• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اخلاق سیاسی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



سیاست اسلام ، سیاست خاصی است و اختلاف اساسی اسلام با فلسفه سیاسی غرب در مساله وحدت دین و سیاست در اسلام، آشکار می شود.
در نظام سیاسی اسلام، اخلاق نه تنها از سیاست جدا نیست، بلکه سیاست اسلامی بر فلسفه اخلاق استوار است.





۱.۱ - در غرب


سیاست در ایدئولوژی غرب برای کسب قدرت است تجمع همه قدرت‌ها نیز در یک شخص، قدرت دادگری و انصاف را از او می‌ستاند.
به قول: «لرداکتون» مورخ انگلیسی: «قدرت فاسد کننده است و قدرت مطلق، فساد مطلق می‌آورد، خودکامگان تاریخ که همه اموال، همه قدرت‌ها و همه امور را در اختیار داشتند، مجالی برای عدالت برای آن‌ها باقی نمانده بود، هرچه را می‌کردند، در ملک خود می‌کردند نه در ملک دیگری و مگر تصرف در ملک خود خلاف عدالت است؟»؛ 
[۱] دانش و ارزش، ص ۲۹۷-۲۹۸.
 یا به گفته «بیسمارک» «حق در لوله تانگ است». 
[۲] دانش و ارزش، ص ۳۰.
 
بدین ترتیب قدرت هم ذاتا خبیث و ناپاک معرفی شده است.

۱.۲ - در مکتب اسلام


ولی در مکتب اسلام ، سیاست برای کسب قدرت نیست، بلکه قدرت وسیله‌ای است برای احقاق حق و گسترش دادگری و از بین بردن ظلم و فساد، هدف خدمت به مردم و آشنا ساختن آن‌ها با فضائل و کمالات انسانی است و لذا هیچ وقت مرد سیاست در اسلام ، در معرض این خطر قرار نمی‌گیرد که به شر روی آورد و خویشتن را به گناه و پلیدی‌ها آلوده سازد.




۲.۱ - تنیدگی اخلاق با سیاست


سیاستمدار اسلامی، می‌تواند با حفظ تقوی و فضائل انسانی در امور سیاسی مداخله کند و حتی در آن صورت تقوی و پاکیش بیشتر ارزش پیدا می‌کند و البته داشتن چنین اخلاقی به سیاست اسلامی کمک می‌نماید تا به هدف نهائی نزدیک شود زیرا هدف از آن، ترویج فضائل اخلاقی است و چون هدف سیاست اسلامی آن است که در جامعه مکارم اخلاق و فضائل انسانی را به کمال نهائیش برساند و افراد جامعه را از عالی‌ترین صفات انسانی برخوردار سازد.
از این رو سیاستمداران اسلامی با مراعات مقررات اخلاقی عملا بالاترین احترام را به اخلاق می‌گذارند.
سیاستمدار مسلمان ، طبق وظیفه دینی مکلف است تعالیم اخلاقی را در اعمال خود بکار بندد و در اخلاق و رفتار، نمونه فضائل عالی انسانی باشد.

۲.۲ - حفظ عزت در سیاست


سیاست اسلامی، حفظ شرف و عزت نفس و شرافت روح را از وظائف قطعی سیاستمدار شناخته و به هیچ سیاستمداری اجازه نداده است که باعث ذلت و خواری خود شود و به حقارت و فرومایگی تن دردهد و برای جلب منافع مادی شرف انسانی خود را پایمال نماید.
امام صادق (ع) فرمود: «خداوند کارهای شخص مؤمن را به خودش واگذار نموده تا آن طوری که میل دارد، عمل نماید ولی به وی اجازه نداده است که خود را ذلیل نماید و موجبات پستی و خواری خویش را فراهم آورد، ان الله فوض الی المؤمن اموره کلها و لم یفوض الیه ان یذل نفسه».

۲.۳ - دوری از رذائل در سیاست


سیاستمدار مسلمان، مکر و فریب ، دروغ و اغفال ، خدعه و تدلیس و ریا و تزویر و سایر رذائل اخلاقی را از عیوب اخلاقی می‌داند و نفعی که از این راه‌ها عاید شخص می‌گردد، ناپاک و پلید می‌خواند.

۲.۴ - توجیه وسیله با هدف


در سیاست اسلامی ، هدف وسیله را توجیه نمی‌کند و برای وصول به هدف هر نوع وسیله را مجاز نمی‌داند، زیرا در یک نظام ارزشی، نه تنها هدف‌ها ارزش دارند، بلکه انتخاب وسیله‌ها نیز دارای ارزش‌اند.
به عبارت دیگر؛ سؤال این که: «هدف وسیله را مباح می‌کند یا نه؟» سئوالی نیست که بتوان جدا و بیرون از اعتبارات یک مکتب بدان پاسخ گفت، مکتب‌ها ممکن است اندیشه‌های متفاوت درباره آن داشته باشند، ممکن است در مکتبی انتخاب وسیله برای رسیدن به هدف مجاز شمرده شود ولی در مکتب دیگر نه.

۲.۴.۱ - وسائل مجاز و غیرمجاز


اسلام از مکاتبی است که خود معین می‌کند برای وصول به هدف چه وسائلی را می‌پسندد و کدام را مجاز نمی‌شمارد در نظام اسلام، معقول نیست روش‌هائی برای تامین هدف برگزیده شود و با آن اهدافی که اسلام در نظر دارد، تناقض داشته باشد.
مثلا اسلام که تقوا ، طهارت نفس ، عدالت، پرهیز از دروغ و مکر و فریب و... را در صدر اهداف خود قرار داده، معقول نیست در عین حال، هر روشی را برای رسیدن به این اهداف تجویز کند زیرا در این صورت به تناقض اساسی گرفتار می‌آید. به این معنی که نمی‌توان هم از مردم‌دوستی دم زد و هم همین مردم را که رفاه و آزادی‌شان مورد نظر است، به انواع قتل و شکنجه و فریب و تحمیق گرفتار کرد.

