• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ابوعبیده در شأن نزول

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



عامِر‌بن عبداللّه‌ بن جراح‌ بن هلال، از بنی‌حارث‌بن فهر، ابوعُبَیده جَرّاح
[۱] السیروالمغازی، ص‌۲۲۶.
[۲] المعجم الکبیر، ج‌۱، ص‌۱۵۴.
از اصحاب رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) می باشد.



از زندگی پیش از اسلام او اطلاعی در دست نیست. فقط گفته‌اند:یکی از معدود افرادی بود که پیش از ظهور اسلام در مکّه ، خواندن و نوشتن می‌دانست.
[۳] فتوح البلدان، ص‌۴۵۷
پس از بعثت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) او را از نخستین اسلام‌آورندگان برشمرده‌اند
[۴] السیرة النبویه، ج‌۱، ص‌۲۵۲.
که گویا اسلام وی، پیش از ورود حضرت به خانه ارقم بوده است.
[۵] المستدرک، ج‌۳، ص‌۲۹۹.
نظر به آن‌چه درباره سن او هنگام مرگ گفته‌اند،
[۶] تاریخ ابن‌خیاط، ص‌۹۶.
احتمالا هنگام اسلام آوردن، حدود ۳۰ سال داشته است. پس از اسلام، بر اثر فشار مشرکان ، پیش از جعفربن‌ابی‌طالب به حبشه هجرت کرد
[۷] السیر و المغازی، ص‌۱۷۶- ‌۱۷۷.
و در هجرت دوم نیز با او همراه‌شد،
[۸] السیرة النبویه، ج‌۱، ص‌۳۲۹.
[۹] المستدرک، ج‌۳، ص‌۲۹۹.
سپس به مکه بازگشت
[۱۰] السیرة النبویه، ج‌۱، ص‌۳۶۹
و پس از آن، به مدینه هجرت کرد. پیامبر میان او و سعدبن معاذ،
[۱۱] السیرة النبویه، ج‌۲، ص‌۵۰۵.
یا ابوطلحه انصاری
[۱۳] المستدرک، ج‌۳، ص‌۳۰۰‌۳۰۱.
و یا سالم، مولای ابوحذیفه، عقد برادری بست. وی با محمد‌بن مسلمه نیز برای برخورداری از میراث یک‌دیگر، برادر شد.


ابوعبیده از آن‌رو که در جریان سقیفه بنی‌ساعده نقشی جدّی آفرید،
[۱۶] تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۱۲۳.
[۱۷] المعارف، ص‌۲۴۷.
[۱۸] تاریخ طبری، ج۲، ص۲۴۳.
از سوی شیعه و سنی متفاوت شناسانده شده است. اهل‌سنت او را فردی با فضایل مسلمانی ذکر کرده‌اند.
[۱۹] صحیح‌البخاری، ج۴، ص۲۵۹.
[۲۰] صحیح مسلم، ج‌۸، ص‌۲۶۳- ۲۶۵.
امّا شیعیان، خبط و خطاهای بسیاری را در او نشان می‌دهند که از درجه مسلمانی او می‌کاهد.
[۲۱] قاموس الرجال، ج‌۵، ص‌۶۰۳- ‌۶۰۵.



گفته‌اند که ابوعبیده، در همه جنگ‌های زمان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) حضور داشت
[۲۲] اسدالغابه، ج‌۳، ص‌۱۲۶.
و در جنگ بدر، یکی از ۶ فرد تیره بنی حارث‌بن‌فهر بود.
[۲۳] المغازی، ج‌۱، ص‌۱۵۷.
برخی نوشته‌اند که پدرش عبدالله در این جنگ، در پی ستیز با او بود، امّا او می‌گریخت و چون به‌طور جدّی قصد او کرد، پدرش را کشت.
[۲۴] المعجم الکبیر، ج‌۱، ص‌۱۵۵.
[۲۵] حلیة الاولیاء، ج‌۱، ص‌۱۴۵.
مقدسی، داستان کشتن پدرش را به‌گونه دیگری نقل می‌کند و می‌نویسد:عبدالله، در حضور وی به پیامبر ناسزا گفت، ابوعبیده سر او را برید و نزد آن حضرت آورد و قصه‌اش را باز‌گفت،
[۲۶] البدء و التاریخ، ج‌۵، ص‌۸۷.
امّا ابن‌حجر به نقل از واقدی، درگذشت پدرش را پیش از ظهور اسلام ذکر کرده است، بنابراین، می‌توان این داستان را از ساخته‌های عصر فضیلت‌سازی برای صحابه به‌شمار آورد.


