• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

احسن القصص

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



دیگر کاربردها: احسن القصص.

احسن القصص ، یکی از اسامی قرآن کریم می‌باشد.



یکی از اسامی و صفات قرآن "احسن القصص" است: (نحن نقص علیک احسن القصص بما اوحینا الیک هذا القرآن …)؛ "ما نیکوترین سرگذشت را به موجب این قرآن که به تو وحی کردیم بر تو حکایت می‌کنیم".


«احسن»، صفت تفضیلی به‌معنای نیکوترین و شگفت‌انگیزترین می باشد. و «قصص» مصدر به‌معنای پی‌گیری و جستوجوی چیزی است و گویا داستان را از آن روی قصه نامیده‌اند که راوی، آن را جزء به جزء پی می‌گیرد.


به جز مفهوم لغوی قصص، مفسران در بحثی ادبی، از ترکیب نیز گفتوگو کرده‌اند. برخی قصص را اسم مصدر دانسته و معنایی مفعولی برای آن قایل شده‌اند؛ در این صورت، احسن القصص به‌معنای بهترین داستان خواهد بود.
گروهی دیگر شاید به‌دلیل آن‌که محتوای کلّی داستان‌های قرآن در کتاب‌های پیشین آمده است، معتقدند قصص به‌معنای مصدری آن یعنی اقتصاص (داستان‌سرایی) مورد نظر است؛ بنابراین احسن‌القصص به‌معنای بهترین شکل بیان خواهد بود
و شاید بخش پایانی آیه که بر عدم آگاهی پیشین پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) از وحیِ نازل شده تأکید دارد، مؤیدی بر این احتمال باشد.


احسن‌القصص یعنی نیکوترین داستان، این تعبیر در سومین آیه یوسف آمده‌است: «نَحنُ نَقُصُّ عَلَیکَ اَحسَنَ القَصَصِ بِما‌ اَوحَینا اِلَیکَ هذَا القُرءانَ و اِن کُنتَ مِن قَبلِهِ لَمِنَ‌الغفِلین= ما‌ نیکوترین قصه (یا قصه‌سرایی) را به موجب این قرآن که به تو وحی نمودیم، بر تو حکایت می‌کنیم و تو قطعاً پیش از آن از بی‌خبران بودی».


قرآن را "احسن القصص" نامیده‌اند؛ چون الفاظ بسیاری را در نهایت فصاحت و بلاغت به صورت زیبا و فوق العاده شیرین و گوارا (از نظر ظاهر) و بسیار پرمحتوا (از جهت باطن) با عالی‌ترین و شیرین‌ترین معانی به هم آمیخته است. همچنین در آن از اخبار امت‌های پیشین و حوادث آینده و جمیع آن چه انسان تا روز قیامت به آن محتاج است، با شیرین‌ترین لفظ و در بهترین نظم و ترتیب آمده است.
[۱۵] رامیار، محمود، تاریخ قرآن، ص۳۲.



مهم‌ترین بحثی که نوعی مرزبندی میان دیدگاه‌ها را آشکار می‌سازد، تعیین مصداق احسن‌القصص است. دیدگاه‌های مشهورتر، همه قرآن یا سوره یوسف را مصداق آن می‌دانند.
و دو‌دیدگاه غیر مشهور دیگر، داستان‌های قرآن یا اخبار پیامبرانی را که نامشان در قرآن آمده
[۲۰] الجدید، ج‌۴، ص‌۹.
[۲۱] الکاشف، ج‌۴، ص‌۲۸۶.
مورد نظر واژه دانسته‌اند.
کسانی‌که معتقدند احسن‌القصص یکی از نام‌های قرآن است، به ادلّه‌ای چند استناد کرده‌اند. از‌جمله در شأن نزول آیه گفته‌اند:گروهی از سلمان یا پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
[۲۳] کشف‌الاسرار، ج‌۵، ص‌۴.
خواستند تا داستان یا داستان‌های تورات را برایشان نقل کند که آیه پیشین نازل شد و قرآن را بهترین داستان معرفی کرد. اینان به روایتی از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و نیز امام علی و امام باقر (علیهماالسلام) در تأیید این ادعا استناد کرده‌اند که می‌گوید:راست‌ترین گفتار و نیکوترین داستان، کتاب خداست:«و‌إنّ کتاب اللّه أصدق الحدیث و أحسن القصص».
بنابراین نظر، چنین نامیدن قرآن، بدین جهت است که بخش قابل توجهی از آن را داستان‌ها تشکیل داده‌اند. این گروه برای احسن بودن قرآن وجوه گوناگونی را برشمرده‌اند که بخشی از آن‌ها به‌ویژگی‌های برتری کلّ قرآن و بخش عمده دیگر، به جهات برتری داستان‌های آن بر سایر داستان‌ها اشاره دارد و یادآور دیدگاه غیر مشهوری است که مصداق احسن القصص را داستان‌های قرآن می‌داند. مجموعه این وجوه چنین است:در قرآن حکایت‌های امّت‌های گذشته و حوادث آینده و همه آن‌چه بندگان تا روز قیامت به آن نیاز دارند، با بهترین لفظ و برترین نظم و ترتیب آمده است. برخی دیگر افزوده‌اند:احسن بودن قرآن از آن رو است که داستان‌های واقعی پیامبران در آن گزارش، و ساحت مقدس آنان از تهمت‌های زشت اهل‌کتاب منزه شده است. داستان‌های معمولی، بیش‌تر جنبه سرگرمی و تخدیر دارد؛ ولی داستان‌های قرآن بیدارگر است و پرده ضخیم غفلت‌ها و نادانی‌ها را کنار می‌زند، درسِ عبرت، سازنده و مؤثر است. گروهی دیگر، داستان یوسف را مصداق «احسن‌القصص» می‌دانند.
[۲۷] کشف الاسرار، ج‌۵، ص‌۴.

