احمد بن حسین بیهقی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بِیْهَقی، ابوبکر احمد بن حسین بن علی خسروجردی (۳۸۴-۴۵۸ق/۹۹۴-۱۰۶۶م)،
محدث نامی
اهل سنت که تلاش داشت پیوندی میان تعالیم
مذهب شافعی و کلام اشعری با مکتب
اصحاب حدیث برقرار سازد.
بیهقی در ۳۸۴ در
خسروجرد به دنیا آمد. اصل خاندان او از شامکان
نیشابور بود و خود در
بیهق تولد یافت.
بیهقی از کودکی به تحصیل
علم و حفظ احادیث مبادرت کرد و از پانزده سالگی نزد «
محمد بن حسین علوی» (متوفی ۴۱۰) به فراگیری
حدیث پرداخت. همچنین وی در حدیث از شاگردان بزرگ و برجسته
حاکم نیشابوری بود، اگر چه گفتهاند که در انواع دانشهای دیگر بر وی برتری داشته است. او از حاکم، بیش از دیگر مشایخ خود نقل خبر کرده است.
بیهقی برای فراگیری علوم و حدیث به شهرهای متعددی در
خراسان،
عراق،
حجاز و
جبال سفر کرد.
و از اساتید بسیاری علم آموخت.
شمار شیوخ و اساتید وی را افزون از صد تن دانستهاند که همگی از بزرگان قرن چهارم و نیمه اول
قرن پنجم بودند. فقه را از «ابوالفتح
ناصر بن حسین عمری» (متوفی ۴۴۴) و «
ابوالقاسم فورانی»، که خود شاگرد بیهقی در علم حدیث بود، فرا گرفت.
از دیگر اساتید و مشایخ او میتوان از اینان نام برد:
أبوعبدالرحمان سُلَمی (۳۰۳ـ۴۱۲)، مؤلف «طبقات الصوفیه»؛
عبدالملک بن أبی عثمان خرکوشی نیشابوری (متوفی ۴۰۷)، مؤلف «شرف النّبی»؛
سهل بن محمد صعلوکی (متوفی ۴۰۴)؛
ابن فورک انصاری اصفهانی (۳۳۲ـ۴۰۶)، فقیه، مفسّر، اصولی،
ادیب و
نحوی و
رجالی مشهور.
بیهقی دانش
اصول را نیز فرا گرفته بود. وی حافظهای بسیار قوی داشت و در حفظ
حدیث و استواری در آن، یگانه روزگار خویش بود.
به نوشته اسنوی،
بیهقی در پایان سفرهای علمی خود به خسروجرد رفت و اولین اثرش را در ۴۰۶ نگاشت.
سپس در ۴۴۱، برای نشر علم به
نیشابور دعوت شد و به املای کتاب «معرفة السنن و الآثار» خود پرداخت و سرانجام در ۴۵۸ در این شهر درگذشت.
بیهقی شاگردان زیادی داشته است که برخی از آنها عبارتاند از:
ابوعلی انصاری، نوه او ابوالحسن عبیدالله بن محمد بن احمد،
ابوعبدالله فزاری،
ابوالقاسم شحامی، ابوالمعالی
محمد بن اسماعیل فارسی،
عبدالمنعم قشیری و پسر بزرگ بیهقی، اسماعیل که مؤلف «
تاریخ بیهق» -
علی بیهقی - از او حدیث شنیده است.
سمعانی از جمله افرادی است که ده نفر از شاگردان بیهقی را دیده و از آنها حدیث شنیده است.
برخی اسناد روایی
ذهبی (متوفی ۷۴۸) نیز به بیهقی منتهی میشود.
در دورۀ تعلیم، بیهقی نخست در موطن خود سکنا گزید و سالها به تدریس و تالیف پرداخت.
در ۴۴۱ق/۱۰۴۹م به درخواست مردم نیشابور، راهی آنجا شد و تنها اندکی پیش از مرگش به بیهق بازگشت. در نیشابور مرکز فعالیت او مدرسۀ سیوری بود
که بعدها به «مدرسۀ بیهقی» مشهور شد.
او در دوران فعالیت خود در بیهق و نیشابور کسانی را دانش آموخت که از جملۀ آنان ابوزکریا
ابن منده اصفهانی،
محمد بن فضل فراوی،
زاهر بن طاهر شحامی،
عبدالجبار بن محمد خواری،
عبدالرحمان بن عبدالله بحیری و ابوالوفای زنجانی را میتوان نام برد.
گرایش بیهقی به موطنش، در خلال آثارش چشمگیر است. او کوشش داشت تا میراث حدیثی بیهق را بزرگتر بنمایاند و از همینروست که در آثارش، بارها اساتیدی را ارائه کرده است که در سلسله مشایخ آنها دو یا سه محدث از مردم
بیهق جای داشتهاند،
یا از طریق حاکم نیشابوری به دو طبقه از استادان اهل بیهق راه یافتهاند.