ابوعبیده در جنگ اُحُد شرکت داشت و برخی او را از ثابت‌قدمان این جنگ شمرده‌اند
[۲۸] المستدرک، ج‌۳، ص‌۲۹۹.
و گویا در همین جنگ، دو حلقه زره کلاه‌خود پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را که در گونه حضرت فرو رفته بود، با دندان بیرون کشید و بر اثر آن، دو دندان پیش او کنده شد، ازاین‌رو اثرم
[۲۹] المغازی، ج‌۱، ص‌۲۴۷.
یا اهتم
[۳۰] المعارف، ص‌۲۴۸.
نام گرفت. واقدی به نقلی دیگر می‌گوید:آن‌کس‌که حلقه‌ها را از چهره پیامبر بیرون‌آورد، شخص دیگر به نام عقبة‌بن وهب‌بن کلده‌بود.
[۳۲] الاستیعاب، ج‌۲، ص‌۳۴۲.



ابوعبیده در صلح حدیبیّه ، (ششم هجری ) در شمار گواهان پیمان قرار داشت
[۳۳] المغازی، ج‌۲، ص‌۶۱۲.
و در همین سال ، سریه‌ای را به ذی‌القصه رهبری
[۳۴] المغازی، ج‌۲، ص‌۵۵۲.
[۳۵] تاریخ طبری، ج۲، ص‌۱۲۶.
و در سال بعد، سریه خَبَط (سیف‌البحر) را بر ضدّ قبیله جهینه در ساحل دریا ، فرماندهی کرد.
[۳۶] المغازی، ج۲، ص‌۷۷۴.
[۳۸] تاریخ طبری، ج۲، ص‌۲۰۹.
پیامبر در سال هشتم که سپاه عمروعاص در مشارف شام به نیروی کمکی نیاز یافت، عده‌ای را به سرپرستی او به آن دیار فرستاد. در این سپاه، ابوبکر و عمر نیز تحت فرمانش بودند.
[۳۹] المغازی، ج‌۲، ص‌۷۷۰.
[۴۰] السیرة النبویه، ج‌۴، ص‌.۶۲۳.
در همین واقعه، میان او و عمروعاص بر سر امامت نماز ، اختلاف افتاد که با انصراف وی، قضیه خاتمه یافت.
[۴۱] السیرة النبویه، ج‌۴، ص‌۶۲۳‌-۶۲۴.
او در فتح مکه ، فرماندهی بخشی از سپاه را برعهده داشت.
[۴۲] فتوح‌البلدان، ج۱، ص۵۲.
[۴۳] تاریخ طبری، ج‌۳، ص‌۱۵۹.



ابوعبیده در واقعه تبوک حضور داشت و براساس برخی از روایات شیعیِ منقول از حذیفه و عمار، از کسانی بود که در بازگشت از آن جنگ ، در ترور ناکام پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) شرکت کرد.
[۴۶] البرهان، ج‌۲، ص‌۸۱۹.
در این‌که آیا وی در جیش اُسامه که در واپسین روزهای حیات پیامبر سازمان‌دهی شد، حاضر بوده یا نه، اختلاف است. واقدی او را از پیوستگان به سپاه در جُرْف می‌داند،
[۴۷] المغازی، ج‌۳، ص‌۱۱۱۸.
امّا ابن ‌ابی‌الحدید ، وی را از کسانی می‌داند که فرمان رسول خدا را نادیده گرفته و از جیش اُسامه تخلّف کرده‌است.
[۴۸] شرح نهج البلاغه، ج‌۱، ص‌۱۲۵.



ابوعبیده، گذشته از فعالیت‌های رزمی، در چند برنامه تبلیغی نیز حضور داشت. گفته‌اند که پیامبر او را پس از درخواست مُبلّغ از سوی اهالی نجران، به آن‌ها معرفی کرد
[۴۹] المستدرک، ج‌۳، ص‌۲۹۹
و چون اهالی‌نجران به شکایت از کارگزارشان نزد پیامبر آمده، از او خواستند تا کسی را برای برقراری عدالت به دیارشان بفرستد، حضرت، ابوعبیده را با وصف «قوی امین» به آن دیار فرستاد.
[۵۰] المستدرک، ج‌۳، ص‌۲۹۷.
[۵۱] کنزالعمال، ج‌۱۳، ص‌۲۱۵.



