• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ادعای عصمت توسط احمد بصری

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



عصمت انبیاء و معصومان از مسلمات مذهب شیعه و مورد اتفاق همه علمای شیعه در طول اعصار بوده است. یکی ادعاهای احمد بصری، ادعای عصمت است. انصار احمد درباره عصمت او می‌گویند: «اَنَّهُ مَعْصُومٌ بِمَعْنَی اَنَّهُ لاَ یَخْرُجُ النَّاسَ مَنْ هُدًی وَلَا یُدْخِلُهُمْ فِی ضَلَالَه؛ او معصوم است به این معنا که مردم را از هدایت خارج نمی‌کند و در ضلالت داخل نمی‌کند».
[۱] الرد الحسن فی الدفاع عن الاحمدالحسن، ص۱۱.
[۲] بصری، احمد الحسن، الجواب المنیر، ج۴، ص۱۲۷، سئوال۳۷۵.

آنها با دخل و تصرف در «معنا و محدوده عصمت» در صدد اثبات آن برای احمد بصری هستند. این در حالی است که عصمت مقوله‌ای است که با قیاس و یا نشانه‌های ظاهری قابل فهم نیست و برای اثبات آن به نص صریح از رسول گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیاز می‌باشد. بنابراین کسانی که در خصوص آنان نص صریح وجود داشته باشد، به عنوان وصی معصوم شناخته شده و هیچ فرد دیگری را نمی‌توان با قیاس عقلی و سایر ادله دارای عصمت دانست.
از طرف دیگر احمد بصری، اجماع علماء شیعه بر عصمت انبیاء و معصومان را نپذیرفته و با استناد ناقص به رای شیخ صدوق، پیامبر خدا و ائمه معصومین (علیهم‌السّلام) را در غیر از امر تبلیغ رسالت، حتی در عبادات «جائز السهو و النسیان» دانسته است! اما با مراجعه به کلام شیخ صدوق معلوم می شود که مراد وی از سهوالنبی سهو از ناحیه‌ ‌خداوند عزّوجلّ است نه از جانب شیطان چنانکه در سایر انسانها چنین است.
علاوه بر این تمامی روایات دال بر سهوالنبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به خودی خود قابلیت تصدیق و اثبات سهو نبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را ندارند، از این‌ رو یا باید آنها را تاویل برده یا به دیوار بکوبیم یا حمل بر تقیه نماییم.



در پاسخ به ادعای عصمت از سوی احمد بصری گفته می‌شود: عصمت مقوله‌ای است که با قیاس و یا نشانه ‌های ظاهری قابل فهم نیست و برای اثبات آن به نص صریح از رسول گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیاز می‌باشد. چنانچه امام سجاد (علیه‌السّلام) در این باره می‌فرماید:
««الْاِمَامُ مِنَّا لَا یَکُونُ اِلَّا مَعْصُوماً وَ لَیْسَتِ‌ الْعِصْمَه فِی ظَاهِرِ الْخِلْقَه فَیُعْرَفَ بِهَا وَ لِذَلِکَ لَا یَکُونُ اِلَّا مَنْصُوصاً».»
امامی نیست مگر اینکه معصوم باشد و عصمت نشانی در ظاهر خلقت نیست که همگان به وسیله آن معصوم را بشناسند، به همین دلیل، امام معصوم فقط با نص صریح شناخته می‌ شود.
شیخ طوسی در کتاب الاقتصاد آورده است:
«الْعِصْمَه لاَ تُدْرَکُ حِسًّا وَ لاَ مُشَاهَدَه وَ لاَ اسْتِدْلَالًا وَ لَا تَجْرِبَه وَ لَا یَعْلَمُهَا اِلَّا اللَّهُ تَعَالَی وَجَبَ اَنْ یَنُصَّ عَلَیْهِ وَ یُبَیِّنُهُ مِنْ غَیْرِهِ؛ عصمت با حس و مشاهده و استدلال و تجربه در حق شخصی ثابت نمی‌ شود و کسی جز خداوند از آن باخبر نیست، لذا واجب است که بر وصایت و عصمت آن شخص تنصیص گردیده و از غیر معصوم مشخص شود».
[۴] طوسی، محمد بن حسن، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ص۳۱۳.
بر اساس روایت فوق و سخن شیخ طوسی، بایستی جهت تشخیص معصوم از غیر معصوم، به نصوص صادر شده از پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مراجعه کرده و اسامی معصومین (علیهم‌السّلام) را مورد بررسی قرار داد. بنابراین کسانی در خصوص آنان نص صریح وجود داشته باشد، به عنوان وصی معصوم شناخته شده و هیچ فرد دیگری را نمی‌توان با قیاس عقلی و سایر براهین دارای عصمت دانست. به عنوان نمونه به چند روایت اشاره می‌ گردد:
««عن عمّار قال: قال رسول اللّه (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) لفاطمه (سلام‌الله‌علیها) عند وفاته: لَا تَبْکِی وَ لَا تَحْزَنِی فَاِنَّکِ سَیِّدَه نِسَاءِ اَهْلِ الْجَنَّه وَ اَبَاکِ سَیِّدُ الْاَنْبِیَاءِ وَ ابْنُ عَمِّکِ خَیْرُ الْاَوْصِیَاءِ وَ ابْنَاکِ سَیِّدَا شَبَابِ اَهْلِ الْجَنَّه وَ مِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ یُخْرِجُ اللَّهُ الْاَئِمَّه التِّسْعَه مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ وَ مِنْهَا مَهْدِیُّ هَذِهِ الْاُمَّه».»
پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هنگام وفاتش به حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) فرمود: گریه نکن و ناراحت نباش! پس همانا تو سیده زنان اهل بهشت هستی و پدرت سید انبیاء و پسر عمویت علی (علیه‌السّلام) سید اوصیاء و دو پسرت سید جوانان بهشت هستند. خداوند از صلب حسین (علیه‌السّلام) نه امام پاک و معصوم خارج می‌کند و مهدی این امت از ماست.توجه شود که این روایت در هنگام وفات پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بوده و تعداد معصومین را چهارده تن شمارش کرده و بر آن نیافزوده است. در حالیکه چنانچه مهدیین و هر مدعی دیگری دارای عصمت بود بایستی نام وی در بین این اسامی بوده باشد.
««عن ابن عباس قال رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): الْاَئِمَّه بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ اَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ وَ بَعْدَهُ سِبْطَایَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ فَاِذَا انْقَضَی الْحُسَیْنُ‌ فَابْنُهُ عَلِیٌّ فَاِذَا انْقَضَی عَلِیٌّ فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ فَاِذَا انْقَضَی مُحَمَّدٌ فَابْنُهُ جَعْفَرٌ فَاِذَا انْقَضَی جَعْفَرٌ فَابْنُهُ مُوسَی فَاِذَا انْقَضَی مُوسَی فَابْنُهُ عَلِیٌّ فَاِذَا انْقَضَی عَلِیٌّ فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ فَاِذَا انْقَضَی مُحَمَّدٌ فَابْنُهُ عَلِیٌّ فَاِذَا انْقَضَی عَلِیٌّ فَابْنُهُ الْحَسَنُ فَاِذَا انْقَضَی الْحَسَنُ فَابْنُهُ الْحُجَّه قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ اَسَامِیَ لَمْ اَسْمَعْ بِهِنَّ قَطُّ قَالَ لِی یَا ابْنَ عَبَّاسٍ هُمُ الْاَئِمَّه بَعْدِی وَ اِنْ نُهِرُوا اُمَنَاءُ مَعْصُومُونَ‌ نُجَبَاءُ اَخْیَار».»
امامان بعد از من دوازده نفرند که اولین آنها علی بن ابی طالب و پس از او دو فرزندش حسن و حسین هستند. پس زمانی که مدت حسین به پایان رسید، فرزندش علی و زمانی که مدت علی به پایان رسید، فرزندش محمد و زمانی که مدت محمد به پایان رسید، فرزندش جعفر و زمانی که مدت جعفر به پایان رسید، فرزندش موسی و زمانی که مدت موسی به پایان رسید، فرزندش علی و زمانی که مدت علی به پایان رسید، فرزندش محمد و زمانی که مدت محمد به پایان رسید، فرزندش علی و زمانی که مدت علی به پایان رسید، فرزندش حسن و زمانی که مدت حسن به پایان رسید، فرزندش حجت خواهد بود... ‌ای ابن عباس! آنها امامان بعد از من هستند و آنان امناء معصوم و برگزیدگان نجیبند.
««عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ رَحْمَه اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم). .. ثُمَّ وَضَعَ یَدَهُ عَلَی کَتِفِ الْحُسَیْنِ (علیه‌السّلام) فَقَالَ اِنَّهُ الْاِمَامُ ابْنُ الْاِمَامِ تِسْعَه مِنْ صُلْبِهُ اَئِمَّه اَبْرَارٌ اُمَنَاءُ مَعْصُومُونَ‌ وَ التَّاسِعُ قَائِمُهُمْ».»
سلمان فارسی می‌گوید: به محضر رسول خدا وارد شدم... سپس دستش را بر شانه حسین (علیه‌السّلام) گذاشته و فرمود: همانا او امام فرزند امام است که نه نفر از ذریه او امامان نیکو و امناء معصوم خواهد بود که نهمین آنها قائم آنان است.


