ابومحمد احمد بن محمد جريری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اَبومُحَمَّد جُرِیری، احمد بن محمد (م۳۱۱ق/۹۲۳م)،
فقیه و
صوفی مشهور
سده ۳ و اوایل سده ۴ق در
بغداد میباشد.
نام او را
حسن بن محمد و عبدالله بن یحیی نیر نوشتهاند،
اما ظاهرا نام او همان احمد بن محمد است.
برخی
تسمیه او را به جریری (به ضمّ اول) از این جهت دانستهاند که منسوب به جریر بن عباد از بنی بکر بن وائل بوده است،
ولی
ذهبی نسبت او را جریری (به فتح اول) نوشته و آن را به جریر بجلی منسوب دانسته است
ابومحمد از بزرگان اصحاب جنید و از علمای مشایخ صوفیه بود و به سبب تمامیت حال و صحّت عمل، جانشین جنید شد.
گفتهاند که جنید او را به جانشینی خود برگزیده بود.
کلابادی وی را در زمره کسانی نام میبرد که در نشر علوم اشارت، صاحب اثر و سهیم بودهاند.
جریری در
فقه و
اصول نیز دارای مقام برجستهای بود
و
حدیث نیز
روایت میکرد.
نسبت
خرقه او در تصوف از طریق
جنید و
سری سقطی و
معروف کرخی به
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) میرسد
او مصاحبت
سهل بن عبدالله تستری را دریافته و سری سقطی را نیز دیده بود
و گفتهاند که همراه
حسین بن منصور حلاج در مجالس سهل بن عبدالله شرکت میکرده است.
بسیاری از مشایخ تصوف همچون
جعفر خلدی،
ابوالحسن بوشنجی،
ابوالعباس دینوری،
علی بن بندار صیرفی،
ابوعبدالله و
ابوالقاسم مقری،
ابوعبدالله محمد بن خفیف و
احمد مسروق از مصاحبت او بهرهمند شدهاند.
به گفته هجویری او در
سلوک به مقامی رسیده بود که جنید از وی خواسته بود که مریدان او را
ادب و
ریاضت تعلیم دهد.
ابومحمد جریری همچون جنید،
شریعت و
طریقت را با یکدیگر جمع کرده بود و ازاینرو در واقعه
حلاج برخلاف ابن عطا، به حمایت از او برنخاست و حتی به گفته برخی همچون علمای ظاهر او را
تکفیر کرد.
ابومحمد در طریقت بر حفظ آداب سخت تأکید داشت، تا آنجا که در باب ادب حضور نقل کردهاند که او مدت ۲۰ سال حتی در خلوت پای دراز نکرده بود.
و از اینکه او تصوف را به
مراقبت احوال و لزوم ادب تعریف میکند،
چنانکه در جای دیگری
اخلاق نیکو را اساس تصوف دانسته است.
گفتهاند که او در سال
واقعه هیبر (۳۱۱ق/۹۲۳م) یعنی سالی که
ابوطاهر جنابی قزمطی در محلی به نام هیبر بر گروهی از حجاج حمله برد، به
شهادت رسید. برخی وفات او را از شدت تشنگی در بیابان دانستهاند و سال درگذشت او را ۳۱۲ و ۳۱۳ و ۳۱۴ق نیز نوشتهاند، اما مشهورترین قول همان ۳۱۱ق است.
بعضی گفتهاند که او به هنگام مرگ بیش از ۱۰۰ سال داشته است.
(۱) ابن جوزی عبدالرحمن، المنتظم، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۷ق.
(۲) ابن کثیر، البدایة.
(۳) ابن ملقن عمر، طبقات الاولیاء، به کوشش نورالدین شربیه، بیروت، ۱۴۰۶ق.
(۴) انصاری هروی خواجه عبدالله، طبقات الصوفیه، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۵) جامی عبدالرحمن، نفحات الانس، به کوشش مهدی توحیدی پور، تهران، ۱۳۳۶ش.
(۶) خطیب بغدادی احمد، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۵۰ق.
(۷) ذهبی محمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش اکرم بوشی، بیروت، ۱۴۰۴ق.
(۸) ذهبی محمد، المشتبه، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، ۱۹۶۲م.
(۹) سراج طوسی عبدالله، اللمع فی التصوف، لیدن، ۱۹۱۴م.
(۱۰) سلمی محمد، طبقات الصوفیة، به کوشش پدرسن، لیدن، ۱۹۶۰م.
(۱۱) صفدی خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش احسان عباس، ویسبادن، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
(۱۲) عطار نیشابوری فریدالدین، تذکرة الاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۱۳) قشیری عبدالکریم، الرسالة القشیریة، به کوشش معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه جی، بیروت، ۱۴۰۸ق.
(۱۴) کلابادی محمد، التعرف لمذهب اهل التصوف، به کوشش عبدالحلیم محمود و طه عبدالباقی، قاهره، ۱۳۸۰ق.
(۱۵) محمد بن منور، اسرار التوحید، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۱۶) مقری احمد، نفح الطیب، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۶۸م.
(۱۷) هجویری علی، کشف المحجوب، به کوشش وژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش.
(۱۸) نامه دانشوران، قم، دارالفکر.
(۱۹) ماسینیون لویی، لا مصائب
حسین ابن منصور
حلاج، پارسی، ۱۹۷۵.
دانشنامه بزرگ اسلامی مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی «ابومحمد جریری»ج۶، ص۲۵۲۹.