او در بیهق حوزهای حدیثی پدید آورد که فرزندش
حسین بن احمد بیهقی و نیز عبدالجبار بن محمدخواری، شاگرد خاص وی
از آن برآمدند.
بیهقی در عین وسعت دایره
حدیث شناسی از برخی آثار برجسته
اهل سنت مانند
سنن نسائی،
ابن ماجه و
ترمذی بیبهره بوده، اگرچه از
سنن ابی داوود، با اِسناد عالی مطلع بوده است.
بیهقی از عالمان بزرگ و برجسته
شافعی است.
به نوشته
ذهبی،
اگر بیهقی میخواست
مذهب و شیوهای ایجاد کند که بر مبنای
اجتهاد و نظر خویش باشد، بر آن کار توانایی داشت، زیرا دانش او از اختلافات
مذاهب و نظریات، بسیار گسترده بود.
بیهقی در گردآوری آثار شافعی بر دیگران پیشی گرفت، و کاملترین شرح از آرای شافعی، در آثار وی یافت میشود. بدین جهت
ابن خلّکان و سبکی
به نقل از
ذهبی، وی را اولین گردآورنده آثار شافعی میدانند و شاید منظور این بوده که هیچکس قبل از بیهقی، آثار شافعی را در یک مجموعه عظیم جمع نکرده است.
بیهقی
روایات و اخبار را از طریق
سماع از اساتید و مشایخ خویش نقل کرده و هر جا طرق دیگری،
غیر از طریق خویش، یافته با ذکر مأخذ و طریق، به دنبال نقل خود افزوده است.
به نوشته کتانی،
او خود را ملزم میدانست که روایتی را که به جعلی بودن آن
یقین داشت نقل نکند. برخی از کتب بیهقی به طبع رسیده و پاره ای به صورت خطی باقیمانده است.
در تاریخ فرهنگ
اسلامی، بیش از دیگر جنبههای شخصیت بیهقی، جایگاه او در
دانش حدیث امکان بروز یافته است. فارغ از آنچه دربارۀ
استماع و تعلیم وی در حدیث گفته شد، بیهقی در عالم حدیث به سبب آثار پرشمار روایی، به ویژه آثار گستردهای چون السنن الکبریٰ و شعب الایمان نامی ماندگار یافته است.
افزون بر تالیف، بیهقی در انتقال کتب حدیثی پیشین اهتمامی خاص داشته، و به عنوان ناقل، نقش برجستهای در اساتید روایی متون حدیثی برجای نهاده است. به عنوان نمونه، آثاری چون صحیفةالرضا به روایت طایی.
صحیفۀ جوبریة بن اسماء.
صحیح بخاری،
مسند طیالسی،
و معجم
حاکم نیشابوری را روایت کرده است. او همچنین به انتقاء (گزینش) روایات و تخریج احادیثی برخی مشایخ نیز توجه کرده، و در این راستا متونی برگزیده از احادیث سعید بن احمد بن اشکاب نیشابوری،
ابوعثمان
سعید بن احمدعیار و ابوسعد
محمد بن عبدالرحمان کنجروذی گرد آورده بوده است.
ذهبی یادآور شده است که او در
نقد و ارزیابی
حدیث، به «علل الحدیث» و وجوه جمع در برخورد با اخبار متعارض توجهی خاص داشته،
و این ویژگی به طور گسترده در آثار او نمود یافته است.
علی بن زید بیهقی تالیف اثری با عنوان معرفة علوم الحدیث، هم نام با اثر استادش حاکم نیشابوری را به بیهقی نسبت داده
که در منابع دیگر تایید نشده است.
توان نظری و انتقادی بیهقی در کنار گسترۀ روایت و اساتید، از وی شخصیتی ساخته که در تاریخ حدیث نقشی تاثیرگذار برجای نهاده است. این بسیار پرمعناست که
عبدالغافر فارسی با وجود جایگاه رفیعی که برای حاکم نیشابوری باور داشت. گسترۀ دانش بیهقی را بیش از استادش حاکم دانسته است.
در برخی منابع شرححال، به هنگام معرفی شخصیت علمی بیهقی، از او به عنوان «فقیه» و «اصولی» نیز یاد شده است.
افزون بر مشایخ حدیثی بیهقی که از
دانش فقهی نیز برخوردار بودهاند، برخی از فقیهان منتسب به
مذهب شافعی به عنوان استادان وی در
فقه معرفی شدهاند. در این باره، در کنار ابوالفتح
ناصر بن محمدعمری مروزی
، گاه از استادانی دیگر چون سهل صعلوکی و ابوالقاسم فورانی نیز یاد آمده است.
در میان آثار بیهقی، اثری با عنوان مناقب الشافعی دیده میشود که افزون بر شرح احوال و فضایل
محمد بن ادریس شافعی، دربردارندۀ اطلاعاتی دربارۀ شاگردان شافعی و نیز اقوال وی در جرح و تعدیل رجال بوده است (چقاهره، ۱۹۷۰م، به کوشش احمدصفر).