۲.۴.۲ - روش موسس اسلام


سیاست اسلام، مبتنی بر اصول و ارزش‌های اخلاقی است و لذا موسس و بنیان‌گذار اسلام خود عملا در همه حال نمونه فضائل اخلاقی بود و او هرگز در دوران رسالت خود بر خلاف شرف انسانی و اصول اخلاقی قدمی بر نداشت، مردم را اغفال نکرد و وعده دروغ به مردم نداد، حق و فضیلت را هیچ وقت نادیده نگرفت و از راه گول‌زدن و انواع حقه بازی‌ها و دغلکاری‌ها که عادت سیاستمداران منفور تاریخ است، هدف خود را پیش نبرد او هرگز به مصلحت رنگ عوض نکرد و بر خلاف عقیده و ایمانش سخن نگفت.




۳.۱ - روش تبلیغی پیامبر


در مسیر زندگی پیامبر اسلام (ص) موارد زیادی پیش آمد که به کار بستن تعالیم اسلام و عمل به وظائف اخلاقی مستلزم ضرر و در تزاحم با منافعش بود، ولی او ضرر را تحمل کرد و از منفعت چشم پوشید.
به عنوان نمونه، رسول اکرم (ص) در سال‌های قبل از هجرت از فرصت اجتماعات قبائل و عشائر عرب که به مکه می‌آمدند، استفاده می‌نمود و با هر گروهی جداگانه در محل سکونتشان درباره رسالت خود گفتگو می‌کرد.
در یکی از سال‌ها موقعی که جمعیت در سرزمین منا متراکم بود، پیامبر (ص) دعوت خود را آغاز نمود، ابتداء به طرف خیمه‌های « بنی کلب » و سپس به جانب « بنی حنیفه » رفت و پیام خود را به آنان ابلاغ کرد و آنان را به اسلام دعوت نمود ولی آن‌ها نپذیرفتند و جواب رد دادند.
پس از آن به سوی منازل بنی عامر رفت و اسلام را به آنها عرضه کرد، یکی از بزرگان آن قبیله به نام «بیحره» متوجه قیافه جذاب و آهنگ گرم و نافذ رسول اکرم (ص) شد و گفت: اگر می‌توانستم این جوان‌مرد را از قریش جدا کنم و به اختیار خود درآورم با قدرت نیروی او تمام عرب را قبضه می‌کردم و آن‌ها را مطیع خود می‌ساختم سپس رو به آن حضرت کرد و گفت: «اگر امروز با شما به امر نبوت بیعت کردیم و از آن پس خداوند موجبات پیروزی تو را بر مخالفان فراهم آورد، آیا زمام امور، بعد از شما برای ما خواهد بود؟ در پاسخ با صراحت و صداقت فرمود: «اختیار امر بعد از من برای خداوند است و آن را در موردی که بخواهد، قرار خواهد داد».
«بیحره » گفت: «آیا امروز به یاری شما برخیزیم و گلوهای خود را هدف سلاح‌های عرب قرار دهیم و پس از آن که پیروز شدید، زمام‌داری امور برای دیگران باشد؟ ما را به کار تو نیازی نیست» و از دعوت آن حضرت سر باز زد. 
[۴] سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۴۲۴.

هرگاه سیاست پیامبر برای این بود که هر طوری شده به قدرت برسد، قبیله بنی عامر که از قلب پیامبر آگاه نبودند و نمی‌دانستند امر بعد از رسول خدا (ص) در اختیار خداست، آن روز با پیشنهاد قبیله بنی عامر موافقت می‌کرد و آنان را به آینده امیدوار می‌ساخت ولی پیامبر این کار را نکرد و وعده دروغ به آنان نداد.

۳.۲ - سیاست توأم با پارسائی


او در عین این که مرد سیاست و جنگ و قدرت بود، معنویت و پارسائی و محبت در سیمای او نمایان تر بود کشمکش‌های مداوم نظامی و سیاسی که زندگی او را در خود غرق کرده بود، مانع از آن نبود که مردم در چهره او آرامش و صفائی را ببینند که از یک پیامبر انتظار داشتند.
او بنیان‌گذار یک سازمان سیاسی با مشخصات کاملا تازه‌ای بود که از متن اسلام بر می‌خاست او با تاسیس چنین سیاستی توانست سیستم‌های سیاسی متداول آن عصر را براندازد.

۳.۳ - روش سیاسی پیامبر


پیامبر در زمان حکومت « شاه » یا « قیصر » یا « امپراطور » که همواره در تاریخ مظهر قساوت و خشونت و استبداد و بی‌رحمی بوده‌اند «سیاست» خویش را بر آزادی ، برابری ، برادری ، عدالت اجتماعی ، خیرخواهی و خدمت به مردم و راهنمائی بنیاد نهاد و به افراد حق داد که در برابر او از نظر خود دفاع کنند و در این کار کمترین احساس خطری از جانب او نکنند.


 
۱. دانش و ارزش، ص ۲۹۷-۲۹۸.
۲. دانش و ارزش، ص ۳۰.
۳. وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۴۲۴، باب ۱۲ کراهه التعرض للذل.    
۴. سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۴۲۴.



سایت اندیشه قم.    






جعبه ابزار