احتجاج اشموئیل (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اشموئیل علیهالسّلام (شموئیل، سموئیل) یکی از
پیامبران بود که برای راهنمایی و نجات
بنی اسرائیل پس از مغلوب شدن آنها به دست فلسطینیان، فرستاده شد.
سَموئیل یا اُشموئیل(به معنی «مسموع از خدا»)از شخصیتهای
یهودی و
عهد عتیق در
انجیل است. او آخرین داور
بنیاسرائیل و نخستین
پیامبر پس از
موسی و
هارون بود.
۱. نام اشموئیل علیهالسّلام در قرآن صریحا ذکر نشده و تنها در
آیه ۲۴
سوره بقره چنین آمده است: (الم تر الی الملا من بنی اسرائیل من بعد موسی اذ قالوا لنبی لهم ابعث لنا ملکا نقاتل فی سبیل الله قال هل عسیتم ان کتب علیکم القتال الا تقاتلوا…)؛«آیا از(حال) سران بنی اسرائیل پس از
موسی خبر نیافتی آنگاه که به پیامبری از خود گفتند پادشاهی برای ما بگمار تا در راه خدا پیکار کنیم(آن پیامبر) گفت اگر جنگیدن بر شما مقرر گردد چه بسا پیکار نکنید…».
طبق منابع تفسیری منظور از پیامبر در این آیه همان حضرت سموئیل علیهالسّلام است.
۲.
خداوند در آیه ای دیگر در مورد حضرت «شموئیل» یا «سموئیل» چنین فرموده است: «واذکر فی کتاب اسماعیل انه کان صادق الوعد و کان رسولا ونبیا...» «و در این کتاب از
اسماعیل یاد کن، زیرا که او درست
وعده و فرستاده اى پیامبر بود»
.
علامه مجلسی از حضرت
امام رضا ، روایت می کند که فرمود: حضرت «سموئیل» «
صادق الوعد» معرفی شده است.
«سموئیل» یا «اسمائیل» غیر از اسمائیل فرزند
حضرت ابراهیم (ع) است. حدیثی در کتاب
علل الشرائع به سند خود از ابن ابى عمیر و
محمد بن سنان ، از شخصى که نام برده، از
امام صادق (علیه السلام) روایت کرده که فرمود: اسماعیلى که خداى عزوجل در کتاب خود در باره اش فرموده" و اذکر فی الکتاب إسماعیل إنه کان صادق الوعد و کان رسولا نبیا"
اسماعیل فرزند ابراهیم نیست بلکه پیغمبرى دیگر از انبیاء بوده که خداى عزوجل به سوى قومش مبعوث نمود، و مردمش او را گرفته و
پوست سر و رویش را کندند.
بنی اسرائیل بعد از مبعوث شدن حضرت اشموئیل علیهالسّلام، به وی پناه آورده و از وی تقاضای معرفی
پادشاه و امیری کردند تا تحت فرمان او شکوه گذشته خود را دوباره باز یابند. «أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِن بَنِي إِسْرَائِيلَ مِن بَعْدِ مُوسَىٰ إِذْ قَالُوا لِنَبِيٍّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُّقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ...» آن حضرت که از کم همتی آنها آگاه و بر ضعف و سستی همّت
قوم خود واقف بود، ابتدا از اجابت تقاضای آنها استنکاف کرد؛ و در جواب آنها گفت:اگر چنین شود مطمئناً شما از رهبر خود سرپیچی می کنید. «...قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِن كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا...»
ولی سرانجام پس از اصرار فراوان آنها، به درگاه الهی روی آورد و خواسته قوم را به پیشگاه الهی عرضه کرد.
خداوند نیز به او
وحی کرد
طالوت را به پادشاهی آنها برگزیدم.
