ادبیات عرفانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ادبیات عرفانی یا ادبیات صوفیانه، قسمتی از میراث منثور و منظوم ادبی است که شاعران عارف یا عارفان شاعر، تحت تأثیر مشرب
تصوف به وجود آوردهاند و دربرگیرنده
ی قسمت عظیمی از ادبیات پارسی است.
برای شناخت این نوع
ادبیات (ادبیات عرفانی) لاجرم باید پدید آورندگان آن یعنی
صوفیه و عرفا را شناخت. تصوف یک مشرب خاص فکری است که تقریباً از قرن دوم هجری قمری بهطور رسمی مطرح شد، و سابقه تعالیم آنان را میتوان به زمان پیامبر و «اهل صفه»، کسانی که در اثر تعلیمات
پیامبر صلیاللهعلیهوآله و از سویی دنیازدگی جانشینان پیامبر به خصوص از دوره
عثمان به بعد، به
زهد و دنیاگریزی روی آوردند و کمکم اقلیت خاص فکری را شکل دادند. اولین چیزی که در بین آنان مطرح شد مذمت
دنیا و خواهشهای نفسانی بود و سپس
عشق به خدا و
طلب او که مرکز خواستهها و هدف نهایی اعمالشان قرار داشت. از همین جاست که تعلیمات و سخنان آنها دو دسته میشود: دستهای به وعظ و اندرز (ادب تعلیمی) و دستهای به جذبه و عشق (ادب عاشقانه) میپردازند. بعدها میراث عظیمی تحت عنوان ادبیات عرفانی از آنان به جای ماند که از این مشرب فکری
تغذیه مینمود.
«تصوف که از مشرب ذوق و
الهام سرچشمه میگیرد، البته با
شعر و شاعری که نیز از همین لطیفه
ی نهانی برمیخیزد مناسبت تمام دارد؛ اما با این همه، صوفیه که در آغاز اهل زهد و پرهیز بودهاند، به همان نسبت در اوایل، چندان رغبتی به شعر و شاعری نشان نمیدادند. درست است که اشعاری به بعضی از قدمای صوفیه مثل ذاالنون مصری و یحیی بن معاذ رازی و دیگران نسبت دادهاند، اما اینگونه اشعار از
زبان و
روایت صوفیان (که چندان قابل استناد نیست) به ما رسیده و از طرفی چندان دربردارنده
ی حکمت و
فکر صوفیه نیست. صوفیه معتدل هم حتی در آغاز، اظهار علاقه به شعر نمیکردند و حتی از خواندن
قرآن به الحان و شنیدن
اشعار کراهیت داشتند».
اولین آغازگر شعر را بین متصوفه ابوسعید اباالخیر (۳۵۷ – ۴۴۰ه.ق) گفتهاند. ابوسعید برخلاف مخالفتهای فقها و متشرعان و حتی متصوفه، بر سر منبر وعظ، اشعار بسیاری میخواند و از آن
تأویل و
تفسیر عرفانی میکرد.
میتوان گفت شعر صوفیانه فارسی مقارن با اوایل قرن پنجم با ابوسعید اباالخیر در
خراسان رواج تمام یافت. «بعد از عهد سلطان محمود غزنوی و پسرش (سلطان مسعود) به جهت اسباب گوناگون، تصوف در
خراسان و
عراق رواج تمام یافت و با اینکه فقها خواندن شعر بهویژه
غزل را بر سر منبر ممنوع کرده بودند؛ با وجود این،
روایت ابیات عاشقانه و نقل
قصص و حکایات در بین صوفیان رایج بود. رباعیات عین القضاة همدانی و ابوسعید منهیه و اوحدی کرمانی و همچنین غزلیات سنایی و عطار به نمونه رواج شعر را در خانقاهها به دست میدهد».
بعد از ابوسعید، سنایی در قرن ششم، با وارد کردن حال و هوا و درونمایهها عرفانی به ساختار مستحکم
قصیده، دیپاچهای نو بر ادبیات عرفانی گشود. سنایی علاوه بر غزلیاتش که سرشار از جذبه و شور و حال قلندری و ملامتی است، در ساختار قصیده، تم
عرفان را وارد کرد و بعد از او،
عطار نیشابوری در قالب غزل و مثنوی، مفاهیم عالی عرفانی را مطرح کرد. البته
ذکر یک نکته
ی مهم اساسی است که ادبیات عرفانی همانطور که در ابتدای این نوشته به صورت اجمال آمد به دو نوع ادب تعلیمی و ادب عاشقانه
تقسیم میشود. شاعران صوفی، سکر و وجد و حالات حاصل از غلبات روحانی را عموماً در قالب غزل میسرایند، و همچنین
وعظ و تذکیر و زهد و تحقیق را عموماً در قالب مثنوی بهعنوان مهارتها و گوشزدهایی برای سالکان میسرایند؛ بر این اساس، سنایی و عطار مثل دیگر شاعران عارف، هم غزلیات پر از جذبه و شور دارند و هم مثنویات تعلیمی مثل حذیقه التحقیقه سنایی و منطق الطیر عطار.
سرآمد شاعران عارف، مولانا جلالالدین محمد رومی است که هم در عرصه ادب عاشقانه عرفانی بیمانند است و هم در عرصه ادب تعلیمی عرفانی. مثنوی معنوی مولوی اثر گرانسنگی است که از بهترین و غنیترین میراث
صوفیه به شمار میآید.
«بعد از مولوی اولین کسی که جرأت کرد در
شعر تعلیمی صوفیانه، شیوه
ی مثنوی را سرمشق خود کند، پسرش سلطان ولد (معروف به بهاء ولد) است در «ولدنامه» خود. و بعد از او
شیخ محمود شبستری است در «
گلشن راز».
بهطور کلی بعد از مولوی ادبیات عرفانی شکوفایی خاصی نداشته است و آثاری که بعدها به وجود آمد، بر پایه
ی تقلید از
مولوی،
عطار و سنایی بوده است. البته ادبیات عرفانی شامل آثار منثور نیز میشود که
شطحیات بایزد بسطامی،
کشف المحجوب جلابی هجویری،
مناجاتنامه خواجه عبدالله انصاری و... از آثار برجسته
ی آن هستند اما بیشترین
جلوه
ی عرفان در عرصه
ی شعر بوده است.
در
مجموع صوفیه و عرفا تأثیر بسیار مهمی در شکلگیری و دگرگونی ادبیات پارسی داشتهاند. «آنان قصیده را از لجنزار
دروغ و
تملق به اوج و رفعت وعظ و تحقیق کشاندهاند و
غزل را از عشق شهوانی به
محبت روحانی رسانیدهاند. مثنوی را وسیلهای برای
تعلیم و تربیت و عرفان و
اخلاق کردهاند.
رباعی را قالب بیان احوال و آلام زودگذر نفسانی نمودهاند.
نثر را عمق و سادگی بخشیدهاند؛ و
حکایت و
قصه را قالب معانی و
حکم کردهاند...».
۱.
ارزش میراث و صوفیه، زرینکوب، عبدالحسین؛ تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۳، چاپ هفتم، ص۱۴۰ - ۱۴۴.
۲. در جستوجوی تصوف، زرینکوب، عبدالحسین؛ تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۷، چاپ اول، ص۲۷۳.
۳. مقدمه
ی تازیانههای سلوک، شفیعی کدکنی، تهران، آگه، ۱۳۷۶، چاپ دوم.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ادبیات عرفانی».