عصمت، در لغت به معنای منع و در اصطلاح به معنای مصونیت عده‌ای خاص از بندگان خداوند از گناه، اشتباه، سهو و نسیان است. امام صادق (علیه‌السّلام) در توضیح و تعریف محدوده عصمت می‌فرمایند:
««فَالْاِمَامُ هُوَ الْمُنْتَجَبُ الْمُرْتَضَی وَ الْهَادِی الْمُنْتَجَی وَ الْقَائِمُ الْمُرْتَجَی، مُبْرَاً مِنَ الْعَاهَاتِ مَحْجُوباً عَنِ الْآفَاتِ مَعْصُوماً مِنَ الزَّلَّاتِ مَصُوناً عَنِ الْفَوَاحِشِ کُلِّهَا...».»
پس امام همان برگزیده پسندیده و هدایت کننده نجات بخش و قائم امیدبخش است، از پلیدی‌ها دور و از آفت‌ها پنهان و از لغزش‌ها نگهداری شده و از تمام زشتی‌ها معصوم است.
همچنین امام رضا (علیه‌السّلام) فرمودند:
««الْاِمَامُ اَمِینُ اللَّهِ فِی خَلْقِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَی عِبَادِهِ وَ خَلِیفَتُهُ فِی بِلاَدِهِ... الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْمُبَرَّاُ عَنِ الْعُیُوبِ... فَهُوَ مَعْصُومٌ مُؤَیَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ اَمِنَ مِنَ الْخَطَایَا وَ الزَّلَلِ وَ الْعِثَارِ».»
همانا امام امین خدا در میان خلق اوست و حجّت او بر بندگانش و خلیفه او در بلادش است، امام از گناهان پاک و از عیب‌ها بر کنار است، پس او معصوم است و تقویت شده و با توفیق و استوار گشته و از هر گونه خطا، لغزش و افتادنی در امان است.
همچنین در بیان علماء نیز آمده است:
«الْعِصْمَه هِیَ التَّنَزُّهٌ عَنْ الذُّنُوبِ وَ الْمَعَاصِی صَغَائِرَهَا وَ کَبَائِرَهَا وَ عَنْ الْخَطَاِ وَ النِّسْیَانِ وَ اِنْ لَمْ یَمْتَنِعْ عَقْلًا عَلَی النَّبِیِّ اَنْ یَصْدُرَ مِنْهُ ذَلِکَ بَلْ یَجِبُ اَنْ یَکُونَ مُنَزَّهًا حَتَّی عَمَّا یُنَافِی الْمَرْوَه کالتبذل بَیْنَ النَّاسِ مَنْ اَکَلَ فِی الطَّرِیقِ اَوْ ضَحِکَ عَالٍ وَکُلُّ عَمَلٍ یُسْتَهْجَنُ فِعْلُهُ عِنْدَ الْعُرْفِ الْعَامِّ؛ عصمت به معنای پاک بودن از گناهان و معصیت‌ها؛ چه صغیره و چه کبیره آن است، ‌ همچنین از خطا و فراموشی؛ اگر چه از نظر عقلی برای پیامبر محال نیست که این کارها از او سر بزند. بلکه واجب است که از چیزهایی که با مروّت منافات دارد نیز پاک باشد؛ همانند خوردن غذا در حال راه رفتن، خندیدن بلند و تمام چیزهایی که از دیدگاه عرف عمومی زشت محسوب می‌شود.»
ابن عطیه در کتاب ابهی المداد به محدوده عصمت اشاره کرده و عصمت از گناهان صغیره و کبیره، تمامی خطاها و حتی سهو و نسیان را بر اساس آیه تطهیر مورد بررسی قرار داده و گفته است:
«منظور آیه اِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ‌ لِیُذْهِبَ‌ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً اراده تکوینی خداوند بر تطهیر اهل بیت (علیهم‌السّلام) است و معنای اراده تکوینی خدا بر رفع رجس این است که؛ همانا خداوند آنان را از گناهان و خطاها و غفلت و سهو و نسیان و هر آنچیزی که مردم را از قبول دعوت باز می‌دارد معصوم داشته است».
[۱۴] شبل‌الدوله، مقاتل بن عطیه، ابهی المداد فی شرح مؤتمر علماء بغداد، ج‌۱، ص۶۱۷.
علامه مجلسی نیز در خصوص حیطه و گستره مفهوم عصمت می‌گوید:
«امامیّه بر عصمت پیامبران و ائمّه (علیهم‌السّلام) از گناهان صغیره و کبیره، عمدی و اشتباهی و از روی فراموشی، قبل از نبوّت و امامت و بعد از آن، بلکه از زمان ولادت تا زمان ملاقات خدای سبحان، اجماع دارند و کسی با آن مخالفت نورزیده است؛ جز شیخ صدوق و استادش ابن ولید (قدّس‌سرّهما) که اِسهاء از جانب خداوند را ممکن دانسته‌اند، نه سهوی که از ناحیه‌ شیطان است؛ لیکن مخالفت این دو نفر، زیانی به اِجماع نمی‌رساند (و باطل بودن سهو النبی به حال خویش باقی است). امّا سهو در غیر واجبات و محرمات ـ مانند مباحات و مکروهات ـ ظاهراً بیشتر اصحاب ما امامیّه، نیز اِجماع بر عدم صدور آن‌ها دارند؛ چنان که آیات و روایاتی چند نیز بر آن‌ها دلالت دارند».
[۱۵] مجلسی، محمدباقر، حیاة القلوب‌، ج۱، ص۶۵.