مهمترین اثر بیهقی در فقه، کتابی از دسترفته با عنوان المبسوط در حجمی برابر ۲۰ مجلد بوده که در آن نصوص شافعی گردآمده بوده است.
برخی از روایتهای بیهقی از اقوال شافعی و نیز برداشتهای او از اقوال وی، در نسلهای پسین مورد توجه فقیهان
مذهب شافعی چون قاضی
حسین مروروذی قرار گرفته است.
سبکی نیز فهرستوار برخی از دیدگاههای فقهی بیهقی را گردآورده است
و اکنون در برابر مفقود شدن آثار فقهی بیهقی، آثار حدیثی او چون السنن الکبریٰ و السنن و الآثار نیز از ارزش فقهی فراوانی برخوردار است. بیهقی به برخی تکنگاریهای فقهی نیز، با عناوینی چون القرائة خلف الامام (نک: آثار) و کتاب العیدین
پرداخته است.
طبقاتنویسان شافعی نام او را در شمار فقیهان پیرو
مذهب شافعی آوردهاند.
ذهبی ضمن تایید شافعی بودن او یادآور شده است که بیهقی این توانایی را داشت تا
مذهب مستقلی ایجاد کند و اظهار داشته که او در پارهای مسائل فقهی، قولی را که خبر صحیحی در باب آن وارد شده، برقول مشهور
مذهب ترجیح نهاده است.
در مقام ارزیابی باید گفت: بیهقی همچون اسلاف خراسانیاش
ابن خزیمه،
با آنکه
مذهب شافعی را به عنوان
مذهبی روشمند و در عین حال پایبند به
حدیث پسندیده، اما همچنان پایبندی به حدیث را بر پایبندی به
مذهب مقدم میدانسته است. آنچه بیهقی را از اسلافش چون ابن خزیمه دور، و به سنت فقهی شافعی نزدیکتر ساخته، این ویژگی است که وی دفاع از اصالت اقوال شافعی و نشاندادن پشتوانۀ روایی آن را وجهۀ همت خود ساخته است. در واقع همین اندیشه است که زمینۀ پدیداری السنن الکبریٰ را فراهم آورده، و این کتاب را با قدری تسامح به مجموعهای در مستندات روایی
مذهب شافعی بدل ساخته است. در این راستا، سخن امام الحرمین جوینی قابل درک میگردد که تمام فقهای شافعی رهین پیشوای خویشاند، جز بیهقی که به سبب آثارش در نصرت
مذهب شافعی، شافعی را رهین خود ساخته است.
در واقع همین ویژگی السننالکبریٰ است که برخی از عالمان حنفی چون
علاءالدین بن ترکمانی و
شهابالدین بن عربشاه را برآن داشته است تا با تالیف آثاری با عنوان الدر النقی فی الرد علی البیهقی
و الجوهرالنقی فی الرد علی البیهقی
به نصرت
مذهب فقهی خود و پاسخگویی به دفاع اغلب غیرمستقیم بیهقی برخیزند.
در زمینۀ یاری
مذهب شافعی، بیهقی آثار مستقیمی نیز تالیف کرده، و شاخص آنها، اثری با عنوان بیان من اخطا علی الشافعی است که در آن برخی «خطاهای حدیثی» منتسب به شافعی را پاسخ گفته است (چ
بیروت، ۱۴۰۲ق، به کوشش شریفنایف دعیس). همچنین در اثری با عنوان رد الانتقاد (الانتصار) علیٰ الفاظ الشافعی، انتقادهای صورت گرفته بر برخی از دیدگاههای شافعی در باب معنای واژگان پاسخ گفته است
(چریاض، ۱۴۰۶ق). او در احکام القرآن مستندات قرآنی اقوال شافعی را جست و جو کرده است
و نیز افزون بر آن، از کتاب معرفةالسنن و الآثار میتوان یاد کرد که در آن اقوال شافعی با ترتیب مختصر مُزَنی گرد آمده، و از آن دفاع شده است. بیهقی در این اثر مآخذ خود در نقل اقوال شافعی را مورد به مورد نشان داده، و با بیان ادلۀ حکم از
کتاب و
سنت نبوی و آثار
صحابه به دفاع از شافعی برخاسته بوده است.
در شخصیت فقهی بیهقی، دیگر ویژگی درخور تامل، گرایش او به فقه تطبیقی است که در کتاب الخلافیات رخ نموده است
که در آن اقوال شافعی و
ابو حنیفه را مقایسه کرده است.
با آنکه بیهقی در نوشتههایش،
مذاهب حنفی و
مالکی را در عرض شافعی به رسمیت شناخته
، اما از
مذهب حنبلی نامی نبرده است. گفتنی است که در برخی از منابع، اثری با عنوان مناقب احمد از او یاد شده،
و در نسلهای پسین، در حکایاتی کوشش میشده است تا وی به عنوان شخصیتی مؤید شافعی و
احمد بن حنبل معرفی گردد.
