اختلال فکر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اختلال فکر، یکی از مباحث مطرح در
آسیبشناسی روانی در علم
روانشناسی بوده و به معنای نوعی اختلال در فرایند و محتوای تفکر میباشد. در واقع در فرایند
فکر آشفته، بیمار اغلب تحت تاثیر صدا،
تداعیهای آوایی (Clang associations) و ریتم کلمات است و به معنای آن توجهی ندارد. در این مقاله به بررسی اختلال فکر و ارتباط آن با افراد مبتلا به
اسکیزوفرنی بحث میشود و علل و نشانههای آن بررسی میشود.
اختلال فکر از جمله نشانههای مثبتی (Positive symptoms) است که در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی مشاهده میشود. نشانههای مثبت به نشانگانی میگویند که با حضورشان خود را نشان میدهند. افراد اسکیزوفرن، مشکل فراوانی در آرایش منطقی افکار خود و نتیجهگیریهای قابل قبول و معقول دارند. تفکر درهمریخته و غیرمنطقی احتمالا مهمترین نشانه اسکیزوفرنی است.
در اسکیزوفرنها، هم
فرایند تفکر، اختلال پیدا میکند و هم محتوای فکر. زمانی که فرایند تفکر آشفته است، به نظر میرسد که قطار فکر به جای معنی کلمهها با صدای آنها حرکت میکند. در واقع در فرایند فکر آشفته، بیمار اغلب تحت تاثیر صدا، تداعیهای آوایی (Clang associations) و ریتم کلمات است و به معنای آن توجهی ندارد. به طور مثال یک بیمار در پاسخ روانشناس که پرسید وضعیت خوابتان چطور است جواب داد: قطوره، بطوره، چطوره!
گاهی بیماران به واژهسازیهایی (Neologisms) میپردازند که فقط معنای شخصی دارند. به علاوه استفاده آنها از کلمات مبهم، بیش ازاندازه انتزاعی یا بیش ازاندازه عینی، تکراری یا کلیشهای، میتواند محتوای گفتار آنها را بیخاصیت کند، به طوری که اطلاعات کمی را منتقل کنند. به نظر نمیرسد که این آشفتگیهای ارتباطی ناشی از فقدان تحصیلات یا
هوش کم باشند، بلکه از خود اختلال ناشی میشوند. همچنین این بیماران ممکن است کلمات متعددی را که هر کدام به صورت جداگانه مفهومی دارند، به صورت غیرمنطقی کنار هم بیاورند یا بنویسند یا بگویند.
به طور مثال نوشته زیر از قلم یک بیمار اسکیزوفرنی دارای اختلال فرایند فکر است که نشان میدهد درک تفکر اسکیزوفرنیایی تا چهاندازه دشوار است:
"اگر اشیاء یا چرخش کشاورزی یا سطوح در نگاهها بچرخد و از لحاظ زمانی با هر چیزی میزان شود، من به یک رشته مدارک قبلی اشاره میکنم که در اظهار نظرهای پیشینم واقعیتهای وارسیشدهای بودند و چیزی دیگر هم هست که مربوط میشود به دخترم که قسمت پایین گوش راستش پهن است و اسمش مریلر است... "
این کلمات و عبارات که در کنار هم چیده شدهاند، به طور مجزا معنا دارند، اما در ارتباط با یکدیگر فاقد معنا هستند و مانند خورشتهای هجایی به نظر میرسند. کنار هم چیدن کلمات و عبارات نامربوط به هم و تداعیهای ویژه بین کلمات از مشخصات نوشتهها و گفتار افراد اسکیزوفرنیایی است. به ترکیبی از کلمات و عبارات که نامنسجم، بیربط و اساسا غیرقابل فهم میباشند،
آشفتهگویی (Word salad) یا سالاد کلمات گفته میشود که معمولا در موارد پیشرفته اسکیزوفرنی دیده میشود.
این آشفتهگویی، بازتابی است از سست شدن یا واپاشی تداعیها در شخص. فکرهای شخص از موضوعی به موضوع دیگری میپرد، طوری که نامرتبط به نظر میرسند. سیلان و جریان یافتن کلمات در آنان غالبا تحت تاثیر صدای کلمات است تا معنای آنها.