مخالفان این دیدگاه می‌گویند:میان آیات قرآن هیچ‌گونه تمایز و تفاضلی وجود ندارد؛ بدین جهت، احسن را به «حسن» تفسیر کرده‌اند؛


امّا به نظر می‌رسد که برتری بخشی از قرآن بر سایر آیات، نقصی بر اعجاز آن نیست. روایتی از امام علی (علیه‌السلام) نیز این سخن را تأیید می‌کند که فرمود:همه داستان‌های قرآن نیکو است؛ ولی قصه یوسف نیکوتر است؛
[۳۱] الجامع الستین، ص‌۳۸.
افزون بر آن‌که آیه بعدی (اِذ قالَ یوسُفُ...) بدل اشتمال از احسن‌القصص است.
گروهی دیگر، سوره یوسف را در مقایسه با داستان‌های غیر قرآنی برتر شمرده‌اند. این دیدگاه در تأیید گفتار خویش شأن نزولی متفاوت با آن‌چه پیش از این آمد، آورده است که حکایت از برتری داستان یوسف در قرآن بر مورد مشابه آن در تورات دارد.
[۳۴] عرائس‌المجالس، ص‌۸۴.
[۳۵] تفسیر بقاعی، ج‌۴، ص‌۷.


۷.۱ - وجوه برتری

مفسران، وجوهی گوناگون را در مورد برتری داستان یوسف ذکر کرده‌اند که برخی از این وجوه علمی نبوده، صرفاً جنبه استحسان دارد. برخی گفته‌اند:در این سوره، نکته‌ها و جریان‌های شگفت‌انگیزی وجود دارد که در دیگر داستان‌ها نیست و طول آن نیز بیش از دیگر داستان‌ها است و یگانه قصه‌ای است که یک‌جا، از آغاز تا انجام درباره یوسف است.
[۳۶] عرائس المجالس، ص‌۸۵.
نیز گفته شده:به این دلیل برتر است که در آن از پیامبران و فرشتگان و آدمیان و احوال عالِمان و جاهلان و مکر و حیله زنان و شیفتگی عاشقان و جوان مردی و اندوه و شادی سخن به‌میان آمده و از دانش توحید و فقه و فراست و آداب و سیاست سخن گفته شده و مدار داستان بر نیکویی است و در آن چهل عبرت است که در دیگر قصص نیست
[۳۷] قصص قرآن، ص‌۱۳۵.
و افزوده‌اند که جامع همه خصلت‌ها و درس‌های زندگی و دربردارنده منافع دین و دنیا است.
[۳۹] عرائس‌المجالس، ص‌۹۴.
[۴۰] قصه‌یوسف، ص۲.

برخی گفته‌اند:این داستان برتر است؛ زیرا دربردارنده یاد مالک و مملوک و عاشق و معشوق و حاسد و محسود و یاد حبس و آزادی و یاد صالحان و شیاطین و عفت و ستر و تعبیر خواب و نیز قصه‌ای است که از بدایت تا نهایتِ روزگاری دراز (۴۰ و به قولی ۸۰ سال) به طول انجامید و گفته شده:چون از امر و نهی که دل را مشغول می‌دارد، خالی است.
[۴۱] کشف‌الاسرار، ج‌۵، ص‌۴.

برخی گفته‌اند:دلیل برتری آن، این است که عاقبت همه افرادی که نامشان در داستان آمده، (یوسف و برادران او و عزیز مصر) به خیر و سعادت انجامیده، همه ایمان آوردند و به سعادت رسیدند.
و گفته‌اند:برتری‌اش به‌سبب جامعیت و کامل بودن آن است؛ چون به همه زوایای زندگی حضرت یوسف پرداخته است. به نظر علامه طباطبایی، اگر قصص به‌معنای اسم مصدر (داستان) باشد، حکایت یوسف از این جهت بهترین داستان است که در آن اخلاص یوسف در بندگی، و محبت خداوند را به بنده‌اش حکایت می‌کند که چگونه یوسف را از حضیض ذلت به اوج عزت کشاند و اگر به‌معنای مصدر (قصه‌سرایی) باشد، معنای احسن بودنِ قصه یوسف آن است که نقل این داستان به روشی که خداوند نقل کرد، بهترین شیوه سراییدن است؛ زیرا با این‌که قصه‌ای عاشقانه است، به عفیف‌ترین صورت بیان‌شده است.