جهت اثبات اجماع علماء در نفی سهو النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و رد روایات مربوط به آن، به بیان برخی از اقوال و نظرات سایر علماء و بزرگان پرداخته می‌شود:

۳.۱ - شیخ طوسی

شیخ طوسی در تهذیب آوده است: «روایات سهو النبی، مطابق مذهب ما نیست و عقول از پذیرش آنها سرباز می‌زند». وی در کتاب استبصار نیز درباره‌ ‌حدیث ذیالشمالین درباره‌ سهو النبی گفته است:
«مِمَّا تَمْنَعُ مِنْهُ الْاَدِلَّه الْقَاطِعَه فی اَنَّهُ لایجوز عَلَیْهِ السَّهْوِ وَالْغَلَطِ».

۳.۲ - خواجه طوسی

خواجه نصیر الدین طوسی در کتاب تجرید الاعتقاد آورده است:
«وَ یَجِبُ فی النبی الْعِصْمَه لِیَحْصُلَ الْوُثُوقَ... و عدم السهو؛ و واجب است که نبی معصوم باشد تا درباره‌اش اطمینان حاصل شود و سهو نداشته باشد».

۳.۳ - علاّمه حلّی

علاّمه حلّی در کشف المراد آورده است:
«ویجب فی النبی... اَنْ لاَ یَصِحُّ عَلَیْهِ السَّهْو لِئَلَّا یَسْهُو مَا اَمَرَ بِتَبْلِیغِه؛ سهو بر نبی روا نیست تا برخی از آنچه مامور به تبلیغ آن است، فراموشش نشود».

۳.۴ - محقّق اوّل

محقّق اوّل در کتاب المختصر النافع آورده است:
«وَ الْحَقُّ رَفَعَ مَنْصِبٍ الْاِمَامَه عَنْ السَّهْوِ فی الْعِبَادَه؛ حق، آن است که منصب امامت (اعمّ از نبوّت و امامت) بالاتر از آن است که در عبادت‌ها سهو داشته باشد.»

۳.۵ - شهید اول

شهید اول در کتاب ذکری بعد از ذکر خبر ذی الیدین گفته است:
«وَ هُوَ متروک بَیْنَ الْاِمَامِیَّه لِقِیَامِ الدَّلِیلِ العقلی عَلَی عِصْمَه النبی عَنْ السَّهْوِ؛ این روایت در بین امامیه متروک است، به خاطر اقامه ادله عقلی بر عصمت نبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از سهو».

۳.۶ - فاضل مقداد

فاضل مقداد می‌نویسد:
«لایجوز عَلَی النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) السَّهْوِ مُطْلَقاً‌ ای فی الشَّرْعِ وَ غَیْرِهُ؛ سهو بر نبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مطلقا جایز نیست. چه بر اساس شرع و غیر شرع».

