ادبیات ترکی پیش از اسلام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اَدَبیّات تُرْکی، به آثار ادبی شفاهی و مکتوب پدید آمده به لهجههای مختلف
زبان ترکی در میان اقوام و ملل متکلم بدانها اطلاق میشود. بنابراین هر گاه از ادبیات ترکی سخن گفته میشود، نه آن ترکان خاص و واقعی، بلکه همۀ این اقوام و نیز تمام اقوامی که در طول تاریخ زبان آنان را پذیرا و ترکیگوی شدند، مانند مردم ماوراءالنهر،
آناتولی، آذربایجان و اران، مدّ نظر قرار میگیرند.
ادبیات ترکی در دوره پیش از اسلام بر دو نوع میباشد:
ترکان نیز همانند اقوام و ملل دیگر پیش از آشنایی با خط و نگارش، ادبیات شفاهی داشتهاند. طبق قراین و مدارک موجود دو گروه در خلق و انتشار و نقل ادبیات شفاهی در میان ترکان نقش عمده داشتند: گروه نخستین شمنها یعنی
روحانیان دینی آن مردم، و گروه دوم
خنیاگران، که اغلب دورهگرد بودهاند. گروه نخست وظیفۀ تقدیم قربانی به خدایان، راهنمایی روان مردگان، رفع آزار روانهای پلید و درمان بیماران را برعهده داشتهاند و وظیفۀ خویش را با حرکات موزون، پایافشانی، طبلنوازی، زمزمه و خواندن عباراتی شعرگونه انجام میدادند، و گروه دیگر در جشنها و شادیهای مردم حضور مییافتند و برای آنان داستان نقل میکردند، و آواز میخواندند و
ساز مینواختند و گاه نیز این وظایف دوگانه درهم آمیخته میشد و کسانی پدید میآمدند که هر دو وظیفه را به انجام میرسانیدند. اینان، به ویژه شمنها در میان قومهای گوناگون ترک و حتی غیرترکان همسایۀ آنان مانند مغولها و تنگوزها به نامهای گوناگون نامیده میشدند. ترکان آلتایی و مغولها آنان را قام و تنگوزها شمن (شامان) و یاقوتها اویون، قرقیزها بخشی (باقشی) و اغوزها اوزان مینامیدند. در رهگذر این کنشهای اجتماعی داستانهایی که آمیختهای از
نظم و
نثر بود، پدید آمد و برخی از آن داستانها از روزگار کهن تا امروز بازمانده، و در روایتهای نوتر اندکاندک دیگرگون شده، و رنگ و شکلهای گوناگون پذیرفته است. از آن گونه داستانها در دورانهای مختلف حتی روزگار متأخر نیز پدید آمده است.
محققان ترک هر گروه و یا هر یک از آن داستانها را به قومی از ترکی زبانان پیشین منسوب داشتهاند: برخی را به گؤک ترکها، برخی را به اویغورها، برخی دیگر را به اغوزها و حتی برخی را به سکاهای ایرانی منسوب کردهاند. از جملۀ آنها این داستانها را میتوان برشمرد:
داستان الپ ار تونگا که بعدها با افراسیاب
شاهنامۀ فردوسی تطبیق داده شده است.
داستان شو، قهرمانی که در برابر
اسکندر مقدونی ایستاد،
داستان
اغوزخان (قاغان) نیای
اغوزها (چ ۱۹۳۲، ۱۹۳۶م)، داستان بوزقورت (گرگ خاکستری)، داستان ارگنه قون (که این هر دو تنها در منابع مغولی بازمانده)، داستان آفرینش و داستان کوچ اویغوری.
از داستان اغوز که مهمترین آن داستانهاست، دو روایت اسلامی و غیراسلامی باقیمانده که نخستین آنها فارسی است که در جامعالتواریخ
رشیدالدین فضلالله روایت، و دیگری ترکی است که به خط اویغوری تحریر شده است. در دومی از
خداشناسی و اسلام آوردن
اغوزخان سخنی به میان نیامده، اما هر دو همزمان و در دوران پادشاهی محمود غازانخان،
ایلخان مغول به نگارش درآمده است. فاروق سومر احتمال داده است که شاید دومی حتی در روزگار جانشینان غازان تحریر شده باشد.
در این متن واژههای فارسی بسیار به کار رفته است. روایت رشیدالدین توسط
ابوالغازی بهادرخان به ترکی شرقی ترجمه شده است.