در برههای که بیهقی در محفل
ابوبکر بن فورک در
نیشابور تربیت مییافت، این شخصیت دلبسته به حدیث به گونهای درگیر کلام اشعری شد که به جستوجوی گونهای از جمع میان این دو گرایش وادار گردید. در واقع دیدگاه اعتقادی بیهقی نه حاصل مستقیم دریافتهای او از ابنفورک، که آمیزهای از کلام اشعری و رویکرد اصحاب حدیث به عقاید است. بدین ترتیب، سخن آنان که به سادگی بیهقی را یک «اشعری» شمردهاند،
باید با توضیحی همراه گردد.
گفتنی است که در خراسان، در نسلی پس از ابوبکر بن خزیمه (د ۳۱۱ق/۹۲۳م) کلام اشعری نفوذی قابل ملاحظه یافت و پیوند این
مذهب کلامی با سنت اصحاب حدیث
خراسان، جریانی را در محافل اصحاب حدیث پدید آورد که کلام اشعری را در راستای سنت تلقی کرده، حدیث را در تایید آن به کار میگرفت که اوج آن در شخصیت ابوبکر بیهقی بود. این جریان در مقام پدید آوردن آثار اعتقادی، در عین برخورداری از روشی روایی و مبتنی بر اسناد، با مبانی کلام اشعری در کلیت سازگاری داشت و با پیش گرفتن روش تاویل نسبت به برخی متون روایی، نوعی حدیثگرایی معتدل را عرضه میداشت.
یکی از رجال شاخص در این جریان،
ابوعثمان صابونی از استادان بیهقی و تاثیرگذاران بر اندیشۀ اعتقادی اوست که بیهقی او را «امام المسلمین حقیقی و شیخ
الاسلام راستین» خوانده است.
همچنین باید به
ابوذر هروی، دیگر استاد بیهقی اشاره کرد که محدثی گراینده به
اشاعره است و پیش از بیهقی، اثری با عنوان الاسماء و الصفات، با سبکی مشابه بیهقی تالیف کرده بوده است.
بر پایۀ آنچه دربارۀ جایگاه میانی بیهقی گفته شد، برخی موضعگیریهای او نیز قابل درک است. او در برخورد با شخصیتی از اصحاب حدیث چون
ابن قتیبه، آشنا با تاویل، اما دور از کلام اشعری، به نحوی غیرقابل انتظار او را از وابستگان «
کرامیه» خوانده است
و در برخورد با عالمی اشعری چون
ابومحمد جوینی، در مقدمۀ نامهاش او را به «اعتصام» و پیروی حدیث فراخوانده است.
به هر تقدیر، گرایش نسبی بیهقی به کلام اشعری، زمینهساز شده است تا وی در رسالهای مستقل به دفاع از اشعری برخیزد و کوشش کند تا در برابر آنان که در عصر وی اشعری را بدعتگزار میشمردند، دیدگاههای وی را در راستای سنت حدیثی نشان دهد.
کتاب الاعتقاد بیهقی که چکیدۀ تعالیم اعتقادی اوست، با آنکه مشحون از
احادیث نبوی است، در بردارندۀ موارد گستردهای از نقل سخنان
ابوالحسن اشعری و پیروش ابنفورک نیز هست.
بیهقی در آثار خود کوشش دارد تا
مذهب اشعری را
مذهب اعتقادی شافعیان قلمداد کند و از همینرو، در کتاب الاعتقاد بارها نظیر باور اشعریان را در نقلیات محمد بن ادریسشافعی جستوجو کرده،
و در مباحث اعتقادی، تعبیر «اصحابنا» را برای اشاره به شافعیان و نه اشعریان به کار برده است.
جریان همگرایی میان
مذاهب اهل سنت که از سدۀ ۳ق/۹م آغاز شده، و از کسانی چون ابومنصور بغدادی به صابونی و بیهقی انتقال یافته بوده است.
در آثار بیهقی نیز به روشنی دیده میشود، بیهقی در مقدمۀ رسالۀ خود در دفاع از اشعری،
مذاهب حنفی، مالکی و شافعی را به عنوان
مذاهب حقه معرفی میکند
و در مباحث اعتقادی، کوشش دارد تا همفکری ابوحنیفه و
مالک بن انس را با اعتقادات پیشنهادی خود ثابت نماید.
چهرۀ ابوحنیفه در نقلیات بیهقی همان است که نزد حنفیان اهل سنت و جماعت ترسیم شده است.
کوشش بیهقی در جهت دفاع از آن چهرۀ ابوحنیفه و اثبات نزدیکی افکار او با اندیشهای که از آن دفاع میکرد، آنگاه بهتر درک میشود که توجه گردد وزیر پرنفوذ سلاجقه در عصر او عمید الملک کندری (مق ۴۵۶ق/۱۰۶۴م) مدافع افکار حنفیان اهل عدل و دارای افکاری نزدیک به معتزله بوده است.