۳.۷ - حر عاملی

شیخ حرّ عاملی آورده است:
«حدیثی که نواصب و برخی ناآگاهان شیعه در خصوص سهو پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در حالت نماز را نقل کرده‌اند، از اخبار احادی است که نه یقینی به همراه دارد و نه عملی را واجب می‌ کند».

۳.۸ - شیخ مفید

شیخ مفید سخن را به نهایت رسانده و حدیث‌های مربوط به سهو‌النبی را از جانب نواصب دانسته و می‌نویسد:
«سُستی این روایت (روایت ذوالیدین)، مانند سُستی همان خبری است که در آن آمده است که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در نماز صبح سهو کرد و در رکعت اوّل، النّجم را تا آیات «اَ فَرَاَیْتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّی وَ مَناه الثَّالِثَه الْاُخْر‌» تلاوت فرمود؛ آن‌ گاه شیطان جمله‌ ‌«تِلْکَ الْغَرَانِیقُ الْعُلَی وَ اِنَّ شَفَاعَتَهُنَّ لَتُرْتَجَی» را بر زبانش جاری کرد، سپس پیامبر متوجه شد. از این‌رو، به سجده افتاد و مسلمانان نیز به پیروی او سجده کردند. مشرکان نیز از روی خوش‌حالی و شادمانی سجده کردند و پنداشتند پیامبر به دین آنان داخل شده است... اگر ممکن باشد که پیامبر در نمازش سهو کند (در حالی که امام جماعت است) و پیش از اتمام نماز روی برگرداند و مردم ببینند و به او گوشزد کنند، باید ممکن باشد در روزه نیز سهو کند و در روز ماه مبارک رمضان، در میان مردم به خوردن و آشامیدن بپردازد و مردم نیز به او خیره شوند و به او بگویند: ماه رمضان است، این چه خلافی است که انجام می‌دهی؟ دست از این خلاف بردار... و در هنگام مناسک حج و در احرام، مجامعت کند و سعی را قبل از طواف انجام دهد و نداند چگونه رمی جمرات کند؛ بلکه باید ممکن باشد در همه‌ اعمال شریعت، سهو کند و آنها را از حدّ خود به جای دیگر ببرد و در غیر اوقاتشان قرار دهد، و عیب نباشد اگر ناسیاً شرب خمر کرد یا به نظرش آمد که شرابی حلال است و سپس امر بر او روشن شود، و عیبی نداشته باشد که او از خود خبر می‌دهد یا از کس دیگر که پروردگارش نیست و... این‌ها، همه چیزهایی است که هیچ مسلمانی و نه هیچ غالی و نه هیچ موحّدی، آن را اجازه نمی‌دهد. بنابراین، کسی که سهو النبی را تجویز می‌ کند، از حدّ اعتدال خارج شده، رسوایی به بار آورده است.... (افزون بر همه‌ اینها) شخصی به نام ذو الیدین شناخته شده نیست و ما، نه در اصول و نه در راویان، نه حدیثی از این مرد پیدا کرده‌ایم و نه ذکری از او به میان آمده است».


این در صورتی است که احمد بصری اجماع علماء شیعه را نپذیرفته و مطابق با دیدگاه اشاعره و معتزله و با استناد ناقص به رای شیخ صدوق و شیخ ابن ولید، پیامبر خدا و ائمه معصومین (علیهم‌السّلام) را در غیر از امر تبلیغ رسالت، حتی در عبادات «جائز السهو و النسیان» دانسته است!
[۲۶] سخنرانی احمد الحسن بصری در نجف اشرف با موضوع سهو ونسیان معصوم در تاریخ ۱۳ رمضان ۱۴۳۷، فایل صوتی در نزد نویسنده موجود است.

البته این استناد درحالی است که احمد بصری ادامه سخن شیخ صدوق را ذکر نکرده و نظریه ایشان را تقطیع کرده است. ادامه سخن ایشان چنین است که:
«لَیْسَ سَهْوُ النَّبِیِ‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) کَسَهْوِنَا لِاَنَّ سَهْوَهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اِنَّمَا اَسْهَاهُ لِیُعْلِمَ اَنَّهُ بَشَرٌ مَخْلُوقٌ فَلَا یُتَّخَذَ رَبّاً مَعْبُوداً دُونَهُ وَ لِیَعْلَمَ النَّاسُ بِسَهْوِهِ حُکْمَ السَّهْوِ مَتَی سَهَوْا وَ سَهْوُنَا مِنَ الشَّیْطَانِ وَ لَیْسَ لِلشَّیْطَانِ عَلَی النَّبِیِّ صوَ الْاَئِمَّه صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ‌ اِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُون؛ سهو نبی، مانند سهو دیگر مردمان نیست؛ زیرا سهو او از ناحیه‌ ‌خداوند عزّوجلّ است و در حقیقت، نوعی به سهو افکندن است تا معلوم شود پیامبر نیز بشری مخلوق است تا مبادا مردم او را خدا پندارند و از خداوند روی برتابند و این، بر خلاف سهو سایر مردم است که از ناحیه‌ شیطان و نفوذ اوست و حال آن که شیطان بر پیامبر و پیشوایان دین، سلطه و چیرگی ندارد.»


سهو؛ به معنای فراموشی و غفلت از یک مطلب و منتقل شدن قلب از این مطلب به مطلب دیگر است. سهو در نماز؛ یعنی غفلت کردن نسبت به چیزی که از اجزای نماز است.
نسیان؛ آن است که انسان، محفوظ ذهن خود را به واسطه ضعف قلب یا غفلت و یا از روی قصد از یاد ببرد تا از قلب او حذف شود و از یادش برود.
در تفاوت میان سهو و نسیان گفته شده است: «سهو به معنای زوال و از بین رفتن معنای یک چیز از قوّه ذاکره و بقای صورت آن در قوّه حافظه است؛ همانند یک چیزی که پوشیده شده است، اما نسیان و فراموشی، زوال و از بین رفتن یک چیز از قوّه ذاکره و حافظه است».


