه» مردم این علی
برادر و
وصی و
جانشین من است میان شما از او حرف شنیده و مطیعش باشید.
این حدیث معروف به
حدیث الدار یا
حدیث بدء الدعوة است.
دو مطلب در مورد این حدیث گفتنی است:
۱ـ این حدیث از جهت
سند معتبر است و بزرگان
اهل سنت آنرا
روایت کردهاند.
برخی از بزرگان از مورخان اهل سنت مثل
ابن اثیر این حدیث را مسلم گرفته است
و
ابوجعفر اسکافی معتزلی در کتاب
نقض العثمانیه تصریح به صحت این حدیث دارد.
بنابر این تشکیک در صحت سند این حدیث کاری نادرست و غیر محققانه است.
۲ـ از عجائب اینست که «
طبری » در تاریخش تصریح دارد که پیامبر -صلی الله علیه و آله - فرمود: «فایکم یوازرنی علی هذا الامر ان یکون اخی و وصیی و خلیفتی فیکم.»
اما همین طبری در تفسیر «وصیی و خلیفتی» را حذف
کرده و «کذا و کذا»
آورده است این یعنی
تحریف تاریخ و دخالت گرایش عقیدتی خاص در بیان تاریخ!
ابن کثیر دمشقی هم در البدایة و النهایة نقل
تفسیر طبری را آورده است نه تاریخش را!
و
محمد حسنین هیکل هم در کتاب
حیاة محمد جمله: «و ان یکون اخی و وصیی و خلیفتی فیکم» و نیز جملهای که پیامبر اکرم -صلی الله علیه و آله - به مولی علی -علیه السلام - فرمود که: «ان هذا اخی و وصیی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و اطیعوه» را به کلی حذف
کرده است.
تذکر این نکته بدان جهت است که پژوهشگران حقایق تاریخی هشیار باشند تا به دام تحریف نیفتند و با استعانت از تحقیق عمیق و استفاده از محققان دقیق در پی حقایق تاریخی باشند.
از جمله
نصوص وصایت حدیث منزلت است.
امیرمؤمنان علی -علیه السلام - در
غزوه تبوک به دستور پیامبر اکرم -صلی الله علیه و آله - در
مدینه ماند تا در غیاب پیامبر اکرم امور مدینه را سامان داده آنرا از خطرات برهاند اقامت مولی -علیه السلام - در مدینه توطئه گران را سخت ناراحت
کرد زیرا فهمیدند که با وجود علی -علیه السلام - و مراقبتهای پیگیر او دیگر نمیتوانند به کام خود برسند بر این اساس خواستند با شایعات دروغین مولی را از چشم بیاندازند. مولی جهت ابطال
تهمت آنها سلاحش را برگرفت و محضر پیامبر -صلی الله علیه و آله - شرفیاب گردید و محضر پیامبر -صلی الله علیه و آله - عرضه داشت که منافقان میپندارند که از من ناراحتی و مرا جانشین گذاشتی تا از دست من راحت گردی!!
پیامبر اکرم -صلی الله علیه و آله - فرمود:
دروغ میگویند من ترا جانشین خودم قرار دادم، برگرد به مدینه و مدیریت خاندان خود و مرا به عهده گیر.
«افلا ترضی یا علی ان تکون منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لانبی بعدی» آیا خشنود نیستی که منزلتت نسبت به من همانند جایگاه هارون نسبت به حضرت موسی است جز اینکه پس از من پیامبری نیست همانطوری که او
وصی و جانشین بلافصل
موسی بود تو نیز جانشین و خلیفه پس از من هستی.
در صحت و تواتر این حدیث تردیدی نیست، بزرگان
اهل سنت در کتابهای خود آنرا آورده و به صحت آن
شهادت دادهاند، در پاورقی آدرس دقیق گفتارشان را میبینید.
