ابوسلیمان شرفالدین داوود بن عمر اسکندری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اسْکنْدَری، ابوسلیمان شرفالدین داوود بن عمر بن ابراهیم، فقیه
مالکی و عارف
شاذلی سدههای ۷- ۸ق/۱۳-۱۴م بود.
او به ابن باخلا (یا ابن ماخلا)، و در میان پیروان
طریقه شاذلیه به داوود باخلی نیز مشهور بوده است.
تاریخ تولد و زادگاه او دانسته نیست، اما از آنجا که
مرید ابن عطاءالله (د ۷۰۹ق) بوده، و نیز به گفته
ابن حجر عسقلانی ،
محضر
ابوالعباس مرسی (د ۶۸۶ق) را دریافته، میتوان
حدس زد که ولادت او در اواسط سده ۷ق بوده است.
بهگفته
شعرانی
او نخست بهعنوان
شحنه در دستگاه والی
اسکندریه خدمت میکرد و از نفوذ و اعتباری ویژه برخوردار بود، تا آنجا که
مجازات یا
تبرئه برخی از
متهمان با اشاره او انجام میگرفت.
از مقدمات تحصیلات و چگونگی گرایش او به
تصوف چیزی دانسته نیست، اما چنانکه گذشت، او مرید
ابن عطاءالله (ه م) عارف مشهور سلسله
شاذلیه بود
و سپس خود از بزرگان این
طریقت و صاحب مقامات عالی در
تصوف گردید.
بهگفته شعرانی، اسکندری خواندن و نوشتن نمیدانست،
با اینهمه،
منوفی او را جامع بین
علم ظاهر و
علم باطن دانسته است.
اسکندری شاگردان بسیاری
تربیت کرد که از آن جمله
محمد وفا ، عارفمشهور
اسکندریه را میتوان نام برد.
شیخ داوود در اسکندریه درگذشت.
بهگفته
منوفی
قبر او در اسکندریه زیارتگاه است.
تاریخوفات او را بهاختلاف: ۷۳۳ق،
۷۳۲ق
و نیز ۷۱۵ق
نوشتهاند.
اسکندری معتقد است که سرشت و
جوهر مرید فقط در
امتحان و
آزمایش آشکار میشود، و از شرایط مرید این است که قدمی به سوی
شهوات نفسانی برندارد، و اگر
اراده مرید صادق باشد، همه شهوات در وجود او از میان میرود.
مرید صادق سیرش به باطن است و ظاهرش تابع باطن، حال آنکه عابد سیرش به ظاهر است و باطنش تابع ظاهر.
او مریدان را به دو گروه تقسیم کرده است:
۱. مریدانی که تعالیم
پیر خود را پیش از آنکه به
دل راه دهند، نخست با
عقل میسنجند؛
۲. مریدانی که
تلقینات پیر را از همان ابتدا با دل و جان میپذیرند و این مرید را سودمندتر است.
اسکندری
زهد در
دنیا را اساس همه احکام و قواعد
طریقت میداند و از سخنان اوست که هرکس
محبت دنیا را از دل بیرون کند، عابد و زاهد است و هرکس خود را از
نفس و متعلقات آن برهاند، عارف است.
شعرانی به نقل از کتاب
عیون الحقائق او میگوید: «
ولی » دارای دو
نور است: نور عطف و رحمت، و نور
فیض و
عزّت و
قهر ،
و نیز نیکوترین و برترین نورها، نوری است که بر دل مرید میتابد.
اسکندری بعد از
ایمان به
خدا و ملائکه و کتابهای آسمانی و پیامبران او، ایمان به
نور ولایت را از بزرگترین مواهب میداند.
قلب
سایه نور
روح ، روح سایه نور سرّ و سرّ مظهر
تجلی نور حقیقتِ نخستین در آغاز خلقت است.
اهل
تصوف آنانند که از
جسد به ماورای آن سیر کرده، و سپس در «حضرت وفا» فرود آمده، و در «محل صفا» ساکن شدهاند.
اسکندری علوم را بر ۳ گونه میداند:
علم سلوکی که اظهار آن
واجب است، علم کشفی که اظهار آن روا نیست، و علم سرّی که مطلقاً نباید آن را آشکار کرد.