آنچه با بررسی روایات معتبر شیعی به دست می‌آید این است که؛ ارتکاب معصومین به سهو و نسیان مردود می‌باشد که به عنوان نمونه به دو مورد اشاره می‌ گردد:
««فِی تَفْسِیرِ النُّعْمَانِیِّ فِی کِتَابِ الْقُرْآنِ بِاِسْنَادِهِ عَنْ اِسْمَاعِیلَ بْنِ جَابِرٍ عَنِ الصَّادِقِ (علیه‌السّلام) عَنْ اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه‌السّلام) فِی بَیَانِ صِفَاتِ الْاِمَامِ قَالَ: «فَمِنْهَا اَنْ یُعْلَمَ الْاِمَامُ الْمُتَوَلِّی عَلَیْهِ اَنَّهُ مَعْصُومٌ مِنَ الذُّنُوبِ کُلِّهَا صَغِیرِهَا وَ کَبِیرِهَا لَا یَزِلُّ فِی الْفُتْیَا وَ لَا یُخْطِئُ فِی الْجَوَابِ وَ لَا یَسْهُو وَ لَا یَنْسَی وَ لَا یَلْهُو بِشَیْ‌ءٍ مِنْ اَمْرِ الدُّنْیَا وَ سَاقَ الْحَدِیثَ الطَّوِیلَ اِلَی اَنْ قَالَ وَ عَدَلُوا عَنْ اَخْذِ الْاَحْکَامِ مِنْ اَهْلِهَا مِمَّنْ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُمْ‌ مِمَّنْ لَا یَزِلُّ وَ لَا یُخْطِئُ وَ لَا یَنْسَی».»
از صفات امام این است که مامومین خود را در حال نماز می‌ بیند. همانا او معصوم از تمامی گناهان کوچک و بزرگ است. خواب در او اثر ندارد و در پاسخ خطا نمی‌ کند و سهو و فراموشی ندارد و چیزی از امر دنیا او را سرگرم نمی‌ کند. در حالیکه این مردم در گرفتن احکام خود از اهلش که خداوند اطاعت از آنان را واجب کرده است روی گردانی می‌کنند. کسانی که تاثیر نمی‌ پذیرد و خطا نمی‌کند و سهو و نسیان ندارد.
««اَبُو مُحَمَّدٍ الْقَاسِمُ بْنُ الْعَلَاءِ (رَحِمَهُ اللَّهُ) رَفَعَهُ عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: کُنَّا مَعَ الرِّضَا (علیه‌السّلام) قال فِی بَیَانِ صِفَاتِ الْاِمَامِ: «فَهُوَ مَعْصُومٌ مُؤَیَّدٌ مُوَفَّقٌ‌ مُسَدَّدٌ قَدْ اَمِنَ مِنَ الْخَطَایَا وَ الزَّلَلِ وَ الْعِثَارِ یَخُصُّهُ اللَّهُ بِذَلِکَ لِیَکُونَ حُجَّتَهُ عَلَی عِبَادِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَی خَلْقِه».»
امام معصوم است و مورد تایید و یاری شده است تا از خطاها و تاثیر پذیری‌ها و غفلت‌ها در امان باشد. خداوند این امر را به امام اختصاص داده است تا حجت بر بندگان و شاهد بر آفریدگانش باشند.


در مقابل روایاتی درباره سهو النبی وجود دارند که در منابع اهل سنت ذکر شده و یا اینکه از طرق آنان به کتب شیعه نیز راه یافته است. این روایات سعی بر آن دارند تا سهو و نسیان را برای نبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به اثبات برسانند که به چند مورد اشاره می‌ گردد:
روایت اول:
««اَنَّهُ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) صَلَّی بِالنَّاسِ صَلَاه الْعَصْرِ رَکْعَتَیْنِ وَ دَخَلَ حُجْرَتَهُ ثُمَّ خَرَجَ لِبَعْضِ حَوَائِجِهِ فَذَکَّرَهُ بَعْضٌ فَاَتَمَّهَا».»
پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نماز عصر را همراه مردم دو رکعت به جا آورد و به داخل اتاقش رفت. پس از خروج آن حضرت، اصحاب ایشان متذکر این اشتباه شدند و نماز را کامل خواندند.
[۳۳] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۱، ص۲۸۸.
[۳۷] حنبلی، عبدالله بن احمد، زوائد عبد اللّه فی المسند، ص۱۸۱.
««اَنَّهُ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) صَلَّی الظُّهْرَ رَکْعَتَیْنِ فَقَالَ اَصْحَابُهُ اَقَصُرَتْ الصَّلَاه اَمْ نَسِیتَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ کَیْفَ ذَلِکَ فَقَالُوا اِنَّکَ صَلَّیْتَ رَکْعَتَیْنِ فَاسْتُشْهِدَ عَلَی ذَلِکَ رَجُلَیْنِ فَلَمَّا شَهِدَا بِذَلِکَ قَامَ فَاَتَمَّ الصَّلَاه».»
پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نماز ظهر را دو رکعت خواند. اصحاب ایشان عرض کردند: آیا نماز را شکسته خواندید؟ یا فراموش کردی‌ای رسول خدا؟! فرمودند: مگر چطور؟ عرض کردند: نماز را دو رکعت خواندید. پس دو نفر بر این امر شهادت دادند و پس از شهادت آنان اقامه نماز کرده و کامل خواند.