با توجه به جای‌گاه ابوعبیده در تاریخ اسلام و نقش‌آفرینی‌های وی در جریان خلافت ابوبکر و عمر، در کتاب‌های تفسیری، نگاه شیعه و سنی درباره او هم‌گون‌نیست.
در ذیل آیه ۱۷۲ سوره آل عمران از ابن‌عباس آمده است
[۵۳] الدر المنثور، ج‌۲، ص‌۳۸۵.
:پس از جنگ احد، وقتی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) خواست با سپاهی از مسلمانان به تعقیب مشرکان برود، عده‌ای با وجود خستگی و آثار ناشی از شکست و نیز ترس و وحشت، به آن حضرت پاسخ مثبت دادند و خداوند در وصف آنان فرمود:«اَلَّذینَ استَجابوا لِلّهِ و الرَّسولِ مِن بَعدِ ما‌اَصابَهُمُ القَرحُ لِلَّذینَ اَحسَنوا مِنهُم واتَّقوا اَجرٌ‌عَظیم». خداوند در این آیه ، به آنان که دعوت خدا و پیامبر را اجابت کرده و پرهیزکار و نیکوکار بوده‌اند، وعده پاداش بزرگ داده است. در ضمنِ روایت پیشین، نام ابوعبیده نیز آمده است.

۸.۱ - فضیلت‌سازی برای ابوعبیده

سیوطی به نقل از ابن‌عباس، بخشی از آیه ‌۲۹ سوره فتح ‌ :«... سیماهُم فی وُجوهِهِم مِن اَثَرِالسُّجودِ» را اشاره به چند تن، از‌جمله ابوعبیده می‌داند،
[۵۵] الدر المنثور، ج‌۷، ص‌۵۴۴.
امّا نظر به دیگر مصادیقی که سیوطی در ذیل این آیه بیان می‌کند، آشکارا به‌دست می‌آید که ذکر این مصادیق از باب فضیلت‌سازی است.

۸.۲ - نظر ابن‌شوذب در مورد ابوعبیده

آیه ۲۲ سوره مجادله :«لا تَجِدُ قَومًا یُؤمِنونَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ یوادّونَ مَن حادَّ اللّهَ ورَسولَهُ ولَو کانوا ءاباءَهُم اَو اَبناءَهُم اَو اِخونَهُم قومی را نَیابی که به خداوند و روز بازپسین ایمان داشته باشند و با کسانی‌که با خداوند و پیامبر او مخالفت می‌ورزند، دوستی کنند، هر چند پدرانشان یا فرزندانشان یا خاندانشان باشند.» ابن‌شوذب بر آن است که این آیه درباره ابوعبیده نازل شده که پدرش را در جنگ بدر به ناچار کشت.
[۵۷] المعجم الکبیر، ج‌۱، ص‌۱۵۵.
[۵۸] تفسیرابن‌کثیر، ج‌۴، ص‌۳۵۲.
[۵۹] الدرالمنثور، ج‌۸، ص‌۸۶.

البته با توجه به آن‌چه از واقدی منقول‌است که پدر ابوعبیده پیش از ظهور اسلام از دنیا رفته بود،
[۶۰] تاریخ دمشق، ج‌۲۵، ص‌۴۴۷.
[۶۱] تهذیب التهذیب، ج‌۵، ص‌۶۷.
پذیرش سخن ابن‌شوذب ناموجّه می‌نماید.

۸.۳ - شأن نزول سوره انسان

ماوردی در ذیل آیه ۹ سوره انسان ، به نقلی چنین آورده است:این آیه به کسانی اشاره دارد که سرپرستی اسرای بدر را برعهده گرفتند و ابوعبیده نیز از آنان بود:
[۶۳] تفسیر ماوردی، ج‌۶، ص‌۱۶۷.
«إِنَّما نُطعِمُکُم لِوَجهِ اللّهِ لا نُریدُ مِنکُم جَزاءً و لا شُکورا ما فقط برای خشنودی خداوند شما را اطعام می‌کنیم، از شما نه پاداشی می‌خواهیم و نه سپاسی»، امّا با توجه به قبل آیه و سیاق مجموعه آیات، و نیز آن‌چه مفسران شیعه و سنی گفته‌اند، شأن نزول آن، نذر امام علی و فاطمه (علیهماالسلام) و ایثارگری‌های آنان است،
[۶۴] تفسیر قمی، ج‌۲، ص‌۴۲۲.
[۶۵] کشف‌الاسرار، ج‌۱۰، ص‌۳۲۰.
[۶۶] کشّاف، ج۴، ص‌۶۷۰.
بنابراین هیچ ارتباطی به سرپرستی اسیران جنگ بدر ندارد.