۱. اللطیفة المرضیة
بشرح حزب الشاذلیة، ظاهراً همان الرسالة المرضیة فی
شرح دعاء الشاذلیة است که
حاجیخلیفه و به تبع او
بغدادی
از آن یاد کردهاند.
در برخی منابع آن را
شرح حزب البحر نیز نامیدهاند.
این کتاب
شرحی است بر حزب البحر ابوالحسن شاذلی، شامل آراء و عقاید بسیاری در
تصوف ، بهویژه درباره کلام اولیا، حقایق عقلی و قلبی، حکمت الهی و....
این اثر در ۱۳۵۴ق/ ۱۹۳۵م در قاهره به چاپ رسیده است.
۱. اجوبة الشاذلی، رسالهای است بهصورت سؤال و جواب درباره
معراج و
نزول
حق به
آسمان
دنیا ، که به شماره ۶۵۹۵ در کتابخانه ظاهریه موجود است.
۲. روضة المستبین فی
شرح التلقین،
شرح کتاب التلقین
ابومحمد عبدالوهاب بن علی بغدادی در
فقه .
از این کتاب نسخهای در خزانه قرویین در فاس موجوداست
۳ . عیونالحقائق، که
شعرانی در
الطبقات
از آن بهره برده، و درموارد بسیار از آن نقل کرده است.
نسخهای از این کتاب در برلین موجود است.
۱. ایضاحالمسالک علیالمشهور من مذهبمالک.
بغدادی این اثر را که
شرحی است بر
رساله ابن ابی زید قیروانی ، به اسکندری نسبت داده است،
اما در دو نسخه موجود در کتابخانه ازهریه نام مؤلف آن
داوود بن محمد مالکی (د ۹۰۳ق) آمده است.
۲.
شرح مختصر الجمل للزجاجی، که
سیوطی و
باباتنبکتی
به نام او آوردهاند، ولی نسخهای از آن شناخته نیست.
۳. کشف البلاغة، در
معانی .
منوفی دو اثر به نامهای
شرح علی حزب البرّ و
شرح علی ضرب البحر به او نسبت داده
که به احتمال بسیار همان
شرح حزب البحر است.
ابن حجر عسقلانی قصیدهای نیز از او نقل کرده است.
(۱) احمد ابن حجر عسقلانی، الدرر الکامنة، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م.
(۲) احمد ابن عجیبه، ایقاظ الهمم فی
شرح الحکم، قاهره، ۱۹۸۵م.
(۳) احمد ابن مبارک، الابریز، بهکوشش محمد عدنان شماع، دمشق، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۴) عمر ابن ملقن، طبقات الاولیاء، بهکوشش نورالدین شریبه، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۵) ازهریه، فهرست.
(۶) احمد باباتنبکتی، نیل الابتهاج بتطریز الدیباج، بهکوشش عبدالحمید عبدالله هرامه، طرابلس، ۱۹۸۹م.
(۷) بغدادی، ایضاح.
(۸) بغدادی، هدیه.
(۹) حاجیخلیفه، کشف.
(۱۰) زرکلی، اعلام.
(۱۱) سیوطی، بغیةالوعاة، بهکوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴م.
(۱۲) عبدالوهاب شعرانی، الانوار القدسیة، بهکوشش طه عبدالباقی سرور و محمد عیدالشافعی، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۱۳) عبدالوهاب شعرانی، الطبقات الکبری، قاهره، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۴م.
(۱۴) ظاهریه، خطی (تصوف).
(۱۵) ابوالوفا غنیمی، ابن عطاءالله السکندری و تصوفه، قاهره، ۱۳۸۹ق/۱۹۶۹م.
(۱۶) محمد عابد فاسی، فهرس مخطوطات خزانة القرویین، تونس، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
(۱۷) محمد مخلوف، شجرة النور الزکیة، قاهره، ۱۳۵۰ق.
(۱۸) محمود منوفی، جمهرة الاولیاء، قاهره، ۱۳۸۷ق.
(۱۹) یوسف نبهانی، جامع کرامات الاولیاء، قاهره، ۱۳۲۹ق.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «اسکندری»، ج۸، ص۳۴۳۴.