۷.۱ - جمع بندی

در منابع شیعی ۱۲ روایت و در منابع سنی بیش از ۳۰ روایت مبنی بر اثبات سهو النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وجود دارد که به بررسی کلی این روایات پرداخته می‌ شود:
اوّلاً: متن و مدلول این روایات، مخالف ظاهر آیات قرآن و ادله عقلی دال بر عصمت نبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از سهو و نسیان است و هر چیزی که مخالف آیات قرآن و دلیل قطعی عقلی باشد به اجماع و به دلیل عقلی و نقلی حجیت ندارد و باید کنار گذاشته شود.
ثانیاً: غیر از مخالفت با قرآن و ادله عقلی، این روایت با روایات دال بر عصمت نبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از سهو به ویژه صحیحه زراره (که گفته پیامبر هیچ‌گاه سجده سهو انجام نداده است) در تعارض است و در باب تعارض هم به ادله عقلی و نقلی ثابت شده که روایت مخالف قرآن و یا روایتی که موافق عامه است باید کنار گذاشته شود و روایت موافق قرآن یا مخالف عامه مورد عمل قرار گیرد. و صحیحه زراره، هم موافق قرآن است که انبیا را معصوم از سهو و نسیان می‌داند هم مخالف عامه است، (زیرا آنان سهو و نسیان را بر نبی تجویز کرده‌اند) پس صحیحه زراره بر روایت سهو نبی که موافق عامه و مخالف قرآن است ترجیح دارد و روایت سهو نبی باید کنار گذاشته شود و قابل استناد نخواهد بود.
ثالثاً: قریب به اتفاق علمای امامیه، روایات منسوب به امامان معصوم (علیهم‌السّلام) در نقل داستان اسهاء نبی را حمل بر «تقیه» کرده‌اند؛ زیرا در آن زمان این حکایت در بین عامه بسیار رواج داشت و همگی مبالغه در وقوع آن داشته‌اند از این‌رو امامان معصوم مصلحت را در تقیه و جواب بر طبق مذهب آنان می‌دیدند.
پس با عنایت به اشکالات وارده بر روایات سهو نبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نتیجه می‌ گیریم که این روایات به خودی خود قابلیت تصدیق و اثبات سهو نبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را ندارند، از این‌ رو یا باید آنها را تاویل برده یا به دیوار بکوبیم یا حمل بر تقیه نماییم.


احمد الحسن بصری جهت اثبات ادعای خود مبنی بر سهو النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) متمسک به برخی آیات قرآن شده و در صدد اثبات سهو و نسیان برای معصومین (علیهم‌السّلام) می‌باشد.
[۴۸] سخنرانی احمد الحسن بصری در نجف اشرف با موضوع سهو و نسیان معصوم در تاریخ ۱۳ رمضان ۱۴۳۷، فایل صوتی در نزد نویسنده موجود است.
با توجه به اینکه چنین شبهاتی دارای سابقه دیرینه بوده و در طول تاریخ مورد پرسش مغرضین بوده است، از این رو بسیاری از علمای شیعه به آنها پاسخ داده‌اند، که مضمون برخی از پاسخ‌ها در این مجال ارائه می‌گردد:

۸.۱ - آیه اول

وَ لاَ تَقُولَنَّ لِشَیْ‌ءٍ اِنِّی فَاعِلٌ ذلِکَ غَداً اِلاَّ اَنْ یَشَاءَ اللَّهُ وَ اذْکُرْ رَبَّکَ اِذَا نَسِیتَ وَ قُلْ عَسَی اَنْ یَهْدِیَنِ رَبِّی لِاَقْرَبَ مِنْ هذَا رَشَداً
ای رسول ما، هرگز نگو که من این کار را فردا خواهم کرد مگر آن که بگویی (ان شاءالله) اگر خدا بخواهد، و خدا را لحظه‌ای فراموش نکن و بگو که امید است خدای من، مرا به حقایقی بهتر و علومی برتر از این هدایت فرماید.

۸.۱.۱ - شبهه و پاسخ

- ممکن است این شبهه از سوی افرادی مطرح شود که اگر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اهل سهو و نسیان نبود، این توصیه قرآنی چه مفهومی داشت؟ پس معلوم می‌شود که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برخی اوقات دچار فراموشی می‌شد و برای رفع فراموشی نیازمند به عنایت و یاد خدا بود، تا آنچه فراموش می‌شد به یادش آورد!
- پاسخ این است که با توجّه به خطاب‌های زیادی که در قرآن کریم آمده است، قسم اعظم آنها به منظور ابلاغ یک دستور و فرمان جدید، خطاب به پیامبر نازل شده و تعدادی از همین آیات هم به قصد تبیین رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای مردم می‌ باشد و تعدادی نیز شامل حالات خاصّ آن حضرت است و همچنین جمعی از آیات نیز خطاب عمومی دارد. لذا نمی‌توان نتیجه گرفت که چون آیه، حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را به خطاب خود قرار داده است، پس نبی خدا هم اشتباه می‌ کند. بلکه از باب «ایاک اعنی و اسمع یا جاره» است یعنی مقصود شخص پیامبر نیست، بلکه جنبه عمومی دارد و از این گونه آیات در قرآن فراوان است. به عنوان نمونه؛ آیه احسان به والدین زمانی بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نازل شده است که ایشان والدین خود را از دست داده اما با این وجود آیه قرآن ایشان را مورد خطاب قرار داده است:وَ قَضی‌ رَبُّکَ اَلَّا تَعْبُدُوا اِلَّا اِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ‌ اِحْساناً؛ و پروردگار تو حکم کرد که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکوئی نمائید.

۸.۲ - آیه دوم

وَ اِذْ قَالَ مُوسَی لِفَتَاهُ لاَ اَبْرَحُ حَتَّی اَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَیْنِ اَوْ اَمْضِیَ حُقُباً فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَیْنِهِمَا نَسِیَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءَنَا لَقَدْ لَقِینَا مِنْ سَفَرِنَا هذَا نَصَباً قَالَ اَرَاَیْتَ اِذْ اَوَیْنَا اِلَی الصَّخْرَه فَاِنِّی نَسِیتُ الْحُوتَ وَ مَا اَنْسَانِیهُ اِلاَّ الشَّیْطَانُ اَنْ اَذْکُرَهُ وَ اتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ عَجَباً
هنگامی که موسی به دوست خود گفت: دست از جستجو برنمی دارم تا به محلّ تلاقی دو دریا برسم؛ هر چند مدّت طولانی به راه خود ادامه بدهم. ولی هنگامی که به محلّ تلاقی آن دو دریا رسیدند؛ ماهی خود را که برای تغذیه همراه داشتند فراموش کردند؛ و ماهی راه خود را در دریا پیش گرفت و روان شد. آنگاه که از آن مکان بگذشتند موسی به آن جوان گفت: غذای چاشت ما را بیاور که ما در این سفر رنج بسیار دیدیم (یوشع) گفت: در نظر داری آن جا که بر سر سنگی منزل گرفتیم من آن جا ماهی را فراموش کردم و شیطان را از یاد بردم و شگفت آن که ماهی راه دریا گرفت و رفت.