۸.۴ - شأن نزول آیه خمر

قتاده از حسن بصری نقل می‌کند که آیه‌۹۰ سوره مائده ، پس از آن نازل شد که جمعی از‌جمله ابوعبیده جراح، در خانه سعدبن‌ابی وقاص گرد آمدند و پس از صرف غذا، با شراب پذیرایی شدند و چون خبر به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) رسید، این آیه نازل شد:«یاَیُّهَا‌الَّذینَ ءامَنوا اِنَّمَا الخَمرُ... رِجسٌ مِن عَمَلِ الشَّیطنِ فَاجتَنِبوُه» و بدین‌گونه از نوشیدن شراب نهی شدند.
[۶۸] البرهان، ج‌۲، ص‌۳۶۰.


۸.۵ - شأن نزول آیه و ان یکاد

نقل است که آیه ‌۵۱ سوره قلم در شأن ابوعبیده و دوستانش نازل شده است، آن‌گاه که پس از نصب علی (علیه‌السلام) به امامت و خلافت در غدیرخم ، به یک‌دیگر می‌گویند: چشمان پیامبر را ببین که هم‌چون چشمان دیوانگان می‌چرخد :«و‌اِن یَکادُ الَّذینَ کَفَروا لَیُزلِقونَکَ باَبصرِهِم لَمّا سَمِعُوا الذِّکرَ و یَقولونَ اِنَّهُ لَمجنون»، هرچند با توجّه به نزول آیه که پیش از هجرت بوده و نیز سیاق آن، این نقل را نمی‌توان پذیرفت.

۸.۶ - سخن کفرآمیز ابوعبیده

آیه ‌۷۴ سوره توبه :«یَحلِفونَ بِاللّهِ ما قالوا و لَقد قالوا کَلِمَةَ الکُفرِ بَعدَ اِسلمِهِم و هَمّوا بِما لَم‌یَنالوا... ‌ اینان به خدا سوگند یاد می‌کنند که نگفته‌اند، ولی به راستی سخن کفرآمیز را گفته‌اند، و پس از اسلام‌آوردنشان کافر شده و آهنگِ کاری را کرده‌اند که به آن دست نیافتند‌... ‌.» به نقل از حذیفه و عمار، آیه gt;درباره عdarkspan class="p"ده‌ای، از‌جمله ابوعبیده نازل شده که بر آن بودند پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را به‌گونه‌ای از پای درآورند.
[۷۴] البرهان، ج‌۲، ص‌۸۱۹.


۸.۷ - شأن نزول آیه ۱۰۸ سوره نساء

از امام ‌باقر و امام کاظم (علیهماالسلام) نیز در ذیل آیه ‌۱۰۸ سوره نساء :«اِذ یُبَیِّتونَ ما لایَرضی مِن القَولِ» نقل شده که این آیه در شأن چند تن از‌جمله ابوعبیده است که در مجالس خود سخنانی برخلاف رضایت خدا بر زبان می‌آوردند.
[۷۶] تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۲۷۵.
کلینی از امام صادق (علیه‌السلام) نقل می‌کند که آیات ۷۹‌-۸۰ سوره زخرف «اَم اَبرَموا اَمرًا فَاِنّا مُبرِمون اَم یَحسَبونَ اَنّا لا نَسمَعُ سِرَّهُم ونَجوهُم» در شأن همه آنان نازل شده که در نشستی پنهانی بر آن شدند تا پس از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) نگذارند خلافت در بنی‌هاشم باشد،
[۷۹] بحارالانوار، ج‌۲۴، ص‌۳۲۵.
و در این معاهده، ابوعبیده نقش کاتب را داشته است.
[۸۱] البرهان، ج‌۴، ص‌۸۸۴.
خداوند در این آیات سخن از توطئه آنان به‌میان آورده، می‌فرماید:آنان می‌پندارند ما اسرار پنهانشان را نمی‌دانیم. در همین روایت، آیات ۲۵‌-۲۶ سوره محمد نیز بر این افراد تطبیق شده
[۸۳] البرهان، ج‌۴، ص‌۸۸۴.
که پس از روشن شدن راه هدایت ، به گذشته جاهلی خویش بازگشته، مرتد شدند. آیه ‌۷ سوره مجادله را نیز درباره ابوعبیده و جلسه مخفیانه پیش گفته دانسته‌اند :«ما یَکونُ مِن نَجوی ثَلثَة‌...».


