• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

أَبْکَم (لغات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





اَبْکَم: (اَحَدُهُمآ اَبْکَمُ لایَقْدِرُ)
«راغب» در «مفردات» می‌گوید: «اَبْکَم» از مادّه‌ «بُکْم» به معنای کسی است که به طور مادرزاد گنگ متولد می‌شود.
اَخْرَس: «اَخْرَس» از مادّه‌ «خرس» به هرگونه گنگ گفته می‌شود؛ بنابراین: کُلُّ اَبْکَمَ اَخْرَسُ وَ لَیْسَ کُلُّ اَخْرَسَ اَبْکَمُ: «هر ابکمی، اخرس است اما هر اخرسی، ابکم‌ نیست». سپس اضافه می‌کند: گاهی این ماده در مورد کسی اطلاق می‌شود که به خاطر ضعف عقل از سخن گفتن عاجز و ناتوان است.



(وَضَرَبَ اللّهُ مَثَلًا رَّجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لاَ يَقْدِرُ عَلَىَ شَيْءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَى مَوْلاهُ أَيْنَمَا يُوَجِّههُّ لاَ يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَمَن يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ) (خداوند مثالى ديگر زده است، دو نفر را، كه يكى از آن دو، گنگ مادر زاد است؛ و قادر بر هيچ كارى نيست؛ و سربار صاحبش مى‌باشد؛ او را در پى هر چيز مى‌فرستد، كارى از پيش نمى‌برد؛ آيا او، با كسى كه امر به عدل و داد مى‌كند، و بر راهى راست قرار دارد، برابر است؟!).
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: در مجمع البیان گفته است ابكم به معناى كسى است كه از شكم مادر، لال به دنيا آيد، نه چيزى بفهمد و نه بتواند بفهماند. بعضى گفته‌اند ابكم، آن كسى است كه نتواند سخن گويد، و كلمه «كَلّ» به معناى سنگين است وقتى گفته مى‌شود: كل عن الامر، يكل، كلا يعنى فلان امر بر او سنگين آمد، و به همين جهت براى انجامش برنخاست و كلت السكين كلولا به معناى كُند شدن و كُلُفت شدن لبه كارد است و كل لسانه به معناى اين است كه زبانش كند شد و سخن گفتن بر او دشوار آمد، و به همين جهت تصميم بر سخن نگرفت، و اين در حقيقت بخاطر كند شدن زبان است. پس اصل در معناى اين كلمه همان كلمه كلفت شدن و كند شدن است كه مانع نفوذ مى‌شود.
(أَحَدُهُما أَبْكَمُ لا يَقْدِرُ عَلى‌ شَيْ‌ءٍ)، يكى گنگ است كه قادر بر هيچ چيز نيست، و از اينكه سخنان ديگران را بفهمد و يا با ديگران سخن گويد محروم است، چون نه مى‌شنود و نه مى‌تواند حرف بزند، كه اگر در حالش دقت شود از هر فعليت و مزيت كه انسان آن را از راه گوش كه وسيع‌ترين حواس بشرى است كسب مى‌كند محروم است، نمى‌تواند بوسيله حس سامعه علم و خبرى از گذشته و حوادثى كه غايب از چشم رخ مى‌دهد و از آنچه در ضماير مردم است كسب كند، از علوم و صنايع بى بهره است، و نيز نمى‌تواند به ديگران تعليمى دهد، چون زبان است كه با آن انسان معانى بزرگ و دقيق را به ديگران القاء مى‌كند، و ابكم هيچ يك از اين فعليت‌ها و مزيت‌ها را برخوردار نيست، و معلوماتش محدود به همان حدودى است كه از راه چشم و با اشارات ديگران مى‌فهمد.
پس جمله (لا يَقْدِرُ عَلى‌ شَيْ‌ءٍ) «به هيچ چيز قادر نيست» با كلمه ابكم تخصيص خورده، چون ابكم همانطور كه گفتيم قادر بر مختصرى از ادراک هست، پس در نتيجه معناى جمله مزبور اين مى‌شود كه يكى از آن دو فرد، ابكم است كه قادر به هيچ دركى كه غير ابكم دارد، نيست و معناى جمله‌ (وَ هُوَ كَلٌّ عَلى‌ مَوْلاهُ) اين است كه او بار و عیال كسى است كه امورش را تدبیر مى‌كند، پس او خودش نمى‌تواند امور خود را تدبير كند، و اينكه فرموده: (أَيْنَما يُوَجِّهْهُ لا يَأْتِ بِخَيْرٍ) معنايش اين است كه مولايش به هر طرف كه بفرستد و به دنبال هر حاجتى از حوائجش روانه‌اش كند، قادر بر انجام آن نيست، پس او نه مى‌تواند حاجت مولايش را بر آورد و نه حاجت خود را. (دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:)


۱. نحل/سوره۱۶، آیه۷۶.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۱۴۰.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۴، ص۶۴.    
۴. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۶، ص۱۸.    
۵. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۱۴۱.    
۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۳۵۹.    
۷. نحل/سوره۱۶، آیه۷۶.    
۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۷۵.    
۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۴۳۵.    
۱۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۳۰۱.    
۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۴، ص۱۸.    
۱۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۵۷۸.    



مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «أَبْکَم»، ص۱۹.    
مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «أَخْرَس»، ص۳۱.    


رده‌های این صفحه : لغات سوره نحل | لغات قرآن




جعبه ابزار