۸.۱.۱ - شبهه و پاسخ

- شاید در اینجا این شبهه به ذهن آید که چگونه برای حضرت یوشع حالت فراموشی و غفلت اتفاق افتاد؟ آیا مراد از «نسیا» حضرت یوشع و حضرت موسی (علیه‌السّلام) است، یا فقط حضرت یوشع منظور است؟
- در پاسخ این شبهه عرض می‌شود که دوست حضرت موسی (علیه‌السّلام) نه پیامبر بود و نه وصیّ پیامبر، بلکه فقط در سفر همراه او بود. اگر قرار بود همراه حضرت موسی «یوشع» باشد در این جا نمی‌گفت «فتی» لابد کسی دیگر باید باشد.

۸.۳ - آیه سوم

وَ لَمَّا بَلَغَ اَشُدَّهُ وَ اسْتَوَی آتَیْنَاهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ‌ وَ دَخَلَ الْمَدِینَه عَلَی حِینِ غَفْلَه مِنْ اَهْلِهَا فَوَجَدَ فِیهَا رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلاَنِ هذَا مِنْ شِیعَتِهِ وَ هذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِی مِنْ شِیعَتِهِ عَلَی الَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ فَوَکَزَهُ مُوسَی فَقَضَی عَلَیْهِ قَالَ هذَا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ اِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِینٌ
آنگاه که موسی به سن عقل و رشد رسید و حدّ و کمال یافت ما به او مقام علم و نبوّت عطا کردیم و چنین است پاداش ما به مردم نیکوکار. و موسی روزی مخفیانه وارد مصر شد و آن جا دید که دو مرد با هم به جنگ و نزاع مشغولند این یک از شیعیان و پیروان وی از بنی اسرائیل بود و دیگری از دشمنان از فرعونیان بود. در آن حال آن شخص شیعه از موسی دادخواهی و یاری بر علیه آن دشمن خواست، موسی خشمناک به یاری مؤمن شتافت و مشت محکمی بر سینه او زد و بر زمین افتاد و مُرد. موسی گفت: این کار از فریب و وسوسه شیطان بود که او دشمن و گمراه کننده آشکاری است.

۸.۱.۱ - شبهه و پاسخ

- ممکن است در اینجا این شبهه مطرح شود که بر اساس هَذا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ شیطان در موسی وسوسه کرد و او را واداشت که مرد فرعونی را بکشد و این، دلیل بر این است که گاهی شیطان بر انبیا چیره می‌ شود.
-در جواب این شبهه می‌توان گفت:
اولاً؛ منظور حضرت موسی (علیه‌السّلام) که گفت این عمل از شیطان است این نبود که شیطان در من وسوسه کرده و بر من چیره گشت، بلکه شیطان مقدّماتی را فراهم کرد که منجر شد من به این زحمت دچار شوم چون شیطان گاهی برای اولیاء خدا ایجاد مزاحمت می‌کند. این آیه همانند وَ اذْکُرْ عَبْدَنَا اَیُّوبَ اِذْ نَادَی رَبَّهُ اَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطَانُ بِنُصْبٍ وَ عَذَابٍ‌ است. پس شیطان نمی‌ تواند شخصاً بر انبیا چیره شود و آنها را وسوسه کند، و تحت فرمان خویش درآورد بلکه مقدّماتی را فراهم می‌آورد تا بر انبیا آسیب و آزار برساند.
- ثانیاً؛ ممکن است مشارالیه «هذا» دعوای آن دو نفر بوده باشد نه ضربه موسی (علیه‌السّلام) که منجر به قتل شد. همچنان که می‌ تواند مشارالیه «هذا» خود ان مرد ظالم باشد، چنانچه در خصوص فرزند نوح (علیه‌السّلام)، عبارت عملٌ غیر صالح اطلاق گردید.

۸.۴ - آیه چهارم

وَ اِذَا رَاَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیَاتِنَا فَاَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ وَ اِمَّا یُنْسِیَنَّکَ الشَّیْطَانُ فَلاَ تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْرَی مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ‌
چون گروهی را دیدی که آیات ما را استهزاء می‌ کنند از آنان دوری بجوی تا در سخنی دیگر وارد شوند و چنانچه شیطان البتّه فراموشت ساخت بعد از آن که متذکّر کلام خدا شدی دیگر با گروه ستمگران مجالست مکن.

۸.۱.۱ - شبهه و پاسخ

- ممکن است با توجه به معنای آیه این شبهه مطرح شود که در این آیه، خدای حکیم، به رسول گرامیش نسبت فراموشی توسط شیطان را می‌دهد. پس معلوم می‌شود که برای شیطان امکان چیره شدن بر شعور و فهم و اراده پیامبر خدا وجود دارد!
- پاسخ این است که این آیه، نظیر آیه و اذْکُرْ رَبَّکَ اِذَا نَسِیتَ وَ قُلْ عَسَی اَنْ یَهْدِیَنِ رَبِّی لِاَقْرَبَ مِنْ هذَا رَشَداً است. این آیات در حکم تعلیم و خطاب به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است گرچه مخاطب ممکن است شخص پیامبر باشد، امّا لحن آن خطاب عام است، و دستور برای تمام مسلمانان. چون اصلاً پیامبر با اینها نمی‌نشست، و اینها را کاملاً می‌شناخت، و همانطور که قبلا گفته شد، این سفارش و هشدار خدا، از باب «اِیَّاکَ اَعْنَی وَ اسْمَعی یا جارِه» است، که در واقع ما مسلمانها مورد نهی قرار گرفتیم نه پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم).
[۶۰] رک: معرفت، محمدهادی، تنزیه الانبیاء.


