نخستین گزارش گر زندگی این دانشمند، ابن جلجل است که گزاش او با اندکی کاستی و افزودگی منشا نوشتههای بعدی شده است. ابن جلجل با این که معاصر ابنجزار بود، تاریخ تولد و وفات او را یاد نکرده و منابع بعدی نیز غالبا متذکر آن نشدهاند، اما ابن عذاری که حدود ۳ قرن پس از ابنجزار میزیسته، تاریخ مرگ او را ضبط کرده است و از آنجا که به اخبار مغرب دسترسی داشته، گفته او دور از اعتبار به نظر نمیرسد. به هر حال ابنجزار در قیروان زاده شد. از تاریخ تولد او اطلاعی در دست نیست، اما با توجه به این که در هنگام مرگ کمی بیش از ۸۰ سال از عمر او میگذشت، میبایست چند سال پیش از ۲۸۹ ق (۹۰۲ م) متولد شده باشد. پدر و عمویش طبیب بودند. ظاهرا او نیز پزشکی را از آنان و احتمالا نزد استادان دیگر آموخت و سپس نزد اسحاق بن سلیمان اسرائیلی ، طبیب مشهور عبیدالله المهدی (۲۹۶ ق- ۳۲۲ ق)، به تکمیل دانش خود پرداخت. بر پایه برخی شواهد تاریخی، میتوان دریافت که ارتباط ابنجزار با اسحاق بن سلیمان ، فراتر از رابطه شاگردی و استادی بوده است؛ مثلا ابنجزار در کتاب از میان رفتهاش، «اخبار الدوله»، از اسحاق ابن سلیمان سخنی نقل کرده که از فحوای آن چنین برمی آید که آن دو را دوستی و مصاحبتی در بین بوده است. ابنجزار پیرو یکی از مذاهب تسنن و به احتمال بسیار زیاد مالکی بود. زیرا از یک سو ابن صاعد او را نیکو مذهب شمرده و از سوی دیگر قاضی عیاض مالکی مکرر به نقل از آثار او پرداخته است. افزون بر اینها، رواج کامل مذهب مالکی در افریقیه به روزگار ابنجزار و بی اعتنایی او به امیران و خلفای فاطمی شیعی مذهب، که در بیشتر منابع به آن اشاره شده است میتواند مؤید این نظر باشد. ابنجزار از ویژگیهای رفتاری برجستهای برخوردار بود. هیچ گاه با بزرگان و وابستگان دولت انس نگرفت. داستانی از او نقل شده است که بی اعتنایی او را به دولتمردان میرساند: فرزند بیمار قاضی نعمان را که از مردان برجسته دستگاه خلافت المعزلدین الله (۳۴۱ ق- ۳۶۵ ق) بود، بی آن که به دیدار بیمار رود، تنها با مشاهده تفسره اش معالجه کرد. چون قاضی نعمان پس از بهبود فرزند، برای وی نامه تشکرآمیزی همراه با چندین جامه و ۳۰۰ دینارزر فرستاد، ابنجزار نپذیرفت و گفت: به خدا هیچ یک از دولتمردان معد (المعز لدین الله) را بر من نعمتی نیست. به گفته یاقوت و صفدی ، داروهایش را به رایگان میداد. در هنگام مرگ ثروت هنگفتی شامل پول نقد و کتابهای طبی و غیر طبی بسیار از او به جای ماند. ابوحفص عمر بن بریق اندلسی که ۶ ماه نزد وی شاگردی کرده بود، کتاب «زاد المسافر» او را به اندلس برد و از این طریق نام ابنجزار را به آن دیار رسانید. گفتهاند خود ابنجزار نیز در زمان حیات، قصد سفر به اندلس داشت، اما هرگز بدان اقدام نکرد.