محدث بزرگ مرحوم
سید هاشم بحرانی در کتاب غایة المرام صد حدیث از دانشمندان اهل تسنن به این مضمون آورده است.
در صحت سند این حدیث کافی است که
سعد وقاص که از دشمنان مولی
علی -علیه السلام - است
حدیث منزلت را یکی از سه افتخارات مولی میشمرد وقتی که آرزوی داشتن آنها را میداشت زمانی
معاویه برای اخذ
بیعت برای
یزید وارد
مکه شد، در
دار الندوه انجمن تشکیل داد که در آن شخصیتهائی از
صحابه پیامبر -صلی الله علیه و آله - گرد آمده بودند او سخنش را با بدگوئی از مولی آغاز
کرد و انتظار داشت سعد نیز با او در این کار همگام گردد لیکن سعد رو
کرد به معاویه و گفت من هر موقع سه نقطه درخشان از زندگی علی -علیه السلام - را یاد میکنم از صمیم دل میگویم ای کاش این سه فضیلت از آن من بود. این سه فضیلت عبارتند از:
۱ـ روزی که پیامبر -صلی الله علیه و آله - به علی گفت تو نسبت به من همانند
هارونی نسبت به
موسی جز اینکه پس از من پیامبری نیست.
۲ـ در یکی از روزهای
جنگ خیبر پیامبر فرمود: فردا پرچم را به دست کسی میدهم که
خدا و
رسول او را دوست دارند او
فاتح خیبر است و پا به فرار نمیگذارد.
۳ـ روز
مباهله با
مسیحیان نجران پیامبر -صلی الله علیه و آله -
علی و
فاطمه و
حسن و
حسین را دور خود گرد آورد و گفت پروردگارا اینان
اهل بیت من هستند.
جالب تر آنکه خود معاویه این حدیث را به عنوان افتخار مولی علی -علیه السلام - یاد میکند، کسی از او سؤالی را پرسید او گفت از علی بپرس او اعلم است او گفت جواب تو نزدم محبوب تر از جواب علی است!!
معاویه به او گفت بد سخنی گفتی تو جواب کسی را ناخوش داری که... پیامبر -صلی الله علیه و آله - به او فرمود: انت منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لانبی بعدی؛ او شخصیتی است که هرگاه برای
عمر مشکلی پیش میآمد سراغ او میرفت و از او کمک میگرفت.
گفتنی است که
حدیث منزلت محل صدورش تنها
جنگ تبوک نیست بلکه پیامبر در
حجة الوداع در
منی و در روز
غدیرخم روز
سنت مؤاخاة و روز
مباهله به هنگام بازگشت با
غنائم خیبر و در موارد دیگر نیز فرموده است.
و این خود دلیل روشنی است که جانشین امیرمؤمنان علی -علیه السلام - منحصر به همان روزهائی که پیامبر اکرم -صلی الله علیه و آله - مدینه را ترک گفت نبوده است.
این از جهت سند. اما از جهت دلالت، دلالت حدیث بر
وصی بودن و جانشین بودن
مولی علی -علیه السلام - روشن است حدیث میگوید تمام مقاماتی که
هارون برادر
حضرت موسی در عرصه جانشینی از حضرت داشت به استثنای
نبوت همه آنها را دارد. حضرت هارون منصب وزارت را داشت چون حضرت موسی از خداوند خواست «واجعل لی وزیرا من اهلی هارون اخی»
پروردگارا از اهل بیت من هارون را برای من
وزیر قرار ده.
مقام
رسالت و
نبوت را داشت چون حضرت موسی -علیه السلام - از خداوند خواست که «و اشرکه فی امری؛
او را در امر رسالت
شریک من قرار ده.»
هارون در
غیبت موسی خلیفه و جانشین او بود چنانکه میفرماید: و قال موسی لاخیه هارون اخلفنی فی قومی و اصلح ولاتتبع سبیل المفسدین.
