اجتماع مثلین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
از دیدگاه
فلاسفه محال است که دو چیز به طور مطلق مثل هم باشند. از این قاعده با عنوان قاعده امتناع اجتماع مثلین یاد شده است.
از دیدگاه فلاسفه محال است که دوچیز به طور مطلق مثل هم باشند. البته ممکن است دو چیز در ظاهر مثل هم باشند، اما نه به طور مطلق؛ مثلاً در دو زمان مختلف یا در دو مکان مختلف که همین اختلاف در مکان و زمان باعث میشود که این دو چیز به طور مطلق مثل هم نبوده، بلکه دو چیز متفاوت باشند؛ از همین روی گفتهاند که اجتماع مثلین عقلاً محال است.
تاریخچه این قاعده را میتوان از جهت ارتباط با بحث
اعاده معدوم هم زمان با آن و مربوط به شبهات
معاد جسمانی دانست، ولی از جهت ارتباط با مباحث اصلی فلسفی؛ همچون تشخص، هویت، وحدت و جزئیّت وجود میتوان ریشههای آن را در
فلسفه یونان جست و جو کرد. اما وضع این قاعده به صورت اصطلاح امروز توسط متکلّمان و
فلاسفه اسلامی انجام شده است. فلاسفه به اتفاق و عموم متکلمان از جمله اشعری قاعده مزبور را پذیرفتهاند. تنها برخی از
معتزله با آن مخالفت کردهاند.
این قاعده در موارد متعددی به کار رفته و در اثبات مسائلی از آن بهره گرفتهاند، ولی کمتر برای آن فصل مستقلی در نظر گرفته شده است؛ زیرا از یک سو آن را
بدیهی و واضح دانستهاند، و از سوی دیگر در ذیل مباحث مربوط به آن، استدلالهای فراوانی به طور ضمنی در اثبات آن ارائه شده است؛ عمده این ادلّه در ضمن بحث اعاده معدوم بیان شده است.
دلایلی که در اعاده معدوم مطرح شده و اختلاف زمانی در آن فرض نشده است، همگی در امتناع اجتماع مثلین نیز کاربرد دارند. دلایلی نیز که بر اساس اختلاف زمانی استوارند، با جایگزینی مکان، قابل تطبیق در این مقام هستند؛ زیرا امتداد مکانی نیز مثل امتداد زمانی مقوّم موجودات مکانی و از نشانههای تشخّص به شمار میرود. البته باید توجه داشت که در هر حال این نوع براهین قابل استفاده در خصوص موجودات زمانی و مکانی هستند. در حالی که تکرار ناپذیری وجود مختص مادیات نیست، بلکه در
مجردات نیز طبق مفاد آیه: " وَ ما مِنَّا إِلاَّ لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ "
صادق است. لذا درباره مجردات ناچاریم از براهین دیگری استفاده کنیم.
امتناع اجتماع مثلین در اثبات مسائل مختلفی مورد استناد قرار گرفته است. از جمله مواردی که با اتکاء به این قاعده مسئلهای را اثبات میکنند حضوری بودن علم
نفس نسبت به خویشتن و عدم امکان
علم حصولی نفس در مورد خویشتن است. در این باب گفته اند:
نفس ناطقه هرگز از خویشتن غافل نیست و همواره به ذات خویش
علم حضوری دارد؛ چون در غیر این صورت اطلاق کلمه حی بر آن صحیح نخواهد بود. بنابراین اگر فرض شود که نفس ناطقه، علاوه بر علم حضوری که همیشه خود را واجد است، دارای علم حصولی نیز بوده است؛ یعنی صورتی از
ماهیت خویش را در ذات خود دارا باشد، لازم میآید که اجتماع مثلین در خارج تحقق یابد.