بیهقی افزون بر کتاب الاعتقاد، بخشهای اعتقادی از شعبالایمان و رسالهاش در دفاع از اشعری، در مباحث اعتقادی برخی تکنگاریها نیز داشته است که بیشتر
معتزله و گروه نزدیک به آنان، یعنی حنفیان عدلگرا مخاطب انتقاد آنها بودهاند. آثاری چون الاسماء و الصفات، الرؤیة،
در مسئلۀ رؤیت باریتعالیٰ در
قیامت؛ القضاء و القدر
الاسراء.
ظاهراً در کیفیت اسراء پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم)؛ ما روی فی حیاة الانبیاء بعد وفاتهم، در اثبات اینکه انبیا پس از درگذشت، همچنان دارای حیاتاند؛ اثبات عذاب القبر، در رد متکلمانی که عذاب قبر را انکار دارند
و کتاب البعث و النشور، در کیفیت رستاخیز.
احمد غامدی در کتابی مستقل، به مطالعهای توصیفی از جایگاه بیهقی در الاهیات و موضع او در مسائل کلامی پرداخته است.
ثبت نام صوفیانی چون ابوعبدالرحمان
سلمی و
عبدالله بن یوسف اصفهانی در شمار شیوخ بیهقی
و کسانی چون
خواجه عبدالله انصاری و
عبدالمنعم بن عبدالکریم قشیری در شمار روایان او نشان از گونهای پیوند میان بیهقی و
صوفیه دارد. این رابطه را نباید به معنای تعلق بیهقی به اندیشۀ صوفیانه تلقی کرد و در طبقات صوفیه نیز شرح حالی برای بیهقی گشوده نشده است.
مروری بر کتاب الزهد الکبیر اثر بیهقی به روشنی حکایت از آن دارد که وی در تعریف
زهد، بر احادیث نبوی تکیه کرده، و به دنبال بازسازی
سنت نبوی در باب زهد بوده است؛ با این حال، بخشی از کتاب را نیز اقوال زهاد و صوفیانی چون
حسن بصری،
مالک بن دینار،
ذوالنون مصری، رابعۀ عدویه و
جنید بغدادی تشکیل داده، و آشکار است که بیهقی از تلقی صوفیانه به یکباره جدا نگشته است.
در کنار کتاب الزهد باید به شماری از آثار بیهقی اشاره کرد که میتوان آنها را در ادبیات اخلاقی
اصحاب حدیث جای داد. از این آثار افزون بر مجموعۀ دائرةالمعارف گونۀ شعبالایمان، باید به آثاری چون الترغیب و الترهیب
و کتاب الآداب (یا الادب) اشاره کرد.
صریفینی گسترۀ آثار بیهقی را ـاحتمالاً با
مبالغه ـ بیش از هزار جزء (نه الزاماً به معنای جلد) گزارش کرده است.
طیف موضوعی آثار بیهقی نیز متنوع است و از
حدیث و
فقه تا عقاید و زهد و آداب را در گرفته است. این آثار در عصری نزدیک به تالیف در مشرق
جهان اسلام رواج داشته، و بسیار زود هنگام به سرزمینهای غربی نیز گسترش یافته ست. از جمله میدانیم که آثار او از طریف
ابوالقاسم دمشقی، شاگرد شاگردان وی و نیز
ابوالحسن مرادی در همان طبقه به شام انتقال یافته است.
با این حال، بررسی اوراق فهرسۀ ابن خیر (همین مقاله) نشان میدهد که این آثار تا اواسط قرن ۶ق، همچنان برای اندلسیان ناشناخته بوده است.
شماری از آثار مهم بیهقی عبارتاند از:
السنن الکبری: مهمترین اثر بیهقی مشتمل بر
احادیث رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله
وسلم) و افعال و تقریرات آن حضرت و گفتهها و احوال
صحابه و برخی از
تابعین به صورت موضوعی همراه با برخی توضیحات است.
این کتاب در حقیقت دایرة المعارف بزرگی در حدیث است که بر مبنای
ابواب فقه، دسته بندی شده است.
حاجی خلیفه از این اثر به نام «السنن الکبیر» یاد کرده است.
ابن عبدالحق دمشقی (متوفی ۷۴۴)،
شمس الدین ذهبی (متوفی ۷۴۸) و
عبدالوهاب شعرانی (متوفی ۹۷۴)، هر یک جداگانه آن را خلاصه کردهاند.
«
ابن ترکمانی حنفی» (متوفی ۷۵۰)، کتاب بزرگی در ردّ سنن بیهقی نوشت و آن را «الجوهر النقیّ فی الرّد علی البیهقی» نامید و «زینالدین قاسم بن قطلوبغای حنفی» (متوفی ۸۷۹)، این اثر را با نام «ترجیع الجوهر النقی»
تلخیص و به صورت الفبایی، تا حرف میم، تنظیم کرد.