موسی به
برادر خود هارون گفت تو در میان قوم من
خلیفه و جانشین من باش و
مصلح باشد و از مفسدان پیروی مکن به این ترتیب حدیث
متواتر منزلت میگوید تمام مناصبی که هارون نسبت به حضرت موسی داشت به استثنای نبوت و رسالت همه آنها را علی دارد. این یعنی اثبات وصایت مولی علی -علیه السلام -
دیگر
نص متواتر در این زمینه
حدیث متواتر غدیر است حدیثی که بحمد الله «
شناسنامه شیعه » است و با افتخار از آن دم زده و از آن دفاع میکنیم.
این حدیث از احادیث
متواتر کم نظیر است یعنی حدیثی است که کلمه به کلمه آن متواتر است و به اصطلاح تواتر لفظی دارد این حدیث را ۱۱۰ نفر از
صحابه و ۸۴ نفر از
تابعین روایت کردهاند.
در
قرن دوم ۵۶ عالم و
محدث آنرا
روایت کردهاند در قرن سوم ۹۲، در قرن چهارم ۴۳ در قرن پنجم ۲۴ در قرن ششم ۲۰ در قرن هفتم ۲۰ در قرن هشتم ۱۹ در قرن نهم ۱۶ در قرن دهم ۱۴ در قرن یازدهم ۱۲ در قرن دوازدهم ۱۳ ـ در قرن سیزدهم ۱۲ و در قرن چهاردهم ۱۹، عالم و محدث این حدیث را
روایت کردهاند.
سلام و درود خداوند بر بزرگ پاسداران حریم
ولایت مرحوم
سید هاشم بحرانی مؤلف کتاب گرانسنگ
غایة المرام مرحوم
سید میرحامد حسینی هندی مؤلف کتاب ارزشمند
عبقات الانوار . مرحوم علامه شیخ
عبدالحسین امینی مؤلف کتاب نفیس الغدیر، مرحوم
علامه شرف الدین مؤلف کتاب نفیس المراجعات که عمر خود را بر سر دفاع از این حدیث گذاشتند با اثبات
سند و
متواتر بودن حدیث تا پیروان اسلام ناب محمدی که تجلی یافته در مذهب حقه
شیعه اثنی عشریه است با افتخار از اصالت اعتقاد خود دفاع کنند.
در دلالت حدیث هم تردیدی نیست که
پیامبر اکرم -صلی الله علیه و آله - در پی اثبات ولایت یعنی رهبری
مولی علی -علیه السلام - بعد از خودش بود زیرا ابتداء اقرار گرفت: «الست اولی بکم من انفسکم» آیا من از خودتان برخودتان اولی نیستم؟! یعنی رهبری مرا قبول دارید؟ سه مرتبه گفتند: آری آنگاه پیامبر اکرم -صلی الله علیه و آله - دست راست
امیرمؤمنان علی -علیه السلام - را بالا گرفت و فرمود: من کنت مولاه فهذا علی مولاه هرکه من مولای اویم این علی مولاست او را. و دیگر شاهد آنکه پس از ابلاغ پیام
ولایت مولی علی -علیه السلام - پیامبر همه مسلمانان را مامور
کرد که بروند با علی به عنوان امیرالمؤمنین
بیعت و
سلام کنند. سلموا علی علی -علیه السلام - بامرة المؤمنین» وانگهی معنائی جز رهبری از مولی نمیتواند با توجه به قرائن حالیه مراد باشد در هوای گرم ظهر، صدوبیست هزار نفر جمعیت را متوقف
کردن باید بستر سازی برای پیام مهم باشد آن پیامی که تاکنون به صورت غیر رسمی بارها گفته شده اما بصورت رسمی اولین بار است. آن پیامی که مایه نگرانی پیامبر است «و الله یعصمک من الناس» .
دانشنامه کلام و عقاید، برگرفته از مقاله«امامان اوصیاء حق پیامبر».