حضرت اشموئیل علیهالسّلام در
مناظره با بنی اسرائیل به منظور اثبات شایستگی و پیامبری طالوت به توانایی علمی و جسمی وی استدلال می کند: «وقال لهم نبیهم ان اللـه قد بعث لکم طالوت ملکا قالوا انی یکون له الملک علینا ونحن احق بالملک منه ولم یؤت سعة من المال قال ان اللـه اصطفاه علیکم وزاده بسطة فی العلم والجسم واللـه یؤتی ملکه من یشاء واللـه واسع علیم» «و پیامبرشان به آنها گفت: «خداوند ( طالوت) را برای زمامداری شما مبعوث (و انتخاب) کرده است.» گفتند: «چگونه او بر ما
حکومت کند، با اینکه ما از او شایسته تریم، و او
ثروت زیادی ندارد؟! » گفت: «خدا او را بر شما برگزیده، و او را در
علم و (قدرت)
جسم ، وسعت بخشیده است. خداوند، ملکش را به هر کس بخواهد، میبخشد؛ و
احسان خداوند، وسیع است؛ و (از لیاقت افراد برای منصبها) آگاه است.» »
بنى اسرائیل که براى فرمانده و رئیس لشکر امتیازاتى از نظر نسب و ثروت لازم مى دانستند و هیچکدام را در طالوت نمى دیدند در برابر این انتصاب سخت به حیرت افتادند زیرا به عقیده آنها وى نه از خاندان لاوى بود که سابقه
نبوت داشتند و نه از خاندان
یوسف و
یهودا که داراى سابقه حکومت بودند بلکه از خاندان
بنیامین گمنام بود و از نظر مالى تهى دست لذا به عنوان اعتراض گفتند او چگونه مى تواند بر ما حکومت کند ما از او سزاوارتریم؟!«قالوا أنى یکون له الملک علینا و نحن أحق بالملک منه و لم یؤت سعة من المال» ترجمه: گفتند: از کجا او بر ما حکومت داشته باشد، حال آن که ما براى این امر شایسته تریم و او از مال دنیا چیزى ندارد؟ .
بر طبق
آیه سلطنت طالوت از دو جهت مورد اعتراض واقع می شود:
۱. اولین جهتی که به نظر آنان با سلطنت طالوت منافات داشته،این است که گفتند:" أنى یکون له الملک علینا و نحن أحق بالملک منه ...؟" و معلوم است که این اعتراض که به پیامبرشان کردند و در آن هیچ دلیلى بر اینکه طالوت، شایستگى سلطنت ندارد و خود آنان سزاوارترند، نیاوردند، گفتارى بوده که احتیاج به
استدلال نداشته یعنى دلیلش امر روشنى بوده و آن امر روشن جز این نمى تواند باشد که بیت نبوت و بیت سلطنت دو بیت و دو دودمان بوده در بنى اسرائیل که اهل آن دودمان همواره به آن فخر مى کرده اند و طالوت از هیچ یک از این دو بیت دو خاندان نبود و به عبارتى دیگر طالوت نه از خاندان سلطنت بود، و نه از خاندان نبوت، و به همین جهت گفتند: او کجا و سلطنت کجا؟ خود ما سزاوارتر به سلطنت هستیم تا او، چون هم از دودمان نبوتیم و هم از دودمان سلطنت، و خدایى که ما را شایسته چنین افتخارى دانسته، چگونه راضى مى شود آن را به دیگرى انتقال دهد.
۲. جهت دیگرى که آن نیز به نظر آنها منافات با سلطنت
طالوت داشته همان است که در جمله: " و لم یؤت سعة من المال" آمده، چون طالوت مردى فقیر بوده و به نظر بنى اسرائیل سلطان باید مردى توانگر باشد.
حضرت اشموئیل علیهالسّلام در پاسخ بنی اسرائیل این گونه جواب داده: «...و زاده بسطة فی العلم و الجسم ...» یعنى سلطنت پول نمى خواهد، بلکه نیروى فکرى و جسمى مى خواهد، که طالوت هر دو را بیش از شما دارد. یعنى اولا این گزینش خداوند
حکیم است و ثانیا شما سخت در اشتباهید و شرایط اساسى
رهبری را فراموش کرده اید، نسبت عالى و ثروت ، هیچ امتیازى براى رهبرى نیست چون هر دو امر اعتبارى و بیرون ذاتى است ، ولى
علم و
دانش و نیروى جسمانى دو امتیاز واقعى و درون ذاتى است که تاثیر عمیقى در مساله رهبرى دارد. تعبیر به بسطة (گسترش ) اشاره به این است که وسعت وجودى انسان در پرتو علم و قدرت است ، هر قدر اینها افزوده شود هستى انسان گسترده تر مى شود. ضمنا از این تعبیر استفاده مى شود که
امامت و رهبرى ، گزینش الهى است ، و او است که شایستگى ها را تشخیص مى دهد، اگر در فرزندان پیامبر این شایستگى را ببیند امامت را در آنجا قرار مى دهد، و اگر در جاى دیگر، در آنجا قرار مى دهد، و این همان چیزى است که دانشمندان
شیعه به آن معتقدند و از آن دفاع مى کنند.