این اثر در ده جلد است و اولین بار در نیمه اول
قرن سیزدهم، همراه با اثر ابن ترکمانی، در حیدرآباد دکن به چاپ رسیده است.
معرفة السنن و الآثار: از منابع
فقه تطبیقی است که به گفته سبکی،
هیچ
فقیه شافعی از آن بینیاز نیست.
بیهقی در این کتاب، به ردّ سخنان «احمدبن
سلامة طحاوی حنفی»، که بر شافعی و اصحاب او
ایراد وارد کرده است، پرداخته و احادیث مسندی را که شافعی در موضوع
اصول و
فروع دین آورده نقل کرده و، به
جرح و تعدیل سند و بیان صحّت و ضعف آنها پرداخته است.
همچنین با نظر و
اجتهاد خود، برخی از راویانی را که دیگران مورد وثوق ندانستهاند توثیق کرده است.
این کتاب، در ۱۳۴۸ ش/ ۱۹۶۹ در مصر به چاپ رسیده است.
المبسوط: این کتاب ـ که از بزرگترین و گسترده ترین آثار بیهقی است ـ شامل اقوال شافعی است.
پیش از بیهقی افرادی چون
بویطی، از شاگردان شافعی، سخنان شافعی را جمعآوری کردهاند،
اما بیهقی کاری گستردهتر در این کتاب انجام داده است.
سمعانی،
ضمن تأیید کوشش بیهقی در جمع آوردن آثار شافعی، نام آن را
المبسوط ذکر میکند. بعضی منابع، از این نوشته، به دلیل محتوای آن، به نام «نصوص الشافعی» یاد کردهاند.
الاسماء و الصفات: در معرفی برخی از اسماء و صفات
خداوند و معانی آنهاست با دلایلی از
کتاب و
سنت و
اجماع.
بیهقی در این کتاب، در باب اسناد و راویانی صحبت میکند که از آنان روایاتی نقل کرده است. وی برشماری از احادیث و
رجال آن تعلیق و توضیح دارد و بعلاوه، از ضعف برخی راویانی که در «
صحیح مسلم» از آنها یاد شده، و یا دانشمندان
علم رجال آنها را موثق دانستهاند، سخن گفته است.
این کتاب در حیدرآباد (۱۳۳۳)، قاهره (۱۳۵۸) و
بیروت (۱۴۰۵) به چاپ رسیده است.
الاعتقاد و الهدایة الی سبیل الرشاد: بیهقی در این اثر به اختصار امور
واجب در اعتقادات
اهل سنت را برای انسان
مکلف معرفی کرده و به بیان مطالبی چون اسماء و صفات حق،
قضا و قدر، عدم
خلق قرآن، مشیّت، تعریف
ایمان و حدود آن، اثبات
نبّوت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلم)،
کرامات اولیا و
اصحاب و
اهل بیت رسول خدا و
خلافت خلفای چهارگانه پرداخته است. این اثر دو نوبت در بیروت (۱۳۸۰ و ۱۴۰۱) منتشر شده است.
دلائل النبوّة و معرفة احوال صاحب الشریعة: در
سیره نبوی و زندگانی نیاکان نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآله
وسلم) و
اخلاق و
معجزات و بشارات به ظهور آن حضرت است.
بیهقی در این کتاب معجزات و خوارق عاداتی را نقل میکند که بسیاری معتبر و برخی ضعیف و قابل خدشهاند. مورخان و سیرهنویسان پس از بیهقی، این کتاب را مرجعی استوار و معتبر برای خود دانستهاند و به همین دلیل
اسناد قبل از او را حذف کرده و سخن وی را موثق دانستهاند.
برای نمونه،
ابن کثیر در «
البدایة و النهایة»، و
سیوطی در «الخصائص الکبری» از آن نقل کردهاند
«خرکوشی»، نیز کتابی به نام «دلایل النبوة» داشته است.
دلائل النبوه بیهقی در
هند و بیروت به طبع رسیده و نیز بخشی از آن را محمود مهدوی دامغانی به فارسی ترجمه کرده که در ۱۳۶۱ ش در
تهران به چاپ رسیده است.
شعب الایمان (الجامع المصنف فی شعب الایمان): نوشتهای فراگیر که بیهقی آن را بر شیوه «منهاج الدین فی شعب الایمان»
حسین بن حسن حلیمی (متوفی ۴۰۳)، در بیان شاخههای ایمانی به رشته تحریر درآورده است.
اساس این کتاب، بر مبنای
حدیثی از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلم) است.
ابوجعفر عمر قزوینی (متوفی ۶۹۹)، آن را تلخیص کرده و مختصر شعب الایمان، نام نهاده است. این کتاب در شش مجلد و در بعضی نسخههای خطی سه مجلد است.