به نظر میرسد هسته اصلی اختلال فکر در اسکیزوفرنی، ناتوانی کلی از کنار گذاردن محرکهای نامربوط باشد که منجر به کاستیهای توجه میشود. اکثر مردم عادی میتوانند توجه و دقت خود را به طور انتخابی بر چیزی متمرکز کنند، و از میان انبوه اطلاعات حسی که دریافت میکنند محرکهایی را در ارتباط با تکلیف کنونی خود انتخاب کرده، سایر محرکها را نادیده بگیرند.
این مکانیزم در افراد، محرکها را دستهبندی میکند و تعیین میکند کدام محرک پذیرفته شود و کدام اجازه ورود نخواهد داشت که به طور استعاری به آن "
صافی شناختی" یا "
صافی گزینشی" میگویند. این
صافی به طور طبیعی انعطافپذیر، حساس و مقاوم است. گاهی اوقات این مکانیزم به چند محرک مختلف اجازه میدهد که به طور همزمان وارد شوند، اما در برخی شرایط به برخی محرکها اجازه ورود نمیدهد. به طور مثال وقتی شما در یک جاده صاف و خلوت در حال رانندگی هستید، معمولا میتوانید با یک مسافر صحبت کنید یا به موسیقی آرامی گوش فرا دهید. اما زمانی که جاده خطرناک است، صحبت کردن غیر ممکن میشود و گوش دادن به موسیقی التهابآور میشود. در این حالت تمام انرژی
ذهن بر یک چیز معطوف میشود: رانندگی ایمن و هر چیز دیگری از
صافی رد میشود.
به نظر میرسد که در
صافی توجه بیماران اسکیزوفرنیک اشکالی وجود دارد. به نظر میرسد برخی از بیماران به
کاستی توجه فراگیر مبتلا هستند، به طوری که اصلا به هیچ چیز توجه نمیکنند. بیماران دیگر به برخی محرکها توجه بسیار زیادی میکنند و به محرکهای دیگر توجه کافی ندارند. به طور مثال فردی که به
توهم دچار است، احتمالا به این توهمات بیش ازاندازه توجه میکند ولی به همین نسبت به سایر محرکهای بیرونی بیتوجه است.
تفکر اسکیزوفرنی به
افراط در شمول (Overinclusiveness) نیز گرایش دارد. افراط در شمول، عبارت است از گرایش به تشکیل مفاهیم از اطلاعات مربوط و نامربوط. این نقص فکر از تضعیف توانایی مقاومت کردن در برابر اطلاعات منحرفکننده ناشی میشود و قویا بیانگر نقص در تصفیه کردن
شناختی است. در مجموع بیماران اسکیزوفرنی ممکن است به خاطر افراط در شمول، اطلاعات بسیار بیشتری را از افراد بهنجار پردازش کنند.
کسی که دچار اسکیزوفرنی است ظاهرا نمیتواند محرکهای نامربوط را کنار بگذارد یا در میان دروندادها، دادههای مربوط را تشخیص دهد و به نوعی دچار
حواسپرتی شناختی هست. به طوری که در نمونههای گفتههای این بیماران مشکل ناتوانی در کنترل توجه و دقت و متمرکز ساختن افکار خویش، دیده میشود. قواعد خاصی وجود ندارد که تعیین کند چه اطلاعاتی مربوط و چه اطلاعاتی نامربوط است.
همه ما از نظر نوع اطلاعاتی که به آن توجه میکنیم و نوع اطلاعاتی که نادیده میگیریم، حتی در تکالیف ساده با هم فرق داریم. احتمالا تفاوت بین
تفکر اسکیزوفرنیک و
تفکر بهنجار نمیتواند کیفی باشد و بیشتر جنبه کمی دارد. زیرا همگی ما دارای تداعیهایی به یک محرک هستیم که ممکن است ثابت شود مربوط یا نامربوط است.
بسیاری از واژهها معانی، معانی ضمنی و تداعیهای متعددی دارند. همه ما، چه افراد اسکیزوفرن و چه افراد بهنجار به نسبت مساوی نسبت به این معانی و تداعیها حساس هستیم. اما بیماران اسکیزوفرنیک، بهویژه نسبت به تداعیهای اصلی واژه حساساند و کمتر تحت تاثیر زمینههایی قرار میگیرند که این تداعیها بهکار میروند.
•
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «اختلال فکر»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۶/۰۵.