(۱) الاحتجاج.
(۲) الاستیعاب فی‌معرفة‌الاصحاب.
(۳) اسدالغابة فی معرفة الصحابه.
(۴) الاصابة فی معرفة‌الصحابه.
(۵) انساب الاشراف.
(۶) بحارالانوار.
(۷) البدء و التاریخ.
(۸) البرهان فی تفسیرالقرآن.
(۹) طبری، تاریخ الامم والملوک.
(۱۰) تاریخ خلیفة‌بن‌خیاط.
(۱۱) تاریخ‌العرب.
(۱۲) تاریخ مدینه دمشق.
(۱۳) تاریخ‌الیعقوبی.
(۱۴) تفسیر العیاشی.
(۱۵) ابن‌کثیر، تفسیرالقرآن العظیم.
(۱۶) تفسیر القمی.
(۱۷) تهذیب التهذیب.
(۱۸) جمهرة انساب‌العرب.
(۱۹) حلیة الأولیاء و طبقات الاصفیاء.
(۲۰) الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور.
(۲۱) سیر اعلام‌النبلاء.
(۲۲) السیر‌والمغازی.
(۲۳) ابن‌هشام، السیرة‌النبویه.
(۲۴) ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه.
(۲۵) صحیح البخاری.
(۲۶) صحیح مسلم با شرح سنوسی.
(۲۷) الطبقات‌الکبری.
(۲۸) فتوح البلدان.
(۲۹) قاموس‌الرجال.
(۳۰) الکافی.
(۳۱) کتاب الخصال.
(۳۲) الکشاف.
(۳۳) کشف‌الاسرار و عدة‌الابرار.
(۳۴) کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال.
(۳۵) المستدرک علی الصحیحین.
(۳۶) مسند احمدبن حنبل.
(۳۷) المعارف.
(۳۸) المعجم الکبیر.
(۳۹) المغازی.
(۴۰) نفحات الازهار فی خلاصة عبقات.
(۴۱) ماوردی، النکت‌والعیون.