انوارالتنزیل و اسرار التأویل، بیضاوی؛ البحرالمحیط فی‌التفسیر؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ التفسیرالکاشف؛ التفسیر الکبیر؛ التفسیرالمنیر فی‌العقیدة والشریعة والمنهج؛ تفسیر نمونه؛ تفسیر نورالثقلین؛ الجامع‌لاحکام القرآن، قرطبی؛ الجدید فی تفسیرالقرآن المجید؛ روض‌الجنان و روح‌الجنان؛ عرائس المجالس فی قصص الانبیاء؛ قصص قرآن مجید؛ قصه یوسف (علیه‌السلام) (الجامع‌الستین)؛ الکشاف؛ کشف الاسرار و عدة‌الابرار؛ مجمع‌البیان فی تفسیرالقرآن؛ معالم التنزیل فی‌التفسیر والتأویل، بغوی؛ مفردات الفاظ القرآن؛ المیزان فی‌تفسیر‌القرآن؛ نظم‌الدرر فی تناسب الآیات والسور، ‌بقاعی.


قصص (قرآن).


۱. یوسف/سوره۱۲، آیه۳.    
۲. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج‌۹، ص‌۱۱۹.    
۳. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص‌۴۰۴، «قصص».    
۴. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج‌۹، ص‌۱۱۹.    
۵. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج‌۲، ص‌۴۴۱.    
۶. فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۱۸، ص‌۴۱۷.    
۷. ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان، ج‌۱۱، ص‌۶.    
۸. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج‌۹، ص‌۱۱۹.    
۹. بیضاوی، عبدالله بن عمر، انوار التنزیل واسرار التاویل، ج‌۳، ص‌۱۵۴.    
۱۰. فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج‌۱۸، ص‌۴۱۷.    
۱۱. یوسف/سوره۱۲، آیه۳.    
۱۲. زرکشی، محمد بن بهادر، البرهان فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۷۶.    
۱۳. قرشی بنابی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۶، ص۱۱-۱۲.    
۱۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۹، ص۳۰۱.    
۱۵. رامیار، محمود، تاریخ قرآن، ص۳۲.
۱۶. سیوطی، عبد الرحمان بن ابی بکر، الاتقان فی علوم القرآن، ج۱، ص۱۸۱.    
۱۷. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۲، ص۴۴۰.    
۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۳۱۷.    
۱۹. اندلسی، ابوحیان، البحر‌ المحیط فی التفسیر، ج‌۶، ص‌۲۳۶.    
۲۰. الجدید، ج‌۴، ص‌۹.
۲۱. الکاشف، ج‌۴، ص‌۲۸۶.
۲۲. ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان، ج‌۱۱، ص‌۶.    
۲۳. کشف‌الاسرار، ج‌۵، ص‌۴.
۲۴. هذا عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، نورالثقلین، ج‌۲، ص‌۴۰۹    
۲۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‌۵، ص‌۳۱۷.    
۲۶. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج‌۹، ص‌۲۷۶.    
۲۷. کشف الاسرار، ج‌۵، ص‌۴.
۲۸. بغوی، حسین بن مسعود، تفسیر البغوی، ج‌۲، ص‌۴۷۴.    
۲۹. ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان، ج‌۱۱، ص‌۶.    
۳۰. اندلسی، ابوحیان، البحر‌ المحیط فی التفسیر، ج‌۶، ص‌۲۳۶.    
۳۱. الجامع الستین، ص‌۳۸.
۳۲. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج‌۲، ص‌۴۴۱.    
۳۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‌۹، ص‌۳۰۱.    
۳۴. عرائس‌المجالس، ص‌۸۴.
۳۵. تفسیر بقاعی، ج‌۴، ص‌۷.
۳۶. عرائس المجالس، ص‌۸۵.
۳۷. قصص قرآن، ص‌۱۳۵.
۳۸. ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان، ج‌۱۱، ص‌۷.    
۳۹. عرائس‌المجالس، ص‌۹۴.
۴۰. قصه‌یوسف، ص۲.
۴۱. کشف‌الاسرار، ج‌۵، ص‌۴.
۴۲. اندلسی، ابوحیان، البحر‌ المحیط فی التفسیر، ج‌۶، ص‌۲۳۶.    
۴۳. اندلسی، ابوحیان، البحر‌ المحیط فی التفسیر، ج‌۶، ص‌۲۳۶.    
۴۴. زحیلی، وهبه، تفسیر المنیر، ج‌۱۲، ص‌۲۰۳.    
۴۵. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص‌۷۶.    



فرهنگ‌نامه علوم قرآنی، برگرفته از مقاله «احسن القصص».    
دائره المعارف قرآن کریم، ج۲، مقاله احسن‌القصص.    


رده‌های این صفحه : قرآن | نام های قرآن




جعبه ابزار