پیامبر بنی اسرائیل که قومش را غرق در افکار و
عقاید باطل می دید،با آنها در این مورد صحبت نمود و متقاعدشان ساخت که شایستگی یک فرمانده نه به دار و ندار و امتیازات آباء و اجدادش بلکه به قدرت روحی و جسمی خود اوست و به آنها گفت که:«طالوت از جانب خدا برای این سمت انتخاب شده و سزاواریش از سوی پروردگار تأیید شده است».
در مقابل مردم از پیامبرشان آیه و دلیلی خواستند که نشان دهد این گزینش از جانب خداوند بوده است. اشموئیل گفت: «نشانه اش این است که
تابوت یا عمال
صندوق عهد» میان شما در حالی که جمعی از فرشتگان آن را حمل می کنند،باز می گردد.«وقال لهم نبیهم ان آیة ملکه ان یاتیکم التابوت فیه سکینة من ر بکم وبقیة مما تر ک آل موسی وآل هار ون تحمله الملائکة ان فی ذلک لآیة لکم ان کنتم مؤمنین»
تابوت در لغت به معنى
صندوقى است که از
چوب مى سازند و معنى اصلى آن اختصاصى به مردگان ندارد بلکه هر گونه
صندوق چوبى را شامل مى شود. درباره این که تابوت بنى اسرائیل و به عبارت دیگر
صندوق عهد چه بوده و به دست چه کسى ساخته شد و محتویات آن را چه چیز تشکیل مى داد سخن بسیار است اما آنچه در
روایات به روشنی آمده این است که تابوت همان
صندوقى بود که
مادر موسى او را در آن گذاشت و به
دریا افکند
و هنگامى که به وسیله عمال
فرعون از دریا گرفته شد و سپس به دست بنى اسرائیل افتاد، بنى اسرائیل این
صندوق خاطره انگیز را محترم مى شمردند و به آن
تبرک مى جستند. موسى در واپسین روزهاى عمر خود
الواح مقدس را که احکام خدا بر آن نوشته شده بود
به ضمیمه
زره خود و یادگارهاى دیگرى در آن نهاد، و به
وصی خویش
یوشع بن نون سپرد و به این ترتیب اهمیت این
صندوق در نظر بنى اسرائیل بیشتر شده و لذا در جنگهائى که میان آنان و دشمنان واقع مى شد آن را با خود مى بردند، و اثر روانى و معنوى خاصى در آنها مى گذارد، و لذا گفته اند تا هنگامى که این
صندوق خاطره انگیز با آن محتویات مقدس در میانشان بود، با سربلندى زندگى مى کردند، ولى تدریجا مبانى دینى آنها ضعیف شد و دشمنان بر آنها چیره شدند و آن
صندوق را از آنها گرفتند، اما اشموئیل طبق آیات مورد بحث به آنها
وعده داد که به زودى
صندوق عهد، به عنوان یک نشانه بر صدق گفتار او به آنها باز خواهد گشت. منظور از فرشتگان موجودات مجرد و ماورائی نبوده است و اصولاً در قرآن و حدیث فرشته معنایی وسیع دارد که علاوه بر موجودات روحانی یک سلسله از نیروهای مرموز و الهامات درونی در این جهان را هم شامل می شود.در تاریخ آمده است که وقتی «
صندوق عهد» به دست
بت پرستان فلسطین افتاد،آنها آن را با خود به
بت خانه بردند،اما به دنبال آن،گرفتاری هایی برایشان پیش آمد که بت پرستان آن گرفتاری ها را از اثرات صندوقچه دانسته و بنابراین تصمیم گرفتند که آن را از
شهر خارج کنند. از آنجایی که هیچ کَس حاضر نبود تا با آن شیء به ظاهر شوم تماس حاصل کند،آن را به دو
گاو بستند و در بیابان رهایشان کردند.فرشتگان خدا مأموریت یافتند که آن دو گاو را به جانب شهر اشموئیل هدایت کنند.درست هنگامی که طالوت به فرماندهی بنی اسرائیل منصوب شد. آن دو گاو به نقطه مورد نظر رسیدند و بنی اسرائیل با دیدن
صندوق در میان خود فرماندهی طالوت را پذیرفتند.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «احتجاج اشموئیل».