احکام القرآن: بیهقی سخنان شافعی در بیان معانی
قرآن را در این اثر گرد آورده است. این کتاب همانند احکام القرآن «
احمد بن علی رازی جصّاص» است و سبکی
آن را از آثار بدیع بیهقی دانسته است.
احکام القرآن در
مصر به چاپ رسیده است.
البعث و النشور: محتوای این کتاب
آیات و
اخباری است درباره
معاد. این اثر در
کویت و بیروت به چاپ رسیده است.
کتاب الزهد الکبیر: درباره
موعظه، در پنج بخش و شامل ۹۸۹ قول و روایت از
حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله
وسلم، صحابه،
تابعین و جز ایشان است.
پیش از بیهقی نیز بیش از شصت کتاب و نوشته در باب
زهد و با همین نام نوشته شده است.
خلافیّات: بیهقی در این اثر مسائل مورد اختلاف میان
فقه شافعی و
فقه حنفی را بررسی کرده است.
این کتاب را از آثار برجسته، ابتکاری و بی نظیر بیهقی دانستهاند.
المدخل الی السنن الکبری: مقدمه ای است بر السنن الکبری. نسخه خطی این کتاب، به
سماع و تأیید برخی از بزرگان
اهل سنت همچون
ابن صلاح و
حافظ مُزّی رسیده است.
این کتاب در کویت به چاپ رسیده است.
کتابی به نام «معرفة علوم الحدیث»،
نیز به او منسوب است.
برخی دیگر از آثار چاپ شده او عبارتاند از:
الآداب، القراءة خلف الامام، مناقب الشافعی، الاربعون الصغری، حیات الانبیاء فی قبورهم، اثبات عذاب القبر، بیان خطأ من أخطأ علی الشافعی.
افزون بر دادههای بروکلمان، غامدی کتابشناسی مفصلی از آثار چاپی، خطی و یافت نشدۀ بیهقی به دست داده است.
اطلاعات مهمی که باید بر آن افزوده شود، اینهاست: ۱. الآداب، به کوشش عبدالقدوس محمدنذیر (چ ریاض، مکتبةالریاض، نیز بیروت، ۱۴۰۶ق)؛ ۲. اثبات عذاب القبر، به کوشش شرف محمودالقضات (چ عمان، ۱۴۰۵ق)؛ ۳. الاربعون الصغریٰ، به کوشش ابواسحاق حوینی (چ بیروت، ۱۴۰۸ق)؛ ۴؛ الربعون الکبریٰ
۵. البعث و النشور (چ بیروت، ۱۴۰۶ق)؛ همچنین استدراکات البعث و النشور (چ بیروت، ۱۴۱۴ق)؛ ۶. الخلافیات (چ ریاض، ۱۹۹۵م)؛ همچنین مختصر الخلافیات، از ابن فرح اشبیلی (چ ریاض، ۱۴۱۷ق)؛ ۷. الدعوات الکبیر، به کوشش بدر عبدالله بدر (چ کویت، ۱۴۰۹ق)؛ ۸. «رسالة الیٰ ابی محمدالجوینی»، ضمن مجموعۀ الرسائل المنیریة،
قاهره، ۱۳۴۳ق؛ ۹. العوالی الصحاح، که ظاهراً در بردارندۀ مجموعهای از احادیث صحیح و دارای اساتید عالی بوده است
و نشانی از نسخ آن در دست نیست؛ ۱۰. فضائل الصحابة
که به نظر میرسد در سدههای اخیر نسخ آن سختیاب بوده است؛ ۱۱. القرءة خلف الامام، به کوشش محمدسعید بن بسیونی زغلول (چ بیروت، ۱۴۰۵ق)؛ ۱۲. القضاء و القدر (چ بیروت، ۱۴۰۹ق).
(۱) ابنحجر عسقلانی، احمد، الاصابة، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
(۲) ابنحجر عسقلانی، احمد، تغلیق التعلیق، به کوشش سعید عبدالرحمان موسیٰ قزقی، بیروت/عمان، ۱۴۰۵ق.
(۳) ابنحجر عسقلانی، احمد، تلخیص الحبیر، به کوشش عبداللههاشم یمانی، مدینه، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م.
(۴) ابنحجر عسقلانی، احمد، فتح الباری، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی و محبالدین خطیب، بیروت، ۱۳۷۹ق.
(۵) ابنخلکان، وفیات.
(۶) ابن دمیاطی، احمد، المستفاد من ذیل تاریخ بغداد، به کوشش مصطفیٰ عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۷م.
(۷) ابنصلاح، عثمان، صیانة صحیح
مسلم، به کوشش علی شیری، بیروت/دمشق، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.
(۸) ابنصلاح، عثمان، تبیین کذب المفتری، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
(۹) ابنقاضی شهبه، ابوبکر، طبقات الشافعیة، به کوشش حافظ عبدالعلیمخان، بیروت، ۱۴۰۷ق.