این مسئله در کتاب «محاکمات» مطرح شده و صاحب محاکمات علم نفس ناطقه را به ذات خویش از طریق صورت حاصله را انکار کرده است و استدلال نموده که اگر صورتی از نفس ناطقه در خود نفس ناطقه موجود باشد، اجتماع مثلین لازم میآید، ولی میرزاجان در «حاشیه بر محاکمات» این روش استدلال را مردود دانسته و میگوید: "محال بودن اجتماع مثلین هنگامی صحیح است که دو ماهیت
متماثل در محل سومی موجود شوند، در حالی که در مورد نفس ناطقه چنین نیست که دو ماهیت
متماثل در محل سوم وجود پیدا کند، بلکه وجود یکی در دیگری است؛ یعنی وجود صورت نفس ناطقه در عین آن موجود است. وی سپس اضافه میکند که در مورد نفس ناطقه و صورت حاصله، اتحاد دو وجود لازم نمیآید، بلکه یکی از دو وجود، که عبارت باشد از خود نفس ناطقه، به «
وجود عینی» موجود است، و دیگری که عبارت باشد از صورت حاصله، به «
وجود ظلی» موجود است و در این صورت میان دو ماهیت
متماثل، تمایز برقرار میشود و محذور اجتماع مثلین پیش نمیآید.
دقت در اختلاف بین این دو نظر نشان میدهد که هیچ کدام از دو قائل تردیدی در محال بودن اجتماع مثلین ندارند و اختلاف بر سر این است که آیا علم حصولی نفس نسبت به خویشتن مستلزم اجتماع مثلین است یا نه. بنابر دیدگاه دوم در علم حصولی نفس دو چیز با هم به اتحاد نرسیدهاند، بلکه یکی از دو وجود به وجود عینی محقق است و دیگری به وجود ظلی یعنی وجودِ یکی در دیگری محقق شده است. پس این دو به طور مطلق مثل هم نیستند تا اجتماع مثلین که محال است پیش آید و در نتیجه علم حصولی نفس به خویشتن هم از این باب محال باشد.
ضمن این که میرزا جان درحاشیهای که بر محاکمات نوشته نسبت به وجه امتناع اجتماع مثلین نیز اشاره کرده و چنان که از عبارات وی بر میآید، وجه استحاله آن را رفع امتیاز دانسته است؛ یعنی هر گاه دو موجود از هر جهت به یکدیگر مانند باشند و در یک محل اجتماع نمایند، هیچ گونه امتیازی میان آنها نخواهد بود و در این صورت اطلاق کلمه دو، بر آنها صحیح نیست، پس اجتماع مثلین در محل واحد، به طوری که میان آنها هیچ نوع تفاوتی نباشد، محال است.دلیل دیگری که از عبارات میرزاجان در حاشیه «محاکمات» بر می آید؛ این است که اجتماع مثلین مستلزم موجود بودن دو وجود است به وجود واحد؛ و این امر عقلاً محال است؛ زیرا هر موجودی به یک وجود موجود است و موجود بودن دو موجود به یک وجود، امری نامعقول است، پس اجتماع دو موجود همانند، در یک محل، امکان پذیر نیست؛ زیرا معنای آن، موجود بودن دو موجود است یه یک وجود.
گفتنی است که مسئله اجتماع مثلین؛ امتناع یا عدم امتناع آن در مباحث
اصول فقه نیز مطرح است، بدینگونه که آیا قطع به حکم در موضوع حکم مماثل با آن حکم، اخذ میشود یا نه؟ مثلاً اگر مولا بخواهد بگوید: "اذا قطعت بوجوب الصلاة، تجب علیک الصلاة" که «تجب علیک الصلاة» حکمی است مثل آن حکمی که قطع به آن در موضوع اخذ شده است؛ یعنی ما دو حکم داریم، اما حکم دوم مثلِ برای حکم اول است.
آخوند خراسانی میگوید: همان طوری که
اجتماع ضدین محال است، اجتماع مثلین هم محال است. اما برخی میگویند: در امور اعتباریه نباید مسئله مثلین یا مسئله ضدین مطرح شود. استحاله اجتماع ضدین یا اجتماع مثلین، در امور واقعیه و حقیقیه است؛ اما در امور اعتباریه، از این نظر اشکالی وجود ندارد.
پایگاه اسلام کوئست