۱. السیروالمغازی، ص‌۲۲۶.
۲. المعجم الکبیر، ج‌۱، ص‌۱۵۴.
۳. فتوح البلدان، ص‌۴۵۷
۴. السیرة النبویه، ج‌۱، ص‌۲۵۲.
۵. المستدرک، ج‌۳، ص‌۲۹۹.
۶. تاریخ ابن‌خیاط، ص‌۹۶.
۷. السیر و المغازی، ص‌۱۷۶- ‌۱۷۷.
۸. السیرة النبویه، ج‌۱، ص‌۳۲۹.
۹. المستدرک، ج‌۳، ص‌۲۹۹.
۱۰. السیرة النبویه، ج‌۱، ص‌۳۶۹
۱۱. السیرة النبویه، ج‌۲، ص‌۵۰۵.
۱۲. الاصابه، ج‌۳، ص‌۴۷۶.    
۱۳. المستدرک، ج‌۳، ص‌۳۰۰‌۳۰۱.
۱۴. انساب الاشراف، ج‌۱، ص‌۲۲۴.    
۱۵. انساب الاشراف، ج‌۱، ص‌۲۲۴.    
۱۶. تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۱۲۳.
۱۷. المعارف، ص‌۲۴۷.
۱۸. تاریخ طبری، ج۲، ص۲۴۳.
۱۹. صحیح‌البخاری، ج۴، ص۲۵۹.
۲۰. صحیح مسلم، ج‌۸، ص‌۲۶۳- ۲۶۵.
۲۱. قاموس الرجال، ج‌۵، ص‌۶۰۳- ‌۶۰۵.
۲۲. اسدالغابه، ج‌۳، ص‌۱۲۶.
۲۳. المغازی، ج‌۱، ص‌۱۵۷.
۲۴. المعجم الکبیر، ج‌۱، ص‌۱۵۵.
۲۵. حلیة الاولیاء، ج‌۱، ص‌۱۴۵.
۲۶. البدء و التاریخ، ج‌۵، ص‌۸۷.
۲۷. الاصابه، ج‌۳، ص‌۴۷۵.    
۲۸. المستدرک، ج‌۳، ص‌۲۹۹.
۲۹. المغازی، ج‌۱، ص‌۲۴۷.
۳۰. المعارف، ص‌۲۴۸.
۳۱. الاستیعاب، ج‌۲، ص‌۷۹۳.    
۳۲. الاستیعاب، ج‌۲، ص‌۳۴۲.
۳۳. المغازی، ج‌۲، ص‌۶۱۲.
۳۴. المغازی، ج‌۲، ص‌۵۵۲.
۳۵. تاریخ طبری، ج۲، ص‌۱۲۶.
۳۶. المغازی، ج۲، ص‌۷۷۴.
۳۷. الطبقات، ج‌۷، ص‌۲۶۹.    
۳۸. تاریخ طبری، ج۲، ص‌۲۰۹.
۳۹. المغازی، ج‌۲، ص‌۷۷۰.
۴۰. السیرة النبویه، ج‌۴، ص‌.۶۲۳.
۴۱. السیرة النبویه، ج‌۴، ص‌۶۲۳‌-۶۲۴.
۴۲. فتوح‌البلدان، ج۱، ص۵۲.
۴۳. تاریخ طبری، ج‌۳، ص‌۱۵۹.
۴۴. الخصال، ج‌۲، ص‌۴۹۹.    
۴۵. بحارالانوار، ج‌۲۱، ص‌۲‌۲۲-۲۲۳.    
۴۶. البرهان، ج‌۲، ص‌۸۱۹.
۴۷. المغازی، ج‌۳، ص‌۱۱۱۸.
۴۸. شرح نهج البلاغه، ج‌۱، ص‌۱۲۵.
۴۹. المستدرک، ج‌۳، ص‌۲۹۹
۵۰. المستدرک، ج‌۳، ص‌۲۹۷.
۵۱. کنزالعمال، ج‌۱۳، ص‌۲۱۵.
۵۲. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۷۲.    
۵۳. الدر المنثور، ج‌۲، ص‌۳۸۵.
۵۴. فتح/سوره۴۸، آیه۲۹.    
۵۵. الدر المنثور، ج‌۷، ص‌۵۴۴.
۵۶. مجادله/سوره۵۸، آیه۲۲.    
۵۷. المعجم الکبیر، ج‌۱، ص‌۱۵۵.
۵۸. تفسیرابن‌کثیر، ج‌۴، ص‌۳۵۲.
۵۹. الدرالمنثور، ج‌۸، ص‌۸۶.
۶۰. تاریخ دمشق، ج‌۲۵، ص‌۴۴۷.
۶۱. تهذیب التهذیب، ج‌۵، ص‌۶۷.
۶۲. انسان/سوره۷۶، آیه۹.    
۶۳. تفسیر ماوردی، ج‌۶، ص‌۱۶۷.
۶۴. تفسیر قمی، ج‌۲، ص‌۴۲۲.
۶۵. کشف‌الاسرار، ج‌۱۰، ص‌۳۲۰.
۶۶. کشّاف، ج۴، ص‌۶۷۰.
۶۷. مائده/سوره۵، آیه۹۰.    
۶۸. البرهان، ج‌۲، ص‌۳۶۰.
۶۹. قلم/سوره۶۸، آیه۵۱.    
۷۰. الکافی، ج‌۴، ص‌۵۶۶-۵۶۷.    
۷۱. بحارالانوار، ج‌۳۷، ص‌۱۷۲.    
۷۲. توبه/سوره۹، آیه۷۴.    
۷۳. بحارالانوار، ج‌۲۱، ص‌۲۲۲-‌۲۲۳.    
۷۴. البرهان، ج‌۲، ص‌۸۱۹.
۷۵. نساء/سوره۴، آیه۱۰۸.    
۷۶. تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۲۷۵.
۷۷. زخرف/سوره۴۳، آیه۷۹‌۸۰.    
۷۸. الکافی، ج‌۸، ص‌۱۷۹‌-۱۸۰.    
۷۹. بحارالانوار، ج‌۲۴، ص‌۳۲۵.
۸۰. الکافی، ج‌۱، ص‌۴۲۱.    
۸۱. البرهان، ج‌۴، ص‌۸۸۴.
۸۲. محمد/سوره۴۷، آیه۲۵‌۲۶.    
۸۳. البرهان، ج‌۴، ص‌۸۸۴.
۸۴. مجادله/سوره۵۸، آیه۷.    
۸۵. بحارالانوار، ج‌۲۴، ص‌۳۶۵.    



دائرة المعارف قرآن کریم، مقاله «ابو عبیده جرّاح».    




جعبه ابزار