(۱۰) ابنکثیر، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، ۱۴۰۱ق.
(۱۱) ابننقطه، محمد، التقیید، بیروت، ۱۴۰۸ق.
(۱۲) ابوشامه، عبدالرحمان، تراجم رجال القرنین، به کوشش محمدزاهدکوثری و عزت عطار حسینی، قاهره، ۱۳۶۶ق/۱۹۴۷م.
(۱۳) بدر، بدرعبدالله، مقدمه بر الدعوات الکبیر.
(۱۴) بیهقی، احمد، الاسماء و الصفات، به کوشش محمدزاهدکوثری، بیروت، داراحیاء و التراث العربی.
(۱۵) بیهقی، احمد، الاعتقاد و الهدایة الیٰ سبیل الرشاد، به کوشش احمد عصام کاتب، بیروت، ۱۴۰۱ق.
(۱۶) بیهقی، احمد، الدعوات الکبیر، به کوشش بدرعبدالله بدر، کویت، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
(۱۷) بیهقی، احمد، «رسالة الیٰ ابی محمد الجوینی»، ضمن مجموعةالرسائل امنیریة، قاهره، ۱۳۴۳ق.
(۱۸) بیهقی، احمد، الزهدالکبیر، به کوشش عامر احمدحیدر، بیروت، ۱۹۹۶م.
(۱۹) بیهقی، احمد، السنن الصغریٰ، به کوشش محمد ضیاءالرحمان اعظمی، مدینه، ۱۴۱۰ق/۱۹۸۹م.
(۲۰) بیهقی، احمد، السنن الکبریٰ، به کوشش محمدعبدالقادر عطا، مکه، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م.
(۲۱) بیهقی، احمد، شعب الایمان، به کوشش محمد سعیدبنبسیونی زغلول، بیروت، ۱۴۱۰ق.
(۲۲) بیهقی، احمد، فضائل الاوقات، به کوشش عدنان قیسی، مکه، ۱۴۱۰ق.
(۲۳) بیهقی، علی، تاریخ بیهق، به کوشش احمد بهمنیار، تهران، ۱۳۱۷ش.
(۲۴) حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله، کشف الظنون.
(۲۵)
ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۲۶)
ذهبی، محمد، العلو للعلی الغفار، به کوشش اشرفبنعبدالمقصود، ریاض، ۱۹۹۵م.
(۲۷)
ذهبی، محمد، معرفةالقراء الکبار، به کوشش بشار عواد معروف و دیگران، بیروت، ۱۴۰۴ق.
(۲۸) رافعی، عبدالکریم، التدوین فی اخبار قزوین، حیدرآباد دکن، ۱۹۸۵م.
(۲۹) رودانی، محمد، صلةالخلف، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
(۳۰) سبکی، عبدالوهاب، طبقات الشافعیةالکبریٰ، به کوشش محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م.
(۳۱) سلفی، احمد، معجم السفر، به کوشش عبدالله عمربارودی، مکه، المکبتةالتجاریة.
(۳۲) سمعانی، عبدالکریم، الانساب، به کوشش عبدالله عمربارودی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
(۳۳) سمعانی، عبدالکریم، التحبیر، به کوشش منیره ناجی
سالم، بغداد، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
(۳۴) صدیق حسنخان، محمدصدیق، ابجدالعلوم، به کوشش عبدالجبار زکار، بیروت، ۱۹۷۸م.
(۳۵) صریفینی، ابراهیم، تاریخ نیشابور (منتخب السیاق عبدالغافر فارسی)، به کوشش محمدکاظم محمودی، قم، ۱۴۰۳ق/۱۳۶۲ش.
(۳۶) غامدی، احمد، البیهقی و موقفه من الالهیات، ریاض، نشر مؤلف.
(۳۷) فاسی، محمد، ذیل التقیید، به کوشش کمال یوسف حوت، بیروت، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م.
(۳۸) قاضی عیاض، ترتیب المدارک، به کوشش احمد بکیرمحمود، بیروت/طرابلس، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
(۳۹) کتانی، محمد، الرسالةالمستطرفة، به کوشش محمد منتصر کتانی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۴۰) منذری، عبدالعظیم، الترغیب و التراهیب، به کوشش ابراهیم شمسالدین، بیروت، ۱۴۱۷ق.
(۴۱) نووی، یحییٰ، تهذیب الاسماء و اللغات، بیروت، ۱۹۹۶م.
(۴۲) هندی، علی بن حسام، کنزالعمال، به کوشش بکری حیانی و صفوةالسقا، بیروت، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
(۴۳) GAL.
(۴۴) GAL، S.
(۴۵) Spies، O، » Die Bibliotheken des Hidschas «، ZDMG، ۱۹۳۶، vol XC؛
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابوبکر بیهقی»، شماره۵۴۲۵. دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «احمد بن حسین بیهقی»، شماره۲۵۵۰.