۱. الرد الحسن فی الدفاع عن الاحمدالحسن، ص۱۱.
۲. بصری، احمد الحسن، الجواب المنیر، ج۴، ص۱۲۷، سئوال۳۷۵.
۳. صدوق، محمد بن علی‌، معانی الاخبار، ص۱۳۱.    
۴. طوسی، محمد بن حسن، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ص۳۱۳.
۵. بحرانی، سیدهاشم، الانصاف، ج۲، ص۱۱۸.    
۶. خزاز قمی، علی بن محمد، کفایه الاثر، ص۱۶.    
۷. خزاز قمی، علی بن محمد، کفایه الاثر، ص۴۵.    
۸. فاضل مقداد، مقداد بن عبدالله، الاعتماد فی شرح واجب الاعتقاد، ص۴۲.    
۹. ابو‌نصر جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح تاج اللغه وصحاح العربیه، ج۵ ص۱۹۸۶.    
۱۰. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۱، ص۲۰۴.    
۱۱. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۱، ص۲۰۰.    
۱۲. مظفر، محمدرضا، عقائد الامامیه، ص۶۳.    
۱۳. احزاب/سوره۳۳، آیه۳۳.    
۱۴. شبل‌الدوله، مقاتل بن عطیه، ابهی المداد فی شرح مؤتمر علماء بغداد، ج‌۱، ص۶۱۷.
۱۵. مجلسی، محمدباقر، حیاة القلوب‌، ج۱، ص۶۵.
۱۶. طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۱۸۱.    
۱۷. طوسی، محمد بن حسن، الاستبصار، ج۱، ص۳۷۱.    
۱۸. طوسی، نصیر الدین، شرح التجرید، ص۲۱۳.    
۱۹. حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد، ص۳۵۰.    
۲۰. محقق حلی، جعفر بن حسن، المختصر النافع، ص۴۴.    
۲۱. شهید اول، محمد بن مکی، ذکری الشیعة فی احکام الشریعة، ج۴، ص۱۰.    
۲۲. فاضل مقداد، مقداد بن عبدالله، إرشاد الطالبین إلی نهج المسترشدین، ص۳۰۵.    
۲۳. حر عاملی، محمد بن حسن، التنبیه بالمعلوم من البرهان، ص۵۱.    
۲۴. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۷، ص۶۷.    
۲۵. آمدی، سیف الدین، ابکار الافکار فی اصول الدین، ج‌۴، ص۱۴۴.    
۲۶. سخنرانی احمد الحسن بصری در نجف اشرف با موضوع سهو ونسیان معصوم در تاریخ ۱۳ رمضان ۱۴۳۷، فایل صوتی در نزد نویسنده موجود است.
۲۷. صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۶۰.    
۲۸. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۴، ص۴۰۶.    
۲۹. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص۸۰۳.    
۳۰. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج۲، ص۴۴۳.    
۳۱. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۷، ص۱۰۸.    
۳۲. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۰۳.    
۳۳. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۱، ص۲۸۸.
۳۴. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۱، ص۴۰۵.    
۳۵. ابو‌عبدالرحمان نسائی، احمد بن شعیب، سنن النسائی، ج۳، ص۲۴.    
۳۶. حنبلی، احمد بن محمد، مسند احمد، ج۳۱، ص۴۶.    
۳۷. حنبلی، عبدالله بن احمد، زوائد عبد اللّه فی المسند، ص۱۸۱.
۳۸. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۲، ص۶۸.    
۳۹. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۱، ص۴۰۳.    
۴۰. ابو‌داود السجستانی، سلیمان بن الاشعث، سنن ابی داود، ج۱، ص۲۶۷.    
۴۱. ابوعیسی ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، ج۲، ص۲۴۷.    
۴۲. ابو‌عبدالرحمان نسائی، احمد بن شعیب، سنن النسائی، ج۳، ص۲۲.    
۴۳. ابن ماجه قزوینی، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج۱، ص۳۸۳.    
۴۴. وحید بهبهانی، محمدباقر، حاشیه الوافی، ص۳۸۹.    
۴۵. مکی عاملی، محمد، الالهیات علی هدی الکتاب و السنه و العقل، ج‌۳، ص۲۰۵.    
۴۶. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار،، ج‌۸۵، ص۲۱۹.    
۴۷. خوئی، سیدابوالقاسم، موسوعه الامام الخوئی، ج۱۸، ص۳۴۰.    
۴۸. سخنرانی احمد الحسن بصری در نجف اشرف با موضوع سهو و نسیان معصوم در تاریخ ۱۳ رمضان ۱۴۳۷، فایل صوتی در نزد نویسنده موجود است.
۴۹. کهف/سوره۱۸، آیه۲۳-۲۴.    
۵۰. اسراء/سوره۱۷، آیه۲۳.    
۵۱. کهف/سوره۱۸، آیه۶۰.    
۵۲. کهف/سوره۱۸، آیه۶۱.    
۵۳. کهف/سوره۱۸، آیه۶۲.    
۵۴. کهف/سوره۱۸، آیه۶۳.    
۵۵. کهف/سوره۱۸، آیه۶۴.    
۵۶. کهف/سوره۱۸، آیه۶۵.    
۵۷. کهف/سوره۱۸، آیه۶۶.    
۵۸. قصص/سوره۲۸، آیه۱۴-۱۵.    
۵۹. انعام/سوره۶، آیه۶۸.    
۶۰. رک: معرفت، محمدهادی، تنزیه الانبیاء.



علی محمدی هوشیار، درسنامه نقد و بررسی جریان احمد الحسن.





جعبه ابزار