رشیدالدین فضلالله داستان
اغوزخان را بیگمان از یک منبع شفاهیترکی برگرفته است و نظر زکیولیدیطوغان
مبنی بر استفادۀ او از نوشتههای فارسی و مغولی صایب به نظر نمیرسد، زیرا تمامی قراین حاکی از آن است که حتی راویان تاریخ مغول و نیاکان
چنگیزخان برای رشیدالدین، ترکزبان بودهاند.
نیز مـیتوان از داستانهای ددم قورقود (نسخۀ در سدن) یا دده قورقوت (نسخۀ واتیکان) نام برد و این داستان بخشی از اغوزنامه به شمار میرود کـه در دوران متأخر به تحریر درآمده است.
ادبیات مکتوب ترکی پیش از دورۀ اسلامی (غیر اسلامی) به دو گونه بازمانده است: گونۀ نخست سنگ گورهایی است که از سدۀ ۸م به این سو در
مغولستان و در کرانههای رود ینیسئی بازمانده است، و گونۀ دوم بیشتر ترجمه شده از سنسکریت، چینی، سغدی و جز آنها ست. این آثار بیشتر در باب آیینهای
بودایی، مانوی و اندکی
ترسایی و همچنین قطعاتی از یک
شعر است که به باور برخی به مقولههای این آیینهای سهگانه ارتباطی ندارد. بیشتر این نوشتهها در تورفان و پیرامون و نزدیکیهای آن یافت شده است.
سنگنبشتهها سه گروه است: نخستین به گؤک ترکها، دیگری به اویغورها، و گروه سوم به قرقیزها مربوط و منسوب است. پراهمیتترین، مفصلترین و ادیبانهترین سنگنبشتهها از آن گؤک ترکهاست و به رغم آنکه جوینی در سدۀ ۷ق/۱۳م در
سفر خویش به مغولستان آن سنگها را در ساحل رودهای سلنگه و توغلا دیده، و در تاریخ جهانگشای گزارش کرده بود،
شناسایی دوبارۀ آنها از اوایل سدۀ ۱۸ م با کشف سنگنوشتههای ینیسئی در مجرای قدیمی رود اورخون در مغولستان و نزدیک خرابههای شهر قراقروم پایتخت مغولستـان
آغاز، و سرانجام در اواخر سدۀ ۱۹م سنگ نوشتههای اورخون نیز کشف گردید. نخست هیئتهای علمی اعزامی روسی و فنلاندی آنها را مورد بررسی قرار دادند و رونوشت آنها را فراهم آورده و شناساندند و سپس ویلهلم تومسن دانمارکی به یاری متن چینی کتیبهها، خط رونیک ترکی را رمز گشایی کرد و بازخواند و در میان سالهای ۱۸۹۳ تا ۱۹۱۶م متن تصحیح شده و ترجمۀ آنها را به زبان فرانسه منتشر ساخت. همزمان و پس از او نیز دانشمندان بسیاری در
روسیه و کشورهای دیگر بر روی ایـن سنگ نبشتههـا به تحقیـق و بررسی پـرداختند.
نخستین این سنگنبشتههای سهگانه از آن
تونیوقوق وزیر چند تن از قاغانهای گؤک ترک است که در رهایی آنان از اسارت چین و احیای پادشاهی آنان نقش مهمی ایفا کرده بود. او سنگ نبشتۀ خود را اندکی پیش از
مرگ خویش در حدود سال ۱۰۸ق/۷۲۶م پدید آورده است. کتیبۀ تونیوقوق اگر چه به اندازۀ دو کتیبۀ دیگر ماهرانه، سلیس و روان نیست و برخی ایرادهای زبانی بر آن وارد است، اما میتوان آن را نوشتهای ادیبانه برشمرد. این کتیبه اندکی دورتر از دو سنگ نبشتۀ دیگر و در نزدیکی رود توغلا قراردارد.
دو سنگ نبشتۀ دیگر از آن بیلگه قاغان پادشاه گؤک ترک و برادر وی شاهزاده کولتیگین است و سنگ گور کول تیگین در ۷۳۱م اندکی پس از
قتل وی و سنگ گور بیلگه قاغان که در زمستان ۷۳۴م درگذشته، در ۷۳۵م برافراشته و نویسانده شده، و هر دو به فرمان خواهر زادۀ آنان یوللوغ تیگین صورت پذیرفته است.
اگر چه استنباط پژوهندگان آن است که گؤک ترکها
زبان سغدی را که به خطی برگرفته از خط آرامی نوشته میشد، به عنوان زبان اداری به کار میبردهاند و ترکی در اینگونه موارد به کار نمیرفت، اما ویژگیهای ساختاری و زبان نثر سنگنبشتههای اورخون و بهویژه این دو سنگ نبشتۀ اخیر نشان از زبانی کارکرده و مکتوب و ادبی دارد.
متن هر سنگنبشته، مفصل و بر روی تخته سنگهای چهار بر و با بلندی حدود چهار متر نوشته شده است.
سنگ نبشتههای اورخون ضمن برخورداری از اهمیت تاریخی قابل توجه، نخستین نوشتههای ادبی
زبان ترکی به شمار میروند.
گروه دوم سنگنبشتهها از آن
اویغوران است. اندکی پس از سقوط قطعی فرمانروایی گؤک ترکها، قوم دیگری از همزبانان آنان که اویغور نامیده میشدند، در ۱۲۷ق/۷۴۵م بر جای آنان نشستند و فرمانروایی
مغولستان را به دست گرفتند. در سنگ نبشتۀ بیلگهقاغان ضمن گزارش جنگی با آن قوم از آنان به نام اویغور و از فرمانروایشان با عنوان ایلتبر یاد شده است که پس از شکست به سوی شرق (چین)، گریختهاند. حکومت اویغورها نزدیک به ۱۰۰
سال پایدار ماند، اما آنان در ۲۲۵ق/۸۴۰م از قرقیزها بهسختی شکست خوردند و به ناچار به شرق و غرب پراکنده شدند.
اویغوران شکست خورده، بعدها در کانسو (دون هوانگ در چین شمالی) و در حوزۀ رود تاریم (تورفان) دو حکومت (خاقانی) نیمه مستقل تحت حمایت چین تشکیل دادند و به کلی شهرنشین شدند،
حکومت شاخۀ غربی آنان پس از قدرت یافتن قراختاییها و استقرار آنان در ترکستان و ماوراءالنهر به تابعیت آن
دولت درآمدند و هنگام ظهور چنگیز در سدۀ ۱۳م نیز به وی پیوستند و متابعت او را پذیرا شدند و سرزمین آنان نیز در عهد مغول در قلمرو جغتای پسر دوم چنگیزخان قرار گرفت. گزارشی از مسلمانستیزی آنان در آغاز پادشاهی منگوقاآن در دست است، اما آنان پس از آن اندکاندک
مسلمان شدند و اینک بیشتر مسلمانان چین اویغوراناند.
اویغوران بیگمان مانند دیگر قبیلههای ترک زبان و مغول در آغاز و پیش از فرمانروایی یافتن، بر آیین شمنی بودند، اما در این دوره بر اثر روابط فرهنگی و نظامی که با چین داشتند و به سبب آنکه سرزمین آنان گذرگاه بازرگانان ملل مختلف و به ویژه بازرگانان با فرهنگ سغدی بود، با آیین مانوی آشنا شدند و به سال ۱۴۵ق/۷۶۲م ایلتبر آنان بوقوقاغان آیین مانوی را به عنوان مذهب رسمی دربار و سرزمین خود اعلان داشت.
در همان روزگار، مسیحیت نسطوری از سوی گروهی از آنان پذیرفته شده بود. آنان بعدها به واسطۀ سغدیان با
آیین بودا آشنا شدند و این آیین به ویژه پس از شکست و پراکندگی آنان و به خصوص در میان اویغورانی که به غرب روی آورده بودند، رواج عام یافت و دو آیین پیشین را واپس راند. اما اسناد به دست آمده در تورفان نشانگر آن است که آیین مانوی و کمتر از آن آیین ترسایی تا قرنها در میان آنها رواج داشته است.
از اویغوران چند سنگنبشته بازمانده که مهمترین آنها سنگنبشتههای تاریات، شینه ـ اوسو و تس است و این سه سنگ نبشته به روزگار فرمانروایی بایان چور (مویون چور، حک ۱۲۸- ۱۴۲ق/ ۷۴۶ - ۷۵۹م)، برافراشته و نوشته شده است.
زبان این سنگنبشتهها چندان تفاوتی با زبان سنگنبشتههای گؤک ترکها ندارد و خط به کار رفته در آنها نیز همان خط رونیک است.
سنگ نبشتۀ دیگری در شهر قرابلغسون (قارابالغاسون) پایتخت اویغوران از سدۀ ۹م بازمانده که بیشتر اهمیت آن بدان سبب است که در کنار متن ترکی با خط رونیک ترجمۀ چینی و ترجمۀ سغدی آن نیز آمده است.
همانگونه که پیشتر اشاره شد و از سنگ نبشتۀ دیگری به نام
بوگوت نیز چنین برمیآید که زبان سغدی از سدۀ ۶م زبان رسمی و اداری گؤک ترکان بوده است و این سنگ نبشته (قرابلغسون) نقش و اهمیت زبان و خط و فرهنگ سغدی را در
آسیای میانه بیشتر مینمایاند و مستندتر میسازد.
اویغورها در سدههای بعد خط سغدی را برای نوشتن زبان خویش به کار بردند. آنان در روزگار ظهور چنگیزخان این خط را به مغولان آموختند.
اگر چه خط رسمی جمهوری مغولستان در سدۀ ۲۰م به سریل تبدیل شد، آن خط هنوز در مغولستان درونی (چین) رواج دارد و بر روی اسکناسهای
جمهوری چین چاپ میشود و یادگاری از فرهنگ ایرانی به شمار میرود. سنگنبشتههای اویغوری از نظر مندرجات تاریخی و احتوای بر واژگان ترکی و جنبۀ ادبی نسبت به سنگ نبشتههای اورخون در جایگاه نازلتری قرار دارد.
از قرقیزها که در سرزمینهای غربیتر و در دشتهای کرانۀ رود ینیسئی میزیستند و فرمانروایی را از دست اویغوران بهدرآورده بودند، سنگ نبشتههای کوچک و بزرگ چندی در همان کرانهها باقیمانده است، اگر چه برخی از محققان آنها را از سنگنبشتههای اورخون کهنتر میانگاشتند، اما اینک محرز گردیده است که آن کتیبهها از هر لحاظ اهمیت کمتری نسبت به سنگنبشتههای پیشین دارد و در سدههای ۹ و ۱۰م نوشته شده است.
پس از سنگنبشتهها، بازماندههای ادبیات مکتوب ترکی پیش از
اسلام عبارت است از نوشتههایی که در اواخر سدۀ ۱۹ و اوایل سدۀ ۲۰م در شهر کوچو (قچو) در شرق تورفان که مرکز امارت اویغوران بوده، و نیز در کانسو به ویژه در غارهای نزدیک دونهوانگ کشف گردیده، و بیشتر به آثار تورفان معروف است.
آثار تورفان به زبانهای تخاری، فارسی میانۀ پارتی و ساسانی، سغدی، چینی،
فارسی دری، ختنی، مغولی، سنسکریت و ترکی و با الفبای سغدی، برهمی، اندکی رونیک، اویغوری (سغدی) و مانوی نوشته شده است، اما نوشتههای ترکی اویغوری بیشترین آنها را تشکیل میدهد. نوشتههای اویغوری مجموعۀ تورفان اکثر متون دینی مسیحی، مانوی و بیشتر از همه بودایی است و اغلب آنها ترجمههایی است از متون دینی آن آیینها در زبانهای گوناگون. با بررسی متون تورفان چند سرایندۀ اویغور نیز شناسایی شدهاند از جمله میتوان از: کول ترقان، پاراتیا یاشیری، اسیغ توتونگ، چسوها توتونگ، کالیم کیشی و سینگقوسالی توتونگ نام برد که در ترجمۀ متنهای دینی دست داشتهاند.
در میان آثار تورفان برگی کاغذ یافت شده است که دو منظومۀ ترکی (اویغوری) را در بردارد و سرایندۀ آن آپرینچور تیگین است. برخی از پژوهندگان ترک سرودههای او را غیردینی و از قبیل کوگ
تلقی کردهاند
و او را نخستین شاعر ترک زبان دانستهاند که اثری از وی بازمانده است.
آپرینچور که شاید بخش نخست نام او همان آفرین فارسی باشد، تیگین (شاهزاده) لقب داشته، و بدین سبب از نجبا و اشرافزادگان نیمۀ دوم سدۀ ۸ و نیمه نخست سدۀ ۹م
برشمرده شده است. به باور آن محققان پیشتر از این جوجو، شاعر ناشناختۀ ترکی که در دیوان لغات الترک از او یاد شده،
اما سرودهای از وی نیامده، نخستین شاعر ترک تلقی میشده است.
شعر بازمانده از
آپرینچور به سرودههای مانوی مانندگی بسیار دارد.
از میان آثار تورفان سکیزیو کمک (هشت تومار) وآلتون یاروق (نورزرین) که هر دو از متون مقدس بودایی است،
به ویژه دومی که داستانهای بسیاری را در بردارد و متن اصلی آن به زبان سنسکریت است که از آن زبان به چینی و توسط سالی توتونگِ بیش بالیغی از چینی به ترکی اویغوری ترجمه شده، از اهمیت بیشتری برخوردار است و میتوان آنها را متون ادبی به شمار آورد، اگر چه بیشتر محققان ترک متون اویغوری را به عنوان آثار ادبی، چندان بهایی نمیدهند.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ادبیات ترکی»